ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

• دیدگاه

مناقشه قره باغ: لزوم درک زمینه تاریخی و احیای مداراجویی و چندفرهنگی‌گرایی

میثم بادامچی − برقراری صلح در منطقه قره‌باغ بدون احیای درجه‌ای از مداراجویی و چندفرهنگی‌گرایی که امکان زیست مسالمت‌‌آمیز و البته عدالت‌محورانه ترکان و ارامنه در کنار هم را ممکن کند، ناممکن به نظر می رسد.

در هفته های گذشته، همزمان با انتشار خبر تصرف مناطق مرزی قره باغ کوهستانی با ایران به دست نیروهای آذربایجان، ویدئوهای متعددی در فضای مجازی در مورد حمایت مردم آذربایجان ایران، خصوصا بخشی از جوانان، از پیشروی نیروهای جمهوری آذربایجان و عقب نشینی متقابل ارامنه از این مناطق منتشر شد. در یکی از ویدئوها مردی نشان داده می شود که سازی در دست دارد و آوازی مربوط به حماسه ترکی کوراوغلو را سر می دهد. ویدئوهای دیگری هم، از جمله در میان هواداران تیم فوتبال تراکتور تبریز، در مورد شادی مردم در جنوب ارس از پیشروی ارتش آذربایجان در شمال ارس منتشر شده است.

وضعیت مناقشه قره باغ پیچیده است، ولی بدون تردید نمی توان آنرا بدون درنظر گرفتن برادری میان مردم آذربایجان در دو سوی ارس فهمید.

در ۲۲ اکتبر الهام علیف رییس‌جمهور آذربایجان توئیت زد و نوشت که با تصرف روستای آغ‌بند مناطق مرزی با ایران در قره باغ به کل از کنترل نیروهای وفادار به ارمنستان خارج شده است.

همزمان با عملیات نظامی جمهوری آذربایجان برای بازپس‌گیری مناطق تحت تصرف جدایی‌طلبان ارمنی در قره باغ، فراخوان‌های متعددی از سوی فعالان مدنی آذربایجانِ ایران منتشر شد و در پیامد آن چندین تجمع‌ اعتراضی در شهرهای مختلف ترک‌نشین ایران برگزار شد. معترضان که به آنچه حمایت لجستیکی جمهوری اسلامی از ارمنستان و استفاده روسیه از حریم هوایی و زمینی ایران برای انتقال سلاح به ارمنستان می‌خواندند معترض بودند، خواستار بسته شدن گمرک مرزی نوردوز در مرز ایران و ارمنستان بودند، یعنی مهم‌ترین راه ارتباطی ایران و ارمنستان. طبق گزارش‌ها تنها در تجمع ۲۷ مهرماه تبریز دست‌کم ۳۰ تن از فعالین مدنی از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند.

تماشای جنگ قره‌باغ از مرز خداآفرین (ایران)

پیشروی نیروهای آذربایجان در مناطق مرزی ایران همزمان بود با ابراز نگرانی برخی طیف‌های ناسیونالیست و اصطلاحا پان‌ایرانیست در ایران از مجاورت بیشتر ایران با جمهوری آذربایجان و در نهایت استقرار یک تیپ مکانیزه سپاه پاسداران ایران در منطقه مرزی خداآفرین.

برقراری صلح در منطقه قره باغ بدون احیای درجه ای از مداراجویی و چندفرهنگی‌گرایی که امکان زیست مسالمت‌‌آمیز و البته عدالت‌محورانه ترکان و ارامنه در کنار هم را ممکن کند، ناممکن به نظر می رسد. بسیاری از قطع‌نامه های اجرا نشده سازمان ملل در مورد مناقشه قره‌باغ در سی سال گذشته بر لزوم نوعی رویکری چندفرهنگی و چندهویتی و چندزبانی در منطقه تاکید دارند.

در سرمقاله روزنامه اصلاح طلب مردم سالاری به تاریخ ۱۳ مهر نگرانی امنیتی از بزرگ تر شدن مرز ایران با آذربایجان و افزایش همجواری دوکشور به حدود ۱۳۰ کیلومتر اینگونه منعکس شده و آمده بود خاطره ایران از رهبری آذری‌ها در دهه ۱۹۹۰ (دوران ریاست جمهوری ابولفصل الچی بیگ، نخستین رئیس‌جمهور غیرکمونیست آذربایجان) خاطره خوبی نیست و «قرار گرفتن در برابر یک همسایه قدرتمند و بالقوه تهدیدآمیز که با دشمن قسم خورده یعنی اسرائیل هم در ارتباط است» بر خلاف منافع امنیت ملی ایران محسوب شده بود. در همین سرمقاله از قول یک استاد علوم سیاسی آمده بود روسیه و ایران هر دو نگران این مساله هستند که جمهوری آذربایجان، اگر بتواند ارمنستان را در منازعه قره باغ شکست دهد، «در آینده به یک پایگاه ناتو در دریای خزر تبدیل شود». تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

برندا شیفر و برادری آذربایجانیان دو سوی ارس

یکی از افرادی که در سالهای اخیر در حوزه آذربایجان پژوهی فعال بوده برندا شیفر است، که پیشتر و برای مدتی رئیس پژوهشکده دریای خزر در دپارتمان علوم سیاسی دانشگاه هاروارد بوده. عنوان رساله دکتری شیفر «شکل‌گیری هویت جمعی در آذربایجان ایران در پی انقلاب اسلامی ایران و فروپاشی شوروی» است که بعدا خلاصه ای از آن در پاییز ۲۰۰۰ به صورت مقاله ای با عنوان «شکل‌گیری هویت جمعی در آذربایجان ایران» در نشریه علمی-پژوهشی مطالعات ملیت‌ها (Nationalities Papers) منتشر شده و به فارسی هم ترجمه شده است.

کتاب دیگر شیفر که در ایران اجازه نشر نیافته «مرزها و برادری: ایران و چالش‌ هویت آذربایجانی» است که به ریشه های ارتباط و برادری آذربایجانیان دو سوی رود ارس و احساس آنها در مورد یک ملت واحد بودن در طول دو قرن می پردازد.

طبق نگاه شیفر و همفکران او در میان هویت‌طلبان آذربایجانی ریشه احساس نزدیکی ملی ترکان دو سوی ارس به ابتدای قرن نوزده میلادی باز می گردد، زمانی که با شکست ایران قاجار در برابر روسیه سرزمین آذربایجان میان ایران و روسیه (بعدها اتحاد جماهیر شوروی) تقسیم شد. آثار شیفر در مورد آذربایجان پژوهی شایسته تامل و جدی گرفته شدن از سوی علاقمندان و صاحب‌نظران این حوزه است و نویسنده امیدوار است در آینده در مورد آنها بیشتر بنویسد.

برخی ملاحظات

وضعیت مناقشه قره باغ پیچیده است، ولی بدون تردید نمی توان آنرا بدون درنظر گرفتن برادری میان مردم آذربایجان در دو سوی ارس فهمید.

البته که مناقشه دو سو دارد و برای رعایت موازین انصاف، خصوصا در حوزه پژوهش آکادمیک، روایت طرف ارمنی را هم باید شنید. ظلم‌هایی که به صورت تاریخی از سوی امپراطوری عثمانی به ارامنه شده هنوز در خاطره ایشان زنده است. ولی متاسفانه به نظر می رسد این ظلم‌های تاریخی دستاویزی شده برای حکومت کنونی ارمنستان برای توجیه ادامه کنترل مناطقی که بر اساس قطع‌نامه های سازمان ملل به طور قطعی به خاک جمهوری آذربایجان تعلق دارند.

آنچه نباید فراموش کرد آنست که در گذشته تاریخی منطقه قره باغ و کلا قفقاز نوعی چندفرهنگ‌گرایی و تنوع قومی-دینی جدی وجود دارد که متاسفانه با غلبه ایده دولت-ملت در قرن بیستم و مظالم و تنگ‌نظری‌های مرتبط با آن تاحد زیادی تضعیف شده. به باور صاحب این قلم برقراری صلح در منطقه قره باغ بدون احیای درجه ای از مداراجویی و چندفرهنگی‌گرایی که امکان زیست مسالمت‌‌آمیز و البته عدالت‌محورانه ترکان و ارامنه در کنار هم را ممکن کند، ناممکن به نظر می رسد. بسیاری از قطع‌نامه های اجرا نشده سازمان ملل در مورد مناقشه قره‌باغ در سی سال گذشته بر لزوم نوعی رویکری چندفرهنگی و چندهویتی و چندزبانی در منطقه تاکید دارند.

از همین نویسنده

در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • پویا

    در این روزهائی که طبل جنگ صدای گوش خراشی دارد جای خالی ندای صلح بیش از هر وقت دیگری حس میشود. چه دردناک است که هیچ جنبشی برای صلح وجود ندارد. چه مشمئز کننده است این عربده های جنگ طلبانه که از هر سو به گوش می رسد. چه کریه است دیدن ژنرالهای پوشالی در اونیفورم پوست پلنگی آماده کشتن دیگری. حجت الاسلام دعائی سفیر ایران در عراق بود در سال اول انقلاب که صدام او را احضار میکند و میگوید دخالتهای ایران در عراق دوستانه نیست و اگر مشکلی هست من آماده ام که شخصا به ایران بیایم و با خمینی مذاکره کنم. وقتی دعائی این پیام را به خمینی میدهد جواب میشنود "مهلش نذار" و با همین جمله آتش جنگ آغاز میشود. قبل از شروع جنگ ایران و عراق بزرگترین ذخایر ارضی را داشتند که همگی خرج جنگ شد. تاسیسات زیر بنائی کشور از بین رفت، پایه های حکومت اسلامی مستحکم شد و صد ها هزار نفر جانشان را از دست دادند و چندین برابر آنها معلول شدند. قوی ترین ارتش عربی نابود شد و زمانی که دیگر رمقی نداشت آمریکا آن را با یک تلنگر از پا در آورد. ما سپر بلای آمریکائی شدیم که خمینی به آن دشنام می داد. اگر به جای "مهلش نذار" گفته بود مذاکره میکنیم امروز در فلاکت نبودیم. حالا میلیاردها دلار نفتی آذربایجان که باید خرج ساختن بیمارستان، مدرسه و زیر ساختهای کشور شود خرج خرید اسلحه ای میشود که با آن کشور خود را نابود میکنند، جوانان را به کشتن می دهند و تخم نفرت در منطقه می کارند. رئیس جمهور جدید ارمنستان هم از طرف دیگر بر آتش یک ناسیونالیسم نفرت پرور نفت میپاشد تا قدرت را حفظ کند. در این بازی بازنده اصلی مردم اند و قربانی کبوتر سفید صلح غرقه در خون و برنده این بازی شرکتهای اسلحه سازی. بر این مصیبت باید خون گریست.