ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

● دیدگاه

«خاکستری نباشید: ماهم چیزهایی برای از دست دادن داریم»

کاوه باربد − از میان ویدئوهایی که از اعتراضات روز گذشته در فضای مجازی دست به دست می‌شود ، یک ویدئوی۴۰ ثانیه‌ای قابل توجه است: ۴۰ ثانیه فشرده از احساس و خواست رهایی در برابر ۴۰ سال سلطه و سرکوب جمهوری اسلامی. یک ویدئو از پنج جوان که تا پیش از این همدیگر را نمی‌شناختند، در کنار هم و علیه جمهوری ‌اسلامی. «مردم» به عنوان سوژه سیاسی درست همین طوری ساخته می‌شود

از میان ویدئوهایی که از اعتراضات روز گذشته در فضای مجازی دست به دست می‌شود ، یک ویدئوی۴۰ ثانیه‌ای قابل توجه است: ۴۰ ثانیه فشرده از احساس و خواست رهایی در برابر ۴۰ سال سلطه و سرکوب جمهوری اسلامی.

در این ویدئو که به حالت «سلفی» ضبط شده است، شعاری علیه هیچکس شنیده نمی‌شود و بر عکس ویدئوهای ارسالی مشابه، تصویر معترضان به طور کاملاً پوشیده نیست و هیچ اثری از ترس به چشم نمی‌آید. در این ویدئو، پنج جوان معترض (یک زن جوان و چهار مرد جوان) پیام‌های روشنی را با شجاعت مثال‌زدنی به مردم می‌فرستند.

ویدئو را ببینید:

— Shahin Milani (@shahinmilani81) January 12, 2020

یکی از پسرهای جوان می‌‌گوید: «خوب بچه‌ها! هممون تازه همو شناختیم»، در این لحظه یکی دیگر از همراهان او کلامش را قطع کرده، اضافه می‌کند: « نزدیک پیروزی‌‌ایم» و سپس همان جوان قبلی ادامه می‌دهد «برای اولین بار بود با هم راه رفتیم، با هم مبارزه کردیم.» و بعد رو به سوی آن چهار نفر دیگرمی‌گوید: «از تک تکتون تشکر می‌کنم.» سپس آن جوان دیگر رشته کلام را در دست می‌گیرد: «موج دوم انقلاب شروع شده، ما مقاومت می‌کنیم، مداومت می‌کنیم، امیدوارم اونایی که هنوز رنگ خاکستری روشونه دیگه بیدار شید! چقدر دیگه ما خون بدیم؟ چقدر دوستامونو از دست بدیم؟ دخترها و پسرها دیگه اومدن، ما ها هم خیلی چیزا واسه از دست دادن داریم، ولی اومدیم، حمایت کنید.»

اگر چیزی به اسم «جامعه» وجود دارد و می‌توان از آن دفاع کرد، در همین جمع پنج‌نفره است؛ در همین لحظه برخوردی که این ویدئوی۴۰ ثانیه‌ای بر آن شهادت می‌دهد:‌ لحظه برخورد و آشنایی آدم‌هایی که همدیگر را نمی‌شناختند و لحظه برخورد و صف‌آرایی میان آنها وحکومت. «مردم» به عنوان سوژه سیاسی درست همین طوری ساخته می‌شود.

نظمی که با تکثیر این هسته‌های کوچک می‌تواند شکل بگیرد نه فقط نیرویی خواهد بود علیه دولت (و بی‌نظمی‌ای که نتبجه بی‌کفایتی دولت است)، بلکه می‌تواند نیرویی باشد جایگزین دولت: یک قدرت دوگانه، علیه و فراسوی نهادهای موجود.

در شرایطی که حکومت با هر تصمیمی که می‌گیرد و هر عملی که انجام می‌دهد، فقر و مرگ و ویرانی بیشتر به‌بار می آورد، امروز تنها خود جامعه است که باید بار بقا و بازتولید خود را بر دوش بکشد.

با امید بستن به تغییر در کاخ سفید و گشوده‌شدن راهی برای معامله با غرب، و با تعلیق و تعویق روزمره بحران‌های ناشی از فساد و ناکارآمدی و تحریم، جمهوری اسلامی پس از سرکوب جنبش دی ماه ۹۶ تلاش کرد که کج‌ دار و مریز زمان بخرد. در سوی مقابل، مهم‌ترین راهکار استراتژیک دولت دونالد ترامپ گرفتن زمان از جمهوری اسلامی بود – با تشدید تحریم‌ها.

از بار فشار بحران اقتصادی و سرکوب ایدئولوژیک بر دوش مردم کاسته نشد. همچنین یکدستی و هم‌دستی روزافزون جناح‌های حاکم، وجود دستگاه عظیم و طویل سرکوب،‌ و خودانگیختگی، سازمان‌نیافتگی و عدم پیوند و ناهم‌زمانی اعتراضات گروه‌ها و قشرها و طبقات مختلف، از جمله عواملی بودند کفه توازن قدرت را به نفع جمهوری اسلامی سنگین می‌کردند.

در عین حال، جمهوری اسلامی مطابق انتظار، از تشدید تنش‌های منطقه‌ای برای سرپوش گذاشتن و خفه کردن تضادهای داخلی بهره برد. «امنیت» اسم رمز سرکوب بود و اوضاع به نظر تحت کنترل می‌رسید تا اینکه افزایش یکشبه قیمت بنزین، بار دیگر باعث شد معترضان که عموماً از طبقات آسیب‌پذیر جامعه بودند به خیابان‌ها سرازیر شوند.

خیزش آبان ۱۳۹۸، بزرگترین اعتراضی بوده که جمهوری اسلامی در تاریخ ۴۰ ساله خود تجربه کرده است. سرکوب و کشتار معترضان این بار چنان شدید و گسترده بود که حتی وقیح‌ترین مدافع جمهوری اسلامی را دچار شرم کرد.

در شرایطی که مشروعیت جمهوری اسلامی به کمترین میزان تاریخی خود رسیده بود، قتل قاسم سلیمانی بهترین هدیه‌ای بود که می‌شد به جمهوری اسلامی برای بازیابی آبرو و اعتبار آن داد. نمایش چندروزه تشییع جنازه، فرصتی استثنائی بود برای کاهش فشار اعتراضات آبان ۹۸ و شستن خاطره آن. تمامی نیروها و دستگاه‌های تبلیغاتی و لجستیکی جمهوری اسلامی در داخل و خارج، بسیج شدند تا از قاسم سلیمانی، از قاتل انقلاب در سوریه، یک سردار ملی شهید بسازند.

تصویر «جامعه همبسته» و بسیج‌شده به نام قاسم سلیمانی اما خیلی زود فروریخت. با کشته شدن ۶۰ نفر در کرمان در جریان مراسم یادبود قاسم سلیمانی و سرنگون کردن هواپیمای مسافربری اوکراینی ورق برگشت و نمایش اقتدار به نمایش ضعف و ناکارآمدی بدل شد (عدم تشخیص بویینگ ۷۳۷ اوکراینی با موشک کروز یا هواپیمای نظامی آن هم در فاصله ۲۴۰۰ متری؟).

طعنه تاریخ اینکه سقوط هواپیمای اوکرانینی درست در همان روزهایی اتفاق افتاد که جمهوری اسلامی با کارت شلیک به هواپیمای مسافربری از سوی آمریکا در سال ۶۷ بازی می‌کرد.

توئیت حسن روحانی - رئیس جمهوری ایران -  را در واکنش به تهدید دونالد ترامپ به حمله به ۵۲ هدف ایرانی به یاد ۵۲ گروگان آمریکایی ببینید. در این توئیت روحانی ترامپ را تهدید می‌کند که به یاد ۲۹۰ کشته پرواز ۶۵۵ ایران ایر که توسط آمریکایی‌ها در سال ۱۳۶۷ سرنگون شد می تواند به ۲۹۰ هدف آمریکایی حمله کند:

شیوه اطلاع‌رسانی جمهوری اسلامی در فاجعه سقوط هواپیما و عدم صداقت و شفافیت آن باعث شد آخرین تارهای پیوند میان مردم و رژیم پاره شود. کار تا آنجا پیش رفت که عصر جمعه در رسانه‌ها خبری منتشر شد مبنی بر اینکه «خواندن جعبه سیاه ممکن است تا دو سال طول بکشد.»

نه دو سال، که در ظرف دو روز، معادلات به‌کل عوض شد. سرعت تحولات در ایران باور نکردنی است. حتی بدبینترین هواداران رژیم و خوشبین‌ترین مخالفانش فکرش را نمی‌کردند ظرف سه روز پوسترهای قاسم سلیمانی به آتش کشیده شوند و هر چه نظام رشته بود پنبه شود.

مردم سوگوار و خشمگین به خیابان آمدند و شعار دادند «۱۵۰۰ نفر کشته آبان ماست» تا به این ترتیب خون ۱۷۶ کشته هواپیما و ۶۰ کشته کرمان به خون معترضان آبان پیوسته و درقالب خشم و انزجار عمومی جاری شود.

درویدئوی ۴۰ ثانیه‌ای مورد اشاره اما خشم با درنگ و هوشیاری در آمیخته است،‌ به همان ترتیب که جوانی با خرد و فرزانگی.

جوانان حاضر در ویدئو تازه همدیگر را شناخته‌اند. هسته‌ای شکل گرفته است و پیام این جوانان تکثیر این هسته‌ها برای بازپس‌گیری آینده است. آشنایی آنها تصادفی است، اما تصادف دراینجا با ضرورتی تاریخی آمیخته است. آنها خبر می‌دهند که «موج دوم انقلاب» آغاز شده است: فاز به هم پیویستن تمام گروه‌ها و طبقات معترض.

آنها با گفتن اینکه «موج دوم انقلاب شروع شده»، اعتراضات اخیر را ادامه اعتراضات آبان می‌دانند و اعتراضات آبان را به نوعی موج اول انقلاب معرفی می‌کنند و به وقایع به ظاهر تصادفی تاریخی جهت و محتوا می‌دهند. این پیام  در عین حال در راستای شعار هوشمندانه‌ای قرار می‌گیرد که دانشجویان  ۲۴ دی ماه در دانشگاه تهران سر دادند: «نه رفراندم نه اصلاح، اعتصاب، انقلاب.» شعاری که از یک سو بر خودآئینی مردم از دولت و از سوی دیگر بر استقلال آنها از نیروهای خارجی تأکید دارد.

در این ویدئوی ۴۰ ثانیه‌ای، به شکلی فشرده سه گروه مورد خطاب می‌گیرند: مردم، حکومت و آنهایی که هنوز خاکستری‌اند.

می‌گویند:‌ «اگر هنوز خاکستری هستید، بیدار شوید!»

یا آن طور که ارسطو میگوید: «آن کس که در جنگ داخلی موضع‌گیری نکند و طرفی را نگیرد، آماج بدنامی خواهد شد و بیرون از حوزه سیاسی قرار خواهد گرفت.»

در چشم این جوانان، فاز دوم برای ایجاد تغییرات بنیادین، در عین حال، مبارزه‌ای است علیه بی‌طرفی و وسط وایستادن. و البته اعلام موضع و طرفی را گرفتن همواره هزینه دارد، نه فقط برای به اصطلاح نخبگان واقلیت صاحب امتیاز که برای همه آدم‌ها، در هر جایگاه و موقعیتی که باشند.

یادآور جمله پویا بختیاری که گفت: «من هم پسر کسی هستم!»، آنها نیزمی‌گویند که «ما هم خیلی چیزها برای از دست دادن داریم.»

در نبرد سیاسی با حکومتی چنین سرتاپا مسلح، طلب کوچکترین خواست‌ها به منزله بزرگترین قمارهاست: قمار بر سر بزرگترین دارایی انسان که جان اوست. نبردی بر سر همه و هیچ... و این برای همه صرف نظر از موقعیت اجتماعی‌شان صدق می‌کند.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • کرماشانی

    پس از خواندن «دی ماه ۹۶: در کرمانشاه چه گذشت؟» این دومین نوشته ای بود که از این نام خواندم و همچنان به دلم نشست. با این حال جای این پرسش باقیست که دقیقاً چه واکنشی می تواند در چنین شرایطی مصداق در میانه نایستادن باشد؟ آیا فقط حضور در خیابان و شعار دادن کافیست؟ آیا از دی تا کنون نباید درمی یافتیم که در بازی کثیف میان رژیم و اپوزیسیون مرتجع، می باید به دنبال ایجاد آلترناتیوهای ایجابی هم باشیم و سازماندهی را در سطح دیگری نیز به جلو ببریم؟ مسلما منظور من کاستن از اهمیت حضور خیابانی و اعتراض رودررو به نیروهای سرکوبگر رژیم نیست، اما آیا با ادامۀ این روند و تشدید برخوردها، می توانیم «انقلاب» کنیم؟! آیا «انقلاب» به همین یک روش وابسته است و همین یک تصویر از آن ممکن است؟