ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بهار عربی و نویسندگان و شاعران عربِ مهاجر

مرام مصری: «انسانیت به همراه سوری‌ها می‌میرد.»

مصطفی خلجی – مرام مصری در شعر‌هایش با زبانی ساده زنانی را به تصویر می‌کشد که تحقیر شده، مورد تجاوز قرار گرفته، حبس یا ترک شده‌اند.

«نگاهم نکن
با آن چشم‌های مهربانت!
باید فکر کنم که به من می‌نگری؟
حرف نزن با من
من زبانت را نمی‌فهمم
پایت را به من نزن
حتماً می‌خواهی بگویی ببوسمت؟
آه، خیال می‌کنی بوسه من
تو را شاهزاده می‌کند؟
اسب چوبی
صورت تو بیشتر
مرا می‌خنداند.»

مرام مصری: «جوی خون کودکان سوریه "خط قرمز" نیست؟»

مرام مصری، شاعر عرب مهاجر، در سال ۱۹۶۲ در شهر بندری لاذقیه در سوریه به دنیا آمده است. او در دانشگاه دمشق، زبان و ادبیات انگلیسی خواند، اما ترجیح داد در بیست‌سالگی به فرانسه بیاید و زبان فرانسوی را به عنوان دومین زبان خود انتخاب کند. «وقتی به فرانسه آمدم حتی نمی‌توانستم یک کلمه فرانسوی حرف بزنم، نمی‌توانستم بگویم بونژور!»

یاد گرفتن اصولی زبان فرانسه برای این شاعر، چون آن را در مدرسه یا دانشگاه نیاموخته بود، بسیار سخت بود. «فرانسوی را از تلویزیون، رادیو، و حرف زدن با آدم‌ها آموختم.»

با این حال، از سال ۱۹۸۲، که مرام مصری به فرانسه مهاجرت کرده و در پاریس زندگی می‌کند، سعی کرده به دو زبان فرانسه و عربی شعر بسراید و اشعارش را به این دو زبان منتشر ‌کند.

زبان شعر مرام مصری، ساده و شفاف و‌ گاه طنزآلود است. او در بیشتر شعر‌هایش زنانی را به تصویر می‌کشد که تحقیر شده، مورد تجاوز قرار گرفته، حبس یا ترک شده‌اند.

«گیلاس سرخ روی کاشی سفید» (۲۰۰۳)، «با کبوتر صلح، تهدیدت می‌کنم» (۲۰۰۸)، «روح‌هایی با پاهای برهنه» (۲۰۰۹)، «غبار کاروان» (۲۰۰۹) و «از چشمه دهانم» (۲۰۱۱) عناوین برخی از مجموعه شعرهای مصری است.

آثار این شاعر گرچه در زادگاهش یا سانسور می‌شوند یا اصلاً اجازه نشر نمی‌یابند، اما به هشت زبان ترجمه شده و تاکنون جوایزی نظیر جایزه شعر «دکوورر» (۲۰۱۱) را از آن خود کرده است. او همچنین برخی از اشعارش را نیز خود ترجمه می‌کند.

کتاب‌ آخر این شاعر مورد استقبال منتقدان نیز قرار گرفته است. کتاب «از چشمه دهانم» پر است از عناصر طبیعت؛ آب، باد، باران و دریا:

«کدام‌یک از ما دیگری را خلق کرد،

او یا من؟
من راهی به سوی او نیستم،
یا او راهی به سوی من؟
همچون رود و دریا
دریا و اقیانوس
یا آب و باران.
من از او آب برمی‌دارم
او از من می‌نوشد
من او را استفاده می‌کنم
او مرا مصرف می‌کند.
او صاحب خاطراتم می‌شود
می‌بیند هر آنچه را می‌بینم و نمی‌بینم،
آنچه از او پنهان می‌کنم و از آن فراری‌ام،
آنچه نشانش می‌دهم و بیانش می‌کنم.»

زبان شعر مرام مصری، ساده و شفاف و‌ گاه طنزآلود است. او در بیشتر شعر‌هایش زنانی را به تصویر می‌کشد که تحقیر شده، مورد تجاوز قرار گرفته، حبس یا ترک شده‌اند. به نظر می‌رسد این بخش از اشعار مصری حاصل مشاهد‌ها و حتی تجربه‌های شخصی شاعر است؛ چه زمانی که در سوریه بوده، چه زمانی که با اعراب حاشیه‌نشین فرانسه سر و کار دارد:

«چرا پدرم
مادرم را زد؟
حتماً او نمی‌توانست خوب اتو بکشد
لباس‌هایش را.
من، وقتی بزرگ شوم
لباس‌ها را اتو خواهم کشید
خیلی خوب.»

یا:

«اولین ازدواج در شانزده‌سالگی
هشت فرزند تا بیست و هفت‌سالگی
اولین طلاق در سی‌سالگی»

بازگشت ولاده، مرام مصری

زن عرب، دغدغه اصلی مرام مصری در شعر است. «با حسرت و عشق به زنان عرب می‌نگرم. آن‌ها خود من هستند در جامه‌ای سیاه. دوست دارم کاملاً ر‌هایشان کنم. در عین حال، از آنجایی که آرامش درونیشان را در این راه یافته‌اند نمی‌خواهم محکومشان کنم، اما چرا این راه سخت؟ کار آنان شاید از کار کسی که خلاف جهت آب شنا می‌کند سخت‌تر است.»

مرام مصری، همچنین در یکی از کتاب‌هایش با نام «بازگشت ولاده» از بهشت گمشده اعراب، یعنی اندلس حرف می‌زند. این مجموعه شعر، داستان زنی اندلسی است به نام «ولادة بنت المستکف» که هم شاهزاده بوده و شاعر.

ولاده روی پیراهن خود نوشته بود: «گونه‌هایم را به کسی که می‌خواهد ببوسدشان می‌بخشم.»

مرام مصری با روایت زندگی «ولاده» به صورت شعر، می‌خواهد شجاعت زنان اندلسی را به رخ برخی از زنان عرب عصر حاضر بکشد که زیر حجاب و فشار مذهب خاموش‌ و در حال نابودی‌اند. «من در این کتاب می‌خواهم بهای آزادی را نشان دهم.»

همچنین «گفت‌وگوی فرهنگ‌ها» هم یکی از مضامین اشعار مرام مصری است:

«از مسجد ما صدای کلیسای شما می‌آید
و از درخت نارنج ما، آواز یاس شما.»

گفت‌وگوی فرهنگ‌ها» یکی از مضامین اشعار مرام مصری است: «از مسجد ما صدای کلیسای شما می‌آید/و از درخت نارنج ما، آواز یاس شما.»

با این حال، مرام مصری بر آن است که اسلامی که در افغانستان یا ایران وجود دارد، «بازگشت به تاریکی» است، زیرا در دنیایی که زنان دیگر به خوبی می‌دانند چگونه از خود محافظت کنند، نیازی نیست که به زیر «برقع» و «چادر» بروند. «اسلام برای من بسیار نجیب‌تر از آن است که درباره ظاهر و لباس سخن بگوید. اسلامی که من می‌شناسم عمیق‌تر است، می‌داند چگونه با دیگر ادیان مواجه شود.»

مرام مصری می‌گوید وقتی کوچک بوده، به او می‌گفتند که اسلام یعنی «توسعه» و «پیشرفت»، اما اکنون با دیدن چهره‌های مختلف اسلام «شوکه» می‌شود.

مرام مصری و بهار عربی

«سوریه، زخم من است که از آن خون می‌چکد
مادرم است که در بستر مرگ خوابیده
کودکی ذبح ‌شده‌ام
کابوس و رؤیایم
بی‌خوابی و بیداری‌ام است.
سوریه،
زنی است که هیولایی پیر به او تجاوز کرده
زیبایی، که سرش را بریده‌اند.»

از چشمه دهانم، مرام مصری

اما این روز‌ها که کشور سوریه، زادگاه مرام مصری در آتش جنگ و خونریزی می‌سوزد، این شاعر بیش از همیشه به آن فکر می‌کند، شعر می‌سراید و درباره‌اش سخن می‌گوید.

او معتقد است که شعر و در کل، ادبیات و هنر در اعتراضات مردمی کشورهای عربی از جمله سوریه، نقش ایفا می‌کند، زیرا اگر غیر از این بود، شاعران و نویسندگان این‌گونه در معرض تهدید دیکتاتورهای عرب از جمله بشار اسد قرار نمی‌گرفتند.

حق با مرام مصری است؛ همین دو ماه پیش بود که دادگاه تجدید نظر قطر، «محمد العجمی» یکی از شاعران شناخته‌شده این کشور را به اتهام تحریک علیه نظام حاکم به تحمل ۱۵ سال زندان محکوم کرد. این شاعر در دادگاه بدوی به حبس ابد محکوم شده بود. یا یک سال پس از آغاز اعتراضات مردمی سوریه، نیروهای امنیتی حکومت بشار اسد انگشتان علی فرزات، کارتونیست مشهور سوری را شکاندند.

این شاعر عرب می‌گوید که قدرت شعر عربی به عصر حاضر محدود نمی‌شود، بلکه این قدرت ریشه در قبل از اسلام دارد.

مرام مصری بر آن است که اسلامی که در افغانستان یا ایران وجود دارد، «بازگشت به تاریکی» است

همچنین مرام مصری معتقد است که در واقع، این نویسندگان و شاعران هستند که روایتگر اصلی وقایع کشورهای عربی‌اند. «بدون آنان، چه کسی از این انقلاب سخن خواهد گفت؟ من فکر می‌کنم که هر انسانی باید تا جایی که می‌تواند از ادبیات و هنر برای این کار استفاده کند. ما جز این، سلاحی نداریم. من جز شعرم سلاحی ندارم.»

مرام مصری در سخنان و اشعارش هموطنانی را به تصویر می‌کشد که این روز‌ها جانشان بسیار کم‌بها و ارزان شده است.

«آن مرده را می‌شناسم،
می‌دانم وقتی زنده بود از کجا لباس می‌خرید
از کجا کفش‌هایش را می‌خرید
کجا زندگی می‌کرد
کجا غذا می‌خورد
من عطر سرزمین‌اش را می‌شناسم.»

این شاعر با گلایه از انفعال جامعه جهانی در برابر بحران سوریه، می‌گوید در سوریه فقط آدم‌ها نیستند که کشته می‌شوند، بلکه فرهنگ و تمدنی در حال نابودی است. «انسانیت به همراه سوری‌ها دارد می‌میرد. این چیزی است که ناامیدم می‌کند.»

مرام مصری همچنین در پاسخ به اینکه آیا جنگ سوریه، جنگ سنی‌ها و علوی‌هاست، می‌گوید که مسئله سوری‌ها علوی بودن بشار اسد نیست، بلکه مسئله «دیکتاتور» بودن اوست. «بشار اسد دیگر رییس‌جمهور ما نیست، همانطور که قبلاً هم رییس‌جمهور ما نبود و این مقام را به ارث برده بود.»
این شاعر عرب مهاجر، گاهی نیز اظهارات سیاستمداران غربی در قبال سوریه را به سخره می‌گیرد؛ مثل باراک اوباما که همواره می‌گوید استفاده از سلاح شیمیایی در سوریه خط قرمز ماست: یعنی جوی خون سرخ کودکان ما «خط قرمز» نیست؟

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.