نمایش خانگی: پیشدرآمد یک بنبست در سینمای ایران
امیر عطا جولایی - تولیدات سینمایی، یا یکی بعد از دیگری از چرخه تولید حذف میشوند و یا سر از شبکهی خانگی درمیآورند. پیامدهای هدایت تولیدات سینمای ایران به سمت شبکه خانگی را بررسی میکنیم.
انتشار «خائنکشی» ساختهی مسعود کیمیایی در شبکهی گستردهی نمایش خانگی از یک طرف، و مینیسریال «عاشورا» که نسخهی کامل فیلم «موقعیت مهدی» (هادی حجازیفر، ۱۴۰۰) است در تلویزیون رسمی کشور از طرف دیگر، نمودار اتفاقیست که در زیرمتن فضای حرفهای سینما رخ میدهد: بیاعتبار شدن سرمایهی تهیهکننده یا سرمایهگذار و خلاقیت سینماگر.
هر دو فیلم در نمایش نخست در چهلمین دورهی جشنوارهی فیلم فجر توفیقاتی داشتند، یکی به اعتبار جایگاه تاریخی و اعتبار کارگردانش و دیگری به دلیل تازهپا بودن سینماگر. (البته حجازیفر در مقام بازیگر یکی از جدیترینهای سالهای اخیر بود) پس پخش هر دو اثر بیتردید آوردهی مالی قابل توجهی برای تهیهکنندگانشان خواهد داشت. در ضمن هر دو هم آثاریاند که به اقتضای محدودیت زمانی برای نمایش عمومی، در خود فشرده شدهاند و گریزهایی به بیرون داستان میزنند که ممکن است در نسخهی نهایی و تکمیلشده توجیهات خود را بیابند. برای ساخت هر دو اثر زحمتی بیش از معدل سینمای ایران کشیده شده است.
«موقعیت مهدی» به جریان آثار ژنریک ایرانی تعلق دارد و بنا نیست که از محدودههای تعریفشده در مواضع حکومتی تخطی کند. «خائنکشی» هم به بهانهی داستان یک دزدی در اثنای دومین دورهی نخست وزیری محمد مصدق، سرکی میکشد به گوشههای ناپیدای سیاست کشور و گوشهی چشمی هم به «سرب» ( ۱۳۶۷) فیلم موفق قبلی کیمیایی در آن بافت و زمینهی تاریخی دارد.
یک تیر و دو نشان
نکتهی سومی که باید زیر ذرهبین برد، ارجاعات هر دو فیلم به تاریخ معاصر است. نمیتوان تاثیراتِ توفیقِ «شهرزاد» (حسن فتحی) در سه فصل، «دندون طلا» (داود میرباقری)، «خاتون» (تینا پاکروان) و «شبکهی مخفی زنان» (افشین هاشمی) در جذب مخاطب را در این واگذاری این آثار به شبکه خانگی نادیده گرفت.
پیداست که یک قلم علی اوجی، تهیهکنندهی جوان فیلم کیمیایی، مزاج زمانه را هم میسنجد: یک تیر و دو نشان. برآیند سه مورد یادشده مسائل دیگری را هم آشکار میکند: در پی خیزش «زن، زندگی، آزادی»، سینماگران همچنان نتوانستهاند ابتکار عمل را در دست بگیرند. دیگر نه موجسواریهای سالهای اصلاحات جواب میدهد و نه اصلاً میتوان در خیابانهای شهرهای بزرگ، یک لانگشاتِ ساده گرفت که با قوانین حجاب همخوان باشد. اما آیا تیر سیستم به خطا ننشسته؟ و در پی آن نمایندگان خردهپایش در بدنهی صنف؟
باز هم فارغ از کیفیت فیلم یا مینی سریال به موضوع برگردیم: این تمامی چیزی است که فیلمسازی با احاطهی تاریخی و تسلط فنی کیمیایی، میتوانست از رویدادهای منتهی به برافتادن دولت مصدق پیش چشم ما بیاورد؟ اویی که مصدقدوستیاش شهره است و سالها مترصد چنین فرصتی بود برای شرح مظالمی که بر مراد فکریاش رفت؟ به بیان دیگر جای دیگری از کار نمیلنگد؟ چرا باید اهل سرمایه را با در باغ سبزی مثل نمایش خانگی فریفت، آن هم در شرایطی که سینما در سراسر دنیا هنوز گزینهی اصلی به حساب میآید؟
همه باید کرنش کنند
باید پذیرفت که با بخشنامه و دستورالعمل و تهدید و تحدید است که کار به اینجا رسیده. به سابقهی سینماگر هم بستگی ندارد. همه باید کرنش کنند و تندی مضامین هم باید از سرند همیشگی ارشاد رد شود. چیزی که فدا میشود مثل همیشه ذات هنر و سینما و فرهنگ است.
پیشتر عدهای مینالیدند که چرا جمعی از تهیهکنندگان فیلمهای توقیفی، به دنبال حقوق حداقلی خود و اکران فیلمهایشان نمیروند. سریع هم نتیجه میگرفتند که خرجشان که درآمده هیچ، در دل پروسهی تولید به سوددهی هم رسیدهاند. این است که غصهای برای توقیف و عدم نمایش ندارند. (در اینجا کاری به صحت ماجرا نداریم) اما حالا کار رسیده به تقلیل سینما به قابهای بستهی تلویزیون. یک وقتی بود که تنها نسخههایی از مجموعههای مناسبتیِ میرباقری و شهریار بحرانی و فیلمسازان خودی بر پرده میرفتند، اما ادامهی این سناریو میتواند به یک اپیدمی خطرناک بینجامد. خوب میدانیم که در اثر فقدان امنیت شغلی و گرفتاریهای بیپایانِ سینماگران با ممیزی، دیگر چیزی به نام سینمای مستقل باقی نمانده است.
چندی قبل کاوه صباغزاده، فیلمساز جوان که در سالهای دههی ۱۳۹۰ دو فیلم بلند ساخته است، مدرکی منتشر کرد از کارش در مقام رانندهی اسنپ. سینمای خیابانی ریشهدار در دههی ۱۳۵۰ هم با وجود عرض اندام موقتی در دوران اصلاحات، با روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد به تاریخ سپرده شد، مگر اینکه گاهی و به ندرت، فیلمسازانی متهور چون جعفر پناهی پیدا میشدند و با تکیه بر جایگاه بینالمللی خود دوربین را به خیابان میبردند و از سطوح زیرین جامعهی شهری پردهبرداری میکردند. در این موارد دیگر دخل و خرج اثر و فروش گیشه محلی از اعراب نداشت. پشت فیلمساز گرم بود به حمایت سرمایهی خارجی و پایش که میافتاد، میتوانست به نمایش داخلی بیاعتنا باشد. به این اعتبار، سینماگر اجتماعی ما سالهاست جایگاه دماسنج محیط را از کف داده است، مگر در موردی کاملاً استثنایی مثل اصغر فرهادی که خوشبختانه حرمت انتقادی و بازخورد مردمی را با هم دارد. کافی است به فیلمهایی مراجعه کنیم که داعیهی طرح موضوعی ناگفته یا تازه را دارند. نه از پس سطحیت داستان برمیآیند («ارادتمند، نازنین، بهاره، تینا») و نه چنگی به احساسات و باورهای صلب و قشری میاندازند. («برادران لیلا»)
رونق کمدی
ادامهی این روند که محتمل هم به نظر میرسد تنها پیکر نزار سینمای کنونی ایران را زخمیتر خواهد کرد. سینمایی که در پی نیمچهتعطیلی حاصل از کرونا و در پی آن «زن، زندگی، آزادی»، چیزی ته کاسهاش نمانده است. از واقعیت جامعهی پیرامون بهوضوح عقب مانده و تصویری که از زنان با حجاب اجباری بر پرده میبرد دیگر هیچ دخلی به واقعیت بیرونی ندارد. نقل قولی از حمید نعمتالله، از کارگردان سینمای ایران بیراه نخواهد بود. او که فیلم آخرش هم سه سال است توقیف شده («قاتل و وحشی»)، به نکته قابل تأملی اشاره کرده است: «چرا باید کار سینما به روزی برسد که برای فروش فقط باید فیلم کمدی ساخت»؟
دقیق که میشویم این روند در امتداد سیاستهای یکسانساز و غیرفرهنگی سالهای دههی ۱۳۷۰ است. اهل فن تا نیمههای دههی ۱۳۸۰ از این مینالیدند که چرا بهکل متوقف شده است و فوق ستارهی این عرصه یعنی اکبر عبدی کارش کشیده به بازی در سریالهای نازل تلویزیونی. حالا مسئولی نیست که تحویل بگیرد. در هر دفتر سینمایی به دنبال طرحها و فیلمنامههای کمدیای میگردند که به قول رایجِ بین اهل حرفه، کار بکند! با این ریلگذاریها از موجودیت سینما چیزی باقی نخواهد ماند.
پس هیچ عجیب نیست که تا اطلاع ثانوی تولیدات سینمایی، یا یکییکی از چرخهی تولید حذف شوند و یا سر از امکان موازی شبکهی خانگی درآورند. این در شرایطی که سینمای دنیا از پس دوران سیاه همهگیریِ کرونا، دارد روی پا بلند میشود و به دوران اوج بازمیگردد، جز خسرانِ دیگری حاصل از ناکارآمدی سیاستگذاران عرصهی فرهنگ در جمهوری اسلامی نیست.
نظرها
هادی
دوست عزیز عاشورا به صورت سینمایی اکران شد_موقعیت مهدی- اکران نوروز هم بهش دادن که گل اکران ه ضمن اینکه خائن کشی اونقدر مطول ه و طولانی ه که با وجود همه نقاط قوتش، بدرد اکران سینما نمیخورد یادتون بیاد واکنش مخاطب به اکران عمومی آخرین فیلم کیمیایی قاتل اهلی با وجود اون همه تبلیغات در پایتخت و از اتوبوس تا مترو