ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

فیلمفارسی و گفتمان انتقادی فیلم در ایران - ۲

پرویز جاهد - یکی از مهم‌ترین انتقادهای منتقدان این دوره به فیلم فارسی، انتقاد از ضعف تکنیکی و ناشیگری سازندگان فیلم‌های فارسی است.

پرویز جاهد - یکی از مهم‌ترین انتقادهای منتقدان این دوره به فیلم فارسی، انتقاد از ضعف تکنیکی و ناشیگری سازندگان فیلم‌های فارسی است. در اغلب نقدهای این دوره، نوعی بی‌اعتقادی به توانایی‌های فنی و مهارت‌های سینمایی فیلم‌فارسی‌سازان به چشم می‌خورد.

هوشنگ کاووسی، سازندگان فیلم‌های فارسی را فاقد شعور، دانش و آگاهی سینمایی می‌داند و می‌نویسد: «فیلمسازان، بی‌سوادی، بدذوقی و کج‌سلیقگی خود را به پای نقص وسایل فنی می‌گذارند. گوش ندهید و بدانید که اگر بهترین وسایل را هم در اختیار اینان قرار دهند، باز همین بلاهت‌ها را بیرون خواهند داد. درست مثل آنکه بهترین وسایل نوشتن را به‌دست یک بی‌سواد بسپارند. اینکه عده‌ای از این‌ها ادعا می‌کنند مردم نمی‌فهمند و ما مجبوریم سطح ارزش فیلم‌ها را پایین بگیریم، دروغ است. چه آنها نهایت دانش و سواد سینمایی خود را در فیلم می‌گذارند. یعنی اصولاً قادر نیستند از آنچه می‌سازند، بهتر به وجود آورند.»

کاووسی که تحصیل‌کرده سینما در مدرسه فیلمسازی «ایدک» فرانسه بود، اعتقاد سرسختانه‌ای به تحصیلات آکادمیک در سینما داشت و از این زاویه سینماگران ایرانی را که بیشترشان فاقد تحصیلات آکادمیک در زمینه سینما بودند، تحقیر می‌کرد. ضدیت کاووسی با فیلمفارسی به حدی می‌رسد که وی دیگر بحث و گفت‌وگو درباره آن را بیهوده دانسته و از آن به عنوان یک «ننگ ملی» یاد می‌کند:  «بحث در مورد فیلمفارسی برای من شکنجه است. چون مرا وامی‌دارد تا لحظاتی به تصاویر پوچ و بی‌ربط  موجود در این آثار بیندیشم (...) سینمای فارسی در گنداب و لجنزار فرورفته. این‌هاست آنچه که بیننده را به ابراز تنفر از این نوع فیلمسازی وا می‌دارد. چگونه مقامات فرهنگی و هنری و نمایشی تن به تحمل این ننگ کلی داده‌اند.»

پرویز دوایی: فیلمفارسی، «واقعیتی انکارناپذیر» بود که جای مهمی در زندگی اکثریت مردم ایران داشت.

اما پرویز دوایی، یکی دیگر از منتقدان سرشناس این دوره، در نوشته‌هایش، موضع واقع‌گرایانه‌تر و متعادل‌تری نسبت به همتایان خود در مورد فیلم فارسی، اتخاذ کرده است. دوایی از معدود منتقدانی بود که فیلمفارسی را به عنوان یک پدیده اجتماعی در نظر گرفته و به ارزیابی آن پرداخته است. وی در گفت‌وگو با نشریه «ماه نو»، در این‌باره می‌گوید: «باید بگویم سینمای فارسی از زندگی فارسی جدا نیست و حالا این سینمای فارسی با هر خصوصیتی که آن را تلقی کنید، به‌طور غیر مستقیم، بیانگر خلقیات، سلیقه‌ها و نیازهای روحی مردم ماست. غیر مستقیم به این معنی که خود فیلم‌ها آینه زندگی مردم ما نیستند ولی پسند مردم و توجه مردم به این فیلم‌هاست که بین مردم و این فیلم‌ها یک نوع تفاهم و همبستگی به وجود می‌آورد. فیلمفارسی را مردم به مرور ایام و تقریباً بدون تحمیل پذیرفته‌اند (...) این است که وقتی ما فیلمفارسی را به خاطر خالی بودن محتوی فکری ملامت می‌کنیم، در واقع مردمی را ملامت می‌کنیم که اغلب خارج از کنترل خودشان نتوانسته‌اند توشه ذهنی کافی بیندوزند.»

دوایی برخلاف کاووسی معتقد است که باید چیزی از هویت ایرانی در فیلمفارسی باشد که با همه ضعف‌های تکنیکی و نارسایی‌های بیانی‌اش مورد استقبال مردم عامه قرار می‌گیرد و برای آنها جذاب است. به اعتقاد دوایی فیلمفارسی، «واقعیتی انکارناپذیر» بود که جای مهمی در زندگی اکثریت مردم ایران داشت.

فیلمفارسی و ابتذال

یکی از مفاهیمی که در نقدها برای حمله به سینمای فارسی و تحقیر تولیدات آن مورد استفاده قرار می‌گرفت و هنوز هم در میان منتقدان رایج است، مفهوم «ابتذال» است. هوشنگ کاووسی، فیلمفارسی را «مظهر ابتذال» می‌دانست. وی در یکی از سرمقاله‌های مجله «هنر و سینما»، در مورد فیلم «مبتذل» می‌نویسد:  «اگر یک فیلم مبتذل و ابلهانه ساخته شد که فقط ۵ یا ۱۰ دقیقه آن دارای ارزش بود، من کلاهم را در مقابل سازنده‌اش برمی‌دارم و به نبوغ او درود می فرستم.»

کاووسی حتی تمسخر این سینما را «کاری مبتذل» می‌دانست و سینمای فارسی را به زن خودفروشی تشبیه می‌کرد که از راه فروش تن خود نان می‌خورد. او زمانی که در مقام یکی از مسئولان ممیزی فیلم‌ها در وزارت فرهنگ و هنر قرار گرفت، ماده‌ای را در آیین‌نامه سانسور فیلم گنجاند که جلوی ساختن «فیلم مبتذل» را بگیرد:  «باید از نمایش فیلم‌های بی‌ارزش که موجب ابتذال و آسان‌پسندی در عموم می‌گردد، جلوگیری شود.»

کاووسی قاطعانه می‌گفت که فیلم «مبتذل و بی‌ارزش» باید بدون بیم و ملاحظه رد شود تا اشخاص جسارت ساختن آن را نداشته باشند. او در همان سال‌های دهه ۱۳۴۰، در میزگردی پیرامون سینمای ایران، در دفاع از سانسور فیلم فارسی گفت: «من اعتقاد دارم در مورد سانسور، مثبت‌ترین کاری که شد همین مبارزه با ابتذال بود و نظر من این بود که با ماده ۲۰ بتوانم جلوی مقداری از فیلم‌ها و کار تعدادی از فیلمسازها را بگیرم. حالا متأسفانه کار به آنجا رسیده که می‌گویند ابتذال یعنی چه؟ (...) این سینمای آسان و مبتذل است. چون فیلمساز آن احتیاج ندارد که باسواد باشد. این‌ها فاقد شعور سینمایی هستند.»

برخورد تحقیرآمیز منتقدان ایرانی با پدیده فیلمفارسی و همکاری کاووسی با دستگاه ممیزی برای سانسور و حذف فیلمفارسی، کوشش بیهوده‌ای بود و نه تنها نتیجه‌ای نداد بلکه اعتبار او را به عنوان یک منتقد سینمایی مستقل، زیر سؤال برد. کاملاً روشن بود که منتقد ایرانی با متوسل شدن به سانسور، نمی‌توانست جلوی یک پدیده مهم اجتماعی را بگیرد و سینمای بهتری(!) را جایگزین آن کند. به جای آن سازندگان فیلمفارسی را به صف‌آرایی و جبهه‌گیری در برابر منتقدان سینمایی واداشت.

پرویز جاهد: موضوع‌های به غایت سطحی، کلیشه‌ای و تکراری، شخصیت‌های تک‌بعدی و پوشالی، پایان‌های آبکی، خطاهای فنی غیر قابل گذشت و ناآگاهی از اصول ابتدایی فیلمبرداری، تدوین و روایت، ضعف‌های اساسی فیلم‌های فارسی در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰بود.

پرویز دوایی، همان زمان با واقع‌نگری و تشخیص درست این موضوع، چنین نوشت: «اقدامات بازدارنده بی‌تعمق نظیر بگیر و ببندی که اخیراً سانسور در مورد فیلم‌های فارسی به راه انداخته است در راه اصلاح فیلم فارسی هیچ‌گونه ثمری نخواهد داشت (...) فیلم فارسی را با قلع و قمع سازندگان و توقیف و تکه پاره کردن فیلم‌ها نمی‌توان اصلاح کرد. چون این کار فرهنگ مردم را تغییر نخواهد داد.»

این تنها کاووسی نبود که علیه ابتذال فیلمفارسی می‌نوشت. فرخ غفاری، مورخ و سینماگر پیشرو ایران نیز علی‌رغم اختلاف‌هایش با هوشنگ کاووسی در زمینه نقد فیلم و جریان‌های سینمایی در ایران، در این مورد، با وی هم‌عقیده است و می‌نویسد: «تماشاگر آگاه می‌بیند که سازنده فیلم فارسی از مبتذل‌ترین و بی‌مایه‌ترین آثار فرنگی تقلید کرده و فیلمی به اصطلاح مردم‌پسند ساخته است.»

غفاری در برخی نوشته‌هایش، به جای واژه «مبتذل» از اصطلاح عامیانه «بند تنبانی» استفاده می‌کند: «این واژه، خیلی خیلی مهم است. کسی که آن را ساخته، خیلی خوب و عالی ساخته. یک تمدن بند تنبانی، یک هنر بند تنبانی و یک سینمای بند تنبانی.»

واقعیت این است که این همه مخالفت و دشمنی با فیلم‌های فارسی در بین منتقدان ایرانی دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، قابل درک است چرا که فیلفارسی، از نظر ساختاری، دارای مشکلات جدی و اساسی بود و از نوعی جهالت در فرم و معنا رنج می‌برد. موضوع‌های به غایت سطحی، کلیشه ای و تکراری، شخصیت‌های تک‌بعدی و پوشالی، پایان‌های آبکی، خطاهای فنی غیر قابل گذشت و ناآگاهی از اصول ابتدایی فیلمبرداری، تدوین و روایت، ضعف‌های اساسی فیلم‌های فارسی در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰بود. اما این فیلم‌ها با همه ضعف‌ها و ناشیانه بودنشان، برای اکثریت مردم جامعه آن روزگار ایران که درصد عظیمی از آنها را توده‌های بی‌سواد یا کم‌سواد تشکیل می‌دادند جذاب و فریبنده بود؛ مردمی که انتظارشان از سینما، تماشای فیلم‌های هیجان‌انگیز پر زد و خورد عشقی، ماجرایی و هجوآمیز با چاشنی سکس، رقص و آواز بود. ویژگی‌هایی که در فیلم‌های عامه‌پسند هندی و مصری وارداتی یافت می‌شد و تهیه‌کنندگان فیلم‌های فارسی برمبنای تقاضای موجود در جامعه، به دنبال تولید نمونه‌های فارسی آنها برآمدند. سؤال این است که اگر فیلم فارسی آن چنان که احمد فاروقی قاجار در کتاب «صنعت سینما در ایران» ادعا کرده است، «هیچ‌گونه ارتباطی با زندگی توده مردم ایران و خواسته‌ها و آرزوهای آنها نداشت»، پس چرا تا این حد برای این مردم جذاب بود؟

به اعتقاد من، نگاه غیر آکادمیک، تحقیرآمیز و سراسر شماتت‌بار منتقدان ایرانی به فیلم فارسی باعث شد که این نوع سینمای محبوب و پرطرفدار در میان عوام ایرانی، هرگز آن چنان که باید مورد تجزیه و تحلیل قرار نگیرد و دلایل محبوبیت و نفوذ آن در میان عامه، تا حد وسیعی ناشناخته بماند.

این نوع نگاه اسنوب و تحقیرآمیز به فیلم فارسی، تنها منحصر به منتقدان قدیمی سینمای ایران در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰نبوده و نیست بلکه بسیاری از منتقدان امروز سینمای ایران، هنوز بیش و کم با چنین رویکردی به محصولات جریان اصلی سینمای ایران می‌نگرند: «آدم جدی و معقول وقتش را صرف مطالعه تاریخچه و چون و چراهای فیلمفارسی نمی‌کند.» (اصغر عبداللهی. فیلم فارسی چیست؟ صفحه ۱۸۳)

اگرچه برخی از منتقدان امروز (به ویژه روبرت صافاریان، فریدون جیرانی و بهروز تورانی در مجموعه مقالاتی با عنوان فیلم فارسی چبست؟)، سعی کرده‌اند با رویکرد زیبایی‌شناسانه و ساختارگرایانه، سینمای فارسی قبل از انقلاب را تحلیل کنند، اما همچنان خلاء‌ها و سوء‌تفاهم‌های بسیاری در این زمینه وجود دارد که نیازمند مطالعه عمیق‌تر و جدی است.

فهرست منابع:

۱- هنر و سینما. سال اول. شماره سوم. فروردین ۱۳۴۰

۲-ستاره سینما. شماره ۷۲۶. سال هفدهم. آبان ۱۳۴۹

۳-صدف. شماره ۲. آبان ۱۳۳۶

۴-پرویز دوایی. گناه نابخشودنی فیلم فارسی. ستاره سینما. شناره ۶۶۶. خرداد ۱۳۴۸

۵-فرهنگ و زندگی. میزگرد سینمای ایران. شماره ۱۸. تابستان ۱۳۵۴

۶-فرخ غفاری. زندگی و سینما در ایران. مجله تلاش شماره ۲. مرداد ۱۳۴۵

۷-فیلمفارسی چیست؟ (مجموعه مقالات زیر نظر حسین معززی نیا). نشر ساقی ۱۳۷۸

۸-تاریخ تحلیلی صد سال سینمای ایران. (مجموعه مقالات زیر نظر عباس بهارلو). دفتر پژوهش‌های فرهنگی تهران. ۱۳۷۹

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کاربر مهمان

    جناب آقای جاهد رویکرد زیبایی شناسانه رو از چه دیدی قصد دارید بررسی کنید؟از دید یک تماشاگر عامی که دنبال سرگرمی ست یا یک منتقد؟اگر منظورتون نگاه از دید یک عامی است، بله، از این دیدگاه نه تنها زیبا بلکه عالی هم خواهد بود.اما واقعیت این است که اگر فیلمفارسی ها رو مشاهده کرده باشید ندرتا نکته ی مثبت یا متعالی ای درش پیدا کنید.بررسی ای که میتونه روی این فیلم ها صورت بگیره و خیلی نتایج مثبتی هم خواهد داشت بررسی بافت اجتماعی آن زمان و جامعه شناسی طبقات اجتماعی است که این بررسی در ارتباط با سینما هم خواهد بود اما این که بخواهیم نقد علمی و فنی سینمایی و زیبایی شناسانه به این پدیده داشته باشیم نه تنها ارزش تحقیق نخواهد داشت بلکه عملی نیز نخواهد بود.به این دلیل که هر منتقد یک اساسی رو برای نقد خودش معین می کنه که فیلمفارسی در این اساس اصلا قرار نمی گیره.من نتقد تند و تیز این اساتید رو کاملا در اون زمان درک می کنم.این ها کسانی بودند که نمی خواستند استحمار عوام توسط مشتی سودجو رو تحمل کنند و از طرفی پتانسیل سینمای ایران رو بیشتر از این می دونستند و به نظر بنده ادامه ی انتقاداتشون هم ناشی از اثر گذار نبودن انتقاداتشان بر یک جماعت بی سود بوده.