ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

طالبان و سیاست سرکوب و حذف

مهدی ارزگانی ــ خشونت و کشتار، اصلی‌ترین ابزار طالبان برای رسیدن به قدرت در افغانستان و فلسفه وجودی این گروه بوده است. آنها در دو دهه اخیر خونین‌ترین حملات انتحاری را در این کشور انجام دادند و هزاران انسان را به کام مرگ و نیستی فرستادند تا بتوانند به قدرت دست پیدا کنند.

کابل ــ تازه‌ترین گزارش سازمان ملل متحد نشان می‌دهد که از زمان تسلط طالبان بر افغانستان، خشونت‌ها در این کشور جان ۷۰۰ نفر را گرفته است و ۱۴۰۲ نفر دیگر زخمی شده‌اند.

سازمان ملل متحد گفته است که طالبان هنوز هم مسئول بسیاری از خشونت‌ها، از جمله کشتارهای انتقامجویانه، شکنجه، سرکوب، تهدید و ارعاب شهروندان افغانستان هستند و بسیاری از رفتارهای نیروهای این گروه با شهروندان افغانستان و مخالفان سیاسی آنها «فراقانونی» است.

گزارش سازمان ملل متحد نشان می‌دهد که طالبان با وجود اینکه اکنون از یک گروه شورشی به گروه حاکم تغییر ماهیت داده‌اند، اما باور به خشونت و رفتار خشونت‌آمیز، هنوز ابزار اصلی آنها برای رسیدن به اهداف و مقاصدشان به شمار می‌رود.

علاوه بر این گزارش، قرائن و شواهدی زیادی وجود دارد که طالبان نه تنها باور به استفاده از خشونت را از دست نداده‌اند، بلکه در صدد توجیه و مشروعیت‌دادن به سیاست خشونت‌محور هستند.

از نمونه‌های بارز تلاش طالبان برای توجیه رفتارهای خشونت‌آمیز و فراقانونی نیروهای‌شان و مشروعیت بخشیدن به سیاست خشونت‌محور، برگزاری نشستی زیر نام «گردهمایی بزرگ علما» در شهر کابل بود.

در پایان این نشست یک قطعنامه یازده ماده‌ای صادر شد که در آن سه پیام عمده برای مردم افغانستان صادر شده بود؛ به رهبر طالبان بیعت کنید، جنگ در برابر طالبان بغاوت است و سرکوب و حذف کسانی که در مقابل طالبان می‌جنگند، واجب است.

این سه پیام، برای حکومت طالبان، ماهیت فتوا از جانب عالمان دینی را دارد و آنها بر اساس این پیام‌ها، خشونت با مخالفان فکری و سیاسی شان را، توجیه خواهند کرد.

علاوه بر این، این سه پیام نشان می‌دهد که طالبان به شدت در تلاش هستند که حکومت شان را نوعی حکومت دینی، همانند نمونه‌های صدر اسلام جلوه بدهند و از ادبیاتی که در تاریخ سیاسی اسلام در امور حکومت داری مروج بوده است، استفاده کنند.

امیرالمؤمنین و بیعت

طالبان با سوء استفاده از ادبیات دینی، می‌خواهند حکومت خود را نمونه‌ای از حکومت‌های صدر اسلام معرفی کنند که در آن برای زعیم حکومت از القاب همانند «امیرالمؤمنین» استفاده می‌شد و برای مشروعیت دادن به حکومت، مردم مجبور به بیعت با امیرالمؤمنین بودند.

این گروه نیز ملا هبت‌الله را امیرالمؤمنین می‌خوانند و خواستار بیعت مردم افغانستان با او هستند. در قطعنامه پایانی نشست علمای طالبان نیز از ملا هبت‌الله به عنوان امیرالمؤمنین و «امیر» امارت اسلامی افغانستان یاد شده است و گفته شده که اشتراک‌کنندگان این نشست با او «تجدید بیعت» کرده‌اند و او را به عنوان امیر حکومت افغانستان، پذیرفته‌اند و می‌پذیرند.

هرچند که در مورد استفاده از کلمه امیرالمؤمنین بین پیروان مذاهب اسلامی اختلاف عمیقی وجود دارد؛ پیروان مذهب شیعه معتقد هستند که پیامبر اسلام لقب امیرالمؤمنین را به علی ابن ابی طالب داده است و این لقب منحصر به او است، اما اهل تسنن از این لقب برای همه خلفای راشدین، خلفای اموی و خلفای عباسی، استفاده کرده‌اند، اما استفاده از این لقب همواره بار سیاسی داشته است.

جدا از این، بعیت گروهی از افراد و با هویت اجتماعی و دینی «علما» با رهبر طالبان نیز یک خدعه دینی و سیاسی است؛ زیرا به باور علمای اهل سنت، بیعت از واجبات کفایی است؛ به این معنا که به محض بیعت جمعی از امت اسلامی، این واجب و تکلیف از دیگران ساقط می‌شود و وجوب اطاعت از آن خلیفه یا حاکم بر همگان ثابت و قطعی می‌گردد.
اکنون طالبان می‌خواهند این روایت را در افکار عامه تزریق کنند که بیعت علما به رهبر آنها، به معنی بیعت تمام مردم افغانستان و مشروعیت یافتن حکومت این گروه در سطح داخلی است.

صدور جواز خشونت

خشونت و کشتار، اصلی‌ترین ابزار طالبان برای رسیدن به قدرت در افغانستان و فلسفه وجودی این گروه بوده است. آنها در دو دهه اخیر خونین‌ترین حملات انتحاری را در این کشور انجام دادند و هزاران انسان را به کام مرگ و نیستی فرستادند تا بتوانند به قدرت دست پیدا کنند.

این گروه اکنون که قدرت را در اختیار گرفته‌اند، به خشونت و سرکوب به عنوان ابزاری برای «مطیع» کردن مردم و حذف مخالفان شان، نگاه می‌کنند؛ اما می‌خواهند با استفاده از ابزارهای دینی، خشونت را مشروع جلوه بدهند.

چنانچه انتظار می‌رفت، برآیند نشست علمای طالبان نیز چیزی جز مشروعیت دادن به خشونت و صدور جواز سرکوب، حذف و کشتار مخالفان طالبان نبود و آنها فتوا دادن که جنگ و مقاومت مسلحانه علیه امارت اسلامی طالبان «بغاوت» است و دفع آن بر ملت افغانستان و طالبان «واجب» است.

در ماده ششم قطعنامه این نشست آمده است که «هرگونه مخالفت مسلحانه در برابر نظام، بغاوت و فساد فی الارض محسوب می‌شود که دفع کردن آن بر امارت اسلامی افغانستان و ملت، واجب است.»

در اولین روز این نشست نیز مولوی مجیب الرحمان انصاری، امام جمعه مسجد خواجه عبدالله انصاری در شهر هرات در جنوب غرب افغانستان و از حامیان طالبان گفت که «باید مجموع علمای افغانستان به این نتیجه و فتوا برسند که کسی که در مقابل نظام اسلامی ما قد علم می‌کند، سر زده بشود و از بین برود.»

مهمترین نکته در این فتواها، استفاده از کلمه «بغاوت» است که در تاریخ سیاسی اسلام، همواره به معنی جواز سرکوب و قتل شخص یا گروه «بغاوتگر» بوده است.

این فتواها نشان می‌دهد که خشونت، بخش جدایی ناپذیر اندیشه و افکار طالبان است و آنها چه در مقام یک گروه شورشی افراطی و چه در مقام یک گروه حاکم اسلامگرا، توسل به خشونت، سرکوب و حذف را، حق مشروع خود می‌دانند و راهی برای تداوم حضور شان در قدرت.

چرا طالبان به این فتواها نیاز داشتند؟

هرچند که طالبان به عنوان یک گروه شورشی تاکنون بی‌باکانه گروه‌های خاصی از شهروندان افغانستان را شکنجه، سرکوب و حذف کرده‌اند، اما اکنون که به گروه حاکم تغییر ماهیت داده‌اند، برای ثبات حکومت خود بر این کشور، مجبور هستند که به رعایت قانون و عدم ارتکاب رفتارهای فراقانونی، دست‌کم تظاهر کنند.

به همین دلیل، طالبان در صدد این برآمدند که برای سرکوب مخالفان نظامی و سیاسی خود، منبع مشروعیت‌دهنده پیدا کنند و در نتیجه نشستی را زیر عنوان گردهمایی بزرگ علما برگزار کردند و آنها فتوا دادند که جنگ علیه طالبان بغاوت است و دفع آن، نه تنها بر طالبان که بر همه ملت افغانستان واجب است.

این فتوا، دستاوزیر خوبی شده است برای طالبان که مخالفان نظامی و سیاسی خود را «بغاوتگر» بخوانند و سرکوب و حذف آنها را «انجام امر واجب» بدانند.

دقیقا بعد از همین فتواها بود که طالبان در ولسوالی بلخاب ولایت سرپل در شمال افغانستان، غیرنظامیان را به بهانه ارتباط با مولوی مهدی مجاهد، فرمانده هزاره تبار این گروه که اکنون در برابر نیروهای آنها می‌جنگد، بی‌رحمانه تیرباران و ۲۷ هزار نفر را آواره کردند.

بر اساس همین فتواها است که این روزها نیروهای طالبان در اندراب‌های ولایت بغلان، غیرنظامیان را به بهانه ارتباط با جبهه مقاومت ملی، به رگبار می‌بندند و کشتار بی‌رویه آنها ادامه دارد.

طالبان در راستای سیاست سرکوب و حذف شان، از اسلام و دستورات اسلامی به عنوان یک شمشیر تیز و برنده، علیه مردم افغانستان استفاده می‌کنند و بنام اجرای شریعت، مردم این کشور را شکنجه، سرکوب و تیرباران می‌کنند. روشن نیست که این شمشیر چه زمانی از زیر گلوی مردم افغانستان برداشته خواهد شد، اما آن روز، روزی ویژه‌ای در تاریخ این کشور جنگ‌زده و افتاده در کام تروریسم خواهد بود؛ روزی که شاید دوباره نوید روشنایی و رهایی دهد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.