ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

بهار عربی و نویسندگان و شاعران عربِ مهاجر

جست‌وجوی «صلح» در بهار عربی

مصطفی خلجی - صلاح ستیتیه یک شاعر لبنانی عالی‌مقام است. او که از کشوری جنگ‌زده می‌آید، در بهار عربی، بیش از همه در جست‌وجوی «صلح» است.

بدون هیچ‌گونه مناسبتی، سال ۲۰۱۳ به سال بزرگداشت «صلاح ستیتیه»، شاعر، نقاش و دیپلمات فرانسوی لبنانی‌تباری تبدیل شده است. اهمیت او مثل مانند چند نویسنده دیگری که در لبنان پرورش یافته‌اند، به داشتن «هویت چندفرهنگی» است.

«صلاح ستیتیه»، شاعر، نقاش و دیپلمات فرانسوی لبنانی‌تباری

زادگاه متنوع (از نظر فرهنگی و مذهبی)، خانواده‌ای اهل مدارا، میل باطنی به کشف جهان و همچنین پرهیز از صدور حکم قطعی برای همه چیز، از صلاح ستیتیه انسانی فرای مرزبندی‌های موجود ساخته است؛ نمونه‌ای که به نظر می‌رسد وجودش در شرایط پرتنش کنونی، برای کشورهای عربی، ضروری است.

تولد و مهاجرت به فرانسه

صلاح ستیتیه ۲۵ دسامبر ۱۹۲۹ زمانی که لبنان تحت‌الحمایه فرانسه بود، در خانواده‌ای مرفه و سنی‌مذهب در بیروت به دنیا آمد. پدرش محمود ستیتیه که خود شاعر بود، زبان فرانسه را از همان کودکی به وی می‌آموزاند و همزمان به فرزندش ادبیات عرب آموزش می‌داد و با فرهنگ اسلامی آشنایش می‌کرد.

خانواده‌ای اهل مدارا، میل باطنی به کشف جهان و همچنین پرهیز از صدور حکم قطعی برای همه چیز، از صلاح ستیتیه انسانی فرای مرزبندی‌های موجود ساخته است

سپس در سال ۱۹۳۵، صلاح ستیتیه به مدرسه مسیحیان بیروت رفت و در ادامه، دانشجوی رشته حقوق دانشگاه سن ژوزف بیروت شد. او همزمان ادبیات را نیز در مدرسه عالی گابریل بونور خواند.
در سال ۱۹۴۹، صلاح ستیتیه استاد یک کالج مسیحی در شهر حلب سوریه شد و دو سال بعد بورسی را برای تحصیل در دانشگاه سوربن پاریس به دست آورد.

صلاح ستیتیه در پاریس همزمان در کلاس‌های لویی ماسینیون، شرق‌شناس و اسلام‌شناس فرانسوی، در کالج دو فرانس شرکت کرد و به حلقه نویسندگان مجله «لتر نوول» پیوست.

سال ۱۹۵۳بود که اولین مقاله صلاح ستیتیه با عنوان «سفر به حلب» در نشریه «مرکور دو فرانس» منتشر شد. او از آن زمان به بعد با شاعران بزرگ فرانسوی هم‌عصر خود مثل «ایو بونفوا» آشنا شد و در پاریس پا گرفت.

بازگشت به لبنان و زندگی دیپلماتیک

عشق به وطن، صلاح ستیتیه را در سال ۱۹۵۵به لبنان بازگرداند و در مراکز علمی و هنری همچون آکادمی هنرهای زیبای لبنان، مدرسه عالی ادبیات لبنان، و دانشگاه لبنان مشغول تدریس شد. سپس نشریه هفتگی «ادبیات و فرهنگ شرق» و روزنامه‌ فرانسوی‌زبان «شرق» را راه‌اندازی کرد و تا سال ۱۹۶۱مسؤولیت آنها را بر عهده داشت.

در سال ۱۹۶۰ صلاح ستیتیه وارد فعالیت‌های دیپلماتیک شد و مقام‌های متعددی به دست آورد که رایزنی فرهنگی لبنان در فرانسه و نمایندگی دائم لبنان در یونسکو، از جمله آنهاست.

صلاح ستیتیه: «شعر، از برخی لحاظ پاسخ به سؤالی است که مطرح نمی‌شود.»

او در یونسکو، در ثبت جهانی منطقه «نوبه» در شمال سودان و جنوب مصر و در حاشیه رود نیل، نقش مهمی داشت. پس از مدتی به ریاست کمیته بین دولتی یونسکو در زمینه بازگرداندن فرهنگ‌ها به زادگاه‌شان منصوب شد؛ مقامی که هفت سال در اختیار او بود.

صلاح ستیتیه، در سال ۱۹۸۲ به سمت سفیر لبنان در هلند منصوب شد و تا ۱۹۸۴در آمستردام بود. سپس به مراکش رفت و تا ۱۹۸۷سفیر لبنان در این کشور در شمال آفریقا بود. در سال ۱۹۸۷به سمت جانشین وزیر امور خارجه لبنان منصوب شد و تا پایان جنگ داخلی لبنان این مقام را بر عهده داشت. پس از اتمام جنگ، او بار دیگر به عنوان سفیر لبنان در هلند به این کشور اروپایی رفت و در نهایت در سال ۱۹۹۲بازنشسته شد.

از آن زمان به بعد، او که در یکی از حومه‌های زیبا و تاریخی پاریس و در خانه‌ای قرن هجدهمی زندگی می‌کند، در کنفرانس‌های مختلف شرکت می‌کند.

این شاعر و نقاش به تازگی نوشتن خاطرات خود را به پایان رسانده و قرار است به زودی در قالب یک کتاب حجیم منتشر شود.

زندگی ادبی

صلاح ستیتیه، که هم بر شعر معاصر عربی و هم بر شعر معاصر فرانسه تسلط دارد، همزمان با فعالیت‌های سیاسی‌اش به ادبیات نیز پرداخته و آثار خود را منتشر کرده است. او همچنین در شناساندن شاعران معاصر عرب به فرانسوی‌زبانان نقش ویژه‌ای داشته است.

از میان بیش از صد عنوان کتابی که از او منتشر شده، برخی از کتاب‌های او از اهمیت بیشتری برخوردارند: کتاب تحلیلی «حاملان آتش» درباره شعر مدرن عرب (۱۹۷۲،گالیمار)، مجموعه شعر «آب سرد نگه داشته شده» (۱۹۷۳، گالیمار)، مجموعه شعر «قطعات» (۱۹۷۸، گالیمار)، و «وجود عروسکی» (۱۹۸۱، گالیمار)‌ که برنده جایزه ماکس ژاکوب شد.

صلاح ستیتیه: «هنر در اسلام "ممنوع" نشده، بلکه "پیچیده" شده است. هنر اسلامی برگرفته از طبیعت است، اما از "طبیعت باحجاب".

جلد نخست مجموعه اشعار صلاح ستیتیه نیز در سال ۲۰۰۹ با عنوان «در سرزمین سوخته» منتشر شده است.

از میان جوایز ادبی مختلفی که نصیب این شاعر شده، جایزه بزرگ فرانکوفونی آکادمی فرانسه در سال ۱۹۹۵(بابت تمامی آثارش) از همه مهم‌تر و معتبرتر است. او همچنین سال ۲۰۰۷ برنده جایزه بزرگ شعر بینال بین‌المللی لی‌یژ در بلژیک شده است.

آشنایی ستیتیه با فرهنگ‌ها و ادیان مختلف، به وی دید وسیعی نسبت به جهان بخشیده و شعر او را غنی کرده است، به طوری که به عقیده منتقدان ادبی فرانسه، صلاح ستیتیه، که در آثارش گفت‌وگویی را میان شرق و غرب برقرار کرده، یکی از بزرگ‌ترین شاعران فرانکوفون معاصر است.

این شاعر درباره تعریفش از شعر می‌گوید: «شعر، از یک نظر، پاسخ به سؤالی است که مطرح نمی‌شود.»

زندگی هنری

صلاح ستیتیه از همان کودکی و نوجوانی به نقاشی علاقه نشان داد. او می‌گوید علی‌رغم این‌که در خانواده‌ای مسلمان به دنیا آمد، اما پدر و مادر بافرهنگش همواره تلاش می‌کردند که او به علاقه‌هایش بپردازد.

در لبنان که بود، موزه و گالری چندانی وجود نداشت، فقط سالی دو بار در نمایشگاه هنر معاصر که در بهار و پاییز برگزار می‌شد شرکت می‌کرد. اما وقتی که به پاریس آمد اولین کاری که کرد، کشف موزه‌ها و گالری‌های این شهر بود.

او به تازگی در گفت‌وگویی که با ماهنامه «مگزین لیترر» (مارس ۲۰۱۳) انجام داده به ذکر خاطراتی از نقاشان معروف اروپا پرداخته و همچنین رابطه نوشتن و نقاشی را بیان کرده است: «شعر و تصویر با هم نفس می‌کشند، آنها همراه هم هستند نه تصویر یا تفسیر یکدیگر.»

منتقدان صلاح ستیتیه را جزو معدود شاعرانی می‌دانند که از جوانی پیوند عمیق خود را با نقاشی و هنرمندان این عرصه حفظ کرده، به طوری که اوایل امسال نمایشگاهی با عنوان «صلاح ستیتیه و

نقاشان» به مدت سه ماه در موزه «پل والری» پاریس برگزار بود و به رابطه این هنرمند با نقاشان پاریس می‌پرداخت.

همچنین دست‌نوشته‌های ستیتیه درباره نقاشان نیز در کتابخانه ملی فرانسه به نمایش در آمد. درباره هنر نقاشی وی هم کتاب‌هایی منتشر شد.

صلاح ستیتیه: «شعر و تصویر با هم نفس می‌کشند، آنها همراه هم هستند نه تصویر یا تفسیر یکدیگر.»

آن‌چه در تفکرات صلاح ستیتیه درباره «هنر در اسلام» مهم است این است که وی چندان هم نسبت به این مقوله بدبین نیست. او معتقد نیست که هنر اساساً در اسلام، مثل یهودیت، ممنوع شده است، بلکه بر این باور است که سطح هنر و ادبیات تغییر کرده و تمثیلی‌تر و استعاری‌تر شده است.

به عبارت دیگر، هنر در اسلام «ممنوع» نشده، بلکه «پیچیده» شده است. صلاح ستیتیه مثالی که در این زمینه می‌آورد طرح یک گل در «قالی» است. او می‌گوید در قالی‌ای که در کشورهای اسلامی بافته شده، ما طرح گل را می‌بینیم، اما این گل دقیقاً به شکل گل واقعی نیست، بلکه یک طرح هندسی است که به گل شباهت دارد.

در واقع، به عقیده صلاح ستیتیه، هنر اسلامی برگرفته از طبیعت است، اما از «طبیعت باحجاب.»

او در زمینه شعر نزد اعراب نیز معتقد است که اعراب، چه پیش و چه پس از ظهور اسلام، به شعر به عنوان مهم‌ترین تجربه‌ای که از نظر معنوی تعالی‌بخش است می‌نگرند. به همین دلیل است که شاعران بزرگ عرب جایگاهی مثل جایگاه پیامبران برای خود قائلند یا خود پیامبر اسلام را «شاعر» می‌دانستند.

البته ستیتیه به نظر لوئی ماسینیون درباره شعر عرب هم اشاره می‌کند: شعر عرب پس از اسلام در استعاره «سقوط» کرد، به گونه‌ای که انسان با حیوان قیاس شد، حیوان با گیاه، و گیاه با موجودات بی‌جان.

صلاح ستیتیه و بهار عربی

صلاح ستیتیه بر خلاف بسیاری از شاعران و نویسندگان عرب، درباره بهار عربی خیلی اظهار نظر نکرده است. او تمام واکنش خود را به این اتفاق بزرگ جهان عرب در شعر بلندی با عنوان «ساحل جنوب» خلاصه کرده است.

از آن‌جا که این شاعر از کشوری جنگ‌زده می‌آید، در بهار عربی نیز بیش از هر چیز، در جست‌وجوی «صلح» است.

این شعر، چند ماه پس از آغاز بهار عربی در نمایشگاه کتاب بیروت منتشر شد:

«صلح را از کسانی که می‌توانند آن را برقرار کنند، طلب می‌کنم
انگار صلح در اختیار و مالکیت آنان است
انگار صلح دیگر کبوتر یا قمری سفیدی نیست که ما را مجذوب می‌کرد
...
نفرت، نفرت
کسانی که صاحبان صلح‌اند، صاحبان نفرت هم هستند
خدایان بزرگ با نفرت‌های بزرگ
خدایان جنگ و صلح، بالای ابرها زندگی می‌کنند، بالای ابرهای برج‌های بلند تجاری
گاهی ما را می‌بینند، اما اغلب این نفرت‌شان است که ما را می‌نگرد
نفرتی که عینک دودی به چشمانش زده.
...
صلح را از کسانی که می‌توانند آن را برقرار کنند، طلب می‌کنم
تعداد این افراد زیاد نیست، آدم‌هایی خشن و سرد
شاید برعکس ظاهرشان، هنوز چیزی از دوران کودکی‌ به یاد دارند، از مادر عزیزشان
یا از ترانه‌ای قدیمی که در گذشته، بسیار به آن گوش می‌کردند

آه، امیدوارم همه این خاطرات با یک دسته گل بنفشه به یادشان بیاید!
یادشان بیاید صبح‌های پرگل را
عطر آب، و دود سپیده دم را روی صورت ماه.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.