ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

در جست‌و‌جوی یک پسر زیبا

<p>لیدا حسینی&zwnj;نژاد - به دعوت بنیاد ایرانی &laquo;در حرکت&raquo; دو نمایش &laquo;پسر زیبای من&raquo; و &laquo;فقط یک دقیقه&raquo;، از گروه تئا&zwnj;تر &laquo;سام&raquo; از لندن، در روزهای دوم و سوم نوامبر در هلند به روی صحنه رفتند.</p> <!--break--> <p>&laquo;پسر زیبای من&raquo; نوشته&zwnj; قاضی ربیحاوی به زندگی، چالش&zwnj;ها، مشکلات و روابط یک پسر هم&zwnj;جنسگرا به نام نسیم در ایران می&zwnj;پردازد. این تراژدی به کارگردانی سوسن فرخ&zwnj;نیا و با بازی او به همراه رضا &zwnj;&zwnj;پور، مجید خلیلی، محمد حیدری و داریوش رضوانی اجرا شد. در ابتدای این نمایش، مادر نسیم در اداره&zwnj; آگاهی به دنبال پسرش می&zwnj;گردد، و در ادامه&zwnj; داستان به دو سال قبل برمی&zwnj;گردد. نسیم جوان همجنسگرا به دلیل گرایش جنسی&zwnj;اش، در جامعه، در محیط کارش و در رابطه با معشوقش دچار مشکل می&zwnj;شود. کسی او را آن&zwnj;طور که هست نمی&zwnj;پذیرد و او برای حل مشکلاتی که در جامعه&zwnj; ایران به دلیل گرایش جنسی&zwnj;اش با آن&zwnj;ها مواجه می&zwnj;شود، تصمیم به عمل جراحی برای تغییر جنسیت&zwnj;اش می&zwnj;گیرد. این نمایش با تکنیک&zwnj;هایی کاملاً مدرن اجرا می&zwnj;شود.</p> <p>&nbsp;</p> <p>در بخش دوم، نمایش کمدی &laquo;فقط یک دقیقه&raquo;، نوشته&zwnj; داریوش رضوانی به روی صحنه رفت. داریوش رضوانی کارگردان این نمایش است و خودش هم به همراه سوسن فرخ&zwnj;نیا و فرشید آریان در آن بازی می&zwnj;کند. &laquo;فقط یک دقیقه&raquo; داستان مردی است که قصد خودکشی دارد و همسرش برای رسیدن به دارایی شوهرش، او را به خودکشی ترغیب می&zwnj;کند.</p> <p>&nbsp;</p> <p>ابتدا در مورد نمایش &laquo;پسر زیبای من&raquo;، با سوسن فرخ&zwnj;نیا کارگردان و بازیگر این نمایش گفت&zwnj;وگو کردم. فرخ&zwnj;نیا در تئا&zwnj;تر ایران و اروپا بیش از ۴۰ سال سابقه&zwnj; حرفه&zwnj;ای&nbsp; دارد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><a href="http://www.zamahang.com/podcast/2010/20121107_My_Beautiful_Son_LidaHosseiniNejad.mp3"><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/musicicon.jpg" style="width: 273px; height: 31px;" /></a></p> <p>&nbsp;</p> <p>●<strong>گفت&zwnj;و&zwnj;گو با سوسن فرخ&zwnj;نیا</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>خانم فرخ&zwnj;نیا، چطور شد تصمیم گرفتید چنین نمایشی را که یکی از تابوهای جامعه ما را بیان می&zwnj;کند کارگردانی کنید؟&nbsp;</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/lidghr03.jpg" style="width: 300px; height: 414px; float: left;" />اصولاً دوست دارم غیر از کارهایی که از نظر زیبا&zwnj;شناسی برایم مطرح و مهم هستند، نمایش&zwnj;هایی را روی صحنه بیاورم که رفتارهای ملت خودمان را از نظر اخلاقی به چالش می&zwnj;کشند. مسئله&zwnj; هم&zwnj;جنسگرایی بسیار&zwnj; مهم است و در غرب هم به آن می&zwnj;پردازند. ما اما در ایران راجع به آن اصلاً حرف نمی&zwnj;زنیم. اگر فرزند هم&zwnj;جنسگرا هم در فامیلمان داریم، پنهانش می&zwnj;کنیم، مثل زمانی که بیماری&zwnj;های روانی را قایم می&zwnj;کردیم و یا اگر کسی به سرطان مبتلا می&zwnj;شد، نمی&zwnj;گفتیم فلانی سرطان دارد. حالا کم&zwnj;کم پیشرفت کرده&zwnj;ایم و در ارتباط با جهان پیشرفته توانسته&zwnj;ایم بعضی چیز&zwnj;ها را در خودمان عوض کنیم. امروز ما می&zwnj;دانیم که از نظر بیولوژیکی فرد هم&zwnj;جنسگرا می&zwnj;خواهد با هم&zwnj;جنس خودش رابطه داشته باشد و ربطی به ترانس&zwnj;سکسوئل ندارد. یعنی کسانی که هم&zwnj;جنسگرا هستند، دلشان نمی&zwnj;خواهد مثلاً اگر مرد هستند زن بشوند یا اگر زن هستند، مرد بشوند، می&zwnj;خواهند با هم&zwnj;جنس خودشان رابطه بگیرند. راه&zwnj; چاره&zwnj;ای که از چند سال پیش در ایران برای این قضیه پیدا کرده&zwnj;اند که باعث شده خیلی&zwnj;ها از راه همین عمل&zwnj;ها پولدار بشوند و فتوایی دادند که این&zwnj;کار را باید کرد، خیلی روی من اثر گذاشت و خیلی دردناک بود دیدن اینکه این جوان&zwnj;ها به خاطر متفاوت بودنشان... می&zwnj;گوییم متفاوت&zwnj;اند، در صورتی که آن&zwnj;طوری که از نظر پزشکی توضیح داده می&zwnj;شود، شما اگر هم&zwnj;جنس&zwnj;گرا هستید، با آن هورمون&zwnj;ها به دنیا آمده&zwnj;اید... خیلی دردناک بود، به خاطر این&zwnj;که شکل یک توطئه داشت برای این&zwnj;که یک سری آدم از بین بروند. چنان&zwnj;که خیلی&zwnj;هایشان بعد از تغییر جنسیت خودکشی کردند و یا به فحشاء کشیده شدند. گوشه&zwnj; ذهنم مانده بود که راجع به این موضوع کاری بکنم. خوشبختانه قاضی ربیحاوی نمایش&zwnj;نامه&zwnj;ای نوشته بود و کارگردانی آن را به من پیشنهاد کرد. یعنی می&zwnj;خواستم یکی از کارهای قاضی را روی صحنه بیاورم و او این نمایش را پیشنهاد کرد و من فکر کردم موقعیت مناسبی است که چنین موضوعی مطرح بشود. چون در انتها، به هر حال، یک نوع نژداپرستی است...</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>نوعی تبعیض است...</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>بله، نوعی تبعیض است. اتفاقاً پسر من وقتی دید دارم روی این سوژه کار می&zwnj;کنم، سخنرانی کشیشی را برایم روی اینترنت فرستاد که این کشیش دارد می&zwnj;گوید که هم&zwnj;جنسگرا&zwnj;ها چنین و چنان هستند، انسان نیستند و... آخر سخنرانی گفته می&zwnj;شود که این سخنرانی در سال&zwnj;های دهه ۱۹۷۰ انجام شده و جای کلمه&zwnj; هم&zwnj;جنسگرا &laquo;سیاه&zwnj;پوست&raquo; بوده است. یعنی دنبال بهانه می&zwnj;گردیم که از چیزی متنفر بشویم، دنبال بهانه می&zwnj;گردیم که نسل&zwnj;کشی کنیم، دنبال بهانه می&zwnj;گردیم انسان&zwnj;هایی را از جامعه حذف کنیم، به جای اینکه مشکلات را به شکل درستش حل کنیم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>انتخاب بازیگر برایتان راحت بود؟ کسانی که می&zwnj;خواستید با آن&zwnj;ها کار کنید، چقدر با موضوع هم&zwnj;جنسگرایی راحت بودند؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/lidghr02.jpg" style="width: 300px; height: 204px; float: left;" />سئوال بسیار خوبی است. خیلی متشکرم که این سئوال را می&zwnj;کنید. چون همان&zwnj;طور که در میان مردم عادی این تابو وجود دارد، در بین ما هنرمندان و هنرپیشه&zwnj;ها هم وجود دارد. در نتیجه، من آرام آرام جلو رفتم و بعد از این&zwnj;که رُل&zwnj;ها را با دقت تقسیم کردم که چه کسی می&zwnj;تواند چه نفشی را بازی کند، توضیح دادم که ما اول باید روی خودمان کار کنیم، اگر قرار باشد روی این قضیه در سالن و هنگام تمرین شوخی بشود (می&zwnj;دانید که به خصوص شوخی&zwnj;های مردانه در این زمینه بسیار است)، ما خودمان، هم به نوشته خیانت کرده&zwnj;ایم و هم به ایده&zwnj;ای که قرار است روی صحنه برود؛ و خوشبختانه شانس آوردم. با گروه بسیار فهمیده&zwnj; حرفه&zwnj;ای درستی همکاری کردم و توانستیم خیلی سریع به توافق برسیم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>خانم فرخ&zwnj;نیا، واکنش&zwnj;ها نسبت به این نمایش و استقبال از آن چطور بوده؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>این نمایش برای اولین بار چند روز پیش در فستیوال تئا&zwnj;تر ایرانی در کلن اجرا شد و&nbsp; در آمسترادم هم به روی صحنه رفت. من سبک بسیار مدرنی را برای اجرای این برنامه در نظر گرفته&zwnj;ام به این شکل که تمام آنچه پشت صحنه اتفاق می&zwnj;افتد، یعنی کارگردانی فنی را روی صحنه آورده&zwnj;ام. استقبال هم بسیار خوب بوده، خیلی خوششان آمده، بحث&zwnj;برانگیز بوده، خیلی دوست داشتند و خیلی تحت تأثیر قرار گرفتند. چون من با اینکه خیلی از تکنیک استفاده کردم، سعی کردم قسمت حسی نمایش&zwnj;نامه از بین نرود و خواستم حس&zwnj;های خیلی واقعی را&zwnj; که ممکن است بین یک مادر و پسر هم&zwnj;جنسگرایش اتفاق بیافتد روی صحنه بیاورم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>تماشاگران واکنش منفی نشان ندادند؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>نه، آقایی سئوال کردند که شما دارید می&zwnj;گویید دولت در ایران [به هم&zwnj;جنسگرایان] کمک کرده است. پاسخ دادم که نه، شما باید شخصیت را نگاه کنید، این شخصیت در اداره کار می&zwnj;کند و از ترسش این حرف&zwnj;ها را می&zwnj;زند. نتیجه&zwnj; کار را باید ببینید. وقتی فردوسی در شاهنامه از دیدگاه یکی از شخصیت&zwnj;های مردش راجع به زن می&zwnj;گوید، منظور این نیست که فردوسی راجع به زن آن&zwnj;گونه فکر می&zwnj;کند. وقتی نویسنده&zwnj;ای راجع به یک شخصیتی چیزی می&zwnj;گوید، خودش نیست که در مورد آن، این&zwnj;گونه فکر می&zwnj;کند. آن را در تنظیمی که برای شخصیت&zwnj;ها کرده می&zwnj;گذارد که آخر نمایش حرفش را برساند. این تنها موردی بود که بحثی پیش آمد، ولی چیز خاصی نبود. برای خیلی&zwnj;ها، سبک کار خیلی جدید بود. تا به حال به زبان فارسی، کمتر به این شکل کار شده است. راجع به این چیز&zwnj;ها سئوال شد و همین&zwnj;طور فاصله&zwnj;گذاری. چون با اینکه هنرپیشه&zwnj;ها با احساس کامل بازی می&zwnj;کنند، من سعی کردم در بعضی جاها فاصله&zwnj;گذاری ایجاد کنم که غرق آن احساس&zwnj;ها نشویم و موضوع را فراموش کنیم، بلکه مرتب برگردیم موضوع را یادآوری کنیم که درد کجاست.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>در بخش پایانی نمایش، با وجود این&zwnj;که نسیم انتخاب می&zwnj;کند و از مرد به زن تغییر جنسیت می&zwnj;دهد، وقتی مادر دنبال فرزندش می&zwnj;گردد، هم&zwnj;چنان می&zwnj;گوید &laquo;دنبال پسرم می&zwnj;گردم.&raquo; چرا هنوز آن مادر نتوانسته با شخصیت جدید فرزندش کنار بیاید و با او ارتباط برقرار کند و او را با جنسیت جدیدش بشناسد؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>این حس خیلی پیچیده است. برای این&zwnj;که ما راجع به برخی تابو&zwnj;ها از نظر تفکر می&zwnj;توانیم حرف بزنیم و تحلیل کنیم، ولی اینکه از نظر حسی واقعاً در ما تغییر کند، یک فرهنگ می&zwnj;خواهد، یک نسل می&zwnj;خواهد. این مادر از نسل قدیم است و در ضمن، عشق بی&zwnj;حدی نسبت به بچه&zwnj;اش دارد، یک عشق بی&zwnj;شرط. در حرف&zwnj;هایش می&zwnj;گوید که پسر و دختر برای یک مادر فرقی نمی&zwnj;کند. با موتور این عشق است که این بچه را می&zwnj;پذیرد، و می&zwnj;پذیرد که با او زندگی کند. یعنی چون تصمیم گرفته، می&zwnj;گوید که &laquo;او تصمیم گرفته، خدا خواسته، سرنوشت من هم این بوده، من فقط به او محبت می&zwnj;کنم و دوستش دارم، هرچه باشد دوستش دارم&raquo;. وگرنه از نظر تفکری قبول نکرده است. در ضمن فاجعه&zwnj;ای که برای این خانواده اتفاق می&zwnj;افتد، مادر هم متوجه می&zwnj;شود که اصلاً این عمل اشتباه بوده است. در واقع، او پسرش را می&zwnj;خواهد، پسری که از او گرفتند به&zwnj; خاطر اینکه چیزی را توجیه کنند و بعضی&zwnj;ها&nbsp; هم پول توی جیبشان بگذارند، همین! مادر می&zwnj;داند، در عرض دو سالی که گذشته، می&zwnj;فهمد. اگر توجه کنید، ما وقتی شروع می&zwnj;کنیم، پسر یک چمدان در دست دارد، این سفری است که این دو نفر با هم انجام می&zwnj;دهند و در انتهای سفر هر دو می&zwnj;فهمند که اشتباه شده است. پس این هنوز&zwnj;&zwnj; همان پسرش است و او پسرش را می&zwnj;خواهد. آن چیزی که از این پسر ساخته شده را که اشتباهاً ساخته شده، نمی&zwnj;خواهد.</p> <p>&nbsp;</p> <p>●<strong>گفت&zwnj;و&zwnj;گو با رضا پور، بازیگر نقش نسیم</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>در ادامه، با رضا&zwnj; پور، بازیگر نقش &laquo;نسیم&raquo; در این نمایش، به گفت&zwnj;وگو نشستم و از او ابتدا در مورد سابقه&zwnj;ی کار تئاترش پرسیدم:</p> <p>&nbsp;</p> <p>من خیلی بچه بودم که در ایران تئا&zwnj;تر را شروع کردم؛ با استاد بهمن عیوق در شهرمان آبادان. بعد وقتی کلا&zwnj;س&zwnj;های استاد عیوق را تمام کردم، شروع کردم به کارهای کوچک. تا این&zwnj;که به شبکه&zwnj; استانی استان خوزستان در اهواز رفتم و در آنجا دو سال مجری برنامه&zwnj; کودک بودم. بعد هم به مرور کار کردم، کار موزیک کردم، کار نور کردم. نور خیلی کم بود، ولی کار موزیک و بازیگری&zwnj;ام زیاد بود. در عرصه&zwnj; کارگردانی هم که زیاد کار کردم. بعد هم دوره&zwnj;ی آکادمیک را گذراندم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>پس دوره&zwnj; آکادمیک هم دیده&zwnj;ای...</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>بله، مدرک تحصیلی من لیسانس کارگردانی سینما از دانشگاه هنرهای زیبا است. ولی در کلاس&zwnj;های استاد امین تارخ هم شرکت داشته&zwnj;ام که کلاس&zwnj;های بازیگری سینما بوده و در کلاس&zwnj;های استاد محمد رحمانی هم دوره&zwnj; بازیگری تئا&zwnj;تر را دیده&zwnj;ام.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>چند سال است که خارج از ایران هستی؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>از سال ۲۰۰۸.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>در این چهار سال هم به طور مداوم با تئا&zwnj;تر درگیر بوده&zwnj;ای؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>وقتی از ایران خارج شدم، یک سال اول را درگیر گرفتاری&zwnj;های کالج و این چیز&zwnj;ها بودم، ولی بعدش با آقای رضوانی آشنا شدم و با هم شروع به کار کردیم. در آن کار، من در عرصه&zwnj; کارگردانی و موزیک و نور بودم. بعد هم با خانم فرخ&zwnj;نیا آشنا شدم که برای شخصیت &laquo;نسیم&raquo; در &laquo;پسر زیبای من&raquo;، مرا انتخاب کرد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>بگذار از نمایش پسر زیبای من بگوییم. نظر خودت در مورد این نمایش و این&zwnj;کار چیست؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/lidghr04.jpg" style="float: left; width: 300px; height: 450px;" />این نوشته&zwnj; خیلی خوبی است. چون آقای قاضی ربیحاوی چیزی را نوشته که تاکنون در تئا&zwnj;تر ایران کسی آن را ننوشته است و یا شاید هم نوشته بوده، جرأت نداشته اجرا کند. هم قاضی ربیحاوی این&zwnj;کار را خیلی خوب نوشته و هم خانم سوسن فرخ&zwnj;نیا این&zwnj;کار را واقعاً زیبا اجرا می&zwnj;کند، با کارگردان تکنیکی آقای داریوش رضوانی. یعنی ما آمده&zwnj;ایم یک کار مدرن روی صحنه بیاوریم و مدرن اجرایش کنیم. چون&zwnj;که کل کارهای تکنیکی ما روی صحنه اجرا می&zwnj;شود. آقای رضوانی هم بازی می&zwnj;کند و هم کارگردان تکنیکی است. یعنی هم بازی می&zwnj;کند، هم نور و هم موزیک را کارگردانی می&zwnj;کند و همه&zwnj; بازیگر&zwnj;ها روی صحنه، خودشان دکور&zwnj;ها را تغییر می&zwnj;دهند. ما یک کار مدرن را روی صحنه انجام داده&zwnj;ایم که بتوانیم توی تئا&zwnj;تر حرف جدیدی بزنیم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>چقدر با اجرای نقش &laquo;نسیم&raquo; در این نمایش&zwnj; راحت بودی؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>خیلی ساده نبود. چون چیزی بود خیلی متفاوت&zwnj;تر از آنچه خودم هستم. این پسر، یک پسر هموسکسوئل است و خیلی سخت است که این نقش را دربیاوریم. ولی خوبیش این بود که خانم فرخ&zwnj;نیا نخواست من واقعاً آن شخصیت گی را روی صحنه ایجاد کنم. گفت تو&zwnj;&zwnj; همان رضا هستی که می&zwnj;خواهی نقش یک هموسکسوئل را بازی کنی. یعنی اصلاً نمی&zwnj;خواهیم ادا دربیاوری. ولی بعضی جا&zwnj;ها لازم بود که من زیرپوستی این را نشان بدهم. یعنی کار آسانی نبود. هنوز هم کار آسانی نیست. چون هنوز هم فکر نمی&zwnj;کنم آن&zwnj;قدر خوب از کار درآمده باشد و هنوز خیلی کار دارد که بتوانم آن را دربیاورم. ولی توجه داشته باشیم که این اولین بار است که یک تئا&zwnj;تر به زبان فارسی، این&zwnj;گونه روی صحنه می&zwnj;آید که درد هموسکسوئل&zwnj;ها را بگوید و مشکلاتشان را بیان کند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>برای اینکه بتوانی به این نقش نزدیک بشوی یا حداقل حسش را داشته باشی، در حین تمرین&zwnj;ها و در سیر نمایش&zwnj;نامه تا زمانی روی صحنه برود، چه&zwnj;کار کردی؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>هیچ کاری نکردم. چون نتوانستم کاری بکنم. خانم فرخ&zwnj;نیا دوستی داشت که دقیقاً در مایه&zwnj; همین کاراکتر بود و من اصلاً نتوانستم او را ببینم. من اگر می&zwnj;خواستم به کسی نزدیک بشوم، آن چیزی می&zwnj;شد که خانم فرخ&zwnj;نیا نمی&zwnj;خواست و نمی&zwnj;خواست آن شخصیت را دربیاورم. برای همین متأسفانه سعی کردم فقط خودم این شخصیت را تحلیل کنم و بتوانم آن چیزی که در ذهنم هست را دربیاورم و بتوانم کارگردان را راضی نگه دارم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>خودت هیچ مشکلی نداشتی که بخواهی چنین نقشی را بازی کنی؟&nbsp;</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>چرا. یکی از دوستانم با من خیلی شوخی می&zwnj;کرد و می&zwnj;گفت که تو برو آن نقش&zwnj;ات را این&zwnj;جوری کن، آن&zwnj;جوری کن و... ولی این کار آن&zwnj;قدر زیباست و آن&zwnj;قدر رابطه&zwnj; بین نسیم و مادرش قشنگ است که... نمی&zwnj;دانم چه بگویم، چون آن&zwnj;قدر رابطه&zwnj;شان تنگاتنگ است... چون نسیم بین دوتا عشق گیر کرده، یکی عشق به معشوقش که اسمش فرهاد است و دیگری مادرش.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>ولی مادر تا آخر نمایش هم نسیم را به عنوان پسرش می&zwnj;شناسند.</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>بله. در دیالوگش هم می&zwnj;گوید که: &laquo;آن روز چقدر بد بود، کاش نمی&zwnj;گذاشتم آن زن&zwnj;ها پای تخت من بیایند، چون همه&zwnj; آن&zwnj;ها دختر زاییدند، فقط من پسر زاییدم.&raquo; مادرش دوست دارد که او پسر بماند، ولی نمی&zwnj;تواند با احساس پسرش بجنگد و خواه&zwnj;ناخواه این اتفاق می&zwnj;افتد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>مادر قبول می&zwnj;کند که پسرش تغییر جنسیت بدهد...</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/lidghr05.jpg" style="width: 300px; height: 450px; float: left;" />بله می&zwnj;پذیرد، ولی به سختی می&zwnj;پذیرد. از اول هم چیزهای خیلی کمی را می&zwnj;دانسته، ولی نمی&zwnj;خواسته بروز بدهد. دیالوگ مادر می&zwnj;گوید: &laquo;شاید از سرت افتاد&raquo;، فکر می&zwnj;کرده شاید از سرش بیفته و دیگر نخواهد عمل کند و تغییر جنسیت بدهد. ولی وقتی می&zwnj;بینید که پسرش خیلی مصر است و عشقش به فرهاد خیلی زیاد است، فکر می&zwnj;کند که چرا اذیتش کند.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>ولی در &zwnj;&zwnj;نهایت هم دنبال پسرش می&zwnj;گردد.</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>دنبال پسرش است و آخرش هم می&zwnj;گوید. پسر وقتی عمل می&zwnj;کند و تغییر جنسیت می&zwnj;دهد، به سمت جنسیت زن گرایش پیدا می&zwnj;کند که رژ لب می&zwnj;زند، روسری سرش می&zwnj;کند، ولی مادر با اینکه این صحنه&zwnj;ها را دیده، اتاق عمل را هم دیده که دارند عملش می&zwnj;کند، اما باز در صحنه&zwnj; آخر به بخش گمشدگان اداره&zwnj; آگاهی می&zwnj;گوید که دنبال پسرش می&zwnj;گردد. در اداره&zwnj; آگاهی می&zwnj;گویند: مادر! پسرت مرده، ببین توی این عکس&zwnj;ها نیست؟ می&zwnj;گوید: من دنبال عکسش نمی&zwnj;گردم، من خودش را می&zwnj;خواهم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>تو که در ایران کار کرده&zwnj;ای و تجربه&zwnj; کار در خارج از ایران را هم داری، تئا&zwnj;تر ایرانی در خارج از ایران را چطور می&zwnj;بینی و چقدر انگیزه داری که هم&zwnj;چنان به زبان فارسی کار کنی؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>تفاوت که خیلی زیاد است. هم خوبی دارد، هم بدی. هم می&zwnj;توانیم بگوییم اینجا بهتر از ایران است، هم می&zwnj;توانیم بگوییم بد&zwnj;تر است. بدیش این است که سالن نداریم، بودجه&zwnj; تئاتری خوب نداریم، چون داریم به زبان فارسی کار می&zwnj;کنیم. ولی خوبیش این است که هر متنی را می&zwnj;توانی کار کنی؛ مثل همین &laquo;پسر زیبای من&raquo;. شما عمراً نمی&zwnj;توانی در ایران، این&zwnj;کار را اجرا کنی. اصلاً اجازه&zwnj; چنین کاری را بهت نمی&zwnj;دهند، چون کسی که هموسکسوئل است، در ایران مجرم به حساب می&zwnj;آید. ولی خوبی ایران این است که شما سالن داری، انجمن نمایش خوب داری، کسانی را داری که به تئا&zwnj;تر اهمیت می&zwnj;دهند و مطمئن هستی اجرا که می&zwnj;گذاری، سالنت پر می&zwnj;شود. خیالت راحت است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>ولی این&zwnj;که در اجرا ۳۰ تا ۴۰ نفر می&zwnj;آیند نمایش&zwnj;ات را ببینند، تو را راضی می&zwnj;کند که باز هم بازیگری به زبان فارسی را ادامه بدهی؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>اگر حتی یک نفر هم بیاید، کار را باید به نحو احسن اجرا کنیم که بتوانیم آن یک نفر را خوشحال نگه داریم. اگر سالن پر بشود و تماشاگر زیاد بیاید، خیلی خوشحال&zwnj;ایم، ولی به شرطی که کار را بفهمند. اگر یک نفر کار ما را خوب بفهمد، خیال ما راحت&zwnj;تر است، یعنی راضی&zwnj;تر از آن هستیم که سالن پر باشد، ولی کسی کار ما را نفهمد و ارتباط برقرار نکند. ولی اینکه سالن پر بشود، چرا که نه، همه&zwnj; ما از خدا می&zwnj;خواهیم که سالن&zwnj;ها پر بشود.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>تو که از نسل جوان&zwnj;تر هستی، فکر می&zwnj;کنی چه&zwnj;کار می&zwnj;توانی بکنی که فرهنگ تئا&zwnj;تر دیدن را در خارج از ایران آن قدر قوی کنی که بتوانی هم نسل اول و هم نسل دوم را به تماشای تئاترت بکشانی؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>خیلی کار سختی است. من چون خودم ایرانی هستم، ایران را دوست دارم و عاشق ایران هستم، اصلاً نمی&zwnj;خواهم به شخصیت ایرانی&zwnj;ها توهین کنم. ولی خُب متأسفانه فرهنگ ما طوری است-شاید خود من هم این&zwnj;جوری باشم، این&zwnj; را می&zwnj;گویم که به کسی برنخورد- که کنسرت بگذارند، از لوس&zwnj;آنجلس کار تئا&zwnj;تر بیاورند، کار روحوضی بیاورند، همه می&zwnj;روند. یک تئا&zwnj;تر از لوس&zwnj;آنجلس می&zwnj;آید در اینجا اجرا می&zwnj;شود که اصلاً محتوا ندارد، فقط - خیلی ببخشید- در و بی&zwnj;در می&zwnj;گویند و می&zwnj;خندند، سالن ۷۰۰ نفر پر می&zwnj;شود. ولی ما یک کار تراژیک تئا&zwnj;تر انجام می&zwnj;دهیم مثل همین &laquo;پسر زیبای من&raquo;، به فستیوال می&zwnj;رویم، کل سالن می&zwnj;شود ۴۰ نفر. آن هم در فستیوالی که ۱۹ سال است برگزار می&zwnj;شود، مثل فستیوال کلن، کل سالن ۴۰ نفر بودند. خُب این زشت است. ولی اگر کنسرتی باشد، بگویند کنسرت است، همه باید برقصند، سالن غوغا می&zwnj;شود. ما باید مردم را با تئا&zwnj;تر آشتی بدهیم، باید بفهمند که داریم زحمت می&zwnj;کشیم، و خاک صحنه می&zwnj;خوریم که شما را با تئا&zwnj;تر آشتی بدهیم، بفهمید تئا&zwnj;تر چیست، ما برای شما داریم کار می&zwnj;کنیم، به عشق شما داریم کار می&zwnj;کنیم، خُب حیف است واقعاً!</p> <p>&nbsp;</p> <p>●<strong>گفت&zwnj;و گو با داریوش رضوانی</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>همین گفت&zwnj;وگو را با داریوش رضوانی ادامه دادم. داریوش رضوانی که سال&zwnj;ها سابقه&zwnj; کار در تئا&zwnj;تر و سینما در ایران و همین&zwnj;طور تئا&zwnj;تر خارج از کشور را دارد، در هر دو نمایش به ایفای نقش می&zwnj;پردازد. از داریوش رضوانی در مورد وضعیت تئا&zwnj;تر ایرانی در خارج از کشور و سیر و تحولات آن پرسیدم:</p> <p>&nbsp;</p> <p>مشخصاً اولین چیزی که به ذهن شما می&zwnj;آید، مخاطب است. مخاطب ۷۰-۷۵ میلیون که الان هم مطمئن هستم بیشتر شده، با مخاطبی که در خارج از کشور در هر شهر یا هر کشوری وجود دارد، کاملاً متفاوت است. یعنی نمایشی که شما در &laquo;تئا&zwnj;تر شهر&raquo; روی صحنه می&zwnj;برید، هر نوع کاری باشد، مخاطب خودش را دارد. ولی خارج از کشور متأسفانه این&zwnj;جوری نیست. مردم به دیدن کارهایی می&zwnj;آیند که از آن غم و اندوه غربت فرار کنند و سعی کنند خودشان را به محیطی ببرند که یک ذره شاد باشد، محیطی باشد که بتوانند با آن هماهنگ باشند. مخصوصاً اینکه ما نمایش&zwnj;ها را در طول هفته نمی&zwnj;گذاریم و فقط آخر هفته است که مردم هم دوست دارند آخر هفته&zwnj;هایشان به شکلی، هم فال باشد و هم تماشا. به همین دلیل، در تئاترهای خارج از کشور اگر بخواهی موفق باشی، حتماً باید یک رگه&zwnj; طنز در کار وجود داشته باشد تا موفق باشد.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>دو اجرایی که طی این دو روز در هلند دارید، &laquo;پسر زیبای من&raquo; و &laquo;فقط یک دقیقه &raquo;، یکی تم تراژدی دارد و دیگری کمدی، ولی در &zwnj;&zwnj;نهایت می&zwnj;بینید که در تعداد شرکت کنندگان به عنوان مخاطب، چندان فرقی نمی&zwnj;کند.</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>اتفاقاً ما، با خانم فرخ&zwnj;نیا، دقیقاً به همین نکته اشاره کردیم و سعی کردیم دو تا کار را با هم روی صحنه بیاوریم که اگر قرار باشد مخاطبی بیاید که کار کمدی ببیند، بتواند کار تراژدی را هم ببیند یا اگر می&zwnj;خواهد کار تراژدی ببیند، بتواند کار کمدی را هم ببیند. فکر می&zwnj;کنم اگر هر کدام از کار&zwnj;ها را تنها روی صحنه می&zwnj;آوردیم، شاید مخاطب کمتری داشتیم.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>کمتر از این...</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>کمتر از این... (می&zwnj;خندد) البته در آمستردام، من تعجب می&zwnj;کنم که چطور شد... به هرحال تماشاگر تئا&zwnj;تر همین حدود است. ما اگر در کشورهای دیگر حداکثر یک سالن ۲۰۰ نفره را پر کنیم، خیلی کار شاقی کرده&zwnj;ایم. به خاطر اینکه اولاً هنوز شناخت کافی روی ما وجود ندارد، دوماً اصلاً مردم ما کتاب&zwnj;خوان و تئاتربین نیستد. این یک واقعیت است و واقعیت تلخی است.</p> <p>&nbsp;</p> <p><strong>خُب چه&zwnj;کار باید کرد؟ چون شاید در ایران، دست&zwnj;اندرکاران تئا&zwnj;تر چندان با این مشکل مواجه نباشند، ولی ای&zwnj;جا اگر که می&zwnj;خواهید به زبان فارسی هم&zwnj;چنان کار کنید، چه&zwnj;کار باید کرد که این فرهنگ تا حدی، حداقل در نسل دوم فارسی&zwnj;زبان خارج از کشور ایجاد بشود؟</strong></p> <p>&nbsp;</p> <p>من فکر می&zwnj;کنم که کتاب&zwnj;خوانی در همه&zwnj; جای دنیا مرسوم است، ایرانی&zwnj;ها کتاب&zwnj;خوان نیستند، این یک واقعیت است. ولی در رابطه با تئا&zwnj;تر، در ایران هم همین مشکل را دارند. شما اگر در ایران تئاترهایی را می&zwnj;بینید که سالن پر می&zwnj;شود، بازیگرهایی هستند که از سینما به تئا&zwnj;تر آمده&zwnj;اند. یعنی شما وقتی می&zwnj;بینید که تئاتری&zwnj;ها بچه&zwnj;های سینما را به تئا&zwnj;تر می&zwnj;آورند، دقیقاً به همین دلیل است. به دلیل این&zwnj;که کار مخاطب پیدا کند و مردم بیایند کار را تماشا کنند، به نام طرف بیایند، و به هرحال یک کار خوب می&zwnj;بینند. به همین دلیل تعداد مخاطب برای تئا&zwnj;تر، روز به روز در ایران زیاد&zwnj;تر می&zwnj;شود. خارج از کشور هم، فکر می&zwnj;کنم همین روندی که وجود دارد، اگر کار کمدی، ولی لوده نه، کار کمدی&zwnj;ای که یک ذره تماشاگر را به تفکر وادارد که وقتی بیرون م

لیدا حسینی‌نژاد - به دعوت بنیاد ایرانی «در حرکت» دو نمایش «پسر زیبای من» و «فقط یک دقیقه»، از گروه تئا‌تر «سام» از لندن، در روزهای دوم و سوم نوامبر در هلند به روی صحنه رفتند.

«پسر زیبای من» نوشته‌ قاضی ربیحاوی به زندگی، چالش‌ها، مشکلات و روابط یک پسر هم‌جنسگرا به نام نسیم در ایران می‌پردازد. این تراژدی به کارگردانی سوسن فرخ‌نیا و با بازی او به همراه رضا ‌‌پور، مجید خلیلی، محمد حیدری و داریوش رضوانی اجرا شد. در ابتدای این نمایش، مادر نسیم در اداره‌ آگاهی به دنبال پسرش می‌گردد، و در ادامه‌ داستان به دو سال قبل برمی‌گردد. نسیم جوان همجنسگرا به دلیل گرایش جنسی‌اش، در جامعه، در محیط کارش و در رابطه با معشوقش دچار مشکل می‌شود. کسی او را آن‌طور که هست نمی‌پذیرد و او برای حل مشکلاتی که در جامعه‌ ایران به دلیل گرایش جنسی‌اش با آن‌ها مواجه می‌شود، تصمیم به عمل جراحی برای تغییر جنسیت‌اش می‌گیرد. این نمایش با تکنیک‌هایی کاملاً مدرن اجرا می‌شود.

در بخش دوم، نمایش کمدی «فقط یک دقیقه»، نوشته‌ داریوش رضوانی به روی صحنه رفت. داریوش رضوانی کارگردان این نمایش است و خودش هم به همراه سوسن فرخ‌نیا و فرشید آریان در آن بازی می‌کند. «فقط یک دقیقه» داستان مردی است که قصد خودکشی دارد و همسرش برای رسیدن به دارایی شوهرش، او را به خودکشی ترغیب می‌کند.

ابتدا در مورد نمایش «پسر زیبای من»، با سوسن فرخ‌نیا کارگردان و بازیگر این نمایش گفت‌وگو کردم. فرخ‌نیا در تئا‌تر ایران و اروپا بیش از ۴۰ سال سابقه‌ حرفه‌ای  دارد.

گفت‌و‌گو با سوسن فرخ‌نیا

خانم فرخ‌نیا، چطور شد تصمیم گرفتید چنین نمایشی را که یکی از تابوهای جامعه ما را بیان می‌کند کارگردانی کنید؟ 

اصولاً دوست دارم غیر از کارهایی که از نظر زیبا‌شناسی برایم مطرح و مهم هستند، نمایش‌هایی را روی صحنه بیاورم که رفتارهای ملت خودمان را از نظر اخلاقی به چالش می‌کشند. مسئله‌ هم‌جنسگرایی بسیار‌ مهم است و در غرب هم به آن می‌پردازند. ما اما در ایران راجع به آن اصلاً حرف نمی‌زنیم. اگر فرزند هم‌جنسگرا هم در فامیلمان داریم، پنهانش می‌کنیم، مثل زمانی که بیماری‌های روانی را قایم می‌کردیم و یا اگر کسی به سرطان مبتلا می‌شد، نمی‌گفتیم فلانی سرطان دارد. حالا کم‌کم پیشرفت کرده‌ایم و در ارتباط با جهان پیشرفته توانسته‌ایم بعضی چیز‌ها را در خودمان عوض کنیم. امروز ما می‌دانیم که از نظر بیولوژیکی فرد هم‌جنسگرا می‌خواهد با هم‌جنس خودش رابطه داشته باشد و ربطی به ترانس‌سکسوئل ندارد. یعنی کسانی که هم‌جنسگرا هستند، دلشان نمی‌خواهد مثلاً اگر مرد هستند زن بشوند یا اگر زن هستند، مرد بشوند، می‌خواهند با هم‌جنس خودشان رابطه بگیرند. راه‌ چاره‌ای که از چند سال پیش در ایران برای این قضیه پیدا کرده‌اند که باعث شده خیلی‌ها از راه همین عمل‌ها پولدار بشوند و فتوایی دادند که این‌کار را باید کرد، خیلی روی من اثر گذاشت و خیلی دردناک بود دیدن اینکه این جوان‌ها به خاطر متفاوت بودنشان... می‌گوییم متفاوت‌اند، در صورتی که آن‌طوری که از نظر پزشکی توضیح داده می‌شود، شما اگر هم‌جنس‌گرا هستید، با آن هورمون‌ها به دنیا آمده‌اید... خیلی دردناک بود، به خاطر این‌که شکل یک توطئه داشت برای این‌که یک سری آدم از بین بروند. چنان‌که خیلی‌هایشان بعد از تغییر جنسیت خودکشی کردند و یا به فحشاء کشیده شدند. گوشه‌ ذهنم مانده بود که راجع به این موضوع کاری بکنم. خوشبختانه قاضی ربیحاوی نمایش‌نامه‌ای نوشته بود و کارگردانی آن را به من پیشنهاد کرد. یعنی می‌خواستم یکی از کارهای قاضی را روی صحنه بیاورم و او این نمایش را پیشنهاد کرد و من فکر کردم موقعیت مناسبی است که چنین موضوعی مطرح بشود. چون در انتها، به هر حال، یک نوع نژداپرستی است...

نوعی تبعیض است...

بله، نوعی تبعیض است. اتفاقاً پسر من وقتی دید دارم روی این سوژه کار می‌کنم، سخنرانی کشیشی را برایم روی اینترنت فرستاد که این کشیش دارد می‌گوید که هم‌جنسگرا‌ها چنین و چنان هستند، انسان نیستند و... آخر سخنرانی گفته می‌شود که این سخنرانی در سال‌های دهه ۱۹۷۰ انجام شده و جای کلمه‌ هم‌جنسگرا «سیاه‌پوست» بوده است. یعنی دنبال بهانه می‌گردیم که از چیزی متنفر بشویم، دنبال بهانه می‌گردیم که نسل‌کشی کنیم، دنبال بهانه می‌گردیم انسان‌هایی را از جامعه حذف کنیم، به جای اینکه مشکلات را به شکل درستش حل کنیم.

انتخاب بازیگر برایتان راحت بود؟ کسانی که می‌خواستید با آن‌ها کار کنید، چقدر با موضوع هم‌جنسگرایی راحت بودند؟

سئوال بسیار خوبی است. خیلی متشکرم که این سئوال را می‌کنید. چون همان‌طور که در میان مردم عادی این تابو وجود دارد، در بین ما هنرمندان و هنرپیشه‌ها هم وجود دارد. در نتیجه، من آرام آرام جلو رفتم و بعد از این‌که رُل‌ها را با دقت تقسیم کردم که چه کسی می‌تواند چه نفشی را بازی کند، توضیح دادم که ما اول باید روی خودمان کار کنیم، اگر قرار باشد روی این قضیه در سالن و هنگام تمرین شوخی بشود (می‌دانید که به خصوص شوخی‌های مردانه در این زمینه بسیار است)، ما خودمان، هم به نوشته خیانت کرده‌ایم و هم به ایده‌ای که قرار است روی صحنه برود؛ و خوشبختانه شانس آوردم. با گروه بسیار فهمیده‌ حرفه‌ای درستی همکاری کردم و توانستیم خیلی سریع به توافق برسیم.

خانم فرخ‌نیا، واکنش‌ها نسبت به این نمایش و استقبال از آن چطور بوده؟

این نمایش برای اولین بار چند روز پیش در فستیوال تئا‌تر ایرانی در کلن اجرا شد و  در آمسترادم هم به روی صحنه رفت. من سبک بسیار مدرنی را برای اجرای این برنامه در نظر گرفته‌ام به این شکل که تمام آنچه پشت صحنه اتفاق می‌افتد، یعنی کارگردانی فنی را روی صحنه آورده‌ام. استقبال هم بسیار خوب بوده، خیلی خوششان آمده، بحث‌برانگیز بوده، خیلی دوست داشتند و خیلی تحت تأثیر قرار گرفتند. چون من با اینکه خیلی از تکنیک استفاده کردم، سعی کردم قسمت حسی نمایش‌نامه از بین نرود و خواستم حس‌های خیلی واقعی را‌ که ممکن است بین یک مادر و پسر هم‌جنسگرایش اتفاق بیافتد روی صحنه بیاورم.

تماشاگران واکنش منفی نشان ندادند؟

نه، آقایی سئوال کردند که شما دارید می‌گویید دولت در ایران [به هم‌جنسگرایان] کمک کرده است. پاسخ دادم که نه، شما باید شخصیت را نگاه کنید، این شخصیت در اداره کار می‌کند و از ترسش این حرف‌ها را می‌زند. نتیجه‌ کار را باید ببینید. وقتی فردوسی در شاهنامه از دیدگاه یکی از شخصیت‌های مردش راجع به زن می‌گوید، منظور این نیست که فردوسی راجع به زن آن‌گونه فکر می‌کند. وقتی نویسنده‌ای راجع به یک شخصیتی چیزی می‌گوید، خودش نیست که در مورد آن، این‌گونه فکر می‌کند. آن را در تنظیمی که برای شخصیت‌ها کرده می‌گذارد که آخر نمایش حرفش را برساند. این تنها موردی بود که بحثی پیش آمد، ولی چیز خاصی نبود. برای خیلی‌ها، سبک کار خیلی جدید بود. تا به حال به زبان فارسی، کمتر به این شکل کار شده است. راجع به این چیز‌ها سئوال شد و همین‌طور فاصله‌گذاری. چون با اینکه هنرپیشه‌ها با احساس کامل بازی می‌کنند، من سعی کردم در بعضی جاها فاصله‌گذاری ایجاد کنم که غرق آن احساس‌ها نشویم و موضوع را فراموش کنیم، بلکه مرتب برگردیم موضوع را یادآوری کنیم که درد کجاست.

در بخش پایانی نمایش، با وجود این‌که نسیم انتخاب می‌کند و از مرد به زن تغییر جنسیت می‌دهد، وقتی مادر دنبال فرزندش می‌گردد، هم‌چنان می‌گوید «دنبال پسرم می‌گردم.» چرا هنوز آن مادر نتوانسته با شخصیت جدید فرزندش کنار بیاید و با او ارتباط برقرار کند و او را با جنسیت جدیدش بشناسد؟

این حس خیلی پیچیده است. برای این‌که ما راجع به برخی تابو‌ها از نظر تفکر می‌توانیم حرف بزنیم و تحلیل کنیم، ولی اینکه از نظر حسی واقعاً در ما تغییر کند، یک فرهنگ می‌خواهد، یک نسل می‌خواهد. این مادر از نسل قدیم است و در ضمن، عشق بی‌حدی نسبت به بچه‌اش دارد، یک عشق بی‌شرط. در حرف‌هایش می‌گوید که پسر و دختر برای یک مادر فرقی نمی‌کند. با موتور این عشق است که این بچه را می‌پذیرد، و می‌پذیرد که با او زندگی کند. یعنی چون تصمیم گرفته، می‌گوید که «او تصمیم گرفته، خدا خواسته، سرنوشت من هم این بوده، من فقط به او محبت می‌کنم و دوستش دارم، هرچه باشد دوستش دارم». وگرنه از نظر تفکری قبول نکرده است. در ضمن فاجعه‌ای که برای این خانواده اتفاق می‌افتد، مادر هم متوجه می‌شود که اصلاً این عمل اشتباه بوده است. در واقع، او پسرش را می‌خواهد، پسری که از او گرفتند به‌ خاطر اینکه چیزی را توجیه کنند و بعضی‌ها  هم پول توی جیبشان بگذارند، همین! مادر می‌داند، در عرض دو سالی که گذشته، می‌فهمد. اگر توجه کنید، ما وقتی شروع می‌کنیم، پسر یک چمدان در دست دارد، این سفری است که این دو نفر با هم انجام می‌دهند و در انتهای سفر هر دو می‌فهمند که اشتباه شده است. پس این هنوز‌‌ همان پسرش است و او پسرش را می‌خواهد. آن چیزی که از این پسر ساخته شده را که اشتباهاً ساخته شده، نمی‌خواهد.

گفت‌و‌گو با رضا پور، بازیگر نقش نسیم

در ادامه، با رضا‌ پور، بازیگر نقش «نسیم» در این نمایش، به گفت‌وگو نشستم و از او ابتدا در مورد سابقه‌ی کار تئاترش پرسیدم:

من خیلی بچه بودم که در ایران تئا‌تر را شروع کردم؛ با استاد بهمن عیوق در شهرمان آبادان. بعد وقتی کلا‌س‌های استاد عیوق را تمام کردم، شروع کردم به کارهای کوچک. تا این‌که به شبکه‌ استانی استان خوزستان در اهواز رفتم و در آنجا دو سال مجری برنامه‌ کودک بودم. بعد هم به مرور کار کردم، کار موزیک کردم، کار نور کردم. نور خیلی کم بود، ولی کار موزیک و بازیگری‌ام زیاد بود. در عرصه‌ کارگردانی هم که زیاد کار کردم. بعد هم دوره‌ی آکادمیک را گذراندم.

پس دوره‌ آکادمیک هم دیده‌ای...

بله، مدرک تحصیلی من لیسانس کارگردانی سینما از دانشگاه هنرهای زیبا است. ولی در کلاس‌های استاد امین تارخ هم شرکت داشته‌ام که کلاس‌های بازیگری سینما بوده و در کلاس‌های استاد محمد رحمانی هم دوره‌ بازیگری تئا‌تر را دیده‌ام.

چند سال است که خارج از ایران هستی؟

از سال ۲۰۰۸.

در این چهار سال هم به طور مداوم با تئا‌تر درگیر بوده‌ای؟

وقتی از ایران خارج شدم، یک سال اول را درگیر گرفتاری‌های کالج و این چیز‌ها بودم، ولی بعدش با آقای رضوانی آشنا شدم و با هم شروع به کار کردیم. در آن کار، من در عرصه‌ کارگردانی و موزیک و نور بودم. بعد هم با خانم فرخ‌نیا آشنا شدم که برای شخصیت «نسیم» در «پسر زیبای من»، مرا انتخاب کرد.

بگذار از نمایش پسر زیبای من بگوییم. نظر خودت در مورد این نمایش و این‌کار چیست؟

این نوشته‌ خیلی خوبی است. چون آقای قاضی ربیحاوی چیزی را نوشته که تاکنون در تئا‌تر ایران کسی آن را ننوشته است و یا شاید هم نوشته بوده، جرأت نداشته اجرا کند. هم قاضی ربیحاوی این‌کار را خیلی خوب نوشته و هم خانم سوسن فرخ‌نیا این‌کار را واقعاً زیبا اجرا می‌کند، با کارگردان تکنیکی آقای داریوش رضوانی. یعنی ما آمده‌ایم یک کار مدرن روی صحنه بیاوریم و مدرن اجرایش کنیم. چون‌که کل کارهای تکنیکی ما روی صحنه اجرا می‌شود. آقای رضوانی هم بازی می‌کند و هم کارگردان تکنیکی است. یعنی هم بازی می‌کند، هم نور و هم موزیک را کارگردانی می‌کند و همه‌ بازیگر‌ها روی صحنه، خودشان دکور‌ها را تغییر می‌دهند. ما یک کار مدرن را روی صحنه انجام داده‌ایم که بتوانیم توی تئا‌تر حرف جدیدی بزنیم.

چقدر با اجرای نقش «نسیم» در این نمایش‌ راحت بودی؟

خیلی ساده نبود. چون چیزی بود خیلی متفاوت‌تر از آنچه خودم هستم. این پسر، یک پسر هموسکسوئل است و خیلی سخت است که این نقش را دربیاوریم. ولی خوبیش این بود که خانم فرخ‌نیا نخواست من واقعاً آن شخصیت گی را روی صحنه ایجاد کنم. گفت تو‌‌ همان رضا هستی که می‌خواهی نقش یک هموسکسوئل را بازی کنی. یعنی اصلاً نمی‌خواهیم ادا دربیاوری. ولی بعضی جا‌ها لازم بود که من زیرپوستی این را نشان بدهم. یعنی کار آسانی نبود. هنوز هم کار آسانی نیست. چون هنوز هم فکر نمی‌کنم آن‌قدر خوب از کار درآمده باشد و هنوز خیلی کار دارد که بتوانم آن را دربیاورم. ولی توجه داشته باشیم که این اولین بار است که یک تئا‌تر به زبان فارسی، این‌گونه روی صحنه می‌آید که درد هموسکسوئل‌ها را بگوید و مشکلاتشان را بیان کند.

برای اینکه بتوانی به این نقش نزدیک بشوی یا حداقل حسش را داشته باشی، در حین تمرین‌ها و در سیر نمایش‌نامه تا زمانی روی صحنه برود، چه‌کار کردی؟

هیچ کاری نکردم. چون نتوانستم کاری بکنم. خانم فرخ‌نیا دوستی داشت که دقیقاً در مایه‌ همین کاراکتر بود و من اصلاً نتوانستم او را ببینم. من اگر می‌خواستم به کسی نزدیک بشوم، آن چیزی می‌شد که خانم فرخ‌نیا نمی‌خواست و نمی‌خواست آن شخصیت را دربیاورم. برای همین متأسفانه سعی کردم فقط خودم این شخصیت را تحلیل کنم و بتوانم آن چیزی که در ذهنم هست را دربیاورم و بتوانم کارگردان را راضی نگه دارم.

خودت هیچ مشکلی نداشتی که بخواهی چنین نقشی را بازی کنی؟ 

چرا. یکی از دوستانم با من خیلی شوخی می‌کرد و می‌گفت که تو برو آن نقش‌ات را این‌جوری کن، آن‌جوری کن و... ولی این کار آن‌قدر زیباست و آن‌قدر رابطه‌ بین نسیم و مادرش قشنگ است که... نمی‌دانم چه بگویم، چون آن‌قدر رابطه‌شان تنگاتنگ است... چون نسیم بین دوتا عشق گیر کرده، یکی عشق به معشوقش که اسمش فرهاد است و دیگری مادرش.

ولی مادر تا آخر نمایش هم نسیم را به عنوان پسرش می‌شناسند.

بله. در دیالوگش هم می‌گوید که: «آن روز چقدر بد بود، کاش نمی‌گذاشتم آن زن‌ها پای تخت من بیایند، چون همه‌ آن‌ها دختر زاییدند، فقط من پسر زاییدم.» مادرش دوست دارد که او پسر بماند، ولی نمی‌تواند با احساس پسرش بجنگد و خواه‌ناخواه این اتفاق می‌افتد.

مادر قبول می‌کند که پسرش تغییر جنسیت بدهد...

بله می‌پذیرد، ولی به سختی می‌پذیرد. از اول هم چیزهای خیلی کمی را می‌دانسته، ولی نمی‌خواسته بروز بدهد. دیالوگ مادر می‌گوید: «شاید از سرت افتاد»، فکر می‌کرده شاید از سرش بیفته و دیگر نخواهد عمل کند و تغییر جنسیت بدهد. ولی وقتی می‌بینید که پسرش خیلی مصر است و عشقش به فرهاد خیلی زیاد است، فکر می‌کند که چرا اذیتش کند.

ولی در ‌‌نهایت هم دنبال پسرش می‌گردد.

دنبال پسرش است و آخرش هم می‌گوید. پسر وقتی عمل می‌کند و تغییر جنسیت می‌دهد، به سمت جنسیت زن گرایش پیدا می‌کند که رژ لب می‌زند، روسری سرش می‌کند، ولی مادر با اینکه این صحنه‌ها را دیده، اتاق عمل را هم دیده که دارند عملش می‌کند، اما باز در صحنه‌ آخر به بخش گمشدگان اداره‌ آگاهی می‌گوید که دنبال پسرش می‌گردد. در اداره‌ آگاهی می‌گویند: مادر! پسرت مرده، ببین توی این عکس‌ها نیست؟ می‌گوید: من دنبال عکسش نمی‌گردم، من خودش را می‌خواهم.

تو که در ایران کار کرده‌ای و تجربه‌ کار در خارج از ایران را هم داری، تئا‌تر ایرانی در خارج از ایران را چطور می‌بینی و چقدر انگیزه داری که هم‌چنان به زبان فارسی کار کنی؟

تفاوت که خیلی زیاد است. هم خوبی دارد، هم بدی. هم می‌توانیم بگوییم اینجا بهتر از ایران است، هم می‌توانیم بگوییم بد‌تر است. بدیش این است که سالن نداریم، بودجه‌ تئاتری خوب نداریم، چون داریم به زبان فارسی کار می‌کنیم. ولی خوبیش این است که هر متنی را می‌توانی کار کنی؛ مثل همین «پسر زیبای من». شما عمراً نمی‌توانی در ایران، این‌کار را اجرا کنی. اصلاً اجازه‌ چنین کاری را بهت نمی‌دهند، چون کسی که هموسکسوئل است، در ایران مجرم به حساب می‌آید. ولی خوبی ایران این است که شما سالن داری، انجمن نمایش خوب داری، کسانی را داری که به تئا‌تر اهمیت می‌دهند و مطمئن هستی اجرا که می‌گذاری، سالنت پر می‌شود. خیالت راحت است.

ولی این‌که در اجرا ۳۰ تا ۴۰ نفر می‌آیند نمایش‌ات را ببینند، تو را راضی می‌کند که باز هم بازیگری به زبان فارسی را ادامه بدهی؟

اگر حتی یک نفر هم بیاید، کار را باید به نحو احسن اجرا کنیم که بتوانیم آن یک نفر را خوشحال نگه داریم. اگر سالن پر بشود و تماشاگر زیاد بیاید، خیلی خوشحال‌ایم، ولی به شرطی که کار را بفهمند. اگر یک نفر کار ما را خوب بفهمد، خیال ما راحت‌تر است، یعنی راضی‌تر از آن هستیم که سالن پر باشد، ولی کسی کار ما را نفهمد و ارتباط برقرار نکند. ولی اینکه سالن پر بشود، چرا که نه، همه‌ ما از خدا می‌خواهیم که سالن‌ها پر بشود.

تو که از نسل جوان‌تر هستی، فکر می‌کنی چه‌کار می‌توانی بکنی که فرهنگ تئا‌تر دیدن را در خارج از ایران آن قدر قوی کنی که بتوانی هم نسل اول و هم نسل دوم را به تماشای تئاترت بکشانی؟

خیلی کار سختی است. من چون خودم ایرانی هستم، ایران را دوست دارم و عاشق ایران هستم، اصلاً نمی‌خواهم به شخصیت ایرانی‌ها توهین کنم. ولی خُب متأسفانه فرهنگ ما طوری است-شاید خود من هم این‌جوری باشم، این‌ را می‌گویم که به کسی برنخورد- که کنسرت بگذارند، از لوس‌آنجلس کار تئا‌تر بیاورند، کار روحوضی بیاورند، همه می‌روند. یک تئا‌تر از لوس‌آنجلس می‌آید در اینجا اجرا می‌شود که اصلاً محتوا ندارد، فقط - خیلی ببخشید- در و بی‌در می‌گویند و می‌خندند، سالن ۷۰۰ نفر پر می‌شود. ولی ما یک کار تراژیک تئا‌تر انجام می‌دهیم مثل همین «پسر زیبای من»، به فستیوال می‌رویم، کل سالن می‌شود ۴۰ نفر. آن هم در فستیوالی که ۱۹ سال است برگزار می‌شود، مثل فستیوال کلن، کل سالن ۴۰ نفر بودند. خُب این زشت است. ولی اگر کنسرتی باشد، بگویند کنسرت است، همه باید برقصند، سالن غوغا می‌شود. ما باید مردم را با تئا‌تر آشتی بدهیم، باید بفهمند که داریم زحمت می‌کشیم، و خاک صحنه می‌خوریم که شما را با تئا‌تر آشتی بدهیم، بفهمید تئا‌تر چیست، ما برای شما داریم کار می‌کنیم، به عشق شما داریم کار می‌کنیم، خُب حیف است واقعاً!

گفت‌و گو با داریوش رضوانی

همین گفت‌وگو را با داریوش رضوانی ادامه دادم. داریوش رضوانی که سال‌ها سابقه‌ کار در تئا‌تر و سینما در ایران و همین‌طور تئا‌تر خارج از کشور را دارد، در هر دو نمایش به ایفای نقش می‌پردازد. از داریوش رضوانی در مورد وضعیت تئا‌تر ایرانی در خارج از کشور و سیر و تحولات آن پرسیدم:

مشخصاً اولین چیزی که به ذهن شما می‌آید، مخاطب است. مخاطب ۷۰-۷۵ میلیون که الان هم مطمئن هستم بیشتر شده، با مخاطبی که در خارج از کشور در هر شهر یا هر کشوری وجود دارد، کاملاً متفاوت است. یعنی نمایشی که شما در «تئا‌تر شهر» روی صحنه می‌برید، هر نوع کاری باشد، مخاطب خودش را دارد. ولی خارج از کشور متأسفانه این‌جوری نیست. مردم به دیدن کارهایی می‌آیند که از آن غم و اندوه غربت فرار کنند و سعی کنند خودشان را به محیطی ببرند که یک ذره شاد باشد، محیطی باشد که بتوانند با آن هماهنگ باشند. مخصوصاً اینکه ما نمایش‌ها را در طول هفته نمی‌گذاریم و فقط آخر هفته است که مردم هم دوست دارند آخر هفته‌هایشان به شکلی، هم فال باشد و هم تماشا. به همین دلیل، در تئاترهای خارج از کشور اگر بخواهی موفق باشی، حتماً باید یک رگه‌ طنز در کار وجود داشته باشد تا موفق باشد.

دو اجرایی که طی این دو روز در هلند دارید، «پسر زیبای من» و «فقط یک دقیقه »، یکی تم تراژدی دارد و دیگری کمدی، ولی در ‌‌نهایت می‌بینید که در تعداد شرکت کنندگان به عنوان مخاطب، چندان فرقی نمی‌کند.

اتفاقاً ما، با خانم فرخ‌نیا، دقیقاً به همین نکته اشاره کردیم و سعی کردیم دو تا کار را با هم روی صحنه بیاوریم که اگر قرار باشد مخاطبی بیاید که کار کمدی ببیند، بتواند کار تراژدی را هم ببیند یا اگر می‌خواهد کار تراژدی ببیند، بتواند کار کمدی را هم ببیند. فکر می‌کنم اگر هر کدام از کار‌ها را تنها روی صحنه می‌آوردیم، شاید مخاطب کمتری داشتیم.

کمتر از این...

کمتر از این... (می‌خندد) البته در آمستردام، من تعجب می‌کنم که چطور شد... به هرحال تماشاگر تئا‌تر همین حدود است. ما اگر در کشورهای دیگر حداکثر یک سالن ۲۰۰ نفره را پر کنیم، خیلی کار شاقی کرده‌ایم. به خاطر اینکه اولاً هنوز شناخت کافی روی ما وجود ندارد، دوماً اصلاً مردم ما کتاب‌خوان و تئاتربین نیستد. این یک واقعیت است و واقعیت تلخی است.

خُب چه‌کار باید کرد؟ چون شاید در ایران، دست‌اندرکاران تئا‌تر چندان با این مشکل مواجه نباشند، ولی ای‌جا اگر که می‌خواهید به زبان فارسی هم‌چنان کار کنید، چه‌کار باید کرد که این فرهنگ تا حدی، حداقل در نسل دوم فارسی‌زبان خارج از کشور ایجاد بشود؟

من فکر می‌کنم که کتاب‌خوانی در همه‌ جای دنیا مرسوم است، ایرانی‌ها کتاب‌خوان نیستند، این یک واقعیت است. ولی در رابطه با تئا‌تر، در ایران هم همین مشکل را دارند. شما اگر در ایران تئاترهایی را می‌بینید که سالن پر می‌شود، بازیگرهایی هستند که از سینما به تئا‌تر آمده‌اند. یعنی شما وقتی می‌بینید که تئاتری‌ها بچه‌های سینما را به تئا‌تر می‌آورند، دقیقاً به همین دلیل است. به دلیل این‌که کار مخاطب پیدا کند و مردم بیایند کار را تماشا کنند، به نام طرف بیایند، و به هرحال یک کار خوب می‌بینند. به همین دلیل تعداد مخاطب برای تئا‌تر، روز به روز در ایران زیاد‌تر می‌شود. خارج از کشور هم، فکر می‌کنم همین روندی که وجود دارد، اگر کار کمدی، ولی لوده نه، کار کمدی‌ای که یک ذره تماشاگر را به تفکر وادارد که وقتی بیرون می‌رود از خودش سئوال کند که: این جالب بود، خندیدیم، ولی چرا این‌جوری باید باشد، برای ما به عنوان یک هنرمند کافی است؛ البته اگر خودمان را هنرمند بدانیم.

در نمایش «پسر زیبای من»، اجرای شما در آمستردام، اجرای دومتان بود. خودتان چقدر رضایت دارید از این‌که توانستید آن چیزی را که می‌خواستید به مخاطب انتقال بدهید؟

در نمایش «پسر زیبای من» خانم فرخ‌نیا سعی کرده که از شیوه‌های مدرن استفاده کند، با قصه‌ قدیمی. من فکر می‌کنم موفق بودیم. چرا؟ چون مخاطب ما چه در کلن و چه اینجا، مخاطب ساکتی بودند و خود این نشان می‌دهد که دارند گوش می‌دهند و دارند راجع به کار فکر می‌کنند و وقتی هم در ته کار، ما می‌بینیم درامی که قرار بود اتفاق بیافتد، اتفاق می‌افتد و تماشاگر تحت تأثیر قرار گرفته، احساس می‌کنیم کارمان دارد موفق می‌شود. ولی نهایتاً کار هنوز خیلی جا دارد.

اگر بخواهیم دو نمایش «پسر زیبای من» و «فقط یک دقیقه» را با هم مقایسه کنیم، «پسر زیبای من» یک تابوی اجتماعی در حداقل جامعه‌ ایرانی را مطرح می‌کرد و نمایش دوم یک موضوع اجتماعی و خانوادگی بود. فکر می‌کنید چقدر نیاز هست که هنوز به تابوهای اجتماعی در ایران پرداخته بشود؟ و چقدر شما حاضرید در این مسیر گام بردارید، در کنار موضوعات اجتماعی دیگری که هر کسی ممکن است آن را روی صحنه ببرد؟

در اصل، وظیفه‌ ما برای کار تئا‌تر، یکی تابوشکنی است و دیگری پیش بردن فرهنگ و نشان دادن نقطه‌ضعف‌هایی است که در خانواده‌ها، در جامعه و در کشور وجود دارد. قرار نیست ما به این سئوال‌ها جواب بدهیم، جوابش با مخاطب است که چه برداشتی از این جریان می‌کند. از وقتی که من به لندن آمده‌ام، با خانم فرخ‌نیا سعی کرده‌ایم کارهای را اجرا کنیم که به این نکته اشاره کند.
نمایش «فقط یک دقیقه» که خود من آن را نوشته‌ام، فکر نمی‌کنم فقط متعلق به ایران باشد. موضوعی است که می‌گوید وقتی عشق توی زندگی نیست، می‌تواند همه چیز وارد زندگی بشود، هر اتفاقی در زندگی امکان دارد بیافتد، وقتی عشق وجود ندارد. یا حتی اگر از دید سیاسی بخواهیم به آن نگاه کنیم، دهکده‌ جهانی، مسالمت‌آمیز زندگی کردن در کنار هم، کلاه سر هم گذاشتن و تمام آن‌ها... ولی باز هم در تمام مدت، در این فکر بودیم که چگونه همدیگر را بکشیم و همدیگر را بدریم. موقع منافعمان که می‌شود، سعی می‌کنیم مسالمت‌آمیز با طرف زندگی کنیم، راه برویم، حرف بزنیم. ولی وقتی منافعمان به خطر می‌افتد، همه کار می‌کنیم. در کشور‌ها هم مشخص است، یعنی امریکا، اسراییل، ایران، همه، وقتی منافع وجود دارد، هیچ اتفاقی نمی‌افتد، وقتی منافع به خطر می‌افتد، همه‌ اتفاق‌ها خواهد افتاد.

دو نمایش «پسر زیبای من» و «فقط یک دقیقه»، بیست و چهارم و بیست و پنچم نوامبر در لندن و در ماه ژانویه در فستیوال تئا‌تر هایدلبرگ در آلمان و سپس در فرانکفورت اجرا خواهند شد.
 

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.