ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

گام دوم انقلاب و تصفیه‌ی استادان دگراندیش؛ کارنامه‌ی هاشمی گلپایگانی

میثم بادامچی − کارنامه محمد صالح هاشمی گلپایگانی، دبیر و نائب رییس کنونی ستاد امر به معروف و نهی از منکر و رئیس اداره‌ی جذب اعضای هیئت علمی در دانشگاه آزاد (در فاصله‌ی تیر ۱۳۹۹ تا مهر ۱۴۰۰)

دراین یادداشت کارنامه محمد صالح هاشمی گلپایگانی، دبیر و نائب رییس کنونی ستاد امر به معروف و نهی از منکر و رئیس اداره‌ی جذب اعضای هیئت علمی در دانشگاه آزاد (در فاصله‌ی تیر ۱۳۹۹ تا مهر ۱۴۰۰) را بررسی می‌کنیم. بسیاری از اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، خصوصا در رشته‌های علوم انسانی، که در معرض پاکسازی عقیدتی و غیرعلمی از این دانشگاه هستند معتقدند هاشمی گلپایگانی نقشی محوری را در برنامه‌های اخراج اساتید بر اساس ایدئولوژی اسلامی‌سازی با محوریت ولایت مطلقه‌ی فقیه، داشته است. به علاوه توضیح می‌دهیم که «بیانیه گام دوم انقلاب» آیت‌الله خامنه‌ای زمینه را برای قدرت گرفتن مدیرانی چون هاشمی گلپایگانی را − که نه سواد علمی درستی دارند و نه صلاحیت اخلاقی و دینی لازم − در حوزه‌ی آموزش عالی کشور فراهم کرده است و اینکه اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی در حوزه‌ی آموزش عالی به نوعی «سرمایه‌داری حزب‌اللهی» میل کرده است.

مقدمه: مرکزگرایی شدید در جذب هیئت علمی در دوره‌ی رئیسی

اخیرا نامه‌ای به تاریخ ۲۸ مهر ۱۴۰۰از ابراهیم رییسی (به عنوان رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی) خطاب به مقام‌های عالی رتبه‌ی آموزش عالی در ایران منتشر شده که دست دانشگاه‌ها را در انتخاب هیئت علمی می‌بندد و موجب یک مرکزگرایی شدید در جذب اعضای هیئت علمی به نفع اساتید همسو با نظام می‌شود. در این نامه که در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود آمده است: «هیات‌های اجرایی جذب مسئول احراز صلاحیت‌های علمی و عمومی و انتخاب اصلح متقاضیان جذب اعضای هیئت علمی و متقاضیان رتبه‌ی علمی در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی و پژوهشی می‌باشند.» به بیان دیگر نهادهایی موسوم به هیات‌های اجرایی جذب از این پس «مسئولیت احراز صلاحیت‌های علمی و عمومی متقاضیان تبدیل وضعیت اعضای هیئت علمی اعم از قراردادی به پیمانی، پیمانی به رسمی-آزمایشی و رسمی-آزمایشی به رسمی قطعی را برعهده دارند.»

منطق دستور رییسی این است که دانشگاه‌ها خودشان نقشی در جذب اعضای هیئت علمی مورد نیاز خویش نداشته باشند. این خواسته‌ی ضد استقلال دانشگاه را می‌شود به نوعی انقلاب فرهنگی جدید تعبیر کرد که مطابق آن هیات‌های اجرایی جذب باید صلاحیت همه اعضای هیئت علمی دانشگاه‌های آزاد و سراسری، حتی از قبل استخدام شدگان، را تایید کنند. آشکار است که این بخشنامه که بی‌سرو صدا صادر شده، به راحتی دستاویزی قانونی برای حذف دگراندیشان از دانشگاه‌ را فراهم می‌کند.

نامه‌ی رییسی در خصوص جذب استاد
نامه‌ی رییسی در خصوص جذب استاد

گماردن دبیر ستاد امر به معروف بر سر دانشگاهیان؛ کارنامه‌ی هاشمی گلپایگانی

سید محمد صالح هاشمی گلپایگانی، متولد سال ۱۳۴۶ در تهران است و تا مدتی قبل رییس مرکز جذب و امور هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی با حکم طهرانچی (رییس کنونی دانشگاه آزاد). در بیوگرافی ایشان می‌خوانیم او دانش‌آموخته‌ی دانشگاه امام صادق است، «واحد گزینش» این دانشگاه را با حکم مهدوی کنی راه‌اندازی کرده و تا سال ۱۳۸۹ در این سمت ادای وظیفه کرده است.[1]

منتقدان هاشمی گلپایگانی در دانشگاه آزاد می‌گویند او سابقه درست علمی ندارد، چنانکه در طول حدود ۱۸ سال پس از فارغ التحصیلی فقط دو سه مقاله پژوهشی به زبان فارسی در کارنامه‌ی خود دارد (بنگرید به اینجا.) عنوان یکی از معدود مقاله‌های دانشگاهی هاشمی گلپایگانی که او به تنهایی (بر خلاف آن یک مقاله‌ی دیگر) نوشته عبارت است از: «غایت‌انگاری از دیدگاه قرآن کریم» (پژوهشگاه علوم و معارف قرآن کریم، ش۴، پاییز ۸۸). در چکیده‌ی این مقاله آمده است:

«...نظام خلقت یک نظام غایی است و در آن موجودی سرگردان و بدون غایت و هدفی خاص وجود ندارد...غایت اصلی همه‌ی انسان‌ها رحمت الهی است، ولی غایت تبعی و ضروری اهل خسران و شقاوت، جهنم است.»

نوع رویکرد اخلاقی نویسنده از همین سطر هم معلوم است. مقاله هیچ نکته‌آموزی جدیدی در همان چارچوب الهیات سنتی هم ندارد و ارجاعی به منابع دین‌شناسی و کلام در زبان انگلیسی هم در آن نیست.

سواد هاشمی گلپایگانی، به عنوان مسئول جذب اعضای هیئت علمی دانشگاه‌های آزاد کل ایران، به نظر در حد اساتید «معارف» در دوره‌های کارشناسی در دانشگاه‌های کشور است، آن هم بدون هرگونه نشانی از آشنایی با علوم انسانی جدید. خصومت او با علوم انسانی غربی را با تکیه بر این نکته می‌شود فهمید. در اندیشه کارگزاران آموزش عالی نظام ولایی لابد علوم انسانی قابل تقلیل به دروس معارف هستند!

محمد صالح هاشمی گلپایگانی در ماه‌های گذشته با حکم کاظم صدیقی، دبیر و نائب رییس ستاد امر به معروف هم شده است، نهادی که قدرت و اختیاراتش به ادعای خود او کمتر از یک وزارتخانه نیست. در سخنانی که هاشمی گلپایگانی در جلسه اصطلاحا تودیع خود از دانشگاه آزاد در مهر ۱۴۰۰ بیان داشته و در رسانه‌های اجتماعی هم موجود است او می‌گوید ستاد امر به معروف و نهی منکر ذیل امرش در «چارت وزارتخانه است. دبیر ستاد [خود او] همعرض وزارت پنج تا معاونت دارد.»

در حکم کاظم صدیقی برای انتصاب او هم آمده است:

«... در راستای انتظارات مقام معظم رهبری و اهداف ترسیم شده در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی و با عنایت به دانش، بینش، تجارب ارزشمند، روحیه انقلابی وجهادی و برخورداری از مدیریت تحولی، جنابعالی را ازتاریخ سوم خرداد ۱۴۰۰ با حفظ سمت [به عنوان قائم مقام ستاد] به مدت ۳ سال به عنوان دبیر ستاد امر به معروف و نهی از منکر منصوب می‌نمایم.»

در ۲۷ شهریور ۱۴۰۰، به نظر در پی اعتراض‌ فراوان اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد به عملکرد هاشمی گلپایگانی، او از مقام خود کناره‌گیری کرد، و یا به تعبیر خودش در همان سخنرانی تودیع فقط تغییر شغلی داد در نظام ولایی. نامه‌ی به اصطلاح استعفای او از ریاست مرکز جذب دانشگاه آزاد حاوی نکات مهمی است.

فایل PDF «نامه‌ی استعفای گلپایگانی خطاب به تهرانچی» (نامه‌ها و نقل قول از اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد برگرفته از کانال‌های تلگرامی مربوط به اساتید و مدرسان این دانشگاه در فضای مجازی است.)

آنجا او در بند ۱۴ توضیح می‌دهد ۱۸۰۰ نفر از کارکنان دانشگاه آزاد در طی مدیریت او یا بازخرید شده‌اند ویا قرار است بشوند: «حدود ۱۸۰۰ نفر افراد واجد بازخرید از طرف مراجع دی‌صلاح و واحدها معرفی شدند که پیگری امور آنان منجربه بازخریدی ۳۲۵ نفر [تا زمان نوشتن نامه‌ی استعفا] گردید.» بازخرید را در بافتار فوق باید معادل محترمانه‌ی عبارت «اخراج» دانست که لابد چون نزد دانشگاهیان دانشگاه آزاد حساسیت‌انگیز است از آن مسنقیم استفاده نمی‌شود. مصداق سربریدن با پنبه.

گلپایگانی در همان نامه افتخار می‌کند که برای اجرایی کردن منویات رهبر جمهوری اسلامی موازین غیرعلمی همچون تعهد را درفرم‌های ارزشیابی کار اساتید از سوی دانشجویان وارد کرده است. در بند ۱۰ نامه برکناری در دوران ریاست او بر مرکز جذب و امور هیات علمی، ‌شاخص‌های ارزیابی اساتید، «علاوه بر ملاک‌های توانمندی علمی، براساس معیارهای متخذ از فرمایشات امام و رهبری در خصوص انتظارات از اساتید دانشگاه و اعضای هیات علمی» تنظیم و اجرا شدند.

اساتید گروههای علوم انسانی همچون حقوق بین‌الملل، علوم سیاسی و روابط بین‌الملل، جامعه‌شناسی، تاریخ، فلسفه، علوم تربیتی، اقتصاد و مدیریت در دوره‌ی حاکمیت گلپایگانی بیشتر مورد حذف قرار گرفتند. از او نقل به مضمون شده که «وقتی این همه نیروی ارزشی پشت در دانشگاه منتظر کار هستند، چه جایی برای اساتید دگراندیش و غیرارزشی هست؟ » طبیعی است در مناطق و استان‌های مرزی که اهل سنت و اقلیت‌های ایران در آنها زندگی می‌کنند تصفیه و سرکوب ناشی از شیوه‌ی مدیریت کسانی چون گلپایگانی شدیدتر هم بوده است.

در احکامی که از هاشمی گلپایگانی به عنوان رییس کل مرکز جذب دانشگاه آزاد، خطاب به هیئت‌های اجرایی جذب استان‌ها نوشته شده قدری لطف (! ) شده و نوشته شده اساتید اخراجی «واجد شرایط برخورداری از خرید خدمت با ۴۵ روز حقوق و مرتبه‌ی علمی» خواهند بود. گفتیم که بازخرید اسم رمز اخراج است.

نامه بدون سربرگ
نامه بدون سربرگ

مدرسه‌ی فیض یا سرمایه‌داری حزب‌اللهی؟

تشکیل موسسه‌ای خصوصی به نام مدرسه‌ی تربیت اسلامی فیض و تشکیل اجباری دوره‌هایی موسوم به بینش مطهر برای کارکنان دانشگاه آزاد از دیگر کارهایی است که در دوره‌ی هاشمی گلپایگانی به شدت پیگیری شد.

او شرکتی خصوصی تشکیل داد با نام مدرسه فیض که درش معارف درس می‌داد برای ارتقا تعهد اساتید، آنهم با گرفتن شهریه! در وبسایت این موسسه ظاهرا خصوصی آمده است:

«مدرسه‌ی تربیت اسلامی فیض، یک موسسه‌ی مستقل آموزشی، پژوهشی و تربیتی است که رسالت خود را پشتیبانی از جبهه‌ی تربیتی انقلاب اسلامی قرار داده» و در صدد است «با یک رویکرد فراگیر و فارغ از تعصبات موجود در پارادایم تربیتی انقلاب اسلامی» [عبارتی که منظور از آن معلوم نیست! ] «برای همه رزمندگان جبهه‌ی تربیتی» از طریق یک مدرسه‌ی مجازی امکانات آموزشی عادلانه (! ) فراهم کند.

در میان اساتید مدرسه‌ی فیض نام کسانی چون وحید جلیلی (از تئوریسین‌های فرهنگی جریان اقتدارگرا و برادر سعید جلیلی) و حجه الاسلام علی ذوعلم (معاون موسسه حفظ و نشر آثار خامنه‌ای) در کنار هاشمی گلپایگانی به چشم می‌خورد که البته همگی مقربان و نورچشمی‌های نظام و رهبری جمهوری اسلامی هستند.

در صفحه‌ی گلپایگانی در موسسه گفته شده او جزوه‌های بینش مطهر، درسنامه کتاب پایان پیامبری، درسنامه کتاب سیره نبوی، درسنامه کتاب نهضت حسینی، و درسنامه مهدویت را به رشته تحریر درآورده است.

در نامه‌ی انتقادی یکی از کارکنان دانشگاه آزاد باعنوان «سید محمد صالح هاشمی گلپایگانی باید محاکمه شود» (که بدون نام نویسنده در صفحات مربوط به دانشگاه آزاد در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده) آمده است:

«بر اساس قانون عدم مداخله سو استفاده از موقعیت شغلی و ایجاد شرایط برای کسب منافع از موقعیت شغلی ممنوع بوده و در سازمان‌های دولتی بین ۲ تا ۴ سال حبس در پی دارد و قطعا کسب مال از این روش حرام است. آقای سید محمد صالح هاشمی گلپایگانی که به ۸۰هزار نقر عضو هیات علمی تمام وقت، حق التدریس و کارمندان دانشگاه آزاد درس اخلاق می‌دهد، در تاریخ ۱۲/۰۶/۱۳۹۱ اقدام به ثبت شرکتی با عنوان «موسسه فرهنگی هنری بینش مطهر» با شماره ثبت ۲۹۹۲۱ می‌نماید. این شرکت یک شرکت خانوادگی...بوده و جناب هاشمی گلپایگانی به عنوان رئیس هیئت مدیره مشغول به فعالیت است. نامبرده به محض رسیدن به سمت ریاست دفتر جذب و امور هیات علمی داشگاه آزاد با سو استفاده از جایگاه خود و با استفاده از امکانات دانشگاه آزاد اقدام به برگزاری کلاس‌های بینش مطهر[2] برای تمامی کارمندان، اعضای هیات علمی و حق‌التدریس دانشگاه می‌نماید. او که خود مدرس دوره است در کلاس‌ها کتاب‌هایی را که موسسه خود ناشر آن است را برای مطالعه معرفی می‌نماید. کتاب‌های دوره ۱۱۵۰۰۰۰ ریال برای شرکت‌کنندگان بوده و اصرار شرکت‌کنندگان برای داشتن فایل پی دی اف کتاب‌ها راه به جایی نمی‌برد. حال سئوال اینجاست که موسسه خانوادگی تحت امر این استاد اخلاق، از برگزاری این دوره‌ها و فروش کتاب‌ها به چندین‌هزار نفر، به چه میزان منفعت مالی رسیده است؟ آیا قرار است هرکسی که در مصدر امور قرار می‌گیرد با استفاده از جایگاه خود محصولاتش را به زور به فروش برساند؟ مثل این است که شما رییس سازمان نظام مهندسی شوید و یک آزمایشگاه کشش میلگرد انحصاری تاسیس کنید و همه سازندگان ساختمانی را مجبور به آزمایش کشش میلگردها نمایید. یا اینکه شما مدیر شرکت اتوبوسرانی شهرداری شوید و یک شرکت بیمه‌ای تاسیس کرده و همه اتوبوس‌ها را در شرکت خود بیمه کنید. این کار طبق قانون جرم است و فرد مجرم باید در مراجع ذیصلاح قضایی محاکمه شود.»

خود هاشمی گلپایگانی در بند هفتم نامه‌ی برکناری‌اش «راه‌اندازی دوره‌های بی‌نظیر توانمندسازی اساتید دانشگاه آزاد اسلامی، اعم از اعضای هیات علمی و مدرسان حق التدریسی» را جزو افتخارات خویش در دوران ریاست هیئت جذب معرفی می‌کند که «از بدو تاسیس دانشگاه [آزاد] تاکنون بی‌سابقه بوده است». او می‌نویسد در مجموع ۳۰هزار و ۴۶۵ نفر در واحدهای دانشگاه آزاد سراسر کشور در این دوره‌ها شرکت کرده‌اند (رقمی که بسیار بزرگ است) و حدود «یک میلیون و سیصد هزار ساعت» دوره به خواست او برگزار شده است. دوره‌ها و تعداد افراد شرکت‌کننده را هم به تفکیک چنین می‌نویسد (اعداد را برای سادگی گرد کردیم):

 ۱۹۰۰ نفر در دوره‌های امر به معروف و نهی از منکر، ۸۶۰۰ نفر در مرحله‌ی اول دوره‌های بینش مطهر و حدود ۶۸۰۰ نفر در برگزاری مجدد این دوره،.... و ثبت نام مرحله‌ی دوم بینش مطهر با بیش از ۱۸۰۰ شرکت کننده.

اخراج شدگان می‌گویند جز پول کتاب و بسته‌های آموزشی، هزینه‌ی دوره‌های دوره مقدماتی تا پیشرفته بینش مطهر از صدوپنجاه هزار تومان تا چهارصد هزارتومان است که در وضعیت بسیار بد اقتصادی در ایران باری مضاعف بر دوش کارکنان و اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد است.

پس می‌شود گفت نوعی سرمایه داری دولتی ابزار کنترل دانشگاهیان و اخراج دگراندیشان از دانشگاه‌های ایران بدست نظام ولایی شده است. بگذارید این مدل خاص را «سرمایه‌داری حزب‌اللهی» نام بنهیم. نظام اصطلاحا اسلامی وضع قراردادهای غیرمنصفانه کاری به نفع کارفرما و به ضرر کارگر را از نظام‌های نولیبرال در غرب‌ آموخته و آنرا با نوعی مدل استبداد و خودگامگی بومی-شیعی در هم آمیخته است. یعنی نوعی کپی‌برداری بسیار بد از مدل سرمایه‌داری چینی؛ می‌گوییم کپی بد، چون ویژگی‌های مثبت ولی محدود سرمایه‌داری چینی (برغم مصائب فراوانش) هم در سرمایه‌داری ولایی نیست. مثلا سرمایه‌داری چینی به دانشگاه‌های معتبر غربی ذیل ضوابطی اجازه‌ی فعالیت دراین کشور را برای توسعه علم می‌دهد، کاری که در ایران هرگز متصور نیست.

این نوع سرمایه‌داری ولایی وضعیت معیشتی را برای کارکنان دانشگاه آزاد حتی بدتر از دانشگاه‌های دولتی کرده است. دانشگاه آزاد نه نهادی کاملا دولتی و نه کاملا خصوصی است (شیری بی یال و سر و دم)، و مصداق دقیق عبارت «خصولتی». و همین سبب شده وضعیت استخدام در آن ظاهرا در ذیل قانون کار جمهوری اسلامی و قوانین استخدام نهادهای دولتی ایران نباشد، چنانکه این دانشگاه کاملا زیر نظر وزارت علوم هم نیست. (بنگرید به یادداشتی با عنوان «آیا اساس‌نامه دانشگاه آزاد اسلامی بر خلاف قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیست؟ » در گروه تلگرامی «کمپین همسان‌سازی حقوق دانشگاه آزاد با دانشگاه دولتی»)

به علاوه گرفتن مدیریت دانشگاه آزاد از هاشمی رفسنجانی و اطرافیان میانه‌روی او با حکم خامنه‌ای پس از وقایع ۱۳۸۸، این سازمان عریض و طویل را به نهادی تماما افتاده به دست اصولگرایان تندرو بدل کرده که کسانی چون هاشمی گلپایگانی در آن جولان می‌دهند و محصولات خویش را به نام «توانمند سازی اساتید» به دانشگاهیان می‌فروشند.

نتیجه گیری: گام دوم انقلاب، انقلاب فرهنگی جدید و تصفیه‌ی اساتید علوم انسانی

«بیانیه گام دوم انقلاب» بیانیه‌ای است که توسط رهبر جمهوری اسلامی آیت‌الله خامنه‌ای به‌مناسبت چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ در تاریخ ۲۲ بهمن ۱۳۹۷صادر شد. بسیاری این بیانیه را وصیت‌نامه‌ی سیاسی رهبر کنونی جمهوری اسلامی می‌دانند، متنی که برای چشم‌انداز آینده‌ی نظام پس از مرگ خامنه‌ای طراحی شده.

از ویژگی‌های بارز این سند تاکید بر مرزبندی با آمریکا و غرب در تمام حوزه‌ها است و مخالفت با هرگونه عادی سازی رابطه با دنیا. غرب‌ستیزی از بنیادهای این سند بالادستی است که بازتاب زیادی هم در ادبیات طرفداران و اطرافیان آیت‌الله خامنه‌ای داشته است. (برخی تحلیل‌ها مربوط به گام دوم از سوی نویسندگان حکومتی در این لینک وبسایت رهبر ایران قابل دسترسی است. این لینک هم حاوی خلاصه برخی نکات مهم بیانیه مزبور است.)

در زمان دولت روحانی خامنه‌ای و اصولگرایان رادیکال اعتراض داشتند چرا دولت روحانی این سند را بدرستی و تمام و کمال اجرا نمی‌کند. انتصاب ابراهیم رییسی به ریاست‌جمهوری در یک انتخابات سراسر مهندسی شده در خرداد ۱۴۰۰، خودش بخشی از فاز جدید اجرایی شدن گام دوم انقلاب بود.[3]

امروز پس از گذشت نزدیک به سه سال از از صدور این بیانیه، ابعاد جدیدی از لوازم اجرایی شدن این وصیت‌نامه فرهنگی پیش روی ماست. امروز در حوزه‌ی آموزش عالی با موج جدیدی از اخراج اساتید علوم انسانی مواجهیم که معلوم نیست به این زودی پایانی برایش متصور باشد. یک انقلاب فرهنگی دیگر!

–––––––––

پانویس‌ها

[1] در میان فارغ‌التحصیلان دانشگاه امام صادق باید میان فارغ‌التحصیلان عادی و کسی که مسئول «واحد گزینش» است فرق گذاشت. در فارع‌التحصیلان عادی این دانشگاه افراد دگراندیش هم حتی داریم.

[2] [که نوعی سو استفاده آشکار از نام و میراث مرتضی مطهری که بر خلاف گلپایگانی حتی برای کمونیست‌ها حق تدریس قائل بود در این نامگذاری نهفته است.

[3] به عنوان نمونه در پیام علیرضا اعرافی مدیر حوزه‌های علمیه سراسر ایران و از نزدیکان آیت‌الله خامنه‌ای در تاریخ ۳۰ خرداد به مناسبت پیروزی ابراهیم رییسی در انتخابات اظهار امیدواری شده بود رئیسی «در مدت خدمت خویش در دومین جایگاه برتر در نظام سیاسی ولایی»، «در راستای گام دوم انقلاب اسلامی» حرکت کند و «با ارائه عینی و تجسمی الگوی پیشرفته ایران اسلامی»، بستری برای ظهور منجی عالم بشریت فراهم آورد.

در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • فرهاد - فریاد

    حکومت اسلامی ایران از همان روز اول تاسیسش بر اساس منافع تولید کنندگان محافظه کار سنتی و بازار سنتی بعنوان پایگاه اجتماعی اش بهره مند بود و بر اساس همین منافع تلاش می کند تا در مقابل مدرنیزاسیون ایستادگی نماید مدرنیزاسیون یعنی بکار بردن علوم برای ساخت ابزارهائی که سبب کاهش مصرف نیروی کار انسانی و همچنین جایگزینی اش با این نیروی کار و بالا بردن بهره وری و فراوانی تولید است که تمام ارکان این سیستم باید هماهنگ رشد و تکامل یابند . اگر علوم به کمک ساخت ابزار نوین نباشند قطعا سرمایه ی پیش ریخته ی مواد و مصالح و مصرف نیروی کار در پروسه ی تولید و پس انتهای این پروسه بیشتر از سرمایه ی پیش ریخته نباشد تولید زیان دهد میشود یعنی اگر رقیب از ابزار و وسائلی استفاده کند که نرخ متوسط سود را تامین نماید و شما نتوانید لذا تولید رقابتی نخواهد بود این همسان سازی و مدرن سازیست که دائما سود سرمایه های عقب مانده را تهدید می کند لذا گروههای اجتماعی و طبقات ارتجاعی برای اینکه بتوانند سود خویش را تضمین کنند دست به راههی مختلف می زنند از جمله انحصاری کردن بازار و کنترل بازرگانی خارجی برای حمایت از تولید خودی بخاطر سطح عقب ماندگی ابزار کار و مصرف بیش از حد نیروی کار انرژی سئختی یا مواد و مصالح است . پس عدم ایجاد شرایطی که استعدادها بتوانند خلاقیت به خرج داده و ابتکارات مورد نیاز را برای مدرن سازی ابزار تولید ایجاد کنند شرایط فرار این مغزها را ایجاد می نمائید قطعا این جامعه واپسگرا راکد و ورشکسته و رو به انحطاط می رود نه تنها اخراج استادان بلکه دانشجویان با استعداد و مهمتر از اینها عدم ایجاد شرایط آزادانه برای دانشمندان یعنی نابود کردن عمدی ارتقا و تکامل جامعه است اساسا اینجا مهم نیست که چه تفکراتی یا سیستمی چنین عمل می نماید بلکه مقابله با این روند وظیفه ی هر فرد و جامعه ی بشریست . ممکن است چند نفر از این مغزها بتوانند راه خروج پیدا کنند اما همه ی نخبگان دارای چنین امکانات و چنین تربیتی مسئولانه نیستند لذا نه تنها کشور ما که جامعه ی بشری از رشد و خلاقیت چنین افرادی محروم می مانند لذا مبارزه ی با چنین پدیده ی ارتجاعی مانند طالبان خمینی خامنه ای جمهوری های اسلامی القاعده و داعش وظیفه ای جهانی ست و تنها مرتجعین دنیا و قدرتهای مرتجع در جهان هستند که حامی چنین پدیده هائی هستند . مبارزه با چنین پدیده ای باید تبدیل به امری خصلت گرایانه برای هر انسان جامعه و سیستمی شود .

  • مستعار

    مقالات رادیو زمانه هم زیباست هم طولانی...حوصله و وقت نداریم همشوبخونیم لطفاًکوتاه تروخلاصه بنویسید..ممنونم..