ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کودکان، قربانیان پنهان اعتراض‌ها

گفت‌وگو با حامد فرمند - فعال حقوق کودکان

فرزاد صیفی‌کاران- کودکان به عنوان بخش پنهان و دور از دید در اعتراض‌های مردمی، ممکن است متحمل آسیب‌های بسیار زیادی شوند. درباره وضعیت آنها در این شرایط و مواقع بحرانی چه می‌دانیم؟

اعتراضات مردمی در ایران پدیده تازه‌ای نیست و اگر تنها ۴۰ سال حاکمیت جمهوری اسلامی را در نظر بگیریم، اعتراضات مردمی در طی این دوران بارها به دلایل مختلف و اشکال گوناگون به وقوع پیوسته است. آخرین مورد از اعتراضات مردمی ایران در آبان ۹۸ به دلیل گرانی بنزین شکل گرفت و به سرعت در بیش از ۱۰۰ شهر گسترش یافت. به گزارش سازمان عفو بین‌الملل، بیش از ۱۴۳ نفر در این اعتراضات جان باخته‌اند و خبرها حاکی از بازداشت نزدیک به چهار هزار نفر است.

در جریان اعتراضات مردمی آبان ۹۸، تصاویر زیادی منتشر شد که نه تنها کودکان را در میان تظاهرکنندگان به تصویر می‌کشید، بلکه تصاویری از زخمی شدن به همراه خبرهایی که حکایت از جان باختگان برخی کودکان داشت، منتشر شد.

فارغ از اینکه ماهیت این اعتراضات چه بود و به کجا کشید و چه ابعاد وسیعی از حیث سرکوب معترضان توسط حکومت در پی داشت، مسئله‌ای که همواره در بسیاری از کنش‌های اجتماعی جامعه ایران، از جمله این اعتراضات نادیده گرفته ‌شد و می‌شود، کودکان هستند.

کودک دانش‌آموز با ترس به ماموران نیروی انتظامی که در حال شلیک به سوی معترضان هستند خیره شده است - ساوه، شنبه ۲۵ آبان ۹۸

بیش از ۲۷ درصد از جمعیت حدود ۸۳ میلیون نفری ایران را افراد زیر ۱۸ سال تشکیل می‌دهند. طبق کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد، به هر انسان زیر ۱۸ سال کودک گفته می‌شود. در نتیجه با توجه به تعریف کودک در کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل متحد، این جمعیت کثیر از کودکان ایرانی بی‌تأثیر از وقایع و رخدادهایی که در جامعه جریان دارد، نخواهند بود.

در اعتراضات مردمی، کودکان آسیب‌پذیرترین گروهی هستند که ممکن است به شکل‌های مختلف مورد خشونت و آسیب‌های جدی، چه از لحاظ روحی و جسمی و چه از نظر جایگاه اجتماعی قرار بگیرند. اما چگونه باید از این بخش پنهان جامعه در اعتراضات مردمی مراقبت کرد و وظیفه جامعه مدنی در مقایل آنان چیست؟

زمانه برای بررسی وضعیت کودکان در اعتراضات مردمی و درک بهتر شرایط آنها در چنین رخدادهایی، با حامد فرمند، فعال حقوق کودکان و بنیان‌گذار موسسه کویپی (موسسه بین‌المللی کودکانِ زندانیان COIPI) گفت‌وگو کرده است:

■ در روزهای اخیر با شروع ناگهانی اعتراضات مردمی در سراسر ایران نسبت به گرانی بنزین، تصاویر و فیلم‌هایی منتشر شد که در آنها کودکان هم در خیابان و میان معترضان دیده می‌شدند، مخصوصا کودکان دانش‌آموز. حتی در یکی از فیلم‌ها یک مامور نیروهای انتظامی در حالی که با تفنگ کالاشنیکف در حال تیراندازی بود، یک کودک دانش‌آموز مهبوت هم در حال پایین رفتن از پل عابر پیاده دیده می‌شد و یا در شهر مریوان عکس‌هایی از چندین کودک زخمی در بیمارستان منتشر شد که بر اثر تیراندازی نیروهای انتظامی زخمی شده بودند. از وضعیت و شرایط کودکان در چنین مواقع بحرانی چه می‌دانیم؟

حامد فرمند، فعال حقوق کودکان - عکس: حسن سربخشیان

حامد فرمند- اجازه دهید کمی به عقب برگردم و تصویری بدهم از گروه‌های متفاوت کودکان و شرایطی که تجربه کرده‌اند. ما داریم در مورد هر انسان زیر ۱۸ سال صحبت می‌کنیم. یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های دوران کودکی، در حال تکمیل بودن روند رشد مغزی فرد در کنار آسیب‌پذیری روانی است که کودکان به طور کلی متناسب با سنشان با آن روبه رو هستند. طبق تقسیم‌بندی یونیسف دو بحران اصلی کودکان را در معرض خطر قرار می‌دهد: بحران‌های طبیعی مانند زلزله و سیل و بحران‌های دست‌ساز بشر مانند جنگ یا درگیری‌های درون شهری.

این بحران‌ها را می‌توانیم با توجه به ابعاد و اندازه آنها، در سطح‌های ملی، منطقه‌ای و محلی در نظر بگیریم. من شخصا بحران اخیر در ایران را که یک بحران دست‌ساز بشر است، با توجه به تأثیرات جانبی که گذاشت، از جمله تعطیلی مدارس و قطع شدن اینترنت و بازتابی که در اخبار رسمی و رسانه‌های عمومی از جمله صدا و سیما داشت، یک بحران ملی قلمداد می‌کنم.

اگر کودکانی را که متأسفانه حق حیات‌شان نقض شد و جان باختند از بحث کنونی کنار بگذاریم، کودکانی را در سنین مختلف داریم که خودشان درون اعتراضات بودند. برخی از این کودکان قربانی خشونت شدند و آسیب‌های جزیی یا جدی جسمی دیدند، برخی از این کودکان هم تنها شاهد این خشونت بودند. همچنین کودکانی را داریم که در منطقه محل زندگی آنها این اعتراضات و خشونت‌ها به صورت جدی جریان داشته و اکنون این کودکان می‌توانند در زمره افرادی باشند که والدین آنها تحت تاثیر این اتفاقات قرار گرفته باشند، در بدترین حالت والدینشان را از دست داده‌‌اند یا والدینشان مفقود هستند یا زخمی، یا با یورش به منزلشان دستگیر شده‌اند و ...

هر کدام از این موارد آسیب‌های در هم تنیده‌ای را باعث می‌شوند. کودکانی هم وجود دارند که لزوما در منطقه شاهد یا درگیر این ماجرا نبوده‌اند، اما به شکل‌های دیگری متأثر شده‌اند. برای مثال اشاره کردم مدارس زیادی در روزهای گذشته تعطیل شدند یا قطعی گسترده و طولانی مدت اینترنت حداقل بر روی بخشی از کودکان که با ابزارهای مختلفی با اینترنت سر و کار دارند، تاثیر مستقیم گذاشته است. این کودکان ممکن است از مراکز تنش دور بوده باشند اما به طور مستقیم و مدام در معرض بحث‌هایی قرار داشته‌اند و دارند که از طریق رسانه‌ها و مردمی که درباره این موضوع صحبت می‌کنند، موافق یا مخالف، در جریان است.

تا اینجا خواستم تصویری از شرایطی را ترسیم کنم که روشن شود ما وقتی از این اتفاقات و تأثیرش بر روی کودکان صحبت می‌کنیم، از چه طیف وسیعی حرف می‌زنیم. متناسب با هر کدام از این شرایطی که اتفاق افتاده باشد و متناسب با سن و جنسیتی که این کودکان دارند، لازم است ما مداخله متناسب با شرایط خودشان را طراحی و اجرا کنیم. قصد ندارم وارد شکل حرفه‌ای مداخله شوم، به این دلیل که موضوعی کاملا تخصصی است و جا دارد که گفت‌وگوی جداگانه با چند کارشناس حوزه روان‌شناسی کودکان و همچنین حوزه‌های جامعه‌شناسی انجام شود. شرایط حال حاضر یک شرایط ویژه است، اما به این معنی نیست که در جای دیگری تجربه نشده باشد. برای مثال در کشورهای اروپایی که عملیات تروریستی را تجربه کرده‌اند، یا در آمریکا که تیراندازی در مدارس هر چند وقت یک بار در سطح ملی مطرح می‌شود یا در منطقه خاورمیانه و کشورهای شمال آفریقا که درگیر جنگ‌های داخلی بودند و هستند، متخصصان به تحلیل شرایط کودکان پرداخته‌اند و تجربه‌شان برای ما قابل استفاده است.

■ آیا پیشنهادهایی کلی و عمومی وجود دارد که در چنین شرایطی چطور می‌توان به کودک برای عبور از بحران کمک کرد؟

- وقتی کودکان در این سطح وسیع با خشونت روبه‌رو می‌شوند، چه وقتی خودشان شاهدش باشند، از دور با بحران سر و کار داشته باشند یا خودشان قربانی این تجربه به شکل مستقیم یا غیرمستقیم، مثلا از جانب والدینشان باشند، این موضوع به شکل‌های مختلف کودکان را از لحاظ روانی تحت تأثیر قرار می‌دهد. یکی از مسائلی که به صورت جدی و مداوم کارشناسان حوزه روان‌شناسی کودکان از آن حرف می‌زنند، این است که چه بدانیم آن کودک شاهد چه چیزی بوده چه ندانیم، به خصوص زمانی که ممکن است بیشتر این کودکان نادیده گرفته شوند، یعنی زمانی که ظاهرا از ماجرا دور هستند، لازم است تا نشانه‌هایی را که ممکن است از اضطراب شدید این کودکان و درگیر شدن با تراما حکایت می‌کند، شناسایی کنیم.

این تراما در سنین مختلف به شکل‌های متفاوت خودش را نشان می‌دهد. مثلا در سنین پیش‌دبستانی یا دبستان می‌تواند یک بازگشت به رفتارهای دوران خردسالی را در پی داشته باشد. ممکن است کودک دوباره با زبان خردسالانه صحبت کند، زبانی که ادا کردن برخی کلمات به شکلی که کوچک‌تر بود خنده‌دار به نظر می‌رسید و اکنون که بزرگ شده در نظر نامناسب می‌آید و شکل عادی خودش را ندارد. یا ممکن است دچار شب ادراری شوند، یا پرخاشگری کنند که به‌خصوص در مورد کودکان سنین بالاتر مثلا نوجوان‌ها می‌تواند با رفتارهای پرخطر همراه شود. تکرار شدن این رفتارها در یک بازه زمانی طولانی چند روز و چند هفته، می‌تواند نشانه‌ای از این باشد که کودک در حال تجربه کردن چیزی است که ما باید نسبت به آن حساس باشیم و در شرایطی مثل الان که یک بحران ملی را از سر می‌گذارنیم، باید با آن با حساسیت بالا برخورد کنیم.

مهم‌ترین پیشنهاد کارشناسان این است که ابتدا کودک را با شرایطی که در حال گذاراندن آن است به حال خودش رها نکنیم. کودک احساس و برداشتی از موضوع خواهد داشت که لزوما کمک کننده نیست بلکه بر‌ عکس می‌تواند آسیب‌زننده باشد. البته در گفت‌وگو و همراهی با کودک قرار نیست تصویر غیرواقعی به او ارائه دهیم. صرفا در پروپاگاندای حکومتی می‌توانیم فکر کنیم که این بحران به خیر و خوشی تمام شده است اما مهم این است که با کودک صحبت کنیم و به او اطمینان دهیم که در کنار او هستیم و او به تنهایی قرار نیست چیزی را تجربه کند.

متأسفانه یکی از مهم‌ترین اجزای سیستم حمایت از کودک که او می‌تواند با اطلاع از آن و درک کردنش مسیر بهبود را سریع‌تر طی کند، یعنی حمایت بخش دولتی و نهادهای حکومتی، در ایران به طور کامل وجود ندارد. اما بدتر از آن این است که متاسفانه بخشی از این خشونت و بخشی از نقض حقوق کودک و بخشی از فضای ملتهب را دولت و نهادهای حاکمیت ایجاد کردند. نهادهای امنیتی و انتظامی که قرار است نشانه‌های امنیت و نهادهای قابل اعتماد برای کودک باشند و در شرایط بحران به خانواده‌ها توصیه می‌کنند تا نحوه مراجعه به آن‌ها را به کودک آموزش دهند، در شرایط فعلی نه تنها نمایان‌گر خشونت و بر هم زننده امنیت بودند، بلکه با استفاده از سایر نشانه‌های امنیت، مانند اورژانس، این نماد آرامش را هم در ذهن برخی از این کودکان فرو ریختند. تغییر معنای این نهادها یکی از آسیب‌زننده‌ترین اتفاقاتی بود که متاسفانه در این اعتراضات اتفاق افتاد و منابعی که کودک در شرایط خطر باید به آن‌ها مراجعه کند مانند پلیس، نهاد انتظامی، اورژانس و آمبولانس را تبدیل کرد به منابع ایجاد خطر و به وجود آورنده بحران. همین موضوع دلیل محکم‌تری است که چرا ما نمی‌توانیم کودک را به حال خودش رها کنیم یا با یک امید واهی تنها بگذاریم. اینجاست که نقش کارشناس حوزه تخصصی روان‌شناسی کودک پر‌رنگ می‌شود که کمک کنند بدانیم در این شرایط چه باید کرد.

■ در مواقعی همچون اعتراضات اخیر در ایران که ممکن است خشونت شدیدی شکل بگیرد، وظیفه جامعه در مقابل کودکان چیست و چگونه باید از کودکان محافظت کرد؟ با توجه به اینکه کودکان معمولا در چنین مواقعی نادیده گرفته می‌شوند.

- من بر‌می‌گردم به این بحث که رسانه‌ها و کارشناسان چه وظایفی دارند. رسانه در پاسخگو کردن کارشناسان و کارشناسان در نگاه کردن از زاویه کودک و فکر کردن و دانستن درباره حقوق کودکان وظیفه دارند. این موضوع تنها وظیفه فعال حقوق کودک یا روان‌شناس کودکان نیست، این وظیفه تک‌تک ماست، به این دلیل که حفاظت از حقوق کودک هم از منظر حقوق بین‌الملل و پیمان‌نامه حقوق کودک و هم از نظر قوانین داخلی ایران، یک وظیفه جمعی است.

رسانه‌ها باید در تحلیل‌های کارشناسانی ‌که مدافع اعتراض‌های مردمی هستند و از آنچه که اتفاق افتاد دفاع می‌کنند، سوال کنند که توضیحشان از این اوضاع برای کودکان چیست؟ توجیهاتی که برای بزرگ‌سالان می‌کنند چطور برای کودکان قابل توضیح است؟ مثلا تخریب یا خسارت وارد شدن به نهادهایی که زیر ساخت‌هایی بودند که کودک و خانواده‌اش به آن نیاز داشتند، چطور برای او توضیح داده می‌شود> باید از کارشناسانی که مخالف این شکل از رفتار هستند و حتی اگر حاکمیت اعتراض را بر نتابیده باشد، حرف از اعتراض مدنی و به دور از خشونت می‌زنند، پرسید که پاسخ آنها به کودکی که در مناطق مرزی مثل سیستان و بلوچستان، کردستان، بخش‌هایی از آذربایجان، خوزستان یا حاشیه شهرهای بزرگ زندگی می‌کند و شاهد تبعیض سیستماتیک در تمام دوران زندگی‌اش بوده و اکنون اعتراض به سخت‌تر شدن زندگی‌ خانواده‌اش به این شکل پاسخ داده شده، چیست؟ یا آن‌ها به کودکی که پدرش، مادرش، اقوامش یا معلمش به دلیل اعتراض مدنی به زندان افتاده‌اند یا با مشکل مواجه شده‌اند، چه پاسخی دارند؟ من اینجا از موضع‌گیری خودم فاصله گرفتم و صرفا سوال طرح می‌کنم از آن افرادی که تحلیل‌ها را از زوایای بزرگسالان و برای بزرگسالان ارائه می‌دهند و امیدوارم زمان آن برسد که اتفاقات را از زاویه دید کودکان هم نگاه کنیم.

تصویر مربوط به حضور کودکان در میان مردم معترض در شهر مریوان - آبان ۹۸

■ شاید مهم‌تر از همه وضعیت کودکانی است که والدین آنها در جریان اعتراضات دستگیر می‌شوند یا با یورش نیروهای امنیتی به منزلشان برای دستگیری اعضای خانواده‌شان مواجهه می‌شوند. آنها چه تجربه‌ای را پشت سر می‌گذارند؟ خصوصا رسانه‌های داخلی ایران و مقامات رسمی جمهوری اسلامی مدام با ادبیات تهدیدآمیز در مورد معترضان صحبت می‌کنند و حتی برخی خبر از اعدام دستگیر شده‌ها می‌دهند. این وقایع چه تأثیری می‌تواند بر کودکانی که والدینشان دستگیر شده، داشته باشد؟

- به طور کلی زندانی شدن والدین تاثیرات دراز مدتی متناسب با سن، جنسیت و شرایط خانوادگی کودک بر روی او خواهد گذاشت. به خصوص با توجه به نقض مکرر حقوق متهم و فرد دستگیر شده در ایران، یکی از آثار مخرب روانی دستگیری والدین، فرو ریختن مفهوم امنیت برای کودک به خصوص کودک خردسال پیش‌دبستانی است که تمام منبع اعتماد و امنیتش، خانواده‌اش است. بی‌خبری از فرد بازداشت‌شده همراه با نگرانی از سرنوشت او می‌تواند تاثیر مخربی روی شکل‌گیری روابط کودک به دلیل احساس ناامنی و ناپایداری در روابط بگذارد. همچنین اثرات دستگیری والدین به خصوص با شکلی که در ایران معمولا رخ می‌دهد و از جمله در بحران اخیر شاهد آن بودیم، می‌تواند اثرات نامطلوبی بر روند رشد مغزی کودک بگذارد که به ناتوانی کودک در ادامه دادن تحصیل منجر شود. البته ترک تحصیل تنها به دلیل اخلال در روند رشد مغزی رخ نخواهد داد.

بسیاری از این کودکان که عمدتا در خانواده‌هایی با سطح درآمد ضعیف زندگی می‌کنند، یکی از مهم‌ترین یا تنها منبع درآمدشان را با دستگیری پدرشان به عنوان بیش‌ترین هدف خشونت سیستماتیک از دست داده‌اند و به دلیل ناتوانی مادر در تامین درآمد به دلایلی مانند تبعیض جنسی، نداشتن تخصص و نیاز به مراقبت از سایر فرزندان، برخی از این کودکان ممکن است به کودکان کار تبدیل شوند. به همه این‌ها اضافه کنیم کمبود دانش والدگری که اغلب این خانواده‌ها به دلیل نداشتن دسترسی به منابع آموزشی با آن دست به گریبانند و به همین دلیل و دلایل دیگر مانند نداشتن دسترسی به منابع حمایتی تخصصی، نگهدارنده این کودکان امکان حمایت موثر از کودک را در شرایط بحرانی جدید، یعنی دستگیری والد یا والدین، نخواهند داشت.

به این ترتیب چنانچه در ابتدای مصاحبه هم اشاره کردم کودکانی که متاثر از بحران اخیر شده‌اند به خصوص کودکانی که مستقیم درگیر آن بوده‌اند و با دستگیری و تهدید به مرگ والدینشان روبه‌رو هستند، با آسیب‌های درهم‌تنیده‌ای دست به گریبان هستند که مداخله برای بهبود آن ‌را پیچیده‌تر و تخصصی‌تر می‌کند و ضرورت بحث درباره آن را بیشتر نشان می‌دهد.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.