ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

انتخابات و تردیدهای شرکت‌کنندگان و تحریمی‌ها

سهراب رضایی – مُردد اند. رأی هم بدهند مردد اند، رأی هم ندهند مردد اند. این گزارش ثبت صحبت‌های یک گروه اجتماعی است که برآوردی از کمیت آن در دست نیست.

در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری تکلیف کسانی که می‌خواهند رأی بدهند یا ندهند مشخص است اما افراد زیادی هستند که کمتر از یک روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری هنوز تصمیمی برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات ندارند.

درباره افرادی صحبت می‌کنیم که اخبار کشور و اخبار انتخابات را پیگیری می‌کنند و تمایل دارند تصمیم درستی درباره حضور یا عدم حضور خودشان پای صندوق‌های رأی بگیرند اما بین دو انتخاب مردّد و بلاتکلیف هستند.

این گزارش بازتابی از صحبت‌های یک گروه اجتماعی است که برآوردی از کمیت آنها در دست نیست. لازم به تاکید است که در این گزارش اطلاعاتی مبنی بر میزان مشارکت یا عدم مشارکت مردم ایران در انتخابات پیش رو وجود ندارد.

«ما با نظام نیستیم»

شهروندانی که تردید دارند در انتخابات شرکت کنند یا نه، گاهی با اصرار زیاد و گاهی بدون تمایل به صحبت درباره این مسئله می‌گویند که «ما با نظام نیستیم»، «ما هم مثل بقیه مردم دل خوشی از این نظام نداریم»، «مگر ما کی هستیم؟ آدم معمولی، مثل همه»، «اگر وصل بودیم که می‌رفتیم رأی می‌دادیم». جملات اینچنینی سپس به یک «امّا» ختم می‌شود:

■ یک خانم نویسنده می‌گوید: «زمانی که احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور شد من ۱۹ سالم بود. تا ۲۷ سالگی بهترین دوران زندگی من از بین رفت. ما در این کشور زندگی می‌کنیم و احتمالاً حرف یکدیگر را می‌فهمیم. متوجه هستید درباره چه حرف می‌زنم؟ زمان آقای روحانی وقتی تحریم‌ها برداشته شد حال همه بهتر شده بود. یادتان هست دوره احمدی‌نژاد چه خبر بود؟ شکلک در می‌آورد، توهین می‌کرد، گشت‌های ارشاد چقدر بد شده بود. بعد از اعتراضات سال ۱۳۸۸ با هر کسی که صحبت می‌کردیم امیدی نداشت و نمی‌دانستیم قرار است بعد از آن چه اتفاقی بیافتد. من به همه کسانی که رأی نمی‌دهند احترام می‌گذارم و می‌دانم آنها طبق تصورات خودشان می‌خواهند کار درست را انجام بدهند اما من به عنوان کسی که بهترین سال‌های جوانی‌اش در یک فضای بسیار تیره و مایوس کننده از بین رفته دلم نمی‌خواهد دوباره این اتفاق بیافتد و برای همین تردید دارم که شاید رأی ندادن اشتباه باشد و شاید رأی دادن به آقای همتی کار بدی نباشد. گرچه هنور تصمیم نگرفته‌ام چون از طرف دیگر از خودم می‌پرسم اگر قرار بود رئیسی رأی نیاورد که شورای نگهبان اینقدر شدید رد صلاحیت نمی‌کرد.»

■ آقایی که آموزگار زبان انگلیسی است می‌گوید: «من فعال سیاسی نیستیم ولی به خاطر شغلم رسانه‌های معتبر انگلیسی زبان را چک می‌کنم. ندیدم در زبان فارسی آن مطالبی که آنطرف درباره‌اش صحبت می‌کند را مطرح کنند. تا آنجایی که من فهمیده‌ام بحث سر بمب اتم است. مثل اینکه فعالیت‌‌هایی انجام شده که آژانس انرژی اتمی درباره‌اش پاسخ می‌خواهد و ایران نتوانسته جوابی بدهد. من می‌دانم اگر رأی بدهم با بی‌شرمی می‌گویند مردم ایران طرفدار مسئولان هستند اما می‌ترسم اگر دولت در اختیار باند رئیسی-جلیلی قرار بگیرد فعالیت‌های اتمی به سمتی برود که برای ایران خوب نباشد. داخل کشور جوّ سنگینی درباره قدرت موشکی ایجاد شده که به نظرم اغراق‌آمیز است. ایران نمی‌تواند در مقابل حمله کشورهای بزرگ جهان مقاومت کند. برای همین تردید دارم و حسی ته دلم می‌گوید اگر به همتی رأی بدهیم شاید ایران دور شود از این مسائل سلاح و فعالیت‌های هسته‌ای. شاید خوش ‌خیالی است اما کار دیگری از دست من ساخته نیست در این شرایط.»

«ایندفعه مردم خیلی ناراحت هستند»

■ یک خانم شاغل در بخش خصوصی می‌گوید: «آن زمان هیچ چیز نبود. روزنامه‌ها بعداً که خاتمی آمد چاپ شد. رادیوها در حدی بود که جوان‌ها زنگ می‌زدند و می‌گفتند برای دوست من آهنگ پخش کن. این امکاناتی که الان همه دارند مثل گوشی لمسی، تلگرام، اینترنت و اخبار نبود. وقتی خاتمی رأی آورد همه جشن گرفتند. ما اصلاٌ نمی‌دانستیم خاتمی کی هست ولی برادرم جعبه شیرینی گرفته بود دستش و بین ماشین‌ها تقسیم می‌کرد. یادم هست یکی از همسایه‌ها از برادرم پرسید حالا این که رأی آورده، آدم خوبی هست یا نه؟ برادرم گفت همینکه ناطق نوری نشده برای ایران خوب است. خداوکیلی بد نشد. خیلی بهتر بود از الان. رأی بدهیم شاید یکدفعه اعلام کنند همتی مثل خاتمی شده و همه مردم بریزند توی خیابان. ولی ایندفعه مردم خیلی ناراحت هستند. کسی جرات ندارد به کسی بگوید رأی بده، مردم بلند فحش می‌دهند. اگر بگویی رأی بده فکر می‌کنند رژیمی هستی.»

■ یک آقای بازنشسته می‌گوید: «از زمان شاه خدابیامرز رادیو BBCهست تا امروز که شده تلویزیون. خوب من می‌خواهم بدانم حالا ما رأی ندهیم که چطور بشود؟ بعدش انقلاب می‌شود؟ یک سری آدم می‌آیند در رادیوها هر روز می‌گویند اینطور شد، آنطور شد. این را ما هم می‌دانیم. ما چطور بکنیم؟ آقا نشسته در رادیو می‌گوید رأی نده، خوب بله تو خارجه هستی چیزی به تو نمی‌شود. ما پس صباحی که انتخابات جمع شد و هر کسی رفت خانه خودش چه بلایی سرمان می‌آید؟ آن وقت آن کسی که در BBC و اینترنشنال است برای من چکار می‌کند؟ به جان نوه‌‌هایم جز این حقوق بازنشستگی که ثمر عمر خودم است این رژیم هیچ دخلی به من ندارد ولی فردا چطور کنیم؟ ما هر کاری بکنیم این رژیم می‌گوید مردم طرفدار من هستند. اگر یک نفر بیاید که یکدست نباشند بهتر است برای مردم. شما فکر نکنی من تنها هستم، هستند مثل من ولی نمی‌دانیم چکار کنیم چون اینطوری نیست ما به هر کی رأی دادیم بگویند دست شما درد نکند. رئیسی را اگر نمی‌خواستند اعلام کنند، نمی‌آوردند جلو.»

یک آدم معمولی

■ یک آقای شاغل در آشپزخانه یک کافه می‌گوید در انتخابات شرکت می‌کند اما «احساس خوبی ندارم. پیام‌های مادر کشته‌شدگان آبان را که می‌بینم احساسم این است بین دو انتخابی قرار گرفته‌ام که جای من آنجا نیست. درک می‌کنم خانواده‌ها داغ‌دار هستند اما سرنوشت کشور بزرگ‌تر از احساسات شخصی ماست. در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ هزار و پانصد نفر کشته شدند و تازگی اخباری منتشر شده که تعداد کشته‌‌ها مثل اینکه بالای شش هزار نفر بوده. قبل و بعد از اعتراض‌ها اینترنت وصل بود. فکر می‌کنم اگر اینترنت نبود آدم‌های بیشتری کشته می‌شدند. سال ۹۶ در اعتراضات شرکت کردم. سال ۱۳۹۸ دو روز و نیم در اعتراضات شرکت کردم. اینکه می‌خواهم رأی بدهم باور کنید معنی‌اش پشت کردن به کشته‌های آبان نیست. نظرم این است که باید در انتخابات شرکت کرد و بازی را به هم ریخت ولی یک احساس بد با من هست. مخصوصاً ویدئو مادرهای آبان را که دیدم دلم گرفت. شاید روز انتخابات به خاطر این مادرها شرکت نکنم. تصمیم راحتی نیست برای یک آدم معمولی مثل من.»

خیلی دیر شده است

■ یک جوان تحصیل‌کرده و در جستجوی کار می‌گوید: «فکر می‌کنم این دوره اکثریت مردم رأی نمی‌دهند ولی شاید کار درستی نباشد. شاید هم کار درستی باشد؛ نمی‌دانم. تا چند سال نگذرد معلوم نمی‌شود چه اتفاقی افتاده است. منتهی مسئله‌ای که هست من فکر می‌کنم جلیلی از احمدی‌نژاد بدتر است. در توئیتر نوشته بودند که جلیلی قرار است وزیر امور خارجه در دولت رئیسی شود. زاکانی و قاضی‌زاده، این تیپ افراد همگی در دولت رئیسی هستند. به نظرم این اتفاق خیلی وحشتناکی است و ممکن است ایران نابود شود. می‌گویند نمی‌خواهند عضو قرارداد ضد پولشویی شوند و با تهاتر می‌خواهند تحریم‌ها را دور بزنند. این حرفها هشدار دهنده است. ممکن است این کارها را واقعاً انجام بدهند اگر رأی بیاورند. دلم نمی‌خواهد رأی بدهم ولی هرچه فکر می‌کنم متوجه نمی‌شوم چه سودی دارد که شرکت نکنیم و این افراد برنامه‌های خودشان را اجرا کنند؟ اگر نصف تحریمی‌ها در انتخابات شرکت کنند همتی رأی می‌آورد و کسانی مثل جلیلی و زاکانی کنار می‌روند. ولی فکر کنم دیگر خیلی دیر شده است.»

ظهر معلوم می‌شود

■ یک پزشک متخصص می‌گوید: «بنده چون وضع مالی خوبی دارم تا جایی که مقدور باشد در کارهای اجتماعی شرکت می‌کنم. در امور خیریه فعالیت دارم، دوستانی که تقاضای اهدای کتاب دارند سعی می‌کنم انجام دهم، در توئیتر فعالیت دارم، سعی می‌کنم دیگران تشویق به مطالعه اخبار کنم...»

و ادامه می‌دهد: «مگر آقای کروبی، آقای موسوی و همسر ایشان روی حرف خودشان پافشار نکردند. این سال‌ها در حصر هستند به هر حال. چه دستاوردی داشته؟ آقای دونالد ترامپ تحریم‌های بسیار زیادی تصویب کرد، چه دستاوردی برای مردم ایران داشته؟ نظرم این است که این اتفاقات برای زندگی مردم ایران مثبت نیست. ما در انتخابات شرکت نمی‌کنیم و ۵+۱ می‌گوید فشار را زیاد کنید چون پشتوانه مردمی ندارند. واقعاً ندارند. دنیا این را می‌داند که پشتوانه مردمی ندارند ولی در صورتی برای مردم ایران بهتر است که زودتر تحریم‌ها برداشته شود.» راهکار این پزشک از این قرار است: «یا باید در حدی شرکت کنیم که رئیسی بازنده شود و یا اصلاً شرکت نکنیم. اگر قرار است رئیسی پیروز شود چه بهتر که با ۳۸ درصد رأی بشود. روز رای‌گیری می‌روم نگاه می‌کنم. اگر ظهر که هوا گرم است صف‌ها شلوغ باشد، من هم رأی می‌دهم و اگر خلوت باشد معلوم می‌شود رأی دادن فایده ندارد.»

می‌ترسم ولی رأی نمی‌دهم

■ یک کارگر شاغل در بخش فلزات می‌گوید: «من شرکت نمی‌کنم. از وقتی یادم هست می‌گفتند اگر رأی ندهید بد می‌شود، می‌خواهم ایندفعه رأی ندهم ببینم این بد که می‌گویند یعنی چی؟ از این بیشتر که مردم را در خیابان کشتند چه بدی می‌خواهد بشود؟ » او در ادامه اضافه می‌کند: «اگر بگویم نمی‌ترسم دروغ گفته‌ام. می‌ترسم ولی رأی نمی‌دهم.»

از او پرسیدم که چرا می‌ترسد؟ پاسخ داد: «اوضاع خراب‌تر شود آن کسی که دستش به دهنش می‌رسد برایش فرقی ندارد. خانه خریده‌اند در ترکیه با خیال راحت می‌روند تا آب‌ها از آسیاب بیافتد. من کارگرم، اگر یک ماه حقوق نگیرم دستم به هیچ کجا بند نیست. بعضی‌ها می‌گویند رئیسی نمی‌خواهد با آمریکا قرارداد امضا کند. مثل آن موقع که دلار شد ۳۲ هزار تومان و می‌گفتند تا ۵۰ هزار بالاتر شاید برود. اگر اینطوری بشود آن قشری که از کارگر است نابود می‌شود. از این می‌ترسم.»

«شما خبرنگارها بقیه سال کجا هستید؟»

■ یک خانم فروشنده می‌گوید: ممکن است در انتخابات شرکت کند و ممکن است در انتخابات شرکت نکند. بیشتر به این بستگی دارد که روز انتخابات خسته باشد یا جان داشته باشد که برای رأی دادن اقدام کند. می‌گوید: «صبح‌ها حزب‌اللهی‌ها و حاج خانم‌ها رأی می‌دهند. ما اگر رأی بدهیم عصر به بعد است.» این خانم می‌پرسد: «من از ساعت ۱۰ صبح تا ۱۰ شب کار می‌کنم برای یک و نیم میلیون تومان. هیچکس برایش مهم نیست این آدم با یک و نیم میلیون درآمد چطور زندگی می‌کند. شماها که خبرنگار هستید بقیه سال کجا هستید؟ موقع انتخابات که می‌شود این دستگاه‌ها را جلوی آدم می‌گیرید انگار رأی دادن یا رأی ندادن من قرار است مملکت را از این رو به آن رو کند. آخرش همه کاسه و کوزه‌ها سر بدبخت و بیچاره‌ها شکسته می‌شود. رأی بدهیم می‌گویند تقصیر شما بود، رأی ندهیم می‌گویند تقصیر شما بود.»

■ یک آقای طراح می‌گوید دموکراسی حکم می‌کند که در انتخابات شرکت کنیم اما «انتخابات در کشور ما فقط شبیه انتخابات است و در اصل انتصابات است.» برای همین نمی‌داند که تصمیم درست چیست. مانده که در انتخابات شرکت کند یا نه و می‌گوید: «همانطور که چند دلیل مهم برای رأی دادن هست، چند دلیل مهم برای رأی ندادن هم هست» به همین خاطر «کسی نمی‌تواند دیگری را قانع کند که نظرش را عوض کند.» او معتقد است «در بین فعالان سیاسی که صحبت‌هایشان را از ماهواره یا روی گوشی می‌بینم موردی ندیدم که برنامه داشته باشند. فقط می‌گویند رأی بدهید یا ندهید ولی نمی‌گویند رئیسی چقدر احتمال دارد رهبر شود. آیا آورده‌اند که او مهره سوخته شود و مجتبی خامنه‌ای رهبر بعدی شود؟ برای مردم مهم است بدانند اگر رأی بدهیم یا رأی ندهیم تکلیف توافق هسته‌ای چه می‌شود. رأی دادن ما روی توافق اثر دارد یا ندارد؟»

جانشینی

یک آقای شاغل در خدمات املاک که به گفته خودش با تاکسی‌های اینترنتی نیز همکاری دارد می‌گوید احتمالاً در انتخابات شرکت خواهد کرد زیرا «ما که خیری از روحانی و ظریف ندیدیم. اینطرف هم رأی بدهیم شاید وضعیت عوض شد. دیگر کسی نمانده که سوار ما نشده باشد، همه یک دور سوار شده‌اند و فقط مانده رئیسی و جلیلی. اینها سوار شوند شاید بفهمند حرفشان اشتباه است و دنیا شوخی نیست.» او اضافه می‌کند: «به خدا ما را از کره شمالی می‌ترسانند در صورتی که اگر بخواهد کره شمالی شود خود آخوندها اولین نفر از ایران فرار می‌کنند. اینها اگر برای خودشان باشد با آمریکا توافق می‌کنند، برجام را شروع می‌‌کنند، بورس را درست می‌کنند ولی اگر خودشان نباشند اجازه نمی‌دهند. تنها چیزی که دو دل هستم این است که می‌گویند رئیسی را جلو آورده‌اند که ضایع شود و مجتبی خامنه‌ای رهبر شود. این کلاه خیلی بد است اگر کلاه بخواهند سرمان بگذارند.»

■ یک خانم شاغل در قسمت آموزش نرم‌افزارهای کامپیوتری می‌گوید با اینکه رأی نمی‌دهد اما نگران این است که «همینطور با شوخی» پروسه جایگزینی ابراهیم رئیسی به جای علی خامنه‌ای انجام شود. او می‌گوید: وقتی شورای نگهبان همه را رد صلاحیت می‌کند دلیلی ندارد ما در انتخابات شرکت کنیم. «آقای جنتی که با وجود اینکه آلزایمر دارد به جای همه مردم ایران تصمیم گرفته است. حتماً تصمیم مردم برایشان مهم نبوده.» این خانم می‌گوید رأی نخواهد داد اما «خیلی نگرانم که با همین بازی مسخره رئیسی را جای خامنه‌ای بگذارند. همه می‌گویند رئیسی در جایگاه ریاست‌جمهوری خودش را خراب می‌کند و دیگر رهبر نمی‌شود ولی با خودم می‌گویم نکند این حرفها برای فریب باشد. وقتی پیروز انتخابات بشود چرا رهبر نشود. مگر خامنه‌ای وقتی رئیس‌جمهور شد انتخابات سالم یا واقعی بود؟ همانطور که خامنه‌ای را رهبر کردند رئیسی را رهبر می‌کنند. این مسئله خیلی فکرم را مشغول کرده.»

یک گزارش میدانی دیگر

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.