ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کدام خاتمی بیاید؟

حمید مافی- کارنامه و کارایی محمد خاتمی، محل بحث موافقان و مخالفان نامزدی او در انتخابات است. برخی آمدن او را فرصتی برای طرح مطالبات فراموش شده می‌دانند اما منتقدان او را ناتوان‌ می‌یابند.

در یک ماه گذشته، موضوع آمدن یا نیامدن خاتمی در بار دیگر به اصلی‎ترین مساله انتخابات ایران تبدیل شده است، به گونه‌ای که همه گروه‌ها و فعالان سیاسی ایران از سر اشتیاق یا ناچاری، نسبت به این مسئله واکنش نشان می‌دهند و بحث و جدل بر سر آمدن یا نیامدن او ادامه دارد.

بسیاری از کنشگران و گروه‌های سیاسی که پیش از این انتخابات مجلس نهم را تحریم کرده بودند، این بار این راهکار را خود به خود مطلوب نمی‌دانند و بر این باورند که باید از فرصت انتخابات بهره گرفت. بخشی از این گروه‌ها معتقدند در فضای فعلی که شکاف در میان نیروهای حاکم گسترش یافته و نارضایتی عمومی افزایش داشته است، روزنه‌های امید برای نیروهای خواستار تغییر باز شده و می‌توان با حضور در انتخابات یک گام به جلو برداشت.

در مقابل برخی از کنشگران و گروه‌های سیاسی هم بر این باورند که حضور در انتخابات به معنای عقب‌نشینی اصلاح طلبان و معترضان پس از اتفاقات سال ۸۸ است.

 آنچه در این صف بندی‌ها نمایان‌تر است، وجود دو گروه عمده موافقان و مخالفان حضور خاتمی است که هر یک را می‌توان در گروه‌های کوچک‌تر تقسیم بندی کرد.

موافقان حضور خاتمی

مدافعان حضور خاتمی را می‌توان به دو گروه عمده تقسیم کرد:

یک – خاتمی بیاید چرا که او تنها راه نجات کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران است. این گروه که اکثریت اعضای آن را مدیران سابق دولتی و یا اعضای نزدیک به دو حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی تشکیل می‌دهند، بر این باورند که با توجه به شرایط بین‌المللی و داخلی ایران، حکومت در آستانه فروپاشی و یا جنگ قرار دارد و تنها خاتمی می‌تواند نظام و ایران را از این گذرگاه خطرناک نجات دهد. مدافعان صد در صدی حضور خاتمی، معتقدند که در صورت حضور خاتمی در انتخابات، حاکمیت به تائید صلاحیت او تن می‌دهد و پیروز حتمی انتخابات خواهد بود.

استدلال این گروه بر مشکلات اقتصادی، تحریم‌های بین‌المللی و پیچیده‌تر شدن وضعیت پرونده هسته‌ای، شکاف روز افزون میان جناح‌های حاکم و شکاف دولت- ملت استوار است. مدافعان این دیدگاه بر این باورند که در این شرایط، خاتمی می‌تواند به عنوان یک سیاستمدار محبوب در میان مردم، از تنش‌های داخلی بکاهد و در عرصه بین‌المللی امکان مصالحه را فراهم کند و از این رهگذر امکان بهبود شرایط اقتصادی را فراهم آورد و در ‌‌نهایت، یک بسیج همگانی برای توسعه ایران را سازمان دهد.

دو – خاتمی بیاید چرا که حضور او یک فرصت دوباره است. گروه دوم موافقان حضور خاتمی آن دسته از کنشگران سیاسی هستند که اگر چه خاتمی را گزینه مطلوب و ایده آل خود برای انتخاب نمی‌دانند و نقدهایی هم بر عملکرد او در گذشته دارند، اما بر این باورند که در شرایط فعلی، حضور او می‌تواند یک بار دیگر فضای سیاسی ایران را از رخوت بیرون بیاورد و امکان طرح دوباره مطالبات فراموش شده و سرکوب شده در سال‌های گذشته را فراهم کند.

این گروه حضور خاتمی را به مثابه یک فرصت برای جامعه مدنی ایران می‌داند و بر این باورند که خاتمی باید مطالبه محوری پیشه کند و از خواسته‌های اصلاح‌طلبانه و توسعه گرایانه کوتاه نیاید. آنها اگر چه همچون گروه نخست پیروزی خاتمی را حتمی نمی‌دانند اما شانس زیادی برای او قائل هستند

مخالفان حضور خاتمی

مخالفان حضور خاتمی را هم می‌توان به سه گروه عمده تقسیم کرد:

یک – خاتمی سرنگونی جمهوری اسلامی را به تاخیر می‌اندازد. نخستین گروه مخالفان حضور خاتمی و یا هر گونه مشارکت در انتخابات نیروهای طرفدار سرنگونی جمهوری اسلامی هستند.

این گروه از کنشگران معتقدند که هر گونه مشارکت در انتخابات به معنای افزایش مشروعیت حاکمیت است و خاتمی و هر نامزد انتخاباتی دیگر هم بخشی از حاکمیت به شمار می‌آیند. تحریم انتخابات و تلاش برای افزایش فشارهای بین‌المللی تا براندازی کامل حکومت، راهکار اصلی این گروه بوده و هست.

دو- آمدن خاتمی خیانت به جنبش سبز است. گروه دوم مخالفان حضور خاتمی را افراد و جریان‌هایی تشکیل می‌دهند که معتقدند پس از خرداد ۱۳۸۸ سامان نیروهای سیاسی در ایران تغییر کرده و هر گونه مشارکت در انتخابات نیازمند رفع حصر از دو نامزد معترض سال ۸۸ و آزادی زندانیان سیاسی است.

این گروه از کنشگران، شرکت در انتخابات را خیانت به آرمان‌ها و کشته شدگان جنبش سبز می‌دانند.

سه – خاتمی نیاید چون نمی‌تواند. سومین گروه مخالفان حضور خاتمی اگر چه همچنان دل در گرو حرکت آرام به سمت دموکراسی در ایران دارند اما معتقدند که خاتمی توان و امکان پیشبرد این فرایند را ندارد.

این گروه، ضعف شخصیتی خاتمی، عدم مقاومت او در برابر فشار نهادهای انتصابی و امنیتی و پیشینه عملکرد او را اصلی‌ترین دلیل مخالفت خود عنوان می‌کنند و معتقدند که حاکمیت و نهادهای امنیتی چنانچه خاتمی در مقام رئیس دولت قرار بگیرد، بار دیگر بر فشار‌ها و کارشکنی‌ها برای زمین گیر کردن او می‌افزایند و اجازه نمی‌دهند تا او وعده‌های خود را عملیاتی کند.

این گروه معتقدند که اصلاح‌طلبان چنانچه می‌خواهند به هر قیمتی در انتخابات حاضر شوند باید به سمت نامزدی بروند که تنش در حاکمیت را کاهش دهد و زمینه را برای پیشبرد برنامه‌های توسعه گرایانه فراهم کند.

کدام خاتمی؟

اگر تا پیش از خرداد ۸۸ معترضان به نظام انتخاباتی ایران، گروه‌های دور از قدرت بودند، پس از آن بخشی از جناح حاکم بر ایران پس از انقلاب نیز به جمع معترضان پیوست و حاکمیت را به دستکاری آراء شهروندان متهم کرد.

حاکمیت نیز اعتراض‌های شهروندان به نتیجه انتخابات را با سرکوب پاسخ داد و تلاش کرد تا فضای سیاسی کشور را بیش از هر زمان دیگر امنیتی کند. نیروهای خواستار تغییر هم در چهار سال گذشته بار‌ها اعلام کرده‌اند؛ همچنان نسبت به سلامت انتخابات در ایران تردید دارند و خواستار برگزاری انتخابات سالم و رقابتی هستند.

برای همین حاکمیت در چهار سال گذشته کوشیده است تا میان بخشی از اصلاح‌طلبان و جنبش سبز شکاف ایجاد کند. اصرار حاکمیت بر اعلام برائت و دوری جستن نامزدهای انتخاباتی و گروه‌های سیاسی از دو نامزد معترض انتخابات ۸۸ در همین راستا است.

رهبر جمهوری اسلامی ایران در سخنرانی سالانه خود در مشهد گفته است: رئیس دولت بعدی باید نقاط قوت احمدی‌نژاد را داشته باشد و نقاط ضعف او را نه. نگاهی به سخنان رهبر ایران در باره دولت نشان می‌دهد که او از رفتار بین‌المللی احمدی‌نژاد رضایت خاطر دارد و عملکرد او در عرصه اقتصادی و فرهنگی را هم تائید می‌کند. آنچه که موجب نارضایتی رهبر از رئیس دولت شده، نافرمانی‌های احمدی‌نژاد است.

در بحث‌ها مدافعان حضور در انتخابات زیر فشار این پرسش قرار دارند که با توجه به شرایط سیاسی حاکم بر ایران، بایستی کدام راه را در پیش ‌گیرند. هر چه اصلاح طلبان بکوشند تا نقطه اشتراکی با حاکمیت فعلی ایران بیابند، کانون حاکمیت بیشتر در تلاش است تا نقاط اختلاف بیشتری را نمایان کند. آیا اصلاح طلبان و مدافعان حضور خاتمی، به دنبال تقلیل خواست‌های اصلاح‌طلبانه خود هستند تا یک بار دیگر رضایت نظام جمهوری اسلامی برای حضور در ارکان قدرت را به دست بیاورند و یا با طرح مطالبات اصلاح طلبانه و توسعه گرایانه و پافشاری بر آن‎‌ها از فرصت انتخابات به مثابه یک فرصت بهره می‌گیرند؟

برای همین به نظر می‌رسد که سؤال عمده در برابر طرفداران حضور خاتمی این باشد که مایل‌اند کدام خاتمی، خاتمی‌ای با چه مختصاتی، در کارزار انتخاباتی حضور یابد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ستار

    مجید محمدی: .........بخشی از جریان‌های مارکسیست که از انقلاب به اصلاح روی کرده‌اند و فروپاشی رژیم را موجب روی کار آمدن رژیمی متمایل به غرب تصور می‌کنند، بخشی از گروه‌های چپ مذهبی که تغییر خامنه‌ای یا تغییر دولت را می‌خواهند و نه تغییر رژیم را، و بخشی از گروه‌های ملی‌گرا که رژیم موجود را به شکل‌گیری رژیمی دیگر با مداخله‌ خارجی ترجیح می‌دهند (و تصور نمی‌کنند که مردم بتوانند این رژیم را ساقط کنند) در این داستان سازی‌ها با هم اشتراک نظر دارند. در حوزه‌ بحث از چلبی‌سازی، تلاش می‌شود در میان مخالفان لولویی ساخته شده و بقیه از آن ترسانده شوند. تجزیه‌ کشور، لیبیاییزه شدن، یا دست بالای اپوزیسیون غیر دمکرات نیز لولوهای دیگری هستند.

  • نادر

    جناب منصور بامیم مشددپیر خانقاه، ولي شما کمونيستهاي اسلامي عين امپرياليست است. کشور را به چين و روسيه فروخته و باعث تنش در منطقه و بردن گاز ونفت مفت از ايران و تقسيم اختناق و فقر و شکنجه و اعدام و خرافات و دروغ و فساد بين مردم کرده ودر عوض روزي يک امامزاده ايجادکرده!!.

  • mansour piry khanghah

    شما ۳۴ سال پیش فرمودید ومارکس،انگلس و لنین و غیره هم ۸۰ سال پیش فرمودند خیام و حافظ و  غیره هم  قرنها پیش فرموده اند.عارف قزوینی و اخوان ثالت و کسروی و طبری و غیره هم سالها  قبل ،بدی روحانیون را بیان داشته و دین را افیون انسانها دانسته اند.نتیجه؟؟ امروز عصر اینترنت و دمکراسی است و هر کس بیشتر رای اورد ،میشود رئیس کشور!خمینی بد، خامنه ای  بد،بازرگان بد،من بد ،تو بد ،ما بد ،خاتمی بد،پس خوب کیست و خوب چیست؟ به نظر من باید یک حزب مردم سالاری توسط شخصیت های دمکرات واقعی بنیانگذاری شود و تا  آن زمان هم باید از اقای خامنه ای به عنوان یک رهبر ضد امپریالیست و ضد استعمار حمایت کامل  کرد و نسبت به  انحرافات سیاسی ایشان هم توسط حزب مردمسالار و حامیان حزب،برخوردی  سیاسی  و مسالمت آمیز گردد. لذا تا ان زمان همه ما مجبوریم به جای انتقادات خشم برانگیز،انتقادهای سازنده بنماییم و اب به آسیاب  مستبدین داخلی  و استعمار و تجزیه طلبان نریزیم. اکنون سؤال من از شما این است که شما و نویسنده محترم مقاله چه می اندیشید و چه پیشنهاد سازنده  و عملی را ارائه می فرمائید؟سپاس  

  • م.سحر

    جناب منصور بامیم مشددپیر خانقاه اینجانب از سی و چهار سال پیش که سرودم و انتشار دادم : شیخ این زمان به مسند قدرت خزیده است/ شیاد   بین که گوش زمان را بریده است/ دیروز گفت طالب جاه و مقام نیست/ امروز در تدارک \ست عدیده است/ و نیز در همان سال ۵۸ سرود : حرام باد به مردان راه خواب امروز / مباد سنگر تزویر بی جواب امروز/ وطن \پرستی ما را به شرک نسبت داد/ فقیه بر سر شورای انقلاب امروز / یا در سال ۶۰  در قصیده ای صد و اندی بیتی که سرود :مفسده  می بارد از عبای خمینی / آینه می لرزد از ادای خمینی / یاسمن و ارغوان و سوسن و گل را/ می درود داس افترای خمینی ... الی آخر تا امروز قلمش را به زمین نگذاشته و انسانی آزاد است و هرگز منافع فردی و حزبی و گروهی ندشته و نارد و تنها به منافع عالی و حیاتی ملت ایران و آزادی مردم کشورش می اندیشد و بابت همین اندیشیدن و همین آزاد فکری و همین اعتراض بی وقفه ای که طی سی و چهار سال بر این بیداد و ظلم و جنایت جاری بر ایران دارد بهای سنگینی \پرداخته و کمترینش همین تبعید سی و چهار ساله و دوری از اصل و ریشه و خاندان و زبان و فرهنگ و خان و مان خود بوده است و دیدار او با مادرش هم به قیامت موکول شده است. به شما اطمینان می دهم که هیچ منفعت شخصی  در اظهارات و نوشته هایم هرگز جایی نداشته اند و در این مقاله هم جایی ندارند

  • farid

    دوباره ؟! تلاش بيهوده ! ازصندوق بيت فرد مورد نظر در خواهد آمد..

  • mmansour piry khanghah

    خاتمی برای چه بیاید؟ – م.سحر هموطن محترم!جناب عالی به یک روی سکه خیره شده اید و منافع شخصی و یا امیال خود را در نظر دارید و این گونه اندیشیدن با دمکراسی واقعی و ارجعیت داشتن  منافع ملّی  بر خواستها و عقاید شخصی،سازمانی و حزبی در تضاد است. هموطن طرف دیگر سکه، سیاست خارجی و جامعه بین الملل است و کشور نیاز به یک سیاستمدار دارد.هرچند که اقای خاتمی یک  سیاستمدار برجسته نیست،ولی فعلآ در میان کاندیداها بهتر از ایشان هم یافت نمی شود.اگر جناب عالی کسی را می شناسید که بتواند مانند ایشان در سطح بالا با آقای خامنه ای به بحث و همفکری بپردازد،لطفآ نام ببرید .در غیر این صورت بهتر است که بیشتر از این جامعه را به آشوب نکشید.سپاسhttp://www.facebook.com/mansour.pirykhanghah 

  • mansour piry khanghah

    جناب آقای محمود فرجامی! روضه خوانی شما از پیام نوروزی آقای خامنه ای طولانی تر است و ارزش سیاسی هم ندارد.با خواندن متن زیر،چرایش را متوجه خواهی شد؟ استاد شفعی کدکنی  خطاب به هموطنان سیاسی فرموده اند : محمدرضا شفيعي كدكني 8. September 2012 من مانند Julien Benda که در نیمه‌ی اوّلِ قرن بیستم از خیانت روشنفکران سخن به میان آورد نیستم و قصد توهین به هیچ روشنفکر راستینی را ندارم. از میرزا فتح‌علیِ آخوندزاده و میرزاآقاخان کرمانی بگیر و بیا تا سیدحسن تقی‌زاده و ارانی و بهار و نیما یوشیج و صادق هدایت و ذبیح بهروز؛ ولی در مجموع آن‌ها را به دو گروه تقسیم می‌کنم: الف) روشنفکرِ «نمی‌خواهم» ب) روشنفکرِ «چه می‌خواهم» متأسفانه، جامعه‌ی عقل‌گریز ما همیشه به «روشنفکرانِ نمی‌خواهم» (امثال صادق هدایت) بها داده است و از روشنفکرِ «چه می‌خواهم» (امثال سیدحسن تقی‌زاده و ارانی) با بی‌اعتنایی و گاه نفرت یاد کرده است. ولی آن‌ها که سازندگان این سرزمین‌اند بیشتر همان «روشنفکرانِ چه می‌خواهم»اند چه ارانی باشد چه تقی‌زاده. در ایران برای این که شما مصداقِ روشنفکرِ «نمی‌خواهم» شوید کافی است که از مادرتان «قهر کنید» و بگویید «خورشت بادمجان را دوست ندارم» و یک عدد رُمان پُست‌مُدِرْنِ کذائی و یا چند شعرِ جیغ بنفشِ بی‌وزن و بی‌قافیه و بی‌معنی («اَحْمدا»ی مُدِرْن) هم در این عوالم مرتکب شوید و به تمام کاینات هم بد و بیراه بگویید و دهن‌کجی کنید. ولی روشنفکرِ «چه می‌خواهم» شدن بسیار دشوار است و «خربزه خوردنی» است که حتی پس از مرگ هم باید «پای لرز» آن بنشینید. و از نکات عبرت‌آموز، یکی هم این که فرنگی جماعت نیز، برای روشنفکران «نمی‌خواهم»ِ ما همیشه کف زده‌اند! «زمینه‌ی اجتماعی شعر فارسی»، دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی،

  • omid

    خاتمی برای چه بیاید؟ - م.سحر می‌دانید چرا من احمدی‌نژاد را به خاتمی ترجیح می‌دهم؟ برای اینکه خاتمی ظاهر یک نظام پوسیده‌ای ست که باطن خود را در خود مخفی کرده است اما احمدی‌نژاد باطن نظام است که در صورت او ظاهر می‌شود و پوشاندنی نیست. خاتمی واقعیت و اصل و گوهر این نظام را پشت صورتک خود مخفیانه به ملت ایران تحمیل می‌کند و مردم نمی‌فهمند که بر آنان چه می‌رود حال آنکه احمدی‌نژاد اصل نظام است و ماهیت واقعی و چهره واقعی و چهرهء راستین نظام است که صورتک پذیر نیست ولجنزار حکومت خمینیستی را بی‌پرده در برابر جهانیان به نمایش می‌گذارد . ازین رو اگر قرار است نظام توحش ۳۴ ساله همچنان بر ملت ایران حاکم باشد، چه بهتر که با چهرهء واقعی خود به نمایش درآید تا نه ملت در توهم و فریب غرقه شوند و نه جهانیان با نگاه به چهره خندان یک ملای شیک تصورکنند که آدم‌ها بر ملت ایران حکومت می‌کنند! من از این داوطلبان راهسازی که هر یکی شان از گوشه ای و به طمع جیفه ای یا کسب موقعیتی یا حفظ امتیازی بابیل و کلنگ جمع شده اند تا برای بازگشت نجات بخش نظام سید محمد خاتمی راه سازی کنند می پرسم : خاتمی می‌آید که چه بکند؟ که سیدعلی همچنان ولی امر مسلمین باشد و خدایی بفروشد؟ که ماموت‌های جنایتکار پوسیده فکر ضد ایرانی در مجلس خبرگان رهبری، خدایی سید علی یا فرد نادان‌تر و بیمایه‌تر از او تأیید کنند؟ که مجلس شورای اسلامی همانطور که روش سی و چهارساله‌اش بوده است یک مشت اراذل حیوان را از قیف نظارت استصوابی‌اش عبور بدهد تا مجلس نمایندگان ملت ایران به روش سی و چهار ساله‌اش به طویله بیشتر شبیه باشد تا مجلس؟ خاتمی بیاید که همه اقتصاد کشور و تمام سرمایه‌های ملت ایران دست یک مشت لات و لوت باشد که خودشان را سرداران پاسدار می‌نامند و شکم‌هاشان آنقدر عریض و طویل است که برای بلعیدن تمام ایران هم جا کم نمی آورند ؟ خاتمی بیاید که سربازان گمنام امام زمان همچنان بکشند؟ جنایت کنند گلوی شاعران را ببرند و در بیابان‌‌ رها کنند؟ و اتوبوس کرایه کنند برای فرستادن دست جمعی نویسندگان ایران به آن دنیا ؟ که وطن پرستان و انسان های آزاده و سیاستمداران ایراندوست و باتجربه را شبانه در خانه هاشان قصابی کنند؟ و دانشمندان ارزنده مورخ ، زبان شناس و فرهنگیان را زیر کامیون له کنند؟ که دادگاههای سی و چهارسالهء جنایتکاران همچنان فعال باشد؟ که طناب دار همچنا بر جر اثقال‌ها آویخته باشد؟ خاتمی بیاید که اینهمه رذالت و بیداد و غارت و کشتار را رنگ و جلا بدهد و زیر پوشش لبخند ریاکارانه‌اش مخفی کند؟ کسی که طی هشت سال ظاهرا رئیس جمهور بود و باطنا به قول خودش یک تدارکاتچی بیشتر نبود بیاید چکار کند؟ آخر چرا یک ذره کلاه‌تان را قاضی نمی‌کنید : ای چریک‌های سابق که حالا کاسه گدایی به دست دنبال سید علی خامنه‌ای می‌دوید ای مائوئیست‌های دهه۱۹۶۰ و ۱۹۷۰که به کمتر از زوال دولت به رهبری پرلتاریا رضایت نمی‌دادید، ای توده‌ای‌های سابقا خدمتگزار روس و بعد غرقه شدگان در خط امام، ای ملی مذهبی‌هایی که با مصدق فالوده می‌خورید؟ آخر کی می‌خواهید واقعا به فکر نجات ملت ایران از سلطه توحش روحانیت شیعه باشید؟ پاریس 29/3/2013 م.سحر

  • kyan

    محمود فرجامی: آقای موسوی عزیز در همین چند روزه از سال جدید یک حرفهایی در مورد انتخابات زده شده که آدم می‌ماند بخندد گریه کند سرش را بکوبد به دیوار کِل بکشد یا که چی! (من استحبابا همه را انجام داده‌ام و نامه نوشتن به شما هم می‌تواند بخشی از همین پروسه تلقی شود) آقای خامنه‌ای سال جدید را سال "حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی" نامگذاری کرده‌است. یعنی اگر قبلا سالی یک دانه حماسه قرار بود به دستور ایشان بیافرینیم از این به بعد باید دوتادوتا حماسه‌سازی کنیم. تقریبا چیزی در این مایه که با پس گردنی از مرغی که مدتهاست به خاطر سوتغذیه از تخم افتاده، بخواهیم که روزی یک تخم دو زرده بگذارد. ایشان گویا آن جکی که در آن «از بسیجیه می‌پرسند دو خط موازی کدامند و طرف جواب می‌دهد بسمه تعالی دو خط موازی دو خطی هستند که هرگز به هم نمی‌رسند مگر به اراده ی مقام معظم رهبری» را جدی گرفته و واقعا فکر می‌کند از این ملتی که زیر فشارهای شدید اقتصادی و سیاسی نای ناله کردن هم برایش نمانده، با اراده‌ی ایشان در نطق نوروزی حماسه صادر می‌شود! (و تازه اگر هم بشود در همان مسیری می‌شود که اراده‌ی ایشان بر آن قرار گرفته) بعد هم مفصلا به انتخابات پرداخت و از مردم خواست که با شرکت گسترده در انتخابات دشمن را ناامید کنند. گویا ایشان جدی جدی فکر می‌کند که انتخابات برای این به وجود آمده که دشمن را ناامید کنند. گه‌گاه آدم به شک می‌افتد که ایشان اصولا می‌تواند مستقل از دشمن هم به چیزی فکر کند یا نه. به هر حال به نظر می‌رسد یکی از راه‌های واقعی ناامید کردن دشمنان ایران این باشد که یک نفر برود به حضرات حالی کند که انتخابات برای آن است که مردم آزادانه انتخاب کنند و انتخاب شوند نه اینکه دشمن را ناامید کنند. ایشان در سخنرانی‌ای که در مشهد داشت هم مقداری تیریپ «بدن ناقصی دارم»ِ بعد از انتخابات 88 را قبل از انتخابات 92 آمد و گفت «رهبری، یک رأی بیشتر ندارد. بنده‌ی حقیر مثل بقیه‌ی مردم، یک رأی دارم رأی هم تا وقتی که در صندوق انداخته نشود، هیچ کس از آن مطّلع نخواهد بود. حالا ممکن است آن کسانی که صندوق دست آنها است، بعد باز کنند، خط این حقیر را بشناسند، بفهمند بنده به چه کسی رأی دادم؛ اما تا قبل از رأی دادن، کسی مطّلع نخواهد شد. اینجور نیست که کسی بیاید نسبت بدهد که رهبری نظرش به فلان است، به بهمان نیست». یک جوری هم این حرفها را زد که واقعا اشک آدم درمی‌آمد و جا داشت "گریه شدید حضار" اجرا شود؛ جوری که انگار «مگر می شود به کسی نظر نداشت؟ من گمان نمی کنم کسی به قدر من، این آقایان نامزدها را بشناسد… نزدیکان من حدس مى زنند…» چند روز پیش از انتخابات دوم خرداد 76 راکه منجر شد به تبلیغات گسترده برای آقای ناطق نوری را عمه‌ی من یا خاله‌ی خانم رهنورد گفته باشد. (سلام برسانید) از عجایب اینجاست که حتی آقای عسکراولادی هم فهمیده مشکل انتخابات کجاست و بارها اعلام کرده که دست کم شما و آقای کروبی برای برگزاری انتخابات باید آزاد شوید اما «بنده‌ی حقیر صاحب یک رای» تا به ماجرای انتخابات 88 می‌رسد از خود بیخود می‌شود. شخص مزبور گفت «آنچه در سال ٨٨ اتفاق افتاد یکی از خطاهای جبران‌ناپذیر است» (اشتباه نکنید. قیافه‌ی ایشان در موقع گفتن این جمله‌ی دو پهلو مثل همیشه بود، یعنی حق به جانب و طلبکار و یک جوری که انگار ما و شما خطای جبران‌ناپذیری انجام داده باشیم نه نظام!) با اینحال همانطور که انتظار می‌رفت عده‌ی زیادی از تحلیلگران، ناظران، آگاهان، منابع مطلع، تجار، بازاریان، فرهنگیان، دانشجویان، سادات ذوی‌العز و الاحترام و سایر بزرگوارانی که همواره در مجلس پرفیض اصلاحات حضور بهم می‌رسانند بی‌درنگ شروع کردند به درآوردن نکات مثبت و امیدبخش از لابلای حرفهای آقای خامنه‌ای، جوری که هر انگار ایشان رسما از تقلب در انتخابات عذرخواهی کرده، دستور آزادی تمامی زندانیان سیاسی را داده، از تمام علایق و سلایق برای انتخابات دعوت کرده و کار انتخابات رابه ناظران بی طرف سپرده باشد. البته راستش را بخواهید ایشان یک چیزهایی درباره‌ی حضور همه‌ی سلایق و گروه‌های سیاسی در انتخابات گفت اما چند روز بعد رئیس فراکسیون روحانیون مجلس منظور ایشان را شیر فهمِ همگان کرد و گفت : «منظور رهبری از حضور همه سلایق و گروه‌های سیاسی این است که شهروندان مشارکت گسترده‌ای در پای صندوق‌های رای داشته باشند تا دشمن ناامید شود.» (نگفتم یک نفر باید برود به حضرات حالی کند که انتخابات برای آن است که مردم آزادانه انتخاب کنند و انتخاب شوند نه اینکه دشمن را ناامید کنند؟) از اینها بامزه‌تر پیام نوروزی آقای احمدی‌نژاد بود که انگار شعر پست مدرن بی سر و تهی بود درباره بهار، منتها به جای آنکه مثل بیشتر شعرهای اینطوری با کلمات جنسی پر شده باشد با کلمات دستمالی شده‌ای مثل بهار، عدالت، موعود، بشریت، مدیریت، کرامت، سروش و انسانیت ساخته شده بود. تنها بخش مفهوم از صحبتهای ایشان، بخش مربوط به سلامت انتخابات بود که خب با توجه به سابقه و عملکرد ایشان کاملا بی ربط و احمقانه بود. مسابقه برای تضمین سلامت انتخابات تا به آنجا مضحک شده که حتی آقای رحیم‌مشائی هم به مردم قول داده که دولت سلامت انتخابات ریاست جمهوری را تضمین می‌کند و مردم هیچ نگرانی از این بابت نداشته باشند. آدم یاد آن حکایت مشهور می‌افتد که بچه‌ی کوچکی شب ترسیده بود و ناآرامی می‌کرد. لَلِه‌ی بدهیبتش دلداری‌اش می‌داد که لولو دروغه. بچه درآمد که از خودت می‌ترسم نه لولو! ولی امر مسلمین جهان، رئیس جمهور محبوب و خدمتگزار و نظر به نظر ایشان نزدیکترش، رئیس دفترش، دبیر محترم شورای نگهبان، امام جمعه موقت تهران، وزیر اطلاعات، قرارگاه عمار، وزارت کشور، سپاه، بسیج... با این همه لولو این بچه‌ی بیچاره اگر ناآرامی نمی‌کند، حتما از حال رفته

  • ايرج

    متاسفانه با وجود مقدمه طولانی نتیجه بسیار ساده و گذرا و ابتر مانده بود

  • sara

    شرایط با ۱۶ سال پیش فرق کرده. مردم ۸ سال خاتمی را هم دیدند که عملا در مقابل خواسته مردم میگفت من جزو نظام هستم و علیه آن اقدام نمیکنم . منظورش ولایت فقیه بود.      

  • payam

    مردم ايران از حکومت ديکتاتور مذهبي خسته شده اند. اخيرا در کنسرتهاي خواننده هاي ايراني در عراق و دبي و ترکيه و آذربايجان ، دهها هزار نفر ازمردم ايران شرکت داشته اند.

  • مصطفی قهرمانی

    سیاست عملی علی‌ القاعده یعنی اراده معطوف به قدرت (نیچه) جهت عملی‌ ساختن ناممکن از طریق گام‌های کوچک تحت شرایط حداقلی در ساختار حقیقی‌ و حقوقی واقعا موجود. در غیر این صورت سیاست ورزی در چارچوب شرایط ایده‌آل برج عاج فارغ از محدودیت‌های بر شمرده در بالا در بهترین شکل خود دل‌ مشغولیی نظری -آکادمیک خواهد بود که صد البته در جای خود نه فقط امری نیکو و پسندیده است بلکه خود یقیناً از ضروریات حوزه سیاست عملی‌ می‌باشد. مرحوم مصدق می‌‌گفت، آدم سال‌ها به توپچی پول می‌‌دهد تا در وقت نیاز او توپ درکند. کنشگر سیاسی خودشیفته، که در بزنگاه‌های تاریخ نخواهد جهت شکل گیری یک خیر عمومی از مقبولیت و آبروی خود هزینه کند در حقیقت فلسفه وجودی خود را زیر سوال برده است. به باور من پذیرفتن این مسئولیت خطیر در این برهه زمانی‌ خاص کنونی از حد و اندازه‌های توان روحی‌ و جسمانی هر انسانی‌ با هر درجه از حسن نیت و اخلاص خارج است و شاید سید خندان ما نیز از این قاعده مستثنی نباشد!!! پس بیاییم خواهشا" این قبول مسئولیت از جانب او را از همین اکنون به مثابه امری در تقابل با موضوع یاران در حصرش قرار ندهیم. آقایان موسوی و کروبی و سرکار خانم رهنورد بزرگتر از آن هستند که این امر در جهت خیر عمومی‌ را علی‌ الاصول خیر اصلح بدانند و نه به سخره انگاشتن تلاش‌های آن عزیزان. خاتمی در هر حال خاتمی است چه قبل از خرداد ۸۸ چه پس از آن.