هاینریش بل و بیهودگی جنگ
<p>حسین نوش‌آذر – هاینریش بل بی‌تردید از مهم‌ترین نویسندگان آلمان بعد از جنگ جهانی دوم است. او در سال‌هایی که آلمان ویرانه‌ای بیش نبود، نفوذ اخلاقی بسیار زیادی در جامعه داشت. «آبروی از دست رفته کاتارینا بلوم» یک عنوان دیگر هم دارد: «خشونت چگونه شکل می‌گیرد و به کجاها می‌انجامد».</p> <!--break--> <p>این کتاب که از خوش‌اقبال‌ترین و انسانی‌ترین آثار بل است به بسیاری از زبان‌های جهان ترجمه شده و نه تنها یک اثر ادبی درخشان به شمار می‌آید، بلکه نشان‌دهنده پیامدهای ویرانگر روزنامه‌نگاری زرد و رویکردهای عوام‌فریبانه در رسانه‌ها هم هست. ‌</p> <p> </p> <p>در مجموعه برنامه‌های ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان می‌رسد، امروز به هاینریش بل، نویسنده انسان‌دوست، مصلح اجتماعی و وجدان بیدار آلمان می‌پردازیم. یادآوری می‌کنم که فایل صوتی با متنی که می‌خوانید تفاوت دارد.</p> <p> </p> <p> <a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20120820_heinich_boell_nushazar.mp3"><img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon_14.jpg" alt="" /></a></p> <p> </p> <p>هاینریش بل که در یک خانواده کارگری پرورش پیدا کرده بود، در جنگ جهانی دوم حضور داشت. او که مادرش را در یکی از بمباران‌های هوایی شهر کلن از دست داده بود، به خوبی با فلاکت و بدبختی انسان در جنگ آشنایی داشت. <br /> </p> <p>بل بعد از پایان جنگ مدتی کارگری کرد و در همان حال به ادبیات داستانی و به نویسندگی هم روی آورد. او در نخستین آثارش به بیهودگی جنگ می‌پردازد و فقر و محنت آلمانی‌ها بعد از جنگ را نشان می‌دهد. هاینریش بل در رمان «قطار به موقع رسید» و در مجموعه داستان‌های «دوره‌گرد، آیا تو به اسپا هم می‌آیی؟» تلاش می‌کند این پیام به ظاهر ساده را به ما انتقال دهد: جنگ به هر دلیلی که اتفاق بیفتد، پیامدی جز ویرانی و نکبت ندارد. او جنگ را از دریچه چشم انسان‌های خرده‌پا و زحمتکشی روایت می‌کند که چاره‌ای جز اطاعت و حضور در میدان‌های نبرد ندارند و دست آخر هم می‌بایست به سرنوشت‌شان که همانا مرگ و نابودی‌ست تن در دهند. <br /> </p> <blockquote> <p> <img align="middle" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/hbhn02.jpg" alt="" />هاینریش بل در «آبروی از دست رفته کاتارینا بلوم» یک نویسنده کاملاً سیاسی‌ست.</p> </blockquote> <p>هاینریش بل بعد از جنگ اما به میدان نبرد دیگری پرداخت و آن هم زندگی روزانه هم‌وطنان جنگ‌زده‌اش در میان ویرانه‌ها بود. در رمان‌های «پس چرا چیزی نمی‌گویی؟» و «خانه بی‌‌صاحب» و همچنین «آدام تو کجا بودی؟» زندگی روزانه انسان‌های پیرامونی را که نمی‌توانند خاطراتشان از جنگ را فراموش کنند، روایت می‌کند. این آثار ممکن است آثار درخشانی نباشند، اما برای ما ازین جهت آموزنده‌اند که به یادمان می‌آورند، در گستره سه دهه و بعد از یک جنگ خونین هشت ساله که بسیاری آن را با جنگ جهانی اول مقایسه می‌کنند، از یکی دو داستان استثنایی که بگذریم، در ایران آثاری پدید نیامده که با چنین دید انتقادی به پیامدهای جنگ در زندگی و روح انسان‌های کابوس‌زده پرداخته باشد. <br /> </p> <p>در این سه رمان هاینریش بل گروه سودجویان و سوداگران را هم نشان می‌دهد. اینها کسانی هستند که به برکت جنگ به نان و نوایی رسیده‌اند و مطلقاً علاقه‌ای به سرنوشت قهرمانان واقعی کشورشان، این انسان‌های از خودگذشته، کابوس‌زده و ویران ندارند. می‌بینید که جنگ هر کجا و به هر دلیل که اتفاق بیفتد، پیامدهایش یکسان است، اگر حتی نام آن «دفاع مقدس» باشد: عده‌ای سوداگر بر خر مراد سوار می‌شوند، و عده‌ای انسان زودباور و عقیده‌مند آسیب می‌بینند. <br /> </p> <p>رمان «بیلیارد در ساعت نه و نیم» هم موضوعی بیش و کم مشابه دارد: پس از جنگ، طبقه متوسط و مرفه‌ای شکل گرفته و آنها بیش از آنکه غم گذشته را داشته باشند، مایل‌اند به آینده بنگرند و در رفاه و بی‌غمی زندگی‌شان را بکنند. این اثر که به شیوه جریان سیال ذهن روایت شده، از آثار مهم هاینریش بل به شمار می‌آید. نویسنده در این کتاب به درگیری عاطفی سه نسل از یک خانواده می‌پردازد. پدربزگ خانواده دیری عظیم بنا کرده، پسر او اما این عمارت را منفجر کرده و اکنون نوه او قرار است که این دیر را از نو بنا کند، اما از یک طرف مایل نیست، پدر را از خود برنجاند، از طرف دیگر وحشت دارد که نتواند مانند پدربزرگش از عهده برآید. چنین است که داستان به ظاهر در کشاکش عاطفی بر سر عمارت کردن دیر سنت آنتوان اتفاق می‌افتد، اما در واقع دیر بهانه‌ای بیش نیست که داستان در موقعیت عزا پیش برود. واقعیت این است که این سه نسل عزادارند و گرفتار بی‌عملی و بی‌انگیزگی هستند. آن‌ها برای اینکه بتوانند به زندگی روزانه‌شان ادامه دهند، هر روز از روی عادت کارهایی را سر موقع انجام می‌دهند. یکی از این عادت‌ها بازی بیلیارد است، آن هم سر ساعت نه و نیم. در این بازی روبرت که به نسل میانی خانواده «فمل» تعلق دارد فرصت پیدا می‌کند که برخی از خاطراتش را برای خدمه هتل روایت کند. در همان حال که این سه مرد از اندوه رنج می‌برند و غم بازسازی ویرانه‌ها را دارند، عده‌ای از انسان‌های بی‌غم هم هستند مثل خانواده «نتلینگر» که در هر حال چه با فاشیست‌ها و چه بعد از جنگ پی منافع خودشان هستند. اصولاً فرصت‌طلبی و سودجویی انسان‌ها و همسو بودن سوداگران با قدرتمندان از مهم ترین درونمایه‌های آثار هاینریش بل به‌شمار می‌آید.<br /> </p> <p>«عقاید یک دلقک» شاهکار دیگری از هاینریش بل است. در این رمان یک دلقک عاطفی در مرکز رویدادها قرار دارد. یک کاتولیک بسیار بانفوذ همسر او را از چنگش به درمی‌آورد و از آن پس به حاشیه جامعه رانده می‌شود. پس از «عقاید یک دلقک بود» که هاینریش بل روز به روز سیاسی‌تر و عدالت‌خواه‌تر شد و در این بین خود را با کاتولیک‌ها هم درانداخت. او در سال‌های دهه ۱۹۶۰ از اوریکه ماینهوف و ارتش سرخ آلمان حمایت کرد و عده‌ زیادی از اشخاص و رسانه‌های بانفوذ را با خودش دشمن کرد. باید توجه داشت که این سال‌ها هم‌زمان با نهضت زنان در فرانسه و در آلمان بود. نهضت زنان به رهبری معنوی و فکری سیمون دوبوار از مهم‌ترین و قوی‌ترین خیزش‌های مدنی در غرب به شمار می‌آید. «سیمای زنی در میان جمع» داستان زنی کاملاً مستقل است. او که نمی‌خواهد در یک جامعه مردسالار به قوانینی که قبول ندارد تن بدهد، از هر سو طرد می‌شود. از این رمان به عنوان اثر نمونه هاینریش بل یاد می‌کنند. به خاطر این رمان بود که در سال ۱۹۷۲ هاینریش بل نوبل ادبی را از آن خود کرد و به فعالیت‌های مدنی‌اش با آزادی بیشتری ادامه داد. <br /> </p> <p>هاینریش بل در «آبروی از دست رفته کاتارینا بلوم» یک نویسنده کاملاً سیاسی‌ست. او در این رمان روش‌های کسب خبر در رسانه‌های زرد را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد که چگونه چنین رسانه‌هایی انسان را بی‌حرمت و بی‌حیثیت می‌کنند. بل اعتقاد داشت که نویسندگی یک کنش سیاسی و مدنی‌ست. او می‌نویسد بی‌جهت نیست که هر جا یک حاکم ستمگر حکومت می‌کند، پیش از هر کار کتاب‌سوزان راه می‌اندازد و اداره سانسور دایر می‌کند. <br /> </p> <p>هاینریش بل در سال ۱۹۸۵ در متزلش در لانگن‌برویش درگذشت. خانه زیبای او در منطقه «ایفل» در غرب آلمان سرپناه هنرمندان و نویسندگانی‌ست که تحت تعقیب قرار گرفته‌اند یا در آرامش قصد دارند اثرشان را بنویسند. هوشنگ گلشیری یکی از داستان‌های زیبایش به نام آتش زرتشت را در باغ زمستانی منزل هاینریش بل نوشته است. <br /> </p> <p>در همین زمینه:<br /> <a href="#http://radiozamaneh.com/taxonomy/term/3511"> ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه از حسین نوش‌آذر در رادیو زمانه</a><br /> </p>
حسین نوشآذر – هاینریش بل بیتردید از مهمترین نویسندگان آلمان بعد از جنگ جهانی دوم است. او در سالهایی که آلمان ویرانهای بیش نبود، نفوذ اخلاقی بسیار زیادی در جامعه داشت. «آبروی از دست رفته کاتارینا بلوم» یک عنوان دیگر هم دارد: «خشونت چگونه شکل میگیرد و به کجاها میانجامد».
این کتاب که از خوشاقبالترین و انسانیترین آثار بل است به بسیاری از زبانهای جهان ترجمه شده و نه تنها یک اثر ادبی درخشان به شمار میآید، بلکه نشاندهنده پیامدهای ویرانگر روزنامهنگاری زرد و رویکردهای عوامفریبانه در رسانهها هم هست.
در مجموعه برنامههای ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان میرسد، امروز به هاینریش بل، نویسنده انساندوست، مصلح اجتماعی و وجدان بیدار آلمان میپردازیم. یادآوری میکنم که فایل صوتی با متنی که میخوانید تفاوت دارد.
هاینریش بل که در یک خانواده کارگری پرورش پیدا کرده بود، در جنگ جهانی دوم حضور داشت. او که مادرش را در یکی از بمبارانهای هوایی شهر کلن از دست داده بود، به خوبی با فلاکت و بدبختی انسان در جنگ آشنایی داشت.
بل بعد از پایان جنگ مدتی کارگری کرد و در همان حال به ادبیات داستانی و به نویسندگی هم روی آورد. او در نخستین آثارش به بیهودگی جنگ میپردازد و فقر و محنت آلمانیها بعد از جنگ را نشان میدهد. هاینریش بل در رمان «قطار به موقع رسید» و در مجموعه داستانهای «دورهگرد، آیا تو به اسپا هم میآیی؟» تلاش میکند این پیام به ظاهر ساده را به ما انتقال دهد: جنگ به هر دلیلی که اتفاق بیفتد، پیامدی جز ویرانی و نکبت ندارد. او جنگ را از دریچه چشم انسانهای خردهپا و زحمتکشی روایت میکند که چارهای جز اطاعت و حضور در میدانهای نبرد ندارند و دست آخر هم میبایست به سرنوشتشان که همانا مرگ و نابودیست تن در دهند.
هاینریش بل در «آبروی از دست رفته کاتارینا بلوم» یک نویسنده کاملاً سیاسیست.
هاینریش بل بعد از جنگ اما به میدان نبرد دیگری پرداخت و آن هم زندگی روزانه هموطنان جنگزدهاش در میان ویرانهها بود. در رمانهای «پس چرا چیزی نمیگویی؟» و «خانه بیصاحب» و همچنین «آدام تو کجا بودی؟» زندگی روزانه انسانهای پیرامونی را که نمیتوانند خاطراتشان از جنگ را فراموش کنند، روایت میکند. این آثار ممکن است آثار درخشانی نباشند، اما برای ما ازین جهت آموزندهاند که به یادمان میآورند، در گستره سه دهه و بعد از یک جنگ خونین هشت ساله که بسیاری آن را با جنگ جهانی اول مقایسه میکنند، از یکی دو داستان استثنایی که بگذریم، در ایران آثاری پدید نیامده که با چنین دید انتقادی به پیامدهای جنگ در زندگی و روح انسانهای کابوسزده پرداخته باشد.
در این سه رمان هاینریش بل گروه سودجویان و سوداگران را هم نشان میدهد. اینها کسانی هستند که به برکت جنگ به نان و نوایی رسیدهاند و مطلقاً علاقهای به سرنوشت قهرمانان واقعی کشورشان، این انسانهای از خودگذشته، کابوسزده و ویران ندارند. میبینید که جنگ هر کجا و به هر دلیل که اتفاق بیفتد، پیامدهایش یکسان است، اگر حتی نام آن «دفاع مقدس» باشد: عدهای سوداگر بر خر مراد سوار میشوند، و عدهای انسان زودباور و عقیدهمند آسیب میبینند.
رمان «بیلیارد در ساعت نه و نیم» هم موضوعی بیش و کم مشابه دارد: پس از جنگ، طبقه متوسط و مرفهای شکل گرفته و آنها بیش از آنکه غم گذشته را داشته باشند، مایلاند به آینده بنگرند و در رفاه و بیغمی زندگیشان را بکنند. این اثر که به شیوه جریان سیال ذهن روایت شده، از آثار مهم هاینریش بل به شمار میآید. نویسنده در این کتاب به درگیری عاطفی سه نسل از یک خانواده میپردازد. پدربزگ خانواده دیری عظیم بنا کرده، پسر او اما این عمارت را منفجر کرده و اکنون نوه او قرار است که این دیر را از نو بنا کند، اما از یک طرف مایل نیست، پدر را از خود برنجاند، از طرف دیگر وحشت دارد که نتواند مانند پدربزرگش از عهده برآید. چنین است که داستان به ظاهر در کشاکش عاطفی بر سر عمارت کردن دیر سنت آنتوان اتفاق میافتد، اما در واقع دیر بهانهای بیش نیست که داستان در موقعیت عزا پیش برود. واقعیت این است که این سه نسل عزادارند و گرفتار بیعملی و بیانگیزگی هستند. آنها برای اینکه بتوانند به زندگی روزانهشان ادامه دهند، هر روز از روی عادت کارهایی را سر موقع انجام میدهند. یکی از این عادتها بازی بیلیارد است، آن هم سر ساعت نه و نیم. در این بازی روبرت که به نسل میانی خانواده «فمل» تعلق دارد فرصت پیدا میکند که برخی از خاطراتش را برای خدمه هتل روایت کند. در همان حال که این سه مرد از اندوه رنج میبرند و غم بازسازی ویرانهها را دارند، عدهای از انسانهای بیغم هم هستند مثل خانواده «نتلینگر» که در هر حال چه با فاشیستها و چه بعد از جنگ پی منافع خودشان هستند. اصولاً فرصتطلبی و سودجویی انسانها و همسو بودن سوداگران با قدرتمندان از مهم ترین درونمایههای آثار هاینریش بل بهشمار میآید.
«عقاید یک دلقک» شاهکار دیگری از هاینریش بل است. در این رمان یک دلقک عاطفی در مرکز رویدادها قرار دارد. یک کاتولیک بسیار بانفوذ همسر او را از چنگش به درمیآورد و از آن پس به حاشیه جامعه رانده میشود. پس از «عقاید یک دلقک بود» که هاینریش بل روز به روز سیاسیتر و عدالتخواهتر شد و در این بین خود را با کاتولیکها هم درانداخت. او در سالهای دهه ۱۹۶۰ از اوریکه ماینهوف و ارتش سرخ آلمان حمایت کرد و عده زیادی از اشخاص و رسانههای بانفوذ را با خودش دشمن کرد. باید توجه داشت که این سالها همزمان با نهضت زنان در فرانسه و در آلمان بود. نهضت زنان به رهبری معنوی و فکری سیمون دوبوار از مهمترین و قویترین خیزشهای مدنی در غرب به شمار میآید. «سیمای زنی در میان جمع» داستان زنی کاملاً مستقل است. او که نمیخواهد در یک جامعه مردسالار به قوانینی که قبول ندارد تن بدهد، از هر سو طرد میشود. از این رمان به عنوان اثر نمونه هاینریش بل یاد میکنند. به خاطر این رمان بود که در سال ۱۹۷۲ هاینریش بل نوبل ادبی را از آن خود کرد و به فعالیتهای مدنیاش با آزادی بیشتری ادامه داد.
هاینریش بل در «آبروی از دست رفته کاتارینا بلوم» یک نویسنده کاملاً سیاسیست. او در این رمان روشهای کسب خبر در رسانههای زرد را به چالش میکشد و نشان میدهد که چگونه چنین رسانههایی انسان را بیحرمت و بیحیثیت میکنند. بل اعتقاد داشت که نویسندگی یک کنش سیاسی و مدنیست. او مینویسد بیجهت نیست که هر جا یک حاکم ستمگر حکومت میکند، پیش از هر کار کتابسوزان راه میاندازد و اداره سانسور دایر میکند.
هاینریش بل در سال ۱۹۸۵ در متزلش در لانگنبرویش درگذشت. خانه زیبای او در منطقه «ایفل» در غرب آلمان سرپناه هنرمندان و نویسندگانیست که تحت تعقیب قرار گرفتهاند یا در آرامش قصد دارند اثرشان را بنویسند. هوشنگ گلشیری یکی از داستانهای زیبایش به نام آتش زرتشت را در باغ زمستانی منزل هاینریش بل نوشته است.
در همین زمینه:
ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه از حسین نوشآذر در رادیو زمانه
نظرها
کاربر مهمان
«او در سالهای دهه ۱۹۶۰ از اوریکه ماینهوف و ارتش سرخ آلمان حمایت کرد و عده زیادی از اشخاص و رسانههای بانفوذ را با خودش دشمن کرد.» اوریکه ماینهوف یکی از ترورستهای چپگرای المان، عضو و یکی از بنیانگزاران ارتش سرخ بود که پس از کشته شدن[Hanns Martin Schleyer( هانس مارتین شلایر )] که در آلمان در بخش اقتصادی فردی با نفوذ و نیز مدیر کارخانه داران بود، به زندان طویل المدت (حبس ابد حداکثر ٢٠)محکوم شد.