ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

مگر دختر نیستم؟

در حاشیه یک زندگی از دست رفته

نامیا علی‌پور و آوات عیار - مرجان اهورایی، پناهجوی تراجنسیتی به دلیل عدم دسترسی به بهداشت و درمان مناسب و پیچیدگی‌های ناشی از عفونت ریوی جان خود را در ترکیه از دست داد.

 مرجان اهورایی، پناهجوی تراجنسیتی ایرانی در روز ۱۴ فروردین‌ماه ۱۳۹۲ در بیمارستانی در کایسری ترکیه،به دلیل عدم دسترسی به بهداشت و درمان مناسب و پیچیدگی‌های ناشی از عفونت ریوی جان خود را از دست داد.

مرجان اهورایی که ۲۹ سال سن داشت، متولد تبریز بود و پیش از ورودش به ترکیه و اسکان در شهر اسپارتا در تهران زندگی می‌کرد. او دوره‌ دبیرستان را شبانه گذرانده و تحصیلاتش را در رشته‌ معماری ادامه داده بود. مرجان در ترکیه بدون اجازه کار، در یک کارگاه تولید اجاق گاز به‌همراه چند پناهجوی مرد همجنسگرا و دو زن همجنسگرای ایرانی کار می‌کرد. او به دلیل این کار، به‌طور مستقیم در معرض آسیب‌های ناشی از استشمام مواد شیمیایی قرار داشت و در ‌‌نهایت به دلیل عفونت ریوی در بیمارستان بستری شد و جان خود را از دست داد.

مرجان حدود چهارده ماه در ترکیه اقامت داشت و در انتظار انتقال به کشور مقصد بود. گذراندن مراحل مختلف پذیرفته شدن توسط سازمان ملل متحد به عنوان پناهجو و پناهنده شدن به کشور میزبان و انتقال به مقصد نهایی، برای هیچکس آسان نیست. پناهجوهای تراجنسیتی اما به طور مداوم نیاز به خدمات پزشکی دارند که در دوران سخت پناهجویی اغلب به دلیل نداشتن امکانات مالی از آن بی‌بهره‌اند.

خشونت مضاعف به تراجنسیتی‌ها

تراجنسیتی‌های ایرانی پناهجو در ترکیه نه تنها قربانیان تبعیض اجتماعی در ایران هستند، بلکه با ورود به شاهراه‌های مهاجرت، فضاهای اجتماعی ناآشنا، از دست دادن منابع ایجاد درآمد در فضاهای بومی و عدم دسترسی به خدمات تأمین اجتماعی، بهداشت، درمان و پزشکی، آسیب‌پذیر‌تر می‌شوند.

در بیشتر کشورهای جهان، به خصوص کشورهای در حال توسعه مسئله ارائه خدمات بهداشتی و پزشکی به تراجنسیتی‌ها، از اولویت‌های سیستم‌های تامین اجتماعی نیست. این در حالی است که تراجنسیتی‌ها به دلیل شرایط خاص و مراحل مختلف تغییر جنیست، نیاز به مشاور و پزشک دارند.

به غیر از مسئله خدمات پزشکی، به دلیل اینکه تراجنسیتی‌ها با به نمایش گذاشتن هویت جنسی دلخواه خود، عرف‌های اجتماعی را متزلزل می‌کنند، معمولاً قربانی انواع خشونت‌های جنسی و نفرت‌ورزی‌های همجنسگراستیز می‌شوند. تراجنسیتی‌ها قربانیان عمده قتل‌های خشونت‌آمیز و از روی نفرت در سراسر جهان نیز هستند.

بر اساس گزارش پروژه تحقیق و تفحص کشتار تراجنسیتی‌ها، ۲۵۶ تراجنسیتی در سال ۲۰۱۲ در جهان به قتل رسیدند. این رقم نسبت به سال ۲۰۱۱ که ۲۲۱ ترنس در جهان قربانی قتل خشونت‌آمیز شدند، ۲۰ درصد افزایش داشته است.(منبع)

آمار فوق می‌تواند بیشتر از این هم باشد. در بسیاری از کشور‌ها، داده‌های آمار قتل و خشونت بر اساس جنسیت به تقسیم‌بندی زن و مرد محدود می‌شود. به این ترتیب مقتولان تراجنسیتی در یکی از این دو دسته (یا زن یا مرد) محسوب می‌شوند و به عنوان تراجنسیتی در نظر گرفته نمی‌شوند. به همین دلیل جمع‌آوری آمار تراجنسیتی‌هایی که در جهان به قتل رسیده‌اند، به طور منظم غیر ممکن است.

کشور ترکیه که مقصد اول بسیاری از پناهجویان ایرانی است، بالا‌ترین آمار خشونت نسبت به تراجنسیتی‌ها را نسبت به کل کشورهای اروپایی دارد(منبع). پناهجویان دگرباش ایرانی در ترکیه نسبت به ایران زندگی آزادانه‌تری دارند، اما بر اساس گزارش دفتر کمیساریای عالی سازمان ملل متحد در امور حقوق بشر، قوانین جمهوری ترکیه از دگرباشان در مقابل خشونت، سوء استفاده و تبعیض قانونی و فراقانونی مخصوصاً خشونت پلیس، حمایت نمی‌کند(منبع). در طول سال ۲۰۱۲، شش تراجنسیتی در ترکیه به قتل رسیدند(منبع) و در فاصله سال‌های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱، تنها در شهرهای آنکارا و استانبول حداقل هشت تراجنسیتی به قتل رسیدند.(منبع)

 در ادامه سیاست‌های کنترل پناهندگان دولت ترکیه، افرادی که به سازمان ملل متحد درخواست پناهندگی داده‌اند تنها در چند شهر خاص این کشور می‌توانند اقامت داشته باشند. مرجان در ابتدا در اسپارتا اسکان داده شده بود، ولی محل اقامتش را به کایسری تغییر داده بود؛ از این جهت باید هر ماه به اسپارتا می‌رفت تا اجازه اقامتش را تمدید کند. این رفت و آمد‌ها برای کسب اجازه اقامت، خود هزینه اضافه بر گردن پناهجویی بود که وضعیت مالی مناسب، حمایت مالی دولتی و یا کمک هزینه برای استفاده از خدمات بهداشتی و پزشکی نداشت. همچنین مسافرت در راه‌ها خصوصاً در شهرهای غیر توریستی، امکان مواجه با پلیس پرخشونت را برای پناهجویان بیشتر می‌کند.

مهاجرت تراجنسیتی‌های ایرانی

ایران پس از تایلند، بیشترین آمار عمل جراحی تغییر جنیست را دارد و از این رو به «بهشت تراجنسیتی‌ها» مشهور است. با وجود اینکه تراجنسیتی‌ها در قوانین ایران جایگاه «قانونی» رسمی ندارند، به دلیل فتوای تغییر جنسیت آیت‌الله خمینی، اجازه تغییر جنسیت دارند. همچنین قوانین ثبت احوال کشور ایران به تراجنسیتی‌ها اجازه اخذ شناسنامه جدید با جنسیت و نام جدید می‌دهد. در چنین شرایطی، چرا مرجان تصمیم به مهاجرت و ترک «بهشت تراجنسیتی‌ها» گرفت؟

خود او عدم همراهی خانواده‌ها و خشونت خانگی را دلیل عمده‌ای می‌داند: «... دوستانم و همه من را مرجان صدا می‌کنند ولی خانواده‌ام نه. به‌خاطر تعصبی که دارند نمی‌توانند قبول کنند. از وقتی که این مشکل را داشتم خانواده در جریان بودند و رفتارهای من را می‌دیدند. من یک هم‌بازی داشتم به نام معصومه که باهاش وقتی بازی می‌کردم متوجه شده بودم توی بعضی بازی‌ها که اندام جنسی او شبیه به من نیست. روزی به مادرم گفتم مامان چرا اندام جنسی معصومه شبیه من نیست؛ مگر دختر نیستیم؟ این‌ها توی فکر رفتند که چه جوابی به من بدهند. چون فکر می‌کردند چیز زشتی است که راجع به آن‌جا صحبت کنیم، ولی گذشت و روز‌ها گذشت تا من کلاس اول دبستان می‌خواستم بروم. دیدم مو‌هایم را کوتاه کردند، با ماشین زدند و روپوش پسرانه تنم پوشاندند. من فکر می‌کردم دخترم. تا آن‌موقع فکر می‌کردم دخترم و بعد فهمیدم که پسرم و باید در نقش یک پسر باشم. همیشه فکر می‌کردم خواب‌ام. یک صبحی که از خواب بیدار می‌شوم یک معجزه‌ای شده. یا من دختر شدم یا شاید اصلاً آن چیزهایی که فکر می‌کردم کابوس و خواب بوده.»

مرجان این نکات را در مصاحبه‌ای مطرح کرده است که توسط شادی امین درست پس از خروج مرجان از ایران در اواخر فوریه ۲۰۱۲ انجام شده بود. این مصاحبه در پیوند با پروژه «نه! به تغییر جنسیت اجباری» است که از سوی سازمان «عدالت برای ایران» و با پشتیبانی و همکاری «شبکه لزبین‌های ایرانی» (شش‌رنگ) هم اکنون در جریان است.

دوستان نزدیک مرجان در ترکیه روایت می‌کنند که او در حریم منزل مادر و پدرش در ایران امنیت نداشته است و قربانی خشونت خانگی بود. بر اساس گفته‌های دوستانش، مرجان توسط یکی از  اقوامش و  گروهی از دوستان او مورد تجاوز جنسی گروهی قرار گرفته بود.

در قسمتی از گفت‌وگو، مرجان به شادی امین توضیح می‌دهد که چرا زندگی در ترکیه را با همه مشکلات آن ترجیح می‌دهد: «اینجا [ترکیه] هم آمدم؛ نمی‌دانم برگردم، اصلاً به فکر هیچ‌جا رفتن نیستم. می‌مانم هرجوری شده می‌مانم ولی آنجا [ایران] نه. چون دیگر اینجا زندگی است. اینجا مرجان‌ام. اینجا خودم‌ هستم؛ اینجا اجازه می‌دهند این‌جوری باشم، خودم‌ام، آرایش کنم. از این به بعد چطوری می‌خواهم زندگی کنم و چطور بمیرم. آن مهم است.»

هورمون‌درمانی زیر نظر پزشک یا خود درمانی؟

همه افراد تراجنسیتی لزوماً علاقه به تغییر جنسیت از طریق عمل جراحی تغییر جنسیت یا هورمون‌درمانی ندارند. در میان آن عده‌ای که از طریق جراحی پلاستیک، عمل تغییر جنسیت، عمل جراحی بازسازی آلت تناسلی و هورمون‌درمانی بدن‌های خود را به هویت جنسی انتخابی‎شان تغییر می‌دهند، با پیچیدگی‌های مربوط به سلامت فیزیکی و روحی، روبه‌رو می‌شوند.

اجبار افراد به انجام هرکدام از روش‌های مختلف تغییر جنسیت، توسط نهاد‌های بین‌المللی همچون سازمان ملل محکوم شده است. برخی معتقد‌ هستند که این اجبار در مورد تراجنسیتی‌های ساکن ایران در مراحل مختلف تغییر جنسیت اتفاق می‌افتد. اینکه عاملیت و رضایت فرد تراجنسیتی تا چه حد تحت تاثیر شرایط تحمیلی فراقانونی در ایران است، محل اختلاف است. برخی معتقد‌ هستند که افراد با عاملیت شخصی تصمیم به تغییر جنسیت از طریق عمل جراحی یا هورمون‌درمانی می‌گیرند و برخی دیگر بر این باورند که افراد تراجنسیتی در شرایطی تصمیم می‌گیرند که از تمامی عوارض جانبی، فلسفه‌های متفاوت تراجنسیتی بودن و گزینه‌های مختلف انتخاب هویت جنسیتی آگاهی ندارند.

مرجان یک تراجنسیتی مرد به زن بود که جراحی پلاستیک، موزدایی و هورمون‌درمانی را انتخاب کرده بود. هورمون‌درمانی در کشورهای در حال توسعه و در میان جامعه تراجنسیتی‌ها تبدیل به معضلی جدی شده است.

در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، کمبود پرسنل پزشکی آگاه به مسائل تراجنسیتی‌ها، نگرش منفی نسبت به افراد تراجنسیتی در جامعه و به خصوص در میان بخشی از کارکنان بهداشت و درمان، سطح درآمد پایین در جامعه فراجنسیتی، سطح تحصیلات پایین در میان تراجنسیتی‌ها و تضعیف مداوم اقتصادی به دلیل امتناع از استخدام تراجنسیتی‌ها منجر به این شده است که افراد تراجنسیتی تمایل به مراجعه به پزشک کمتر داشته باشند.

مسئله تنها عدم تمایل برای مراجعه به پزشک نیست. آموزش محدود در مسائل مربوط به سلامت تراجنسیتی‌ها در میان پزشکان، مراجعه به پزشک را برای تراجنسیتی‌ها کاری بیهوده می‌کند. وقتی پزشک معالج نداند که شرایط ویژه کسی که درخواست هورمون‌درمانی دارد چیست، با آخرین تحقیقات در حوزه هورمون‌درمانی به قصد تغییر جنسیت آگاه نباشد و نداند روند هورمون‌درمانی به چه صورت باید صورت بگیرد، مراجعه به پزشک می‌تواند کم فایده باشد. در دسترس بودن و کم هزینه بودن هورمون‌های تزریقی و قرص‌های هرمونی در برخی از کشور‌ها (از جمله ایران) بسیاری از تراجنسیتی‌ها را تشویق به خوددرمانی می‌کند.

نظارت پزشکی متخصص در غدد، فیزیولوژی تغییر جنسیت و هورمون‌درمانی مخصوص تراجنسیتی‌ها الزامی است. استفاده ازهورمون‌های جنسی، در حالی که اغلب در تولید برخی از تغییرات مورد نظر افراد تراجنسیتی موثر است، همچنین ممکن است همراه با عوارض جانبی خطرناک باشد.

تحقیقاتی در خصوص عوارض خوددرمانی در میان تراجنسیتی‌های ایرانی منتشر نشده است، اما در میان کشورهای در حال توسعه، کشورهای آسیای جنوب شرقی شرایط مشابه با تراجنسیتی‌های ایران دارند. بررسی‌های میدانی و تحقیقات سام وینتر و سرژ دوسانتوسه نشان می‌دهد که در کشورهای جنوب آسیا، ۸۸ درصد تراجنسیتی‌ها حتی اگر به پزشک هم مراجعه کرده باشند، در ادامه به خوددرمانی روی می‌آورند. [۱] مشکل این نوع خوددرمانی این است که معمولاً با فرض «هرچه مصرف هورمون بیشتر باشد، نتیجه نیز بهتر خواهد بود» عمل می‌کنند. این افزایش دوز هورمون، موجب افزایش خطرات و عوارض جانبی می‌شود.

تراجنیستی‌های زن به مرد معمولاً از ترکیب هورمون‌های استروژن، پروژستوژن، همراه با هورمون‌های مخصوص بلوکه کردن اثر آندروژن‌ها (که به نام مسدودکننده‌های هورمون‌های مردانه یا ضد آندروژن نیز معروف‌ هستند) به طور گسترده‌ای استفاده می‌کنند.

عوارض خوددرمانی هورمونی

سام وینتر و سرژ دوسانتوسه که در مورد خوددرمانی هورمونی و اثرات آن بر تراجنسیتی‌های مرد به زن ساکن کشورهای آسیای جنوبی تحقیق کرده‌اند، معتقد‌ هستند عوارض اوردوز هورمونی در تراجنسیتی‌ها که به طور مداوم هورمون‌درمانی می‌کنند، به مراتب خطرناک‌تر از مصرف بیش از حد اتفاقی یا پراکنده هورمون‌هاست.

استروژن و ضد آندروژن‌ها اثرات مشابهی بر بدن دارند که موجب تغییرات مطلوب تراجنسیتی‌های مرد به زن می‌شوند. هر دوی این هورمون‌ها در صورت مصرف مداوم موجب افزایش سایز نوک پستان، رشد پستان، کاهش سرعت رشد موهای صورت و بدن و در نتیجه کاهش طاسی، نرمی پوست، نازک شدن پوست، کاهش توده عضلانی، تغییر تجمع چربی بدن در برخی از اندام‌ها، کاهش اندازه بیضه‌ها، ایجاد آرامش، احساس رضایت، کاهش پرخاشگری و در ‌‌نهایت تغییر شکل بدن به چارچوب کلی تنانه زنانه می‌شوند. افزایش آرامش عاطفی معمولاً تاثیر ایجاد همین تغییرات است که مطلوب افراد تراجنیستی مرد به زن است.

همین داروهای هورمونی اما در صورت مصرف مداوم، طیف وسیعی از اثرات جانبی مضر دارند: به طور کلی موجب کاهش میل جنسی، کاهش قابلیت برانگیختگی آلت جنسی، کاهش تولید اسپرم و مایع انزال می‌شوند. بسیاری از افراد از درد عضلانی و اسکلتی، درد بیضه‌ها، ناتوانی جنسی، ناباروری دائمی، خستگی و خواب‌آلودگی، اختلال‌های خلقی (شامل افسردگی، تحریک‌پذیری، گریه بی‌دلیل یا خشم)، کاهش جسارت، تیره شدن پوست، پوست خشک، ناخن‌های شکننده و افزایش وزن ناخواسته رنج می‌برند.

مصرف بیش از حد استروژن این عوارض را دارد:

افزایش فشار خون، افزایش ریسک مشکلات قلبی عروقی، حمله قلبی، خطر لخته شدن خون یا‌‌ همان آمبولی، آسیب دائمی به ریه، مشکلات مزمن تنفسی، آسیب مغزی، افزایش رسوب‌های عمیق چربی اطراف اندام‌های حیاتی بدن، دیابت و بیماری‌های قلبی، افزایش خطر ابتلا به سنگ صفرا، تهوع، استفراغ، سردرد و میگرن، ترشح شیری رنگ از سینه و خطر ابتلا به سرطان سینه.

مصرف بی‌رویه ضد آندروژن‌ها موجب تغییر در تعادل فیلتر ادرار در کلیه، تغییرات فشار خون، بالا رفتن میزان پتاسیم در خون می‌شود که خود می‌تواند منجر به تغییراتی در ریتم قلب و افزایش خطر مرگ شود. در ‌‌نهایت، تمام هورمون‌های مورد استفاده تراجنسیتی‌های مرد به زن از جمله استروژن، ضد آندروژن‌ها و پروژسترون می‌توانند به کبد افراد فشار مضاعف بیاورند و منجر به بیماری‌های کبدی شوند.

مرجان اهورایی از جمله تراجنسیتی‌های ایرانی بود که به دلیل کم بودن درآمد و نبود امکانات پزشکی به خوددرمانی رو آورده بود و در نتیجه دچار مشکلات تنفسی و ریوی شده بود که کارکردن در محیط نامناسب آلوده به مواد شیمیایی و گاز نیز مزید بر شدت آن افزوده بود. او از تنگی نفس، سرفه‌های خشک و درد قفسه سینه رنج می‌برد.

یکی از دوستان او در این زمینه می‌گوید: «او گفته بود که دیگر نمی‌تواند کار کند و ریه‌اش دچار مشکل شده بود. دکتر رفته بود و دکتر گفته بود که ناراحتی ریه دارد.» چند هفته‌ بعد هم به دوستش زنگ می‌زند و می‌گوید که به‌خاطر ذات‌الریه در بیمارستان است. مرجان می‌گفت وقتی سرفه می‌کند کبود می‌شود. دوستش می‌گوید که او به‌سختی می‌توانست حرف بزند و در بیمارستان زیر کپسول اکسیژن بود. گروهی از دوستانش معتقد هستند که کار در شرایط نامناسب موجب عفونت ریه‌ او شده و بعد هم ذات‌الریه او را از پای در آورده است، ولی گروه دیگری هم هستند که روایت دیگری از چگونگی مرگ مرجان ارائه می‌دهند.

مرجان تصمیم خود را برای تغییر جنسیت گرفته بود. او پس از مراجعت به کلینیک روان‌پزشکی تهران در خیابان طالقانی و پس از طی مراحل اولیه، عمل پروتز سینه را در ایران انجام داده بود و مانند شمار زیادی از ترنسکشوال‌های ایرانی، بدون مشاوره و مراقبت پزشک معالج، به خود-هورمون‌تراپی می‌پرداخت و این خود-درمانی را در ترکیه هم ادامه داده بود. دوست مرجان هم این موضوع را تائید می‌کند و می‌گوید «مرجان پروتز سینه داشت ولی سکس‌چنج کامل نکرده بود. لیزر و هورمون‌درمانی کرده بود و هورمون‌درمانی را ادامه می‌داد.»

 او در جواب این پرسش که مرجان زیر نظر کدام دکتر در ترکیه هورمون‌درمانی را ادامه می‌داد گفت که «قرص‌های هورمون را بدون تجویز دکتر می‌خورد. او از دوستانش می‌خواست قرص‌های هورمون را از ایران برایش بفرستند.» دوست مرجان اضافه می‌کند که مرجان از قصدش برای عمل تکمیلی تغییر جنسیت خبر داده است و شواهد نشان می‌دهند که او این قصد را به اجرا در آورده است. دوست دیگری از شکایت مرجان از عفونت و احساس درد در مجاری ادرار می‌گوید.

به رسمیت شناختن هویت جنسیتی افراد تراجنسیتی

تمام این تغییرات پر هزینه مالی و جانی را افراد تراجنسیتی متحمل می‌شوند، چراکه مایل هستند در جنسیت دلخواه خود زندگی کنند. داستان مرگ مرجان، اولین و آخرین داستان مرگ دلخراش افراد تراجنسیتی به دلیل نبود امکان مالی و نداشتن امکانات پزشکی مناسب نخواهد بود.

مرگ مرجان، داستان شکست انسانیت در به رسمیت شناختن گسترده افراد تراجنسیتی و نیازهای بهداشتی و پزشکی آنهاست. مراقبت‌های بهداشتی و حق بهداشت و درمان عمومی و بدون تبعیض از افراد تراجنسیتی در ایران سلب شده است. پزشکان ایرانی پیرامون وضعیت افراد تراجنسیتی هیچ آموزشی نمی‌بیند و پزشکان متخصص در این حوزه در شهرهای بزرگ (بیشتر تهران) فعالیت می‌کنند و تراجنسیتی‌های شهرهای کوچک و روستا‌ها دسترسی به پزشک متخصص ندارند.

همچین نیازهای بهداشتی و پزشکی تراجنسیتی‌ها، حتی توسط نهاد‌های بین‌المللی مثل سازمان ملل نیز به عنوان اولویت و حقوق بشر دیده نمی‌شود. پشتیبانی بین‌المللی نیز بیشتر در حوزه آموزش و پرورش و برنامه‌های پشتیبانی از بیماران اچ آی وی و ایدز ارائه می‌شود. عدم به رسمیت شناختن نیازهای بهداشت و درمان تراجنسیتی‌ها تنها در سطح خانواده‌ها نیست و فرا‌تر از آن در جامعه پیرامونی و حتی در جهان در حال توسعه، همچنان برقرار است. داروخانه‌ها شاید تنها نهاد‌های اقتصادی‌ای باشند که با فروختن دارو بدون نسخه پزشک یا در بازار سیاه، حداقل به خاطر سود اقتصادی خود و البته به صورت پرضرر در تغییرات هورمونی و خوددرمانی تراجنسیتی‌ها نقش موثر دارند. در بازار سیاه هورمون‌ها، تراجنسیتی‌ها رسمیت دارند.

بعد از همه این تغییرات هورمونی، بسیاری از کشور‌ها (ازجمله ایران و ترکیه) تا زمانی که عمل تغییر جنسیت و بازسازی اندام‌های تناسلی به طور کامل انجام نشده باشد، افراد تراجنیستی را به رسمیت نمی‌شناسند. به این ترتیب آن دسته از تراجنسیتی‌ها که تمایلی به انجام عمل بازسازی اندام‌های تناسلی ندارند، حقوقشان به رسمیت شناخته نمی‌شود.

مرجان برای یافتن سرپناهی، از دوست خود در شهر اسپارتا خواسته بود که برای گرفتن پانسیون‌های رایگانی که برای زن‌ها تاسیس شده‌اند اقدام کند. دوست مرجان به اداره کمک به پناهندگان (آسام) در اسپارتا می‌رود و به او می‌گویند چون مرجان عمل تغییر جنسیت را کامل انجام نداده است، به طور حقوقی مرد محسوب می‌شود و به همین دلیل شرایط لازم برای ورود به پانسیون‌های رایگان را ندارد و به این ترتیب او را نمی‌پذیرند.

مرجان در جای دیگری از گفت‌وگوی خود می‌آورد که «خانواده‌ها بیدار باشند که هوای بچه‌هایشان را که مثل ما هستند خیلی داشته باشند. درست است که مشکل قبول‌نشدنی است برای خیلی‌ها حتی درکشورهای دیگر. من چیزی بودم که در جامعه پدر و مادر پیشم نبودند... در شهر و دیار خودم پیش خانواده‌ام نمی‌توانستم باشم. درسم را هم که می‌خواندم ولی چه خواندنی! جایی با آن سر و وضع نمی‌توانستم کار کنم. شاید نمی‌دانم اگر روزی به خانواده‌ام حرف‌هایم را بگویم، بگویند که تف به رویت، کم گذاشتیم برایت؟ مگر کم بهت دادیم. نمی‌دانم چه جوابی برایش داشته باشم. نمی‌توانم هیچ‌کس را مقصر بدانم. ولی مراقب بچه‌های خودشان باشند. چیزی که از دست رفته واقعاً از دست رفته. نمی‌شود ترمیم و جبرانش کرد.»

مرجان غیر از مادر و برادر کوچک‌ترش که از او پس از مدتی پشتیبانی می‌کردند، همچون بسیاری از همجنسگرایان و تراجنسیتی‌های ایرانی، در خانواده مشکل داشت. پروتز سینه‌اش را گذاشته بود اما جراحی بازسازی اندام تناسلی را انجام نداده بود. به همین دلیل با نیروی انتظامی در ایران در رابطه با شیوه‌ حضورش در جامعه به عنوان یک زن مشکل داشت. او به‌واسطه مناسبات اجتماعی و فرهنگ مردسالار مورد تهدید و آزار قرار گرفته بود و این آزار و تهدید محدود به مکان، زمان یا موقعیتی خاص هم نمی‌شد. او امیدوار بود که در کشوری دیگر شرایط بهتری برای زندگی داشته باشد. مرجان از بیماری‌های مختلف رنج می‌برد و بخشی از این رنج، به‌خاطر داروهایی بود که مصرف می‌کرد. او هورمون‌تراپی را تحت نظر پزشک انجام نمی‌داد و باید دانسته شود که این شیوه‌ معمولی در میان اکثر تراجنسیتی‌های ساکن کشورهای در حال توسعه است.

مهم نیست که کدام گمانه‌زنی در مورد مرگ نابه‌هنگام مرجان درست باشد، مهم این است که مرجان رفته است و این راه از او شروع نشده است و به همین هم ختم نخواهد شد. مرجان می‌گوید: «ای کاش برمی‌گشتم. آخر نمی‌شود، خیلی‌ها می‌گویند مانده بودی توی اتاقت خیلی بهتر بود. می‌ماندی توی اتاقت، نه بیرون می‌رفتی و نه دانشگاه می‌رفتی. تحمل می‌کردی. بهتر بود. آره الان می‌گویم‌ ای کاش هیچ‌وقت نه درس خوانده بودم و نه این‌ها را داشتم. توی‌‌ همان اتاق بودم خیلی بهتر بود. ولی آن‌موقع می‌گفتم نه، باید با زندگی‌ام بجنگم. چرا من توی اتاق بمانم. من شاعرم، نویسنده‌ام، نقاش‌ام باید خودم را پیدا کنم. ولی این سرکشی من که بگویم من می‌خواهم خودم باشم به قیمت این تمام شد که خانواده به من بگوید هر کاری می‌خواهی بکن. من نمی‌خواستم بهم بگویند هرکاری می‌خواهی بکن.»

منبع:

[۱]

Winter, Sam and Doussantousse, Serge. “Transpeople, Hormones, and Health Risks in Southeast Asia: A Lao Study.” International Journal of Sexual Health, Volume 21, Issue 1, 35-48.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • hamid

    لعنت حکومت را که عامل دربدری ميليونها ايرانی شده.

  • صفا

    جالب است وضعیت تراجنسیان در ایران بسیار امن تر از ترکیه است. آمار قتل و کشتاری هم در باره آنان وجود ندارد و حتا برای عمل تغییر جنسیت از حمایت دولت برخوردارند. میخواهید باور کنید، میخواهید نکنید.

  • آزاده

    سال 2006 بود...بعد از 4 ماه بعد از درخواست وقت و ملاقات با پزشک کمپ ..در یکی از شهر های کوچک سوئد موفق می شوم او را ببینم..طبق معمول یکی از کارهای خوب سوئدی ها.. مترجم دارم ..البته تلفنی..صدای یک مرد ایرانی از تلفن که به صورت آیفون شده پخش میشه به من می گه که مشگلم چیه تا برای خانوم دکتر سوئدی ترجمه کنه.. می گم چند ساله که از پسر به دختر تغییر جنسیت دادم و نیاز به مراقبت دارویی و ادامه هورمون تراپی دارم..چشم های خانوم دکتر که انگار یه مقدار از تعجب گرد شده و لابد اول فکر می کرده یه دختر معمولی ایرانی هستم نگاهش به من خیره تر شد و بعد از لحظاتی مترجم جواب وقیحانشو برام ترجمه کرد...این کاری بوده که تو با بدن خودت کردی! به ما ربطی نداره..آیا مشگل جسمی خاصی داری؟ اون رو بگو!شوکه شده بودم..فکر کرده بودم خیر سرم به یک کشور با آدم های روشنفکر اومده بودم..اما انگار نه... آسمئن برای همه ترنس های دنیا یک رنگ داشت..داره..با لحنی عصبی گفتم که عمل ما بعد از عمل جراحی قلب دومین عمل بزرگ و خطر ناکه و در عین حال ما همیشه به درمان های هورمونی برای سلامتی و نه الزاما زیبایی نیاز داریم..بدون هیچ آزمایشی برام قرص دیان تجویز کرد... به نظر من ربط دادن مشگلات ترنس ها به سیستم در ایران کار بی ربط و غیر منطقیه..سیستم از لحاظ حقوقی برای ترنس ها کم نذاشته...باید رو فرهنگ خونوادها و جامعه کار کرد تو ایران..

  • مانی

    یعنی این دنیایی که این همه ادعای حقوق برابر و آزادی داره نمی‌تونه مشکل این تعداد از مردم کشورمون روحل کنه، یعنی بررسی چنین مسائلی نیاز به این همه ماه و سال انتظار داره؟ مثه این‌که تنها چیزی که تو این دنیا مهم نیست جون آدماست. حداقل ما که تو این کشور زندگی می‌کنم هوای چنین اقشاری رو داشته باشیم،‌ این‌که دیگه راحت‌ترین کار ممکنه، این جور افراد به اندازه‌ی کافی که درد و رنج دارند، یعنی باید از خانواده هم بکشند؟

  • یک آدم افسرده و بی حوصله

    آزاده عزیز، قوانین کشورهای غربی در حمایت از ترنس‌ها افتضاح است. در سال‌های اخیر دارد بهتر می‌شود. دیگه کم کم دارند قوانین صادر می‌کنند که شرکت‌های بیمه باید پول خدمات پزشکی و دارو‌ها را بدهند... اما ایران هم بی‌انصافی است که بگوییم همه چی عالی است. جز چند دکتری که در تهران هستند و مقامات خاصی در بهزیستی کسی دنبال کار ترنس‌ها نیست. خرج عمل که می‌دهند خرج همه عمل را پوشش نمی‌دهد و نصفش را هم پوشش نمی‌دهد. خیلی از ترنس‌ها مجبورند که به نوعی از طریق خدمات و سرویس‌های جنسی، خرج زندگی در بیاورند. مخصوصا اگر حمایت خانواده را نداشته باشند و تخصص خاصی هم نداشته باشند که خیلی پیش می‌آید. دیگر وسط این همه مشکلات و فشار کسی وقت نمی‌کند که هم ترنس باشد و هم میلیونر و متخصص. از آن طرف هم این اجبار تحویلی (که حالا خیلی هم اجبار نیست اما مزایا دارد) که همه باید تغییر جنسیت را به شکل جراحی پیش ببرند خیلی آزار دهنده است. بالاخره جمعیت ترنس‌ها هم آدم‌هایی دارند که بله دوست دارند مثلا جنس مخالف باشند اما دلشان نمی‌خواهد که این اقدام با چاقو صورت بگیرد. گروهی هم هستند که اصلا نمی‌خواهند هیچ جنسیتی باشند. این دو گروه آخر که گفتم در ایران درست حق و حقوق ندارند.

  • یک آدم افسرده و بی حوصله

    صفا جان، راست می‌گید. ما در ایران هم آمار درست و حسابی برای قتل احتمالی ترنس‌ها وجود ندارد چون آمار قتل اصلا هویت جنسی به عنوان ترنس را محسوب نمی‌کنند. یا زن هستی و یا مرد. همه این قوانین تغییر جنسیت هم برای همین است که ‌‌نهایت یا زن باشی یا مرد. که البته خیلی جالب است چون لااقل فقه سنتی شیعه خیلی راحت‌تر از جمهوری اسلامی به جنسیت نگاه می‌کرد و می‌شد که نه زن بود و نه مرد. یعنی برای کسانی که نه زن‌اند و نه مرد لااقل احکام وجود داشت. مشکل بیشتر ترنس‌های ایران این است که پول عمل را به طور کامل ندارد و مجبورند به عنوان کارگر جنسی کار کنند (خدمات و سرویس‌های جنسی از جمله تن فروشی). تخمدان هم ندارند و قوانین تن فروشی از طریق صیغه متعه را آسان‌تر می‌گیرد و دیگر نیاز به عده نیست. این شغل همراه است با کلی خطر و خشونت از جانت نیروهای انتظامی، نیروهای شبه انتظامی بسیح و خود مشتری‌ها. همین هم که خب آزادانه نمی‌توانند در مملکت آرایش کنند و لباس زنانه بپوشند بدون دردسر‌های گشت ارشاد و غیره خیلی برایشان ارزش دارد. برای همین خطرات راه ترکیه را به جان می‌خرند که برسند به کشورهای دیگر.

  • آزاده

    افسرده عزیز!...من نگفتم شرایط تو ایران برای ترنس ها عالیه بلکه گفتم قوانین وضع شده در ایران توسط قانون گذاران برای ترنس ها قوانین خوب و مثبتیه..این که یک ترنس میتونه به طور قانونی تغییر جنسیت بده و مدارک شناسایی خودش رو عوض کنه در حالیکه در خیلی از کشورها این کارها شدنی نیست جای خوشوقتی داره..مثلا در کشور تایلند با این که این عمل مجاز هست اما مدارک شناسایی به صورت اول باقی می مونند که برای یک ترنس خیلی ناراحت کنندس..و این که تو ایران به ترنس ها بعد از عمل اجازه میدن ازدواج کنند وو ..البته من این ها رو گفتم به این معنی نیست که من هم شرایط رو برای ترنس ها خیلی ایده آل بدونم تو ایران.. اما در مقایسه با خیلی کشورها وضعیت بهتری ترنس ها در ایران از لحاظ قوانین دارند... اما همینطور که در نوشتار بالا میبینیم تحقیر.. تبعیض .. وقتل از روی نفرت در مورد ترنس ها در کشورهای مختلف اعم از اروپایی و آسیایی و آمریکایی رواج داره/یک مسئله ای هم که برای من یه مقدار غیر قابل درکه جریان نه به تغییر جنسیت اجباری هست. و اینطور به ذهن میرسه که انگار دولت ایران افراد رو به اجبار وادار به تغییر جنسیت میکنه.. در حالیکه همه ما میدونیم تغییر جنسیت یک پروسه سخت وپر هزینه همراه با عمل جراحی های دردناک هست و هیچکس وهیچ همجنسگرایی حاضر به پیمودن این روند دردناک پرهزینهو پر مشگل نیست و اصلا تعریف همجنسگرایی با تغییر جنسیت جور در نمیاد چون یک هم جنس گرا عاشق هیکل مردانه خودش هست و حتی از این که طرف و شریک احتمالیشون به قول خودشون "حالت" زنونه داشته باشه از اون بیزار میشن و دوست دارن به قول خودشون طرفشون استریت لوک یا با ظاهر مردان دگر جنسگرا باشه...خوب آیا منطقی و پذیرفتنیه که ما بگیم همچین مرد همجنسگرایی در ایران به خاطر این که به زندگیش ادامه بده مجبوره تغییر جنسیت بده؟! مسما خیر...در مورد بعدی یعنی افرادی که به آنها کراس درس یا زن پوش میگین که تمایل به پوشیدن لباس های زنانه و آرایش زنونه دارند اما تمایلی به تغییر جنسیت ندارند باید بگم این افراد در تغییر چهره و داشتن هم چهره زنانه و هم مردانه استاد هستند...یعنی در طول روز ممکنه با قیافه مردانه و اسپرت به سر کار برن و خیلی هم مقبول و مردونه باشند(یکیشون رو من از نزدیک دیدم)اما مثلا شب تو خونه سوتین بپوشن وآرایش کنن که مقوله این ها هم با مقوله ترنس ها کاملا جداست و وقتی این افراد تظاهر علنی به چیزی که هستن ندارن خطری متوجهشون نیست..

  • آزاده

    تعدا د ترنس های ایرانی که با شرافت زندگی کرده اند و میکنند کم نیست..کسانی که مسلما مثل همه آدم ها با مشگلات مالی روبرو بوده اند..زیر فشار اقتصادی بوده اند اما هیچ موقع به تن فروشی روی نیاوردند..این که شما چند نمونه ترنس دیده اید و یا در موردشان مطلب خوندید دلیل نمیشه که یک حکم کلی در مورد روسپی بودن ترنس های ایرانی بدهید...مثلا یکی از دوستان ترنسم که او هم مثل من چند سالیه که عمل کرده والان دانشجو دانشگاه آزاده و خیلی هم ظریف و زیباست و وضع خانوادگی مالی متوسطی هم داره تعریف می کرد که با مردی آشنا بوده و اون مرد به براش یه گوشی مبایل گرون قیمت خریده بوده اما دوستم که احساس می کرده این مرد او رو برای ازدواج می خاد و دوستم طاقت نداشت واقعیت زندگیش رو به او بگه و رابطه رو بهم زد و مبایل رو هم به راحتی پس داد در حالی که خیلی ها این کارو نمی کنن...و البته نمونه حاضرش همین مرجان عزیز که انقدر با شرف و با غیرت بوده که حاضر بوده از راه یک شغل سخت مثل کار در یک کارگاه تولید گاز در یک شهر کوچک ترکیه امرار معاش کنه و تن به خود فروشی نده و البته جونش رو هم متاسفانه در این راه بده..

  • آزاده

    منظورم از "هیچ کس "در جمله هیچکس و هیچ هم جنسگرایی حاظر به تغییر جنسیت نیست...هیچ فرد استریت و دگر جنسگرایی بود..مسلما فقط ترنس های واقعی خواهان تغییر جنسیت هستند

  • یک آدم دیگه واقعا بی حوصله

    آزاده جان من خیلی مخالف این تمایز «ترنس واقعی» و «ترنس غیر واقعی» هستم. مثلا یعنی اگر کسی ترنس جندر باشه و نخواهد عمل جراحی تغییر جنسیت رو انجام بدهد ترنس واقعی نیست؟ ۱۰۰ سال پیش که عمل جراحی تغییر جنسیت هرمون درمانی نبود آدم‌هایی که دلشان می‌خواست جنسیت دیگری باشند چی کار می‌کردند؟ واقعی نبودند؟ من یک مقداری این نوع گفتمان‌های ترنس واقعی را پیدا کنید را زیر سر سیاست‌های تادیبی جمهوری اسلامی می‌بینم که برای اینکه به نوعی از تغییر جنسیت مشروعیت بده، انواع دیگر دگرباشان جنسی را تحقیر می‌کنند. همانا که شما خودتان بهتر می‌دانید که چقدر جامعه ترنس‌های ایران تحت تاثیر این فرهنگ ضد همجنسگرا هستند و خودشان را بهتر و مشروع‌تر از گی‌ها و لزبین‌ها و بای‌ها می‌دانند. در مورد تن فروشی من هیچ مشکلی با تن فروشی ندارم. یعنی برای من مشکل اخلاقی ندارد و به مفهوم این نیست که کسی که تن فروشی می‌کند از شرافت به دور است. و بله آمار درستی از تن فروشی ترنس‌ها ده ایران در دست هیچکس نیست و هیچکس همچین آماری ندارد. ضمن اینکه تحت گفتمان رسمی و حقوقی و شرعی، صیغه متعه تن فروشی محسوب نمی‌شود. اما در کشورهای همسایه مثل ترکیه آمار تن فروشی ترنس‌ها در دست هست و بالاست. و این لزوما چیز بدی نیست جز اینکه این شغل پرخطر است و ترنس‌ها با کلی خطرات جانبی این شغل دست به گریبان‌اند.

  • آزاده

    اسم کسانی که تمایل و آرزویی برای تغییر جنسیت ندارند ترنس جندر و ترنسکسوال نیست و نمی باشد..نام آنها می تونه شی میل..گی..زن پوش و عنوان های دیگه باشه...یکی از مهم ترین شاخصه ها و وجوه تمایز ترنسکسوال ها با دیگر گروه ها همین آرزو و رویای زندگی در قالب جسمانی دیگه هست که تا حدودی با عمل تغییر جنسیت این آرزوی اون ها محقق میشه...این حرف شما درسته که صد سال پیش جراحی تغییر جنسیت نبوده اما اون موقع هم ترنس های واقعی و غیر واقعی داشتیم...بله..تعجب نکنید...کافی بوده که صد سال پیش مثلا ترنسی تمایل و احساس شدید به زندگی در غالب جسمی یک زن رو داشته و ما به راحتی می تونیم اون فرد رو یک ترنس واقعی بدونیم..چون همین آرزو و تمایل شدید قلبی و احساسی برای زندگی در غالب جنسیتی مخالف جنسیت فیزیکی فعلی فرد مهم هست و ملاک هست و نه امکان عملی شدن این آرزو..ترنسی که نه تنها در امور جنسی بلکه در همه شکل های زندگی دوست داره زنانه زندگی کنه..دوست داره مادر باشه..ووو... میدونم درکش ممکنه برای گروه های دیگه جنسی و جنسیتی ممکنه دشوار باشه...در ایران ظاهرا با مجوز تغییر جنسیت فرد میتونه بدون عمل جراحی لباس زنونه بپوشه..به هر حال ما باید بدونیم مورد ما نه تنها در ایران بلکه در همه دنیا با چالش ها و مسائل و مشگلات مختلف روبرو هست و این زیاد ربطی به سیستم ایران نداره و ما حتی تو دمکرات ترین کشور ها هم میبینیم که درک درست و حسابی از این مسائل ندارند و حتی من تو بعضی سایت ها میبینم که می خوان یه جوری قلمداد کنند که ترنس ها همون مرد های همجنسگرا هستن که به اجبار جمهوری اسلامی مجبورن تن به تغییر جنسیت بدن..در حالیکه این امر اصلا صحت نداره و ما تو هر کشور دیگه ای هم که بودیم این کار رو می کردیم..در مورد این که تن فروشی برای شما یک امر پذیرفته شده هست باید بگم دید گاه ها در این مورد مختلفه... مثلا تو سوئد یک تن فروش رو یک قربانی اجتماع محسوب میکنند..اکثر تن فروش ها به خاطر اجبار اقتصادی و فقر مالی دست به این کار میزنن و برای اون ها عوارض روحی شدیدی داره و در واقع فرد پس از گذراندن مدتی زندگی در حالت روسپی گری دچار عوارض روحی وحشتناکی میشه....احساس می کنه فردیت و احساسات لطیف و عشقی خودش رو از دست داده..حالا بگذریم از عوارض جسمی و همچنین آنچه شما می گید یعنی خطران جانی و آزار از طرف مشتری....به نظر من تن فروشی از خودکشی هم بد تره چون فرد روحش رو و احساساتش رو با این کار به نابودی می کشونه..

  • شراره

    فقط بگم که اشک ریختم به سرنوشت همه ی ما ترنسها ...

  • امیر

    من واقعا متاسفم از اینکه بسیاری از دوستان جاهلند به تاریخ معاصر موجود اگر کمی تحقیق بکنید میفهمید که امام خمینی اولین رهبر دینی در کل تاریخ هست که فتوا جهت درمان اینگونه مسایل دارد و اینگونه مشکلات را به رسمیت میشناسد و برایش راهکار داده است و در ایران سازمان بهزیستی خدمات رایگان بی نظیری را در اختیار اینگونه بیماران قرار میدهد کمی تحقیق کنید و بعد غر غر کنید

  • در حاشیه یک زندگی از دست رفته | IRQO

    […]  بر گرفته از وبسایت رادیو زمانه […]

  • امير

    داستان سرگذشت اين جوان ايرانى دلم را به درد آورد ، ايكاش مملكت ايران بهتر از اين بود . بياييد همديگه را درك كنيم و جهانى بهتر بسا زيك .

  • هستی جان

    من ازشما مردمان ایران فقط خواهش میکنم به ترنس ها مثه یه ترنس نگاه کنین نه منحرف اخلاقی