ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

"مرگ پنج نفر در ايران بر اثر تزريق پنی‌سيلين چينی"

پنج نفر در ايران به

پنج نفر در ايران به دليل تزريق پنی‌سيلين جان سپردند.

روزنامه آرمان چاپ تهران در شماره امروز به نقل از  دکتر ايرج خسرونيا، رئيس جامعه متخصصين داخلی ايران نوشت: "فردی ۴۰ ساله با بيماری چرک کردن گلو به پزشک مراجعه می‌کند و پزشک برای وی پنی‌سيلين تجويز می‌کند. اين بيمار پنی‌سيلين تجويز شده توسط پزشک را تزريق کرده و بعد از تزريق به تب و لرز و پايين آمدن فشار خون دچار شده و راه تنفسی وی بسته می‌شود که با انجام عمليات احيا به هوش نيامده و متأسفانه بعد از ۱۵ دقيقه فوت می‌کند."

به گفته وی "نتايج رسيدگی به اين پرونده نشان داد که اين بيمار به دليل استفاده از پنی‌سيلين وارداتی از چين، جان خود را از دست داده است."

خسرونيا افزود: "اين فرد بيماری خاصی نداشته و تنها به دليل چرک کردن گلو به پزشک مراجعه کرده بوده و مشکل اصلی اين بوده که اين پنی‌سيلين‌ها به صورت قاچاق وارد شده و هيچ نشانه‌ای برای مشخص شدن تقلبی بودن آن‌ها وجود ندارد."

وی گفت: "تاکنون پنج نفر بر اثر تزريق اين نوع پنی‌سيلين جان باخته‌اند."

به گفته رئيس جامعه متخصصين داخلی ايران، "آمار مرگ‌ومير به دليل استفاده از داروهای چينی بالاست."

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • بهروز

    شرح فوت نابهنگام آريا در اثر آمپول چینی/تقلبی و قصور پزشكي همه ي ما دوست داريم خاطرات خوش فرزندانمان را بياد آوريم و از آن لذت ببريم ،اما من توان مرور خاطراتي كه شايد از بهترين لحظه هاي عمرم با آريا (فرزند5 ساله ام ) بود را ندارم. هميشه از خداوند فقط آرزوي سلامت خانواده ام را داشتم ،شايد اين ابتدايي ترين خواسته هر پدر و مادري باشد،اما همين هم از ما گرفته شد. بگذاريد شرح اين مرگ نا بهنگام و عجيب را برايتان بيان كنم. بدون شك شما هم متوجه خواهيد شد كه آريا ،چقدر بي جهت از دنيا رفت. ...پسرم بهمراه مادرش از اصفهان به اهواز آمدند(پنج شنبه مورخ۲۴/۹/۹۱ ساعت هشت شب) كه يكماه پيش هم باشيم به دلیل اینکه محل كارم اهواز بود. پسرم روز قبل سرما خورده بود و كمي هم سرفه مي كرد گفتيم فردا صبح مي بريم بيمارستان،و همين كار را كرديم و او را به بيمارستان آريا واقع در منطقه كيانپارس اهواز برديم(روز جمعه مورخ ۲۵/۹/۹۱) پزشك عمومي داشتند و دکتر متخصص نبود. پزشك براي او پني سيلين 6.3.3 و دگزا نوشت و سه نوع شربت برايش تجويز كرد. همسرم به پزشك گفت كه پسرم به دگزا حساسيت دارد و او يك نوع آمپول ديگري تجویز کرد. بعد از تزريق آمپول پسرم رفته رفته بي حال مي شد و ما فكر مي كرديم درد آمپول باعث شده كه پا هايش بي حس شود بطوريكه تا شب ديگر پاهايش حسي نداشتندو چون روز جمعه بود فرداي آن روز (روز شنبه مورخ ۲۶/۹/۹۱)به بيمارستان ابوذر در منطقه زيتون كارمندي به نزد متخصص اطفال برديم كه ايشان هم ،اظهار داشتند ويروس است و دو شربت دادند و يك آزمايش هم نوشتند و با وجود بي حالي او و اينكه بچه ي 5 ساله در بغلم بود اصلاً دستور بستري او را ندادند. ساعت 4 بعد از ظهر چون حالش هنوز خوب نشده بود مجدداً به بيمارستان ابوذر برديم كه به علت شلوغي و اينكه حال پسرم بد بود نوبتي به ما ندادند. بناچار ،راهي كلينيك دي،واقع در منطقه كيانپارس شديم ،بعد از مراجعه آنها هم اظهار داشتند كه ما پزشك اطفال بعد از ظهرها نداريم . در ادامه در همان منطقه بسراغ مطب دكتر ... (پزشك اطفال) رفتم و از ايشان خواهش كردم كه نوبتي به من بدهند و گفتم حال پسرم خيلي بده و از شدت استرس و اضطراب جلوي ميز ايشان گريه كردم ،وليكن ايشان اعتنايي نكردند و گفتند ببريد پيش همكاران ديگر و گفتند اگر بخواهي ،تا ساعت 12 شب نوبت به شما مي رسد. (ساعت حدود 6 يا 7 بعداز ظهربود). بناچار ،راهي مطب دكتر ...در منطقه مركز شهر با آن ترافيك و... بعد از يك ساعت و يا بيشتر مارا پذيرفت. دكتر پس از معاينه فرزندم ،در حالي كه او را روي دست جلوي او برديم و بدنش كاملاً سرد و موهاي سرش از شدت عرق خیس و سرد بود، پرسید مگر حمامش كرديد؟گفتيم نه (لازم به ذكر است كه دكتر ابتدا گفتند بستري شود بعد پشيمان شدند و گفتند شايد اونجا هم رسيدگي نكنند). در ادامه توصيه كردند نه،اصلاً دارو نمي خواهد و پس ازاينكه متوجه شد پيش دكتراي ديگر هم برده ايم ،گفتندكه من روند بهبود را در او مي بينم وديگه اينقدر این دكتر اون دكترش نكنيد و دارو هاي قبلي را هم كنار بگذاريد. هنگامي كه مي خواستيم از مطب دكتر بيرون بياييم.دكتر گفت ،بچه رابغل نكنيد،بلكه آن را روي دست ببريد. ما هم با خيال راحت و در حالی که ساعتهاي سختي را پشت سر گذاشته بودیم ساعت نه و نیم شب به خانه آمديم. چون دكتر سفارش كرده بود به او مايعات ،آب و... داديم.لحظه اي خواب مي رفت و لحظه اي بيدار مي شد تا اينكه حدود ساعت دو و نیم نيمه شب از شدت درد ناحيه شكم داد مي كشيد و 10 و يا 20 دقيقه بعد ،آريا روي شانه هاي من ،در كمال نا باوري از دنيا رفت. سوال من از تمام متخصصان و مردم دنيا اين است. چرا با وجود علائم ظاهري فرزندم:بي حالي شديد،عرق سرد،موهاي خيس،فشار 8 و اينكه در بغل ما بود و هنگام بيرون رفتن از مطب ،دكتر مي گويد بچه را در بغل نگيريد و روي دست ببريد. آيا نبايد دستور بستري مي داد!!!؟؟ ما كه علم پزشكي نداشتیم و با توصيه هاي دكتر ،خيالمان راحت شد،اگر به ما آنقدر اطمينان نمي دادند که فقط یه ویروسه و رسیدگی میکردند فرزند دلبندمان كه وصف خوبيهايش زبانزد عام و خاص بود اينچنين پر پر نمي شد. اگر چه به سازمان نظام پزشكي و دادسراي اهواز شكوائيه داده ام ،وليكن اطمينان دارم فايده اي ندارد. آيا اين است عدالت اجتماعي! مادر و پدر داغديده