ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

وضعیت کارگران خدماتی؛ کسی از حال آنها نمی‌پرسد

رها رستمی – کارگران خدماتی (نظافتچی‌ها، آشپزها، پیشخدمت‌ها ...) کمترین دستمزدها را می‌گیرند و از کمترین حقوق برخوردارند. معمولا هیچ قراردادی ندارند. بخش بزرگی از طبقه کارگرند، بخشی که همه آنها را نادیده می‌گیرند.

کارگران خدماتی (نظافتچی‌ها، آشپزها، پیشخدمت‌ها...) کمترین دستمزدها را می‌گیرند و از کمترین حقوق برخوردارند. معمولا هیچ قراردادی ندارند. بخش بزرگی از طبقه کارگرند، بخشی که همه آنها را نادیده می‌گیرند.

خدمت می‌کنند، اما دیده نمی‌شوند. مثلا برویم به شمال. آن‌هایی که اغلب بساط رفاه و پذیرایی را در مسیرهای منتهی به خطه‌ی سرسبز و تفریحی شمال ایران تا کناره‌های جنگل‌ها و لب دریاها فراهم می‌کنند، کارگرانی هستند که معمولا ارج کارشان شناخته نمی‌شود. گویی غذای رستوران‌های این مسیر و ترتیبات رفاهی آن، خودبخودی آماده می‌شود. اما این تلاش شبانه‌روزی کارگران خدماتی است که وسائل رفاه و آسایش روزانه و شبانه‌ی هزاران مسافر را در این مسیر فراهم می‌کند.

 ساعت کاری مشخصی ندارند. کارشان شبانه‌روزی است اما با دستمزدهای بسیار پایین. کار برای آن‌ها از حوالی ساعت هشت صبح به بعد شروع می‌شود. تا ظهر باید ترتیب ناهار خوشمزه، سرویس بهداشتی تمیز، محیط پاک و دلپذیر را داده باشند به مشتری روی خوش نشان دهند. مهمان‌ها که دسته‌دسته از راه برسند سرویس‌دهی شروع می‌شود. روال پذیرایی مطلوب تا عصر ادامه دارد. از حوالی ساعت پنج به بعد کم‌کم باید به فکر شام بود و ظرف‌های کثیف‌شده‌ی ظهر را شست و محیط را برای یک دور پذیرایی مجدد از نو آماده کرد. مهمانان‌های شام هم کم‌کم از راه می‌رسند. تا نیمه‌های شب بساط پذیرایی از آن‌ها برپا است و کارگران همچنان بی‌وقفه مشغول کارند. عده‌ای در سالن‌های پذیرایی، برخی در آشپزخانه‌ها، عده‌ای دیگر در بوستان‌ها و برخی هم در انبارهای غذا و مواد اولیه. از ساعت ۱۲ به بعد اگر مهمانی نمانده باشد، نوبت شست و شو و جمع کردن است. همه‌چیز باید برای روز بعد دوباره آماده شود. در این زمان حسابدارها باید اصطلاحاً «صندوق را ببندند».

طعم تلخ کار برای تفریح دیگران

کارگران این خطه اغلب به دلیل دوری از خانه‌ها و شهرهایشان و ساعات کاری طولانی (حدود ۱۶ ساعت در روز) باید شب را همانجا بمانند، استراحت کنند و برای کار در روز بعد آماده شوند. برخلاف کار در مراکز تفریحی داخل شهرها، چیزی به اسم شیفت کاری در این مراکز بین‌جاده‌ای و تفریحگاه‌های دور از شهر وجود ندارد. در این‌گونه مراکز معمولأ تعداد محدودی کارگر توسط مالکان آن‌ها به کار گرفته می‌شوند. آنها باید زحمت همه‌ی کارها را به صورت شبانه‌روزی به دوش بکشند. اما پولی که بابت این کار به آن‌ها پرداخت می‌شود (به استثنای سرآشپزها و کارگران حرفه‌ای‌تر که دستمزد به نسبت بهتری دارند) بسیار کم و پول یک شیفت کاری هم نیست. استدلال صاحب‌کارهایشان این است که کارگران ساده‌ی آن‌ها غذا و جای خواب هم دارند! بنابراین از نظر آن‌ها پول جای خواب و غذای روزانه کارگران باید پیشاپیش از آن‌ها کسر شود.

رستورانی در شمال ایران. لوکس. دستمزد کارگران غذاخوری‌ها از جمله در این رستوران‌ها در پایین‌ترین سطح دستمزدها قرار دارد

دستمزدی که به آن‌ها پرداخت می‌شود در حال حاضر کمتر از ۲ میلیون تومان در ماه است. مزدشان از کارگران روزمزد ساختمانی به مراتب بسیار کمتر است؛ به این دلیل که به تعبیر مالکان کارهایاشان، همانجا غذا می‌خورند و می‌خوابند.

اصولاً چیزی به اسم قرارداد کاری مکتوب میان این کارگران و صاحب کارهایشان وجود ندارد. کار به صورت یک توافق شفاهی است. اما توافقی که یک طرف آن (یعنی مالک)، بسیار قدرتمند است و میدان بازی را او تعیین کرده است. خروجی کار کارگران خدماتی شمال، رضایت مشتریانشان است. اگر کسی با نارضایتی بیرون برود، خشونتش را کارگران باید تحمل کنند. از متصدیان قایق‌ها در دریای خزر تا فروشندگان و ماهی‌پزها و نگهبان‌ها و کارگران جنسی، تا کارگران رستوران‌ها، هتل‌ها، شهر بازی‌ها و پارک‌های جنگلی، همگی به بیانی ساده باید اسباب آماده کردن لذت و آسایش باشند. معمولأ بیمه نمی‌شوند و شرایط کاری‌شان در هیچ نهاد نظارتی مورد ارزیابی قرار نمی‌گیرد.

جدایی فضایی و جای خالی همبستگی صنفی ـ طبقاتی

جدای از این که هیچ نوع نظارتی بر سازماندهی کار این کارگران وجود ندارد، میان خود آن‌ها هم، روابط انسانی بسیار کمی وجود دارد. جدایی فضایی این کارگران از همدیگر و محروم ماندن آن‌ها از هرگونه آموزش اجتماعی وضعیت حاکم بر زندگیشان، آن‌ها حقیقتأ دچار «ازخودبیگانگی» می‌کند. آن‌ها به صورت دسته‌های جدا از هم کار می‌کنند و تراکم و تعامل خاصی میان آن‌ها در نقاط مختلف وجود ندارد تا امیدوار بود که دست‌کم نطفه‌های آگاهی طبقاتی و درک مشترک از وضعیت، در میان آن‌ها پا بگیرد.

تمیز کاری، در انزوا، با دستمزدی معمولا حتا کمتر از حداقل مقرر
تمیز کاری، در انزوا، با دستمزدی معمولا حتا کمتر از حداقل مقرر

کارگران خدماتی نه در محیط کار و نه بیرون از آن قدرت جمعی چندانی بر سرنوشت خود و حوزه کاری‌شان ندارند. محیط طبیعی زندگی آن‌ها به صورت کالایی درآمده که پولدارها هر روز بیشتر آن را به تصاحب خود در می‌آورند و هرچه بیشتر محیط زیست این خطه قربانی توریسم مدیریت‌نشده، قاچاق چوب، ساخت و ساز، جاده‌سازی و عواقب آن‌ها می‌شود.

برخی از این کارگران مهاجرانی هستند که از استان‌های دیگر برای یافتن کار به شمال رفته‌اند و عده‌ای دیگر هم کارگران بومی شهرها و روستاهای شمالی. به همین دلیل است که آن‌ها در زمان‌های فارغ از کار هم مجالی برای گفت و گو و روایت مسائل مشترکشان ندارند. ترکیب آن‌ها مدام عوض می‌شود. کمتر پیش می‌آید که همچون کارگران یک کارخانه، مجموعه‌ای از کارگران خدماتی در یک فضای مشترک و برای مدتی نسبتأ طولانی با هم کار کنند. هر چند ماه یک بار کارگران خدماتی این حوزه، به دلایل مختلف با کارگرهای جدید، جایگزین می‌شوند. کارگرهای اخراج‌شده یا به اختیارخودرفته نیز معلوم نیست که پس از آن، در همان صنف اما در جایی دیگر به کار ادامه می‌دهند یا نه.

فراموش شدن جمعیت روبه‌رشد کارگران خدماتی

کارگرانی که به طور خلاصه قسمت‌هایی از زندگی آن‌ها توصیف شد، تنها بخش کوچکی از خیل عظیم کارگران خدماتی کشور را در حوزه‌های مختلف تشکیل می‌دهند.

تخمین‌ها حاکی از آن است که در طی ۳۰ سال گذشته، جمعیت کارگران بخش خدمات در اقتصاد ایران از ۳۰ درصد به بیشتر از ۴۰ درصد جمعیت کل نیروی کار رسیده است. با توجه به جمعیت ۳۲ درصدی شاغلان بخش صنعت در اقتصاد ایران، به نظر می‌رسد آمار بالا و رو به رشد کارگران خدماتی درست باشد. چرا که این آمار با آخرین داده‌های سرشماری عمومی نفوس و مسکن هم مطابقت دارد. بر اساس این داده‌ها از میان جمعیت ۲۶۲۳۵۰۰۰ نفری در سن کار کشور، ۲۳۲۰۰۰۰۰ نفر شاغل محسوب می‌شوند که از این جمعیت، ۷۳۴۲۰۰۰ نفر در بخش صنعت، ۴۳۵۹۰۰۰ نفر در بخش کشاورزی و ۱۱۵۹۷۰۰۰ نفر در بخش خدمات مشغولند. در این میان سهم کارکنان بخش خدمات از تولید ناخالص داخلی ۵۷,۳ درصد است. اما کارگران بخش خدمات در ایران تنها محدود به همین جمعیت بیمه‌شده بخش خصوصی و دولتی که آمارشان به حساب آمده، نیستند. چرا که بسیاری از شاغلان این حوزه بیمه نیستند و در آمارهای رسمی جایی ندارند. تعداد زیادی از این «حساب‌نشده‌ها» همین کارگرانی هستند که در خط سبز شمالی کشور و در بخش‌های تفریحی با کمترین حقوق و به صورت موقت مشغول به کار هستند.

در چند دهه گذشته تحت تأثیر غلبه‌ی سرمایه مالی و ظهور «مدار دوم چرخه‌ی انباشت»، جمعیت کارگران خدماتی رو به افزایش نهاده است و وضعیتی به مراتب بدتر از کارگران سایر حوزه‌ها دارند.

پشت این آگهی‌ها بنگاه‌هایی قرار دارند که کارشان اجاره دادن کارگران است، معمولا کارگرانی بدون قرارداد و بیمه
پشت این آگهی‌ها بنگاه‌هایی قرار دارند که کارشان اجاره دادن کارگران است، معمولا کارگرانی بدون قرارداد و بیمه

ضرورت بازتعریف جایگاه کارگران خدماتی

در تئوری‌ راهنمای جنبش کارگری، تئوری‌ای که با نام کارل مارکس گره خورده است، بیشترین توجه بر کارگران بخش تولید صنعتی است. این کارگران در یک فضای مشترک و تحت تأثیر تراکم مادی و فرصت روایت کردن تجربه‌ی حاصل از هستی اجتماعی مشترک، به یک آگاهی مشترک از وضعیت خود می‌رسند و در تضاد با روابط اجتماعی حاکم بر تولید، از «طبقه در خود» به «طبقه برای خود» تبدیل می‌شوند. بر پایه این نظر تمرکز تلاش نیروهای چپ عمدتا بر سازمان‌یابی و تعمیق آگاهی این دسته از زحمتکشان بوده است. در ایران نیز همین مسیر پیش گرفته شده است.

اما اکنون وضع از نظر ترکیب نیروی کار و توزیع آن در سطح جامعه عوض شده و در سطح تئوری هم تغییر وضعیت به بحث‌ دامن زده است.

به نظر دیوید هاروی، جغرافی‌دان و آموزگار "کاپیتال" اشاره کنیم: او در تشریح اندیشه خود درباره «حق به شهر» پیشنهاد می‌کند که مفهوم «کار» از تعریف محدود وابسته به شکل صنعتی آن به زمینه‌های وسیع‌تر کاری بسط یابد، یعنی به کل زحمتی که در تولید و بازتولید زندگی روزمره‌ی هرچه شهری‌تر شده صورت می‌گیرد. از نظر هاروی تمایز بین مبارزه‌ی مبتنی بر کار و مبتنی بر مردم رفته رفته کم‌رنگ می‌شود، همچون این اندیشه که طبقه و کار در محل تولید و نه در محل بازتولید اجتماعی در خانواده تعریف می‌شوند. به بیان او، آنانی که آب لوله‌کشی را به منازل ما می‌رسانند همانقدر در مبارزه برای کیفیت بهتر زندگی اهمیت دارند که کسانی که لوله و شیر آب را در کارخانه می‌سازند. آنانی که آذوقه را به شهر می‌رسانند (از جمله دست‌فروشان)، درست همانقدر اهمیت دارند که کسانی که آن را تولید می‌کنند. آنانی که غذا را می‌پزند پیش از این که خورده شود (فروشنده‌های خیابانی ذرت یا هات‌داگ، یا کسانی که روی اجاق‌های آشپزخانه‌ی منازل یا آتش هیزم عرق می‌ریزند) به همین ترتیب به آن غذا ارزش می‌افزایند، قبل از اینکه هضم شود. به این ترتیب کار جمعی که در تولید و بازتولید زندگی شهری به کار می‌رود، باید با جدیت بیشتر در تفکر و سازمان‌دهی نیروی مدافع زحمتکشان جای گیرد.

بیشتر بخوانید

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.