ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

خمینی: «زن اگر وارد دستگاهى شد، اوضاع را به هم مى‌زند.»

۵۰ سال از بروز پدیده خمینی و خمینیسم می‌گذرد. به این مناسبت فرازهایی از سخنان روح‌الله خمینی پیرامون حقوق زنان، فرهنگ و غربزدگی را می‌خوانید.

روح‌الله خمینی، هم پیش از شورش ۱۵ خرداد و هم پس از این واقعه، در چندین سخنرانی و همچنین در نامه‌هایش، به تندی از وضعیت فرهنگی، سیاسی و اقتصادی کشور انتقاد کرد. گزیده‌ای از سخنان او را که از جلد اول «صحیفه نور» برگرفته‌ایم، به مناسبت پنجاهمین سالگرد ۱۵ خرداد در اینجا گرد آورده‌ایم:

شورش ۱۵ خرداد ۱۳۴۲

یک تبریزی بی‌سر و پا

هان اى روحانیون اسلامى! اى علمای ربانى! اى دانشمندان دیندار! اى گویندگان آیین‌دوست! اى دینداران خداخواه! اى خداخواهان حق‌پرست! اى حق‌پرستان شرافتمند! اى شرافتمندان وطن‌خواه! اى وطن‌خواهان باناموس! موعظت خداى جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحى را که پیشنهاد فرموده بپذیرید و ترک نفع‌هاى شخصى کرده تا به همه سعادت‌هاى دو جهان نائل شوید و با زندگانى شرافتمندانه دو عالم دست در آغوش شوید. ان لله فى ایام دهرکم نفحاث الافتعر ضوال‌ها امروز روزى است که نسیم روحانى الهى وزیدن گرفته و براى قیام اصلاحى بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام براى خدا نکنید و مراسم دینى را عودت ندهید، فرداست که مشتى هرزه‏گرد شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند. امروز شما‌ها در پیشگاه خداى عالم

«صحیفه»؛ مجموعه‌ای از گفته‌های خمینی

چه عذرى دارید؟ همه دیدید کتاب‌هاى یک نفر تبریزى بى‏سر و پا را که تمام آیین شما‌ها را دستخوش ناسزا کرد و در مرکز تشیع به امام صادق و امام غایب روحى له الفدا آن همه جسارت‌ها کرد و هیچ کلمه از شما‌ها صادر نشد. امروز چه عذرى در محکمه خدا دارید؟ این چه ضعف و بیچارگى است که شما‌ها را فراگرفته؟ اى آقاى محترم که این صفحات را جمع‌آورى نمودید و به نظر علماى بلاد و گویندگان رساندید، خوب است یک کتابى هم فراهم آورید که جمع تفرقه آنان را کند و همه آنان را در مقاصد اسلامى همراه کرده، از همه امضاء مى‌گرفتید که اگر در یک گوشه مملکت به دین جسارتى مى‏شد، همه یک دل و یک جهت از تمام کشور قیام مى‌کردند. خوب است دیندارى را دست‌کم از بهائیان یاد بگیرید که اگر یک نفر آنها در یک ده زندگى کند، از مراکز حساس آن‌ها با او رابطه دارند و اگر جزئى تعدى به او شود، براى او قیام کنند. شما‌ها که به حق مشروع خود قیام نکردید، خیره‌سران بیدین از جاى برخاستند و در گوشه زمزمه بی‌دینى را آغاز کردند، به همین زودى بر شما تفرقه‌زده‌‌ها چنان چیره شوند که از زمان رضاخان روزگارتان سخت‌تر شود: و من یخرج من بیته مهاجرا الى الله و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع اجره على الله.

سال بد

خمینی: «دوباره تساوى حقوق من جمیع‌الجهات تساوى حقوق من جمیع‌الجهات پایمال کردن چند تا حکم ضرورى اسلام است، نفى کردن چند تا حکم صریح قرآن است.»

و این سال براى روحانیت، از جهتى بسیار بد سالى بود و از جهتى بسیار خوب سالى بود. بد بود براى اینکه یک مملکتى که باید به دنیا معرفى بشود به اینکه مملکت صحیحى است، هیأت حاکمه درستى دارد، دستگاه عدالت دارد، دادگسترى دارد، محاکم قضائى دارد، اقتصادش خوب است، زراعتش خوب است، یک مملکتى که باید به صلاح و به صحت معرفى بشود، در جامعه بشر معرفى شد به مرکز فساد و مرکز هر چیزى که شما بخواهید اسمش را بگذارید، از آن بر‌تر بخواهیم بگوییم مثل زمان مغول است، نمى‌توانیم همچنین بى‌احترامى‌اى رابه مغول بکنیم. آنها یک جمعیتى بودند کفار و شاید مهدور مى‌دانستند دم ما را و وارد شدند در مملکت براى گرفتن مملکت اجنبى، آن هم مملکتى که بر خلاف مسلک آنها و دیانت آنها بود و کردند آن کارهایى را که کردند. اینجا در این قضایا، اینها مدعى اسلام هستند، مدعى ایمان هستند، مدعى تشیع هستند، در عین حال که با این ادعا‌ها امرار روز مى‌کنند و امرار حیات مى‌کنند کار‌هایشان‌‌ همان کارهایى است که مغول باید انجام بدهد، چنگیز باید انجام بدهد. در مراکز علمى مى‌ریزند، خون بچه‌هاى شانزده ساله و هفده ساله مى‌ریزند، خراب مى‌کنند مکتب‌هاى علمى را، به علما اهانت مى‌کنند، فحش‌هاى ناموسى مى‌دهند، در حبس مى‌برند، زجر مى‌کنند، مى‌کشند، مى‌زنند، خونخوارى مى‌کنند، در عین حال نطق مى‌کنند، اظهار اسلامیت مى‌کنند، اظهار تشیع مى‌کنند، اظهار کسب کرامت مى‌کنند. آنها دیگر نمى‌گفتند که ما شیعه هستیم، دشمن بودند با ما، در حال تهاجم وارد شدند در مملکت ما، اینها با حال دوستى و ادعاى دوستى ادعاى تشیع، بالا‌تر از تشیع، با این ادعا‌ها این اعمال را انجام داده‌اند و مى‌دهند.

تساوی حقوق، سربازی بانوان

دیدیم که از اولى که این دولت بی‌سواد و بى‌حیثیت روى کار آمد، از اول، هدف را اسلام قرار داد، در روزنامه‏‌ها با قلم درشت نوشتند که بانوان را حق دخالت در انتخابات داده‏اند لکن شیطنت بود، براى انعکاس نظر عامه مردم به آن موضوع بود که نظرشان به الغاى اسلام و الغاى قرآن، درست نیفتد و لهذا در اولى که اینجا ما متوجه شدیم و اجتماع شد و آقایان مجتمع شدند با هم براى علاج کار، توجه ما در دفعه اول منعطف شد به‌‌ همان قضیه، بعد که مطالعه کردیم، دیدیم آقا قضیه، قضیه بانوان نیست، این یک امر کوچکى است، قضیه معارضه با اسلام است. منتخب و منتخب، مسلمان لازم نیست باشد، حلف به قرآن لازم نیست باشد، قرآن را می‌خواهیم چه کنیم؟! بعد که مصادف شدند با تودهنى از ملت مسلم، تعبیر کردند حرفشان را به اینکه خیر مراد ما از کتاب آسمانى قرآن است. ما هم از آنها پذیرفتیم به حسب ظواهر شرع لکن به مجرد اینکه اینها یک چند نفر عمله را دور خودشان دیدند و یک زنده باد و مرده باد را دیدند، باز‌‌ همان مسائل خبیثشان را از سر گرفتند،‌‌ همان مطلبى را که ابطال کرده بودند دوباره از سر گرفتند، دوباره تساوى حقوق من جمیع‌الجهات تساوى حقوق من جمیع‌الجهات پایمال کردن چند تا حکم ضرورى اسلام است، نفى کردن چند تا حکم صریح قرآن است. بعدش باز دیدند که مصادف شد با یک ناراحتى‌ها و یک حرف‌ها و یک چیزهایى، حاشا کردند، وزیرشان یک جا حاشا کرد، امیرشان یک جا حاشا کرد. در روزنامه‌ها به صراحت لهجه نوشتند که بردن بانوان به سربازى، تصویبش در دست تنظیم است لکن بعد از آنکه دیدند که خیلى فضاحت بار آمد، مردم ناراحت شدند،‌‌ همان نوکرهاى ارباب به حسب واقع هم ناراحت شدند، وقتى دیدند ناراحت شدند، گفتند اکاذیب است. پرونده‌سازى خواستند بکنند، پرونده‌سازى‌هاى بچگانه، مضحک بکنند.

دشمنان اعلیحضرت

این سال بد بود براى اینکه حمله به اسلام زیاد شد، حمله به قرآن زیاد شد، مراکز علم را کوباندند به حسب توهم خودشان، بچه‌هاى ما را، عزیزهاى ما را زدند، سر‌هایشان را شکستند، پا‌هایشان را شکستند، بعضى‌شان را کشتند، از پشت بام‌ها انداختند. اگر اینها دهقان‌ها بودند پس چرا این دستگاه انتظامى کمکشان مى‌کرد؟ اینکه دیگر مخفى نبود، این را صد هزار جمعیت از توى خیابان‌ها و از توى شهر و از توى مدرسه خوب مى‌دیدند که دستگاه شهربانى دارد کمک مستقیم مى‌کند، این دهقان‌ها را کمک مى‌کرد بر ضد اسلام.

و این سال براى روحانیت، از جهتى بسیار بد سالى بود

اگر راست مى‌گویند که دهقان‌ها بودند، پس چرا وقتى که مرضاى ما را بردند در مریضخانه‌ها، شهربانى و اینها فرستادند گفتند: دشمن‌هاى اعلیحضرت را مى‌برید در مریضخانه؟ پدرتان را در مى‌آوریم، اینها باید بروند. اگر دهقان‌ها بودند، به ‏اعلیحضرت چه کار دارند؟ اگر کماندو‌ها بودند و آنهایى که مربوط به خود ایشان است و از دستگاه خود ایشان هست، با قول ایشان بوده؟ با فرمان ایشان بوده است و یا بدون اطلاع و بدون فرمان؟ اگر با اطلاع هست، خوب بگویند ما تکلیفمان را با ایشان بفهمیم، خوب بفهمیم ما طرفمان کى هست؟ یک نفر است اصلاً؟ اگر اینطور نیست خوب بگویند تا ما بفهمیم که این کماندو‌ها سرخود آمدند و همین طور بیخود، بیخودى آمدند یا سازمان امنیت اینها را آورد، یا شهربانى‌ها آوردند، یا نخست‌وزیر امر کرد، یا فلان وزیر، فلان امیر امر کرد؟

خمینی در اعتراض به سرکوب: چرا تودهنى نمى‌زنند به این شهربانى‌ها، به این سازمان‌ها، به این نخست‌وزیر‌ها؟

خوب بگویند چه کسى این کار‌ها را کرده، چرا حاشا مى‌کنند، پیش هر کسى مى‌روى، گردن دیگرى مى‌گذارند. به هر کسى اعتراض مى‌کنى، به دیگرى نسبت مى‌دهد. دستگاه شهربانى مى‌گوید که سازمان امنیت، سازمان امنیت مى‌گوید شهربانى، دوتاى آنها مى‏گویند امر اعلیحضرت. راست مى‌گویند که امر اعلیحضرت است؟ اعلیحضرت با دیانت اسلام مخالف است؟ واقعاً با قرآن مخالف است اعلیحضرت به حسب قول اینها؟ اگر مخالف هست آن حرف‌ها چى هست دیگر؟ آن همه کسب و کرامت کجاست؟ اگر مخالف نیستند پس چرا جلوگیرى نمى‌کنند از این وحشیگرى‌ها؟ چرا تودهنى نمى‌زنند به این شهربانى‌ها، به این سازمان‌ها، به این نخست‌وزیر‌ها؟ ایشان که فعال مایشائند، مى‌توانند یک همچو کارى را بکنند. حالا که دیگر مطلبى نیست، برگرد به عصر سابق و قبل از صد سال پیش از این، حالا که مطلب اینطورى است، خوب بزنند تودهنى به اینهایى که کار بد مى‌کنند، کارهاى خلاف اسلام مى‌کنند، کارهاى خلاف دیانت مى‌کنند و نسبت مى‌دهند به ایشان، تبرئه کند خودش را. آقا، نمى‌شود سلطان اسلام با اسلام مخالف باشد، نمى‌شود این. اگر نیستند بگویند، اظهار کنند، اظهار تأسف کنند به اینکه مردک آمده است ریخته مدرسه فیضیه را خراب کرده است. بنده باز مسایل این جوان‌هاى خودمان را ندیدم و بعد از مباحثه مى‌روم مى‌بینم، اول وقتى است که مى‌روم مى‌بینم، بروم آنجا یک فاتحه‌اى بخوانیم براى آنهایى که کشته شدند، یک اظهار تأثرى بکنم براى آنها، اینها که نمى‌گذارند ما فاتحه هم بگیریم. اگر دهقان‌ها کردند، پس چرا نمى‌گذارید، فاتحه بگیریم؟ چرا فاتحه تهران را به هم مى‌زنید؟

نصیحت به شاه

دستخط خمینی

من نصیحت کردم به شاه، فرستاد آدم آنجا، در آن اول امر قبل از رفراندوم، به وسیله بهبودى، به وسیله پاکروان پیغام دادم به او، آقا نکن این کار را، این رفراندوم را نکن، این خوب نیست براى شما اینکار را بکنید، دست به این قانون نزن، اگر امروز «ارسنجانى» چهار تا رعیت را بیاورد، برقصاند و بگویند زنده باد، فردا چهار تا رعیت مى‏آیند و می‌گویند مرده باد، نکن این کار را، صلاح نیست بکنى این کار را. گوش نکرد، دیدید چه جور شد، دو هزار نفر رأى نداشتند، باقى‌اش زور بود، همه مى‌دانند بازار تهران بسته شد که رأى ندهد، بازار قم بسته شد که رأى ندهد، سایر شهرستان‌ها رأى ندادند، اینها دو هزار تا رأى آزاد بدون سرنیزه نتوانستند تهیه کنند. ما نمى‌خواستیم اینطور مفتضح بشوید، ما نمى‌خواستیم ملت از تو رویگردان بشوند، ما مى‌خواستیم شما آدمى باشید که وقتى یک چیزى را بگویى، ملت، تمام ملت لبیک بگویند، ما میل داریم شاه ما اینجور باشد، ما میل داریم وزیر ما اینجور باشد که اگر یک مطلبى را گفت تمام ملت با او موافق باشند نه اینکه با حرف‌هایش (شش میلیون). به جان عزیز شما اگر این‌ها چند هزار هم داشتند، باقى‌اش یا پر کردن صندوق شاید به سمع ایشان نرسیده است. شاید آنها گفته‌اند به او که (شش میلیون، اکثریت قاطع) والا شاه که دروغ نمى‌گوید! نمى‌شود که دروغ بگوید. (با اکثریت قاطع! تمام قاطبه اهل ایران!) پس بازار تهران از اهل ایران نیست؟! خیابان‌هاى تهران اهل ایران نیستند؟! قم از اهل ایران نیست؟! روحانیون از اهل ایران نیستند؟! سایر شهرستان‌ها ایرانى نیستند؟! این ایران کجاست؟ این آراء از کجا آمد؟

خطر یهودیت و بهائیت

خوب بگوئید آقا حرف را، چه مى‏کنند؟ اگر همه علماى اسلام یک مطلبى را بگویند، حالا که خطر بر اسلام وارد شده است و آن خطر یهود است و حزب یهود که همین حزب بهائیت است، این خطر که حالا نزدیک شده است، اگر آقایان علماى اعلام، خطبا، طلاب، همه با هم هم‌صدا بگویند که آقا ما نمى‌خواهیم که یهود بر مقدرات مملکت ما حکومت کند، ما نمى‌خواهیم که مملکت ما با مملکت یهود هم‌پیمان بشود در مقابل پیمان اسلامى آنها، مسلمین با هم، هم‌پیمان مى‌شوند، آقایان با یهود هم‌پیمان می‌شوند! چه وضعى است این مملکت؟ اگر نوکر هم هستید چرا اینقدر نوکر؟ من سرم درد مى‌کند و من براى خواندن یک فاتحه لازم مى‌دانم بروم به مدرسه فیضیه و از خداى تبارک و تعالى مى‌خواهم که در این سال و سال‌هاى بعد، همه سالم باشید، اسلام مؤید باشد، اسلام مؤید باشد.

تلگراف خمینى به اسدالله علم و تذکار عواقب تخلف از شرع و قانون

تهران جناب آقاى اسدالله علم‏
تاریخ: ۱۵/ ۸/ ۱۳۴۱

عطف به تلگراف سابق اشعار مى‌دارد، معلوم مى‌شود شما بنا ندارید به نصیحت علماى اسلام که ناصح ملت و مشفق امت‌اند توجه کنید و گمان کردید ممکن است در مقابل قرآن کریم و قانون اساسى و احساسات عمومى قیام کرد. علماى اعلام قم و نجف اشرف و سایر بلاد، تذکر دادند که تصویبنامه غیر قانونى شما بر خلاف شریعت اسلام و بر خلاف قانون اساسى و قوانین مجلس است، اگر گمان کردید مى‌شود با زور چند روزه، قرآن کریم را در عرض اوستاى زردشت و انجیل و بعض کتب ضاله قرار داد و به خیال از رسمیت انداختن قرآن کریم (تنها کتاب بزرگ آسمانى چند صد میلیون مسلم جهان) افتاده‌اید و کهنه‌پرستى را مى‌خواهید تجدید کنید، بسیار در اشتباه هستید، اگر گمان کردید با تصویبنامه غلط و مخالف قانون اساسى مى‌شود پایه‌هاى قانون اساسى را که ضامن ملیت و استقلال مملکت است، سست کرد و راه را براى دشمنان خائن به اسلام و ایران باز کرد، بسیار در خطا هستید. اینجانب مجدداً به شما نصیحت مى‌کنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسى گردن نهید و از عواقب وخیمه تخلف از قرآن و احکام علماى ملت و زعماى مسلمین و تخلف از قانون بترسید و بدون موجب، مملکت را به خطر نیاندازید و الا علماى اسلام درباره شما از اظهار عقیده خوددارى نخواهند کرد.
والسلام على من اتبع الهدى‏
صفحه بعد: چرا مطبوعات اینقدر آزاد است؟

چرا مطبوعات اینقدر آزاد است؟

چرا این مطبوعات این‌قدر آزاد است؟ چرا جشن هفده دى را آزاد مى‌گذارند؟ اینها وسیله منفوریت است، منفور نکنید سلطان مملکت را. ما نصحیت مى‌کنیم این هفده دى را به‌وجود نیاورید، ما مفاسد را مى‌دانیم، حفظ کنید این مملکت را، ترقیات مملکت به هفده دى نیست.

خمینی: چرا مطبوعات اینقدر آزاد است؟

ترقى مملکت به دانشگاه است که آن را به این صورت درآورده‌اید. صد سال است به یک معنى دانشگاه داریم اما هنوز یک لوزتین سلطان را خواهند عمل کنند باید از خارج طبیب بیاید! سد کرج را باید خارجى‌ها درست کنند! یک خط و جاده را باید خارجى‌ها بیایند بکشند! این‌ها را التزامات بین‌المللى اقتضاء نمى‏کند؟ اگر مهندس و طبیب دارید، فرهنگ دارید، اگر مى‌گویید فرهنگ داریم، ذخایر داریم، محصل داریم، طبیب و مهندس داریم، پس چرا از خارج استخدام مى‌کنید؟ چرا ماهى صد هزار تومان به یک خارجى مى‌دهید؟ جواب بدهید. اگر ندارید وااسفا به این مملکت، صد سال است فرهنگ و دانشگاه دارد ولى دکتر ندارد، مهندس ندارد...

زنان و ادارات

خمینی: دستگاه جابره در نظر دارد تساوى حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند، یعنى احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد

روحانى حرفش این است، روحانى با اقتصاد مملکت مخالف نیست، تهمت مى‌زنند. پانصد سال روحانیت تمام قطب ارض را حفظ و اداره کرد، رجوع کنید به تاریخ، با اینکه خلفا، خلفاى جور بودند، با همین برنامه اسلامى بر عالم حکومت کردند. آیا اسلام راه ترقى ندارد؟ علما با چه امر اقتصادى مخالفند؟ شما سد خواستید بسازید جلوتان را گرفتند؟! کارخانه خواستید وارد کنید نگذاشتند؟! ما مى‌گوییم ذوب آهن را خراب نکنید. ذوب آهن کرج را خیال مى‌کنید ما خبر نداریم چه کردید؟ علما با استقلال مخالف نیستند، مذهب علما استقلال است، دین اقتضا مى‌کند بگوییم. ما وسیله نداریم، مطبوعات دست ما نیست، علما را بد معرفى کرده‌اند. شما ببینید بیست و چند سال است از این کشف حجاب مفتضح گذشته است، حساب کنید چه کرده‌اید؟ زن‌ها را وارد کردید در ادارات، ببینید در هر اداره‌اى که وارد شدند آن اداره فلج شد، فعلاً محدود است، علما مى‌گویند توسعه ندهید، به استان‌ها نفرستید، زن اگر وارد دستگاهى شد، اوضاع را به هم مى‌زند، می‌خواهید استقلالتان را زن‌ها تأمین کنند؟

تساوی حقوق زن و مرد

دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرد و به احکام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد. نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابره با تصویبنامه‏هاى خلاف شرع و قانون اساسى مى‌خواهد زن‌هاى عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند.

دستگاه جابره در نظر دارد تساوى حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند، یعنى احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا بگذارد، یعنى دخترهاى هجده ساله را به نظام اجبارى ببرد و به سربازخانه‌ها بکشد، یعنى با زور سرنیزه دخترهاى جوان عفیف مسلمانان را به مراکز فحشا ببرد.

هدف اجانب قرآن و روحانیت است. دست‏هاى ناپاک اجانب با دست این قبیل دولت‌ها قصد دارد قرآن را از میان بردارد و روحانیت را پایمال کند. ما باید به نفع یهود، آمریکا و فلسطین هتک شویم به زندان برویم، معدوم گردیم، فداى اغراض شوم اجانب شویم.

آنها اسلام و روحانیت را براى اجراى مقاصد خود مضر و مانع مى‌دانند، این سد باید به دست دولت‌هاى مستبد شکسته شود، موجودیت دستگاه رهین شکستن این سد است، قرآن و روحانیت باید سرکوب شود. من این عید را براى جامعه مسلمین عزا اعلام مى‌کنم تا مسلمین را از خطرهایى که براى قرآن و مملکت قرآن در پیش است آگاه کنم.

اسلام تکلیف آنهایی را که به تساوی زن معتقد هستند، معلوم کرده

روحانیت با هر فشار و مضیقه و اهانتى که دولت بر آن وارد کرده و در صدد وارد کردن است، تکلیف دینى و وجدانى خود را در این تشخیص داده که مصالح و مفاسد را به دولت‌ها و به جامعه مسلمین گوشزد کند و از نصیحت مشفقانه به زمامداران و اولیاى امور خوددارى نکند و آنچه را براى این ملت بدبخت ضعیف گرسنه بناست پیشامد کند و آثار و نشانه آن یکى بعد از دیگرى نمایان می‌شود به جامعه بشر برساند.

دختران ایرانی پیش از انقلاب

با این اختناق جانفرساى مطبوعات و سخت‌گیرى دستگاه انتظامى که حتى براى طبع یک ورقه مشتمل بر نصیحت و راهنمائى یا پخش آن، اشخاصى به حبس کشیده و مورد اهانت و شکنجه واقع مى‌شوند، روحانیت ملاحظه مى‌کند که دولت مذهب رسمى کشور را ملعبه خود قرار داده و در کنفرانس‏‌ها اجازه مى‏دهد که گفته شود قدم‌هایى براى تساوى حقوق زن و مرد برداشته شده در صورتى که هر کس به تساوى حقوق زن در ارث و طلاق و مثل اینها که جزء احکام ضرورى اسلام است معتقد باشد و لغو نماید، اسلام تکلیفش را تعیین کرده است. روحانیت مى‌بیند که پایه‏هاى اقتصادى این مملکت در شرف فروریختن است و بازار این کشور در حکم سقوط است چنانکه از پرونده‌هاى مربوط به سفته‌هاى بى‌محل که هر روز بر قطرش افزوده مى‌شود این مطلب واضح می‌شود و همین طور امر زراعت این کشور در معرض سقوط است به دلیل اینکه در این مملکت که باید هر استانش زراعت مورد احتیاج تمام مملکت را بدهد هر چند وقت به عنوان احتمال خشکسالى یا به عنوان دیگرى تصویبنامه وارد کردن گندم صادر مى‌کنند بلکه چنانچه گفته مى‌شود اخیراً به صورت آرد مى‌آورند که آسیاهاى ایران نیز از کار بیفتد.

خمینی: «هر کس به تساوى حقوق زن در ارث و طلاق و مثل اینها که جزء احکام ضرورى اسلام است معتقد باشد و لغو نماید، اسلام تکلیفش را تعیین کرده است.»

با این وضع رقت‌باربه جاى آنکه دولت در صدد چاره برآید سر خود و مردم را گرم مى‌کند به امثال دخالت زنان در انتخابات یا اعطاى حق زن‌ها یا وارد نمودن نیمى از جمعیت ایران را در جامعه و نظائر این تعبیرات فریبنده که جز بدبختى و فساد و فحشا چیز دیگرى همراه ندارد. آقایان نمى‌دانند که اسلام مراعات بانوان را در تمام جهت بیش از هر کس نموده و احترام به حیثیت اجتماعى و اخلاقى آنها موجب شده است که از این نحو اختلاط مخالف با عفت و تقواى زن جلوگیرى کند، نه آنکه خداى نخواسته آنان را مانند محجورین و محکومین قرار داده، مگر فقط علامت عدم محجوریت آن است که در این مجلس‌ها وارد شوند؟! اگر چنین است باید اول نظام برى و بحرى و صاحب منصبان و اجزاء امنیه و نظمیه و شاهزادگان بلافصل و اشخاصى که کمتر از بیست سال دارند از محجورین و محکومین باشند.

اقتصاد مملکت و اسرائیل

از زندانى بودن آقاى طالقانى و مهندس افسرده نباشید، تا این چیز‌ها نباشد کار‌ها درست نمى‌شود، تا زندان رفتن‌ها نباشد پیروزى به دست نمى‌آید. هدف، بزرگ‌تر از آزاد شدن عده‌اى است، هدف را باید در نظر داشت، هدف، اسلام است، استقلال مملکت است، طرد عمال اسرائیل است، اتحاد با کشورهاى اسلامى است. الان تمام اقتصاد مملکت در دست اسرائیل است، عمال اسرائیل اقتصاد ایران را قبضه نموده‌اند، اکثر کارخانجات در دست آن‌ها اداره مى‌شود، تلویزیون، کارخانه ارج، پپسى‌کولا. دو هواپیمایى که قرار بود حجاج را به مکه ببرند مال اسرائیل بود، بعد دولت عربستان سعودى به این عمل اعتراض کرد و ناچار شدند از این عمل خوددارى کنند. امروز حتى تخم مرغ از اسرائیل وارد مى‌کنند، باید صف‌ها را فشرده کنید، این‌ها عمال استعمار هستند، باید ریشه استعمار را کند.
آقایان سعى کنید در دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببرید، تبلیغات مذهبى بکنید، مسجد بسازید، اجتماعاً نماز بخوانید، نظاهر به نماز خواندن بکنید. وحدت مذهبى لازم است، وحدت مذهبى است که این اجتماع عظیم و فشرده را ایجاد مى‌کند، اگر علاقه به استقلال ایران دارید، وحدت مذهبى داشته باشید.

واقعه ۱۵ خرداد: ننگی بزرگ

واقعه پانزدهم خرداد ننگ بزرگى براى هیئت حاکمه به بار آورد، این واقعه فراموش‌شدنى نیست تاریخ آن را ضبط کرد، آیا ملت مسلمان چه جرمى مرتکب شده بود؟ زن‏‌ها و اطفال صغیر چه گناهى کرده بودند؟ چرا آن‌ها را به مسلسل بستند؟ علماى اسلام و خطباء مذهبى چه جرمى داشتند؟ گناه آن‌ها دفاع از حق بود، دفاع از قرآن کریم بود، به جرم نصایح مشفقانه و صلاح اندیشى اهانت شدند، به حبس کشیده شدند، محصور گردیدند، مبتلا به مصائب شدند.

علماء اسلام وظیفه دارند از احکام مسلمه اسلام دفاع کنند، از استقلال ممالک اسلامى پشتیبانى نمایند، از ستمکارى‏‌ها و ظلم‏‌ها اظهار تنفر کنند، از پیمان با دشمنان اسلام و استقلال و ممالک اسلام اظهار انزجار کنند، از اسرائیل و عمال اسرائیل، دشمنان قرآن مجید و اسلام و کشور برائت جویند، از اعدام‏هاى بى‏جهت و تبعیدهاى دسته‌جمعى و محاکمات غیر قانونى و محکومیت‏هاى بدون مجوز بیزارى جویند و صلاح حال ملت و مملکت را در هر حال بیان کنند، این‌ها جرم است؟ این‌ها ارتجاع سیاه است؟

وزارت فرهنگ

باید یک وزارت فرهنگى، یک فرهنگ صحیح باشد و فرهنگ هم حقش است دست ما باشد. خوب ما در این مملکت یک وزارتخانه نداشته باشیم؟ همه وزرا از آمریکاست، خوب یکى هم از ما، خوب بدهید این فرهنگ را دست ما، خودمان اداره مى‌کنیم، ما خودمان یک کسى را وزیر فرهنگ مى‏کنیم و اداره مى‏کنیم، اگر از شما بهتر اداره نکردیم بعد از ده، پانزده سال ما را بیرون کنید. تا یک مدتى دست ما بدهید. فرهنگ را دست ما بدهید، وزیر فرهنگ را از ما قرار بدهید، یک مدتى هم مهلت بدهید که ما کار را درست انجام بدهیم، اگر ما گفتیم که شما تحصیل نکنید، اگر ما گفتیم شما خوب تحصیل نکنید، اگر ما گفتیم که شما به‏ اعماق آسمان نروید، شما عرضه‏اش را ندارید والا، چون عرضه‏اش را ندارند مى‏گوئید روحانیون نمى‌گذارند، مملکت ما، حالا باز وقت این کار‌ها نشده است. بفرمائید چه کسى جلوتان را گرفته، بفرمائید کارخانه ذوب آهن بیاورند، کدام روحانى گفته است نیاورید؟ هر کدام گفته بگوئید تا ما بشنویم. بفرمائید طیاره‌سازى کنید، اتومبیل‌سازى کنید، آخر عرضه‏اش را ندارید بیچاره‌ها، یک مملکت بى عرضه‌اید و این هم که شما عرضه ندارید نه اینکه عرضه ذاتى ندارید، شما را دست استعمار این‌جور کرده است، غرب‌زده هستید.

منبع: صحیفه نور، جلد اول

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • Ali

    البته خمینی و امثال او پاسخی منطقی برای نقدهای بزرگ مردانی مثل کسروی ندارند و تنها میتوانند با ترور و آدم کشی به مقابله اندیشه آنها بروند.