یک خرس طلایی برای رومانی، یک خرس نقره برای پناهی
<p>بهجت امید - خرس طلایی در اروپا می‌ماند، هر چند این بار این مهم‌ترین جایزه برلیناله از غرب («سزار باید بمیرد»، ساخته برادران تاویانی ـ ایتالیا) به شرق این قاره منتقل شده است: فیلم «موضع بچه» از رومانی، ساخته کالین پتر نیتزر، خرس طلایی شصت وسومین دوره جشنواره فیلم برلین را از آن خود ساخت.</p> <!--break--> <p> </p> <p>داستان عشق بیمارگونه مادری به تنها فرزندش، باربو، دستمایه اصلی فیلم «موضع بچه» است. کورنلیا، این مادر دلسوز، متمول و با نفوذ می‌کوشد با دادن رشوه به مأموران پلیس امنیتی، پسر خود باربو را که تازه با همسرش زندگی مستقلی را آغاز کرده است، از اتهام قتل مبرا کند. باربو در تاریکی شب، هنگامی که با سرعت غیرمجاز عازم خانه بوده، با پسر کوچک خانواده‌ای تهی‌دست تصادف می‌کند و او را به قتل می‌رساند. کالین پتر نیتزر، در این فیلم فساد دستگاه امنیتی و حقوقی جامعه پس از نظام سوسیالیستی رومانی را به نمایش می‌گذارد؛ جامعه‌ای که بر آن تنها پول و قدرت تازه به دوران رسیده‌ها حاکم است.</p> <p> </p> <p><strong>نامه اعتراضی سرگشوده سینماگران آلمانی</strong></p> <p> </p> <p>فیلم مشترک جعفر پناهی و کامبوزیا پرتوی، «پرده» نیز‌‌ همان‌گونه که انتطار می‌رفت، خرس نقره‌ای برای بهترین فیلمنامه را در این دوره جشنواره به دست آورد. این فیلم در برلیناله در حالی به نمایش درآمد که جعفر پناهی بر اساس حکم دادگاهی در تهران، از تولید هرگونه محصول فکری تا بیست سال منع شده است. صحنه ابتدای این فیلم که از درون اتاقی، نرده‌های آهنین خانه‌ای رو به دریا را نشان می‌دهد، نمایانگر شرایط دشوار زندگی و کار کارگردان در ایران ارزیابی شده است.</p> <p> </p> <table align="left" border="0" cellpadding="1" cellspacing="1" style="width: 230px;"> <tbody> <tr> <td> <p><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/berlina02.jpg" style="width: 230px; height: 170px;" /></p> <p class="rtecenter"> ●جای خالی جعفر پناهی</p> <p class="rtecenter">اریس بربل:</p> <p class="rtecenter">«شدیداً علیه این حرکت خودسرانه اعتراض می‌کنیم.»</p> <p class="rtecenter"> </p> <p> </p> </td> </tr> </tbody> </table> <p>در روز نمایش فیلم «پرده»، در کنار اعتراض سرپایی گروهی از سینماگران آلمان و اعضای هیأت داوران جایزه صلح برلیناله، نامه سرگشوده‌ای نیز از سوی چند تن از بازیگران آلمانی، تسلیم سفارت جمهوری اسلامی در برلین شد. اریس بربل، به نام رییس آکادمی فیلم آلمان این نامه اعتراضی را امضاء کرده است. بربل در این نامه، ضمن اشاره به پیشینه فرهنگی غنی ایران و تأکید بر اینکه فرهنگ‌آفرینان به‌طور کلی بدون آزادی بیان و اندیشه و سفر برای معرفی و توضیح آثار خود، قادر به خلاقیت نیستند، به جایگاه برجسته پناهی در گستره جهانی فیلم اشاره کرده و فعالیت‌های هنری او را مورد پشتیبانی قرار داده است. در این نامه که خطاب به احمدی‌نژاد نوشته شده، آمده است: «ما قصد نداریم درباره اسلام به شما درس بدهیم. ولی آیا آزادی بدون قید شرط سفر از جمله حقوق اصلی مسلمانان نیست؟» اریس بربل، نامه خود را با این جمله به پایان برده است: «ممنوعیت سفر جعفر پناهی نمونه بارز نقض این حق اساسی است. ما شدیداً علیه این حرکت خودسرانه اعتراض می‌کنیم.»</p> <p> </p> <p>منقدان فیلم آلمانی در اغلب رسانه‌های این کشور به چگونگی ساخت فیلم «پرده» و دشواری‌هایی که جعفر پناهی در ایران با آن‌ها دست به گریبان است، پرداخته‌اند. بر اساس جدول ارزیابی هنری مجله سینمایی «اسکرین»، فیلم «پرده» با معدل ۱، ۲ در ردیف فیلم‌های متوسط قرار گرفت.</p> <p> </p> <p>در مراسم برگزاری جشن پایانی این جشنواره، شیرین نشاط به عنوان یکی از اعضای هیأت داوران بخش مسابقه، جایزه شیر نقره‌ای را برای بهترین فیلمنامه اعلام کرد و کامبوزیا پرتوی را به روی صحنه فراخواند. پرتوی در سخنرانی کوتاه خود پس از دریافت جایزه گفت که «تاکنون انکار هنرمند و اندیشمند در هیچ دوره‌ای از تاریخ و در هیچ کشوری ممکن نبوده است.» و آرزو کرد که «همه هنرمندان و اندیشمندان در همه کشورهای جهان بتوانند آثار خود را در خدمت صلح و انسانیت بیافرینند.»</p> <p> </p> <p><strong>جشنواره سیاسی برلیناله</strong></p> <p> </p> <p>مسئولان برلیناله، امسال هر چند کوشیده‌اند با گزینش تازه‌ترین فیلم‌های کارگردانان مطرح و هنرپیشگان پرآوازه جهان از شهرت «جشنواره بر‌تر» بودن خود دفاع کنند، ولی کیفیت سینمایی ۱۹ فیلم به نمایش درآمده در بخش مسابقه نشان می‌دهد که این تلاش چندان با موفقیت همراه نبوده است.</p> <p> </p> <p>با این حال گردانندگان این جشنواره توانسته‌اند ویژگی «سیاسی بودن» آن را که از سال ۲۰۱۱ با گزینش برخی از فیلم‌های غیر سیاسی مخدوش شده بود، به‌خوبی برجسته کنند: مسایل زنان از زوایای گوناگون، مسئله حفظ محیط زیست، (خون تاریک، سرزمین موعود، یک روز بلند و شاد، شاهزاده آوالانچ)، هم‌جنس‌گرایی (به نام...، ویکی و فلو یک خرس دیدند) انتقاد به نهاد کلیسا (راهبه، به نام...) و اقلیت روما (گوشه‌ای از زندگی یک آهن‌فروش)، از جمله این فیلم‌های انتقادی ـ اجتماعی ـ سیاسی‌اند که به سبک‌های متفاوت پرداخت شده‌اند.</p> <p> </p> <p><strong>خرس نقره‌ای برای یک آهن‌فروش</strong></p> <p> </p> <p>هیأت داوران برلیناله نیز به پیروی از این سنت، خرس نقره‌ای (جایزه بزرگ هیأت داوران) را به به فیلم «گوشه‌ای از زندگی یک آهن‌فروش» به کارگردانی دنیس تانویچ از بوسنی هرزگوین اهدا کرد که به وضعیت نابسامان زندگی اقلیت روما در این کشور می‌پردازد: خانواده چهار نفره نظیف موجیچ (پدر، سنادا، مادر حامله و دو دختر کوچک) در کلبه‌ای محقر زیر خط فقر زندگی می‌کنند. نظیف به عنوان شاگرد آهنگر از اسقاط خودروهای قراضه که پس از جنگ در گوشه و کنار این و آن مزرعه زنگ می‌زنند، هزینه خانواده را تأمین می‌کند. این زندگی دشوار هنگامی که بچه سوم در شکم سنادا می‌میرد و مسئولان بیمارستان از جراحی او به دلیل نداشتن دفترچه بیمه سرباز می‌زنند، به نقطه اوج خود می‌رسد.</p> <p> </p> <p>دنیس تانویچ، این فیلم را با بازیگران غیر حرفه‌ای، یعنی خانواده واقعی نظیف موجیچ، فیلم‌برداری کرده است. هیأت داوران، از این گذشته، از این پدر سخت‌کوش قدردانی کرد و خرس نقره‌ای برای بهترین بازیگر مرد را نیز به نظیف موجیچ اهداء کرد.</p> <p> </p> <p><strong>ستاره‌ای از شیلی</strong></p> <p> </p> <table align="left" border="0" cellpadding="1" cellspacing="1" style="width: 230px;"> <tbody> <tr> <td> <p><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/berlina03.jpg" style="width: 230px; height: 130px;" /></p> <p class="rtecenter">●پائولینا گارسیا در فیلم «گلوریا»</p> <p> </p> </td> </tr> </tbody> </table> <p>خرس نقره‌ای برای بهترین بازیگر زن به پائولینا گارسیا به خاطر بازی در فیلم «گلوریا» ساخته سباستین للیو از شیلی رسید. از نخستین نمایش این فیلم در روز سوم جشنواره، همه منتقدان رسانه‌های آلمانی یک صدا پاولینا گارسیا را نامزد دریافت این جایزه کردند.</p> <p> </p> <p>پائولینا گارسیا که به «مریل استریپ آمریکای لاتین» معروف است، در این فیلم نقش زن ۵۸‌ساله موفقی را بازی می‌کند که در جست‌وجوی معنی زندگی و خوشبختی است. آشنایی با مردهای متفاوت در کلوپ «مجرد‌ها»ی محل زندگی گلوریا و گذران شبی با آنان، او را از نظر روحی ارضاء نمی‌کند. جست‌وجوی این زن بی‌تاب که مادر پسر و دختری بزرگسال و تحصیلکرده هم هست، پس از چندی با درک این مهم که برای خوشبخت بودن، عشق تنها راه نیست، پایان می‌گیرد. سباستین للیو، در این فیلم تراژدی ـ کمدی جست‌وجوی گلوریا را در متن رویدادهای سیاسی ۴۰ سال گذشته و ناآرامی‌های اجتماعی چند سال اخیر شیلی قرار داده است. این فیلم که سرشار از نیروی زندگی، نشاط و موسیقی است، سرانجام با نمایش قدرت درونی فرد در هماهنگی با دنیای انسانی دیگران پایان می‌یابد.</p> <p> </p> <p>فیلم «شاهزاده آوالانچ» از این انسان‌ها و دنیای روابط انسانی، به‌کلی خالی است: آنان همگی در نتیجه آتش‌سوزی سال ۱۹۸۸ از بین رفته یا نقل مکان کرده‌اند. تنها آلوین و لانس، دو کارگر اداره راهنمایی و رانندگی که مسئول خط‌کشی جاده‌های خالی از خودرو و انسان است، باقی مانده‌اند. این دو با شعار «زندگی ادامه دارد»، به‌گونه‌ای زندگی می‌کنند که گویا اتفاقی رخ نداده و همه چیز مانند پیش در حال جریان است. خرس نقره‌ای برای بهترین کارگردان، به دیوید گوردون گرین، کارگردان آمریکایی این فیلم اهداء شد.</p> <p> </p> <p><strong>خرس نقره‌ای برای بهترین فیلم‌بردار</strong></p> <p> </p> <p>عزیز زامباکیف، فیلمبردار فیلم «درس‌های هارمونی» ساخته امیر بایگازین، کارگردان ۲۸ ساله‌ای از قزاقستان، جایزه خرس نقره‌ای برای بهترین فیلم‌برداری را از آن خود کرد. این فیلم یک روز پس از نمایش، در صدر جدول فیلم‌های برگزیده منتقدان اغلب رسانه‌های آلمان قرار گرفت.</p> <p> </p> <table align="left" border="0" cellpadding="1" cellspacing="1" style="width: 230px;"> <tbody> <tr> <td> <p><img alt="" src="http://zamanehdev.redbee.nl/u/wp-content/uploads/mohasmfo2.jpg" style="width: 230px; height: 129px;" /></p> <p class="rtecenter">●«فیفی از خوشحالی زوزه می‌کشد»</p> <p class="rtecenter">ساخته میترا فراهانی</p> <p> </p> </td> </tr> </tbody> </table> <p>عزیز زامباکیف درابتدای فیلم، پسرکی نحیف را نشان می‌دهد که در حیات بی‌دار و درخت و لخت دهی دورافتاده در سرمای گزنده یک روز زمستانی گوسفندی را به دام می‌اندازد و مشغول ذبح آن می‌شود. دوربین با حوصله جزئیات این سلاخی بی‌سر و صدا را در نماهایی طولانی و آرام دنبال می‌کند. تماشاگر با توجه به اینکه امیر بایگازین، در ساختن این فیلم از امکانات «برنامه‌های استعدادهای جوان» برلیناله و جشنواره فیلم لوکارنو بهره گرفته، تصور می‌کند که با فیلمی مردم‌شناسانه از زندگی عادی قزاق‌ها روبروست. در صحنه‌های بعدی که به کندی آهنگ فیلم‌های مکتب برلین جریان می‌یابد، این تصور ولی محو می‌شود و خط اصلی داستان که نمایش خشونت و سنگدلی در تمامی ابعاد آن و در گستره‌های گوناگون است، مشخص می‌شود: اسلان شاگرد مدرسه ۱۳ ساله‌ای است که در مدرسه از سوی همکلاسی‌های خود مورد آزار و اذیت و تمسخر قرار می‌گیرد. رهبر یکی از باندهای باج‌گیر مدرسه که حاصل «عملیات» سبعانه خود را در اختیار باندهای بزرگ‌تر خارج از این محیط آموزشی قرار می‌دهد، سر دسته این عملیات دوره‌ای است. هنگامی که اسلان و دوستش به اتهام قتل رهبر باند باج‌گیر مدرسه دستگیر می‌شوند و به زندان می‌افتند، مأموران پلیس برای اعتراف‌گیری به تنها وسیله‌ای که متوسل می‌شوند، اعمال خشونت و شکنجه‌های طاقت‌فرسای روحی و جسمی است....</p> <p> </p> <p><strong>بهمن محصص در برلین</strong></p> <p> </p> <p>در بخش پانورامای برلیناله ۲۰۱۳ مستندی از میترا فراهانی، فیلم‌ساز جوان ایرانی با عنوان «فیفی از خوشحالی زوزه می‌کشد» نیز به نمایش گذاشته شد. در این مستند موفق، بهمن محصص، نقاش و تندیس‌ساز نام‌آشنای ایرانی از زندگی، آثار و دیدگاه‌های خود سخن می‌گوید. آن‌طور که در فیلم نشان داده می‌شود، محصص خود ساختار فیلم، آغاز و پایان آن را تعیین کرده است: چشم‌اندازهایی از شمال ایران (محصص،‌زاده رشت است)، دریای خزر و گفته‌ای از شاعر محبوب نقاش، آغاز فیلم است و در پایان آن، باز هم این صدای محصص است که کلام آخر را بر زبان می‌آورد: «بعد هم می‌نویسی فین و تمام.»</p> <p> </p> <p>بهمن محصص، خود پیش از پایان فیلم و آغاز کار بر روی آخرین اثرهنری‌اش، این «دنیای ویران را که پر از آدم‌های احمق و فاجعه است»، ترک گفته است: «مرگ به نظر من یک روند طبیعی پس از زندگی است.» او در فیلم فراهانی مردی است از نظر جسمی ضعیف و از نظر روحی سرزنده، بذله‌گو و خوش‌مشرب که مشتری‌های پولدارش را (دو برادر هنردوست ایرانی مقیم دوبی که به او سفارش کار می‌دهند و چند اثر باقیمانده از او را «همین طور چکی» می‌خرند) با لطیفه‌های درست و نادرست درباره پیکاسو و دالی و دیگر هنرمندان می‌خنداند و همچون تاجری ماهر، با آنان بر سر اندازه و بهای تابلو‌ها چانه می‌زند: «آقای محصص، می‌شه تابلو ۲ در ۵، ۱ بشه؟» محصص جواب می‌دهد: «چرا نمی‌شه. منتها قیمتش هم فرق می‌کنه.»</p> <p> </p> <p>فراهانی در «فیفی از خوشحالی زوزه می‌کشد»، موفق شده است با کمک ساختاری منسجم، تصاویری گویا، موسیقی‌ای درخور و مناسب، زوایای «خوب و بد» شخصیت این هنرمند برجسته را در واپسین روزهای زندگی‌اش، به نمایش درآورد و آثار او را که بخش اعظم آن‌ها به دست خود محصص نابود شده است، دست‌کم در این فیلم جاودانه کند.</p> <p> </p> <p>در برلیناله ۲۰۱۳ که در شامگاه روز ۱۶ فوریه با اهدای جوایز به بهترین‌های سینما به پایان رسید، در مجموع ۴۰۴ فیلم به نمایش در آمد.</p> <p> </p> <p>●<strong>برلیناله ۲۰۱۳ در رادیو زمانه</strong></p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=24568"> فیفی از خوشحالی زوزه می‌کشد </a></p> <p><a href="http://zamanehdev.redbee.nl/u/?p=24504">جعفر پناهی پشت پرده سانسور</a></p> <p><a href="#http://radiozamaneh.com/content/%D8%AE%D8%B1%D8%B3-%D9%86%D9%82%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1-%D9%BE%D9%86%D8%A7%D9%87%DB%8C">خرس نقره‌ای برلیناله برای جعفر پناهی</a></p>
بهجت امید - خرس طلایی در اروپا میماند، هر چند این بار این مهمترین جایزه برلیناله از غرب («سزار باید بمیرد»، ساخته برادران تاویانی ـ ایتالیا) به شرق این قاره منتقل شده است: فیلم «موضع بچه» از رومانی، ساخته کالین پتر نیتزر، خرس طلایی شصت وسومین دوره جشنواره فیلم برلین را از آن خود ساخت.
داستان عشق بیمارگونه مادری به تنها فرزندش، باربو، دستمایه اصلی فیلم «موضع بچه» است. کورنلیا، این مادر دلسوز، متمول و با نفوذ میکوشد با دادن رشوه به مأموران پلیس امنیتی، پسر خود باربو را که تازه با همسرش زندگی مستقلی را آغاز کرده است، از اتهام قتل مبرا کند. باربو در تاریکی شب، هنگامی که با سرعت غیرمجاز عازم خانه بوده، با پسر کوچک خانوادهای تهیدست تصادف میکند و او را به قتل میرساند. کالین پتر نیتزر، در این فیلم فساد دستگاه امنیتی و حقوقی جامعه پس از نظام سوسیالیستی رومانی را به نمایش میگذارد؛ جامعهای که بر آن تنها پول و قدرت تازه به دوران رسیدهها حاکم است.
نامه اعتراضی سرگشوده سینماگران آلمانی
فیلم مشترک جعفر پناهی و کامبوزیا پرتوی، «پرده» نیز همانگونه که انتطار میرفت، خرس نقرهای برای بهترین فیلمنامه را در این دوره جشنواره به دست آورد. این فیلم در برلیناله در حالی به نمایش درآمد که جعفر پناهی بر اساس حکم دادگاهی در تهران، از تولید هرگونه محصول فکری تا بیست سال منع شده است. صحنه ابتدای این فیلم که از درون اتاقی، نردههای آهنین خانهای رو به دریا را نشان میدهد، نمایانگر شرایط دشوار زندگی و کار کارگردان در ایران ارزیابی شده است.
در روز نمایش فیلم «پرده»، در کنار اعتراض سرپایی گروهی از سینماگران آلمان و اعضای هیأت داوران جایزه صلح برلیناله، نامه سرگشودهای نیز از سوی چند تن از بازیگران آلمانی، تسلیم سفارت جمهوری اسلامی در برلین شد. اریس بربل، به نام رییس آکادمی فیلم آلمان این نامه اعتراضی را امضاء کرده است. بربل در این نامه، ضمن اشاره به پیشینه فرهنگی غنی ایران و تأکید بر اینکه فرهنگآفرینان بهطور کلی بدون آزادی بیان و اندیشه و سفر برای معرفی و توضیح آثار خود، قادر به خلاقیت نیستند، به جایگاه برجسته پناهی در گستره جهانی فیلم اشاره کرده و فعالیتهای هنری او را مورد پشتیبانی قرار داده است. در این نامه که خطاب به احمدینژاد نوشته شده، آمده است: «ما قصد نداریم درباره اسلام به شما درس بدهیم. ولی آیا آزادی بدون قید شرط سفر از جمله حقوق اصلی مسلمانان نیست؟» اریس بربل، نامه خود را با این جمله به پایان برده است: «ممنوعیت سفر جعفر پناهی نمونه بارز نقض این حق اساسی است. ما شدیداً علیه این حرکت خودسرانه اعتراض میکنیم.»
منقدان فیلم آلمانی در اغلب رسانههای این کشور به چگونگی ساخت فیلم «پرده» و دشواریهایی که جعفر پناهی در ایران با آنها دست به گریبان است، پرداختهاند. بر اساس جدول ارزیابی هنری مجله سینمایی «اسکرین»، فیلم «پرده» با معدل ۱، ۲ در ردیف فیلمهای متوسط قرار گرفت.
در مراسم برگزاری جشن پایانی این جشنواره، شیرین نشاط به عنوان یکی از اعضای هیأت داوران بخش مسابقه، جایزه شیر نقرهای را برای بهترین فیلمنامه اعلام کرد و کامبوزیا پرتوی را به روی صحنه فراخواند. پرتوی در سخنرانی کوتاه خود پس از دریافت جایزه گفت که «تاکنون انکار هنرمند و اندیشمند در هیچ دورهای از تاریخ و در هیچ کشوری ممکن نبوده است.» و آرزو کرد که «همه هنرمندان و اندیشمندان در همه کشورهای جهان بتوانند آثار خود را در خدمت صلح و انسانیت بیافرینند.»
جشنواره سیاسی برلیناله
مسئولان برلیناله، امسال هر چند کوشیدهاند با گزینش تازهترین فیلمهای کارگردانان مطرح و هنرپیشگان پرآوازه جهان از شهرت «جشنواره برتر» بودن خود دفاع کنند، ولی کیفیت سینمایی ۱۹ فیلم به نمایش درآمده در بخش مسابقه نشان میدهد که این تلاش چندان با موفقیت همراه نبوده است.
با این حال گردانندگان این جشنواره توانستهاند ویژگی «سیاسی بودن» آن را که از سال ۲۰۱۱ با گزینش برخی از فیلمهای غیر سیاسی مخدوش شده بود، بهخوبی برجسته کنند: مسایل زنان از زوایای گوناگون، مسئله حفظ محیط زیست، (خون تاریک، سرزمین موعود، یک روز بلند و شاد، شاهزاده آوالانچ)، همجنسگرایی (به نام...، ویکی و فلو یک خرس دیدند) انتقاد به نهاد کلیسا (راهبه، به نام...) و اقلیت روما (گوشهای از زندگی یک آهنفروش)، از جمله این فیلمهای انتقادی ـ اجتماعی ـ سیاسیاند که به سبکهای متفاوت پرداخت شدهاند.
خرس نقرهای برای یک آهنفروش
هیأت داوران برلیناله نیز به پیروی از این سنت، خرس نقرهای (جایزه بزرگ هیأت داوران) را به به فیلم «گوشهای از زندگی یک آهنفروش» به کارگردانی دنیس تانویچ از بوسنی هرزگوین اهدا کرد که به وضعیت نابسامان زندگی اقلیت روما در این کشور میپردازد: خانواده چهار نفره نظیف موجیچ (پدر، سنادا، مادر حامله و دو دختر کوچک) در کلبهای محقر زیر خط فقر زندگی میکنند. نظیف به عنوان شاگرد آهنگر از اسقاط خودروهای قراضه که پس از جنگ در گوشه و کنار این و آن مزرعه زنگ میزنند، هزینه خانواده را تأمین میکند. این زندگی دشوار هنگامی که بچه سوم در شکم سنادا میمیرد و مسئولان بیمارستان از جراحی او به دلیل نداشتن دفترچه بیمه سرباز میزنند، به نقطه اوج خود میرسد.
دنیس تانویچ، این فیلم را با بازیگران غیر حرفهای، یعنی خانواده واقعی نظیف موجیچ، فیلمبرداری کرده است. هیأت داوران، از این گذشته، از این پدر سختکوش قدردانی کرد و خرس نقرهای برای بهترین بازیگر مرد را نیز به نظیف موجیچ اهداء کرد.
ستارهای از شیلی
خرس نقرهای برای بهترین بازیگر زن به پائولینا گارسیا به خاطر بازی در فیلم «گلوریا» ساخته سباستین للیو از شیلی رسید. از نخستین نمایش این فیلم در روز سوم جشنواره، همه منتقدان رسانههای آلمانی یک صدا پاولینا گارسیا را نامزد دریافت این جایزه کردند.
پائولینا گارسیا که به «مریل استریپ آمریکای لاتین» معروف است، در این فیلم نقش زن ۵۸ساله موفقی را بازی میکند که در جستوجوی معنی زندگی و خوشبختی است. آشنایی با مردهای متفاوت در کلوپ «مجردها»ی محل زندگی گلوریا و گذران شبی با آنان، او را از نظر روحی ارضاء نمیکند. جستوجوی این زن بیتاب که مادر پسر و دختری بزرگسال و تحصیلکرده هم هست، پس از چندی با درک این مهم که برای خوشبخت بودن، عشق تنها راه نیست، پایان میگیرد. سباستین للیو، در این فیلم تراژدی ـ کمدی جستوجوی گلوریا را در متن رویدادهای سیاسی ۴۰ سال گذشته و ناآرامیهای اجتماعی چند سال اخیر شیلی قرار داده است. این فیلم که سرشار از نیروی زندگی، نشاط و موسیقی است، سرانجام با نمایش قدرت درونی فرد در هماهنگی با دنیای انسانی دیگران پایان مییابد.
فیلم «شاهزاده آوالانچ» از این انسانها و دنیای روابط انسانی، بهکلی خالی است: آنان همگی در نتیجه آتشسوزی سال ۱۹۸۸ از بین رفته یا نقل مکان کردهاند. تنها آلوین و لانس، دو کارگر اداره راهنمایی و رانندگی که مسئول خطکشی جادههای خالی از خودرو و انسان است، باقی ماندهاند. این دو با شعار «زندگی ادامه دارد»، بهگونهای زندگی میکنند که گویا اتفاقی رخ نداده و همه چیز مانند پیش در حال جریان است. خرس نقرهای برای بهترین کارگردان، به دیوید گوردون گرین، کارگردان آمریکایی این فیلم اهداء شد.
خرس نقرهای برای بهترین فیلمبردار
عزیز زامباکیف، فیلمبردار فیلم «درسهای هارمونی» ساخته امیر بایگازین، کارگردان ۲۸ سالهای از قزاقستان، جایزه خرس نقرهای برای بهترین فیلمبرداری را از آن خود کرد. این فیلم یک روز پس از نمایش، در صدر جدول فیلمهای برگزیده منتقدان اغلب رسانههای آلمان قرار گرفت.
عزیز زامباکیف درابتدای فیلم، پسرکی نحیف را نشان میدهد که در حیات بیدار و درخت و لخت دهی دورافتاده در سرمای گزنده یک روز زمستانی گوسفندی را به دام میاندازد و مشغول ذبح آن میشود. دوربین با حوصله جزئیات این سلاخی بیسر و صدا را در نماهایی طولانی و آرام دنبال میکند. تماشاگر با توجه به اینکه امیر بایگازین، در ساختن این فیلم از امکانات «برنامههای استعدادهای جوان» برلیناله و جشنواره فیلم لوکارنو بهره گرفته، تصور میکند که با فیلمی مردمشناسانه از زندگی عادی قزاقها روبروست. در صحنههای بعدی که به کندی آهنگ فیلمهای مکتب برلین جریان مییابد، این تصور ولی محو میشود و خط اصلی داستان که نمایش خشونت و سنگدلی در تمامی ابعاد آن و در گسترههای گوناگون است، مشخص میشود: اسلان شاگرد مدرسه ۱۳ سالهای است که در مدرسه از سوی همکلاسیهای خود مورد آزار و اذیت و تمسخر قرار میگیرد. رهبر یکی از باندهای باجگیر مدرسه که حاصل «عملیات» سبعانه خود را در اختیار باندهای بزرگتر خارج از این محیط آموزشی قرار میدهد، سر دسته این عملیات دورهای است. هنگامی که اسلان و دوستش به اتهام قتل رهبر باند باجگیر مدرسه دستگیر میشوند و به زندان میافتند، مأموران پلیس برای اعترافگیری به تنها وسیلهای که متوسل میشوند، اعمال خشونت و شکنجههای طاقتفرسای روحی و جسمی است....
بهمن محصص در برلین
در بخش پانورامای برلیناله ۲۰۱۳ مستندی از میترا فراهانی، فیلمساز جوان ایرانی با عنوان «فیفی از خوشحالی زوزه میکشد» نیز به نمایش گذاشته شد. در این مستند موفق، بهمن محصص، نقاش و تندیسساز نامآشنای ایرانی از زندگی، آثار و دیدگاههای خود سخن میگوید. آنطور که در فیلم نشان داده میشود، محصص خود ساختار فیلم، آغاز و پایان آن را تعیین کرده است: چشماندازهایی از شمال ایران (محصص،زاده رشت است)، دریای خزر و گفتهای از شاعر محبوب نقاش، آغاز فیلم است و در پایان آن، باز هم این صدای محصص است که کلام آخر را بر زبان میآورد: «بعد هم مینویسی فین و تمام.»
بهمن محصص، خود پیش از پایان فیلم و آغاز کار بر روی آخرین اثرهنریاش، این «دنیای ویران را که پر از آدمهای احمق و فاجعه است»، ترک گفته است: «مرگ به نظر من یک روند طبیعی پس از زندگی است.» او در فیلم فراهانی مردی است از نظر جسمی ضعیف و از نظر روحی سرزنده، بذلهگو و خوشمشرب که مشتریهای پولدارش را (دو برادر هنردوست ایرانی مقیم دوبی که به او سفارش کار میدهند و چند اثر باقیمانده از او را «همین طور چکی» میخرند) با لطیفههای درست و نادرست درباره پیکاسو و دالی و دیگر هنرمندان میخنداند و همچون تاجری ماهر، با آنان بر سر اندازه و بهای تابلوها چانه میزند: «آقای محصص، میشه تابلو ۲ در ۵، ۱ بشه؟» محصص جواب میدهد: «چرا نمیشه. منتها قیمتش هم فرق میکنه.»
فراهانی در «فیفی از خوشحالی زوزه میکشد»، موفق شده است با کمک ساختاری منسجم، تصاویری گویا، موسیقیای درخور و مناسب، زوایای «خوب و بد» شخصیت این هنرمند برجسته را در واپسین روزهای زندگیاش، به نمایش درآورد و آثار او را که بخش اعظم آنها به دست خود محصص نابود شده است، دستکم در این فیلم جاودانه کند.
در برلیناله ۲۰۱۳ که در شامگاه روز ۱۶ فوریه با اهدای جوایز به بهترینهای سینما به پایان رسید، در مجموع ۴۰۴ فیلم به نمایش در آمد.
●برلیناله ۲۰۱۳ در رادیو زمانه
نظرها
نظری وجود ندارد.