ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

ایستادن در کنار آپارتاید؛ هیولایی که با کشتار جمعی دوستان فلسطین در ایران زاده شد

جمهوری اسلامی که در دهه ۶۰ دوستان فلسطین در سازمان‌های چپ را اعدام کرد، ریاکارانه پرچم دفاع از مردم فلسطین را در دست گرفته است. در دوگانه جعلی‌ای که جمهوری اسلامی و فلسطین را در برابر اسرائیل یکی می‌کند، باید صدای سومی را که علیه این دو بلند شده، تقویت کرد.

دیدگاه

عنوان دیگری جز نسل‌کشی بر آنچه که در غزه می‌گذرد نمی‌توان گذشت. ارتش اسرائیل به پشتوانه حمایت دولت‌های غربی از آسمان و زمین به محاصره شدگان در باریکه غزه حمله می‌کند. بیمارستان، اردوگاه‌ها آواره‌گان، خانه‌های مردمان غیرنظامی، مدارس، کلیسا و مسجد هیچ یک در امان نیستند.

نظامیان تا بن دندان مسلح اسرائیل رفته‌اند تا برای همیشه از «شر» فلسطینی‌های محاصره‌شده در غزه راحت شوند. چرا که از نگاه آنها هر فلسطینی‌ زنده‌ای می‌تواند روزی رویای وطن داشته باشد و به مقاومت علیه اشغال بپیوند. پس راه‌حل همین است: نیست کردن مردمانی که جهان هم از قتل‌عامشان خم به ابرو نمی‌آورد.

نهادهای بین‌المللی که قرار بود حافظ صلح باشند و مانع قتل‌عام و نسل‌کشی، در چنبره زورمندان سکوت کرده‌اند و به اسم حق دفاع از خود به رژیم آپارتاید مجوز نیست کردن مردمانی دیگر را داده‌اند که از «بخت بد» نه چشمانشان آبی است، نه رنگ پوست‌شان سفید اروپایی و نه زبان‌شان یکی از زبان‌های غربی. آنها عرب‌اند و بخواهند یا نه، بخشی از «جهان اسلام».

تازه‌ترین جنایت، تا لحظه نوشتن این متن، حمله اسرائیل به اردوگاه آوارگان است. تصاویر تلویزیونی برای هر انسانی با وجدان بیدار تکان‌دهنده‌اند. امدادگران و مردمانی که هنوز زنده مانده‌اند در زیر بمباران‌های متوالی ۲۴ شبانه‌روز گذشته با دستان خالی در لابه‌لای آوارها در جستجوی مدفون‌شده‌ها هستند.

سخنگویان سازمان‌های بین‌المللی وضعیت را فوق بحرانی توصیف می‌کنند. می‌گویند نزدیک به نیمی از کشته‌شدگان در حملات اسرائیل کودک‌اند؛ کودکانی که در محاصره متولد شدند، در بمباران‌ها و حمله‌های گاه و بیگاه نظامیان اسرائیلی که اجداد آنها را از سرزمین مادری بیرون رانده بودند قد کشیدند و آرزوهای کودکی‌شان را «حق دفاع از خود» اسرائیل با جسم نحیفشان دفن کرد.

گروه‌های ضدجنگ و مدافع صلح در نقاط مختلف به خیابان آمده‌اند. در لندن که دولت بریتانیا در جبهه اسرائیل ایستاده است نیم میلیون نفر در خیابان حاضر شدند. در آمریکا که بایدن دموکرات چهره واقعی جنگ‌طلبانه این حزب ریاکار آمریکایی را با حمایت بی‌چون و چرا از نسل‌کشی نمایان‌تر کرده است، «صدای یهودیان برای صلح» (Jewish Voice for Peace) با خواست اعلام آتش‌بس فوری در کنگره تحصن کردند. در آلمان که شبکه‌های حمایت از فلسطینی‌ها محدودتر و در برخی مواقع ممنوع شده‌اند، دانش‌آموزان از همراه داشتن نشان‌های فلسطین منع شده‌اند و رسانه‌های به ظاهر مستقل هم به تریبون نسل‌کشی اسرائیل بدل شده‌اند، ده‌ها هزار نفر در شهرهای مختلف به خیابان آمده‌اند تا به ادامه جنگ اعتراض کنند و خواهان اعلام آتش‌بس فوری شوند. خیل جمعیت در پاریس، آمستردام، استکهلم، اسلو و ده‌ها شهر دیگر با همین خواسته روزها است به خیابان می‌آیند. مردم کشورهای عربی که دولتمدارانشان در حال عادی‌سازی روابط با اسرائیل بودند به خروش آمده‌اند و رهبران عربی را ناچار کرده‌اند موضعی خلاف آنچه که تا به حال داشتند، اتخاذ کنند. دولتمداران غربی اما بی‌توجه به این صداهای بلند، هر پیشنهادی برای اعلام آتش‌بس فوری را با حق ویژه وتو می‌کنند تا ارتش «تنها دموکراسی خاورمیانه» یک بار برای همیشه از «شر» غزه خلاص شود.

مخالفت دولت‌های قدرتمند با آتش‌بس و چشم بستن بر جنایت‌های پیاپی اسرائیل آشکارترین تصویر از جهانی نابرابر است و بی‌خاصیت بودن سازمان‌های بین‌المللی که وظیفه‌شان به ظاهر جلوگیری از جنگ، جنایت و کمک برای تحقق عدالت است.

در ایران یا بهتر اینکه در جامعه ایرانی، چه آن بخش که جلای وطن کرده و چه آنان که هنوز در وطن مانده‌اند صدای غالب، صدای جنگ‌طلبی است و ایستادن در کنار آپارتاید. تا به امروز که ۲۴ روز از حمله بی‌وقفه اسرائیل به باریکه غزه با ۲٬۳ میلیون نفر جمعیت می‌گذرد، صداهای ضعیفی از درون «جامعه ایرانی» علیه جنگ به گوش رسیده است. صدای زنان بلوچ ــ دسگوهاران ــ، جمعی از روشنفکران در تبعید، سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، اتحاد بازنشستگان و چند گروه کوچک دیگر. به جای آن تا دلتان بخواهد با اسرائیل به صورت مستقیم و غیرمستقیم اعلام همبستگی کرده‌اند و حتی از اسرائیل و آمریکا خواسته‌اند در ادامه این حملات «سر مار» را در تهران هم نشانه بگیرند. چه تاسف‌بار که در میان این ستایشگران قتل‌عام «عرب‌های فلسطینی» دغل‌کارانی هستند که سال قبل خودشان را صدای خیزش زن، زندگی، آزادی جا زده بودند.

«تحلیل‌گر»های رسانه‌های فارسی به بلندگوی ارتش اسرائیل بدل شده‌اند و حتی از اینکه در کشورهای غربی گروه‌های چپ علیه جنگ و نسل‌کشی به خیابان می‌آیند، آزرده‌خاطر شده‌اند و آن‌ها را «یهودی‌ستیز» می‌دانند که پشت واژه‌های مخالفت با جنگ و ضدیت با صهیونیسم پنهان شده‌اند.

فلسطین‌دوستی ریاکارانه با قتل‌عام دوستان فلسطین

همصدایی با اسرائیل و آرزوی نابودی فلسطینی‌ها را از یک زاویه «مخالفت با جمهوری اسلامی» و سیاست‌های منطقه‌ای آن تفسیر می‌کنند و امتداد شعاری که در اعتراض‌های سال ۱۳۸۸ در خیابان‌های تهران شنیده شد: «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران». می‌گویند مردم به‌ستوه‌آمده از ستمگری رژیم حاکم بر ایران دشمن دشمن را دوست خود می‌دانند و دوست رژیم را دشمن خود. و بعد در همین تحلیل خطی، حماس را آلت دست جمهوری اسلامی می‌دانند که با پول‌ مردم ایران «تنها دموکراسی خاورمیانه» را تهدید می‌کند.

جمهوری اسلامی بر خون و جسم هزاران مبارز باورمند به آرمان فلسطین بنیان نهاده شده است. در دهه نخست حکمرانی اسلامیست‌هایی که در این سالها ریاکارانه مدافع حقوق فلسطینیان شده‌اند، هزاران عضو سازمان‌های سیاسی چپ که ارتباط نزدیکی با گروه‌های فلسطینی داشتند، اعدام شده‎اند و جان به در بردگان از کشتارگاه‌های جمهوری اسلامی هم راه تبعید خودخواسته را برگزیدند. چه تاسف بار که در تبعید، هنگامی که سازمان‌های سیاسی در دو طرف فروپاشید این خط ارتباطی ایران - فلسطین در خارج از کنترل دولت‌ها قطع شد تا دولت جمهوری اسلامی که خود ستمگری را به حد اعلا رسانده، مدعی حمایت از فلسطین شود.

به فاصله دو دهه پس از کشتار زندانیان سیاسی عضو سازمان‌های چپ‌گرا و مجاهدین خلق، در دهه ۸۰ خورشیدی نخستین گرایش‌های علنی به دفاع از مداخله نظامی کشورهای «قدرتمند» و فاصله گرفتن از مساله فلسطین به عنوان یک موضوع منطقه‌ای در درون جناح‌های حکومتی هویدا شد. نامه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در سال ۲۰۰۳ که حمله آمریکا به عراق را «بهار بغداد» توصیف کرده و گفته بودند: «براى سرنگونى صدام، نه قيام و انتفاضه، نه شعار و نفرين و نه حتى کودتا هيچیک عملى و كارآمدی نبود و تنها راه ممكن اعمال زور و فشار و حتى حمله نظامى از سوى سازمان ملل و يا يک قدرت نظامى برتر بود».

نویسندگان این نامه که سالهای بعد بخشی از آنان به اعضای احزاب اصلاح‌طلب و بخشی هم به اپوزیسیون جمهوری اسلامی بدل شدند، در همان نامه برای نخستین بار «زیان اقدامات اسرائیل علیه کشورهای عربی» را کمتر از زیان سیاست‌های حکومتی در ایران دانسته و ادعا کرده بودند دوستی انورسادات و ترکیه با اسرائیل زیان کمتری برای «جهان اسلام» داشته است در مقایسه با اقدام‌های دولت‌های «اسلامی» ایران و عراق، تا نخستین شکاف در سیاست خارجی جمهوری اسلامی نسبت به مساله فلسطین نمایان شود.

احتمالا با کمی اغماض بتوان شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» که در جریان اعتراضات به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در خیابان‌های تهران شنیده شد را هم نتیجه این شکاف و گردش چهره‌های جوان‌تر جبهه اصلاح‎طلبان به سمت سیاست‌های ادغام در قدرتهای جهانی دانست. در همان سال گروهی دیگر از اعضای پیشین انجمن‌های اسلامی چند گام فراتر رفتند و با راه‌اندازی کمپین «دوستی مردم ایران و اسرائیل» به صورت رسمی به تبلیغ عادی‌سازی روابط دو جانبه و «منفعت مشترک دو ملت غیر عرب» منطقه پرداختند. این گروه همچنین در نامه‌ای به باراک اوباما، رئیس‌جمهوری وقت آمریکا از او خواستند «به مماشات با سران جمهوری اسلامی پایان بدهد». تداوم همان صدا است که در سه هفته‌ای که از حملات شقاوتمندانه اسرائیل به غزه و کرانه باختری می‌گذرد خواستار حمله نظامی به ایران برای زدن سر مار شده است.

ویروس عالم‌گیر راست‌گرایی

سیاست‌های جمهوری اسلامی _ نه فقط ادعای کمک مالی آن به گروه‌های فلسطینی که در بسیاری مواقع از سوی خود حکومت و اپوزیسیون آن بزرگنمایی می‌شود _ یک عامل مهم در «فلسطین‌ستیزی» غالب شده در ایران است اما تنها عامل اثرگذار نیست.

راستگرایی جهان و به حاشیه راندن مساله فلسطین، مسلط شدن دو قطبی برساخته رسانه‌ها از اسرائیل به عنوان «تنها دموکراسی خاورمیانه» در برابر فلسطینی‌ها به عنوان «عرب‌های مسلمان غیرمتمدن» که گویا مادرزاد «تروریست» هستند و البته مهم‌تر فعال شدن بنیادهای وابسته به دولت اسرائیل برای حمایت مالی از مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور، اسرائیل را به عنوان «دوستِ مردم ایران» و یا حداقل «دشمنِ دشمن» آنها جا زده است و در مقابل فلسطینی‌ها را به دشمنان مردمانی که خود را «برتر از عرب‌های مسلمان» و تمام مردمان خاورمیانه می‌دانند و باور دارند که «در رگ‌هایشان خون اروپایی جاری است».

از این زاویه است که «کارشناس ــ پژوهشگر»های ایرانی در شبکه‌های فارسی‌زبان آنچه که در غزه رخ می‌دهد را «جنگ خیر و شر»، «تمدن و بربریت» و «سکولاریسم و اسلام‌گرایی» توصیف می‌کنند و قتل‌عام در فلسطین را «مشروع» و به نفع کل خاورمیانه می‌دانند.

ناتوانی اپوزیسیون متصل به دولت‌های خارجی برای رژیم چنج در چهار دهه اخیر و درک نادرست آنها از بازی منافع دولت‌های غربی سبب شده است همزمان با عروج دولت‌/ سیاستمداران راستگرایی چون ترامپ در آمریکا و نتانیاهو در اسرائیل، بخش بزرگی از اپوزیسیون شیفته ادعاهای آنها شود تا شاید به مدد حمله نظامی به ایران از شر جمهوری اسلامی نجات یابد و خود به جای ستمگر تکیه بزند.

برای این گروه که حالا به مدد رسانه‌های متعدد فارسی و شبکه‌های اجتماعی نمودی بزرگتر از واقعیتشان دارند، ایرانی «نژاد» برتر است و متفاوت با مردمان خاورمیانه. باور کرده‌اند «سفید» هستند با تمدنی ۲۵۰۰ ساله و تنها کشوری که در صورت سرنگونی جمهوری اسلامی می‌تواند در انبوه کشورهای عربِ مسلمان، متحد استراتژیک و حامی منافع آمریکا و غرب در منطقه باشد. انگار که اصلا تاریخ نخوانده‌اند و نمی‌دانند همین آمریکا و کشورهای غربی یک بار دولت نیمه دموکراتیک ملی محمد مصدق را با کودتا ساقط کردند و یک‌بار دیگر هم پشت شاه را خالی. از دل همین نخواندن تاریخ است که نفهمیدند از دل هیچ جنگ و تحریمی سعادت جمعی حاصل نمی‌شود اگر بود تا به حال بالکان، عراق که سال‌ها قبل حمله آمریکا به آن را بهار بغداد توصیف کرده بودند، افغانستان و لیبی باید به زادگاه دموکراسی‌های نوین بدل شده بودند نه زمین جنگ‌های مداوم بی‌پایان.

در دفاع از صداهای مستقل

ایستادن در کنار اسرائیل که حالا به روایت جامعه بزرگ یهودیان برای صلح و عدالت و سازمان‌های بین‌المللی رژیمی آپارتاید مشغول به نسل‌کشی است، حتی تنها به قصد دشمنی با جمهوری اسلامی نشانه ترسناکی از مرگ وجدان و حساسیت به ستم است.

برای آن دسته از «اکتیویست»هایی که در این سال‌ها با مدد بنیادهای اسرائیلی چهره شده‌اند و از ایستادن در کنار سیاستمداران فاشیست، ضد زن، ضد مهاجر با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی ابایی نداشته‌اند، حتی نمی‌توان افسوس خورد. آنها تکلیف‌شان را مدت‌ها است روشن کرده‌اند؛ آنچه که برایشان اهمیت دارند نه ستم و ستمدیده که جایگاه ستمگری است. از نگاه آنها جمهوری اسلامی و حاکمانش ستمگرانی شایسته نیستند و باید لباس ستمگری را بر تن دیگری کرد. اما برای آن بخش‌هایی از جامعه که از حد ستم جمهوری اسلامی به ستوه آمده و در ناامیدی دل به دشمن دشمن خود بسته است شاید همین چند خط از بیانیه کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران رهگشا باشد. کارگرانی که در همه سال‌های اخیر بارها بازداشت و زندانی شده‌اند و همین حالا حداقل سه تن از اعضای آن بیش از یک سال است که در زندان حبس شده‌اند. آنها با زبانی صریح گفته‌اند:

هر اندازه انزجار ما از این‌ همه سرکوب و بی‌عدالتی توسط نظام حاکم در کشورمان، نباید ما را نسبت به یک ستم حل‌نشده و بنیادی در خاورمیانه که یکی از عوامل تشنجات دائمی در منطقه نیز بوده است دچار بی‌مسئولیتی و یا برخوردهای ناشایست کند. مسئله فلسطین پیش از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی و‌ قبل از ایجاد حماس نیز یک نزاع همه جانبه و تراژیک در منطقه بود و‌ تا حل نشدن عادلانه‌ی آن با سنت‌های شفاف و بدون کشت‌و‌کشتار کماکان لاینحل باقی خواهد ماند.

یا از زبان دسگوهاران، زنان بلوچستان که از زمان استقرار جمهوری اسلامی و پیش از آن استعمار را تجربه کرده‌اند، به زبانی رسا گفته بودند: «شاهدیم که در ایران، دیگرستیزی و مبارزه با دیکتاتوری مذهبی در اشکال دشمنی با فلسطین تبلور یافته و حمایت از فلسطین در ردیف حمایت از حکومت قرار گرفته است. این دیگرستیزی بی‌رحمانه‌ی فاشیستی/ناسیونالیستی که هرنوع شفقتی را حتی نسبت به کودکان بی‌پناه غزه روا نمی‌داند، دیر یا زود دامان گروه‌های تحت ستم دیگر را نیز خواهد گرفت.»

این صدا و صداهای شبیه با آنچه که زنان بلوچ و کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران بیان شد در برابر دو صدای به ظاهر متضاد و متخاصم اما همپوشان حاکمان جمهوری اسلامی و اپوزیسیون راستگرای مدافع اسرائیل، راهی است که باید بر تقویت آن کوشید. صدایی که ستمدیده را فارغ از جغرافیاهای ناسیونالیستی، نژاد و مذهب و رنگ‌پوست خویشاوند می‌داند و در برابر هر قدرت دولتی برای اشغال، استعمار، استثمار و سرکوب می‌ایستد. ایستادن در بیرون از این مدار که صدایش به رغم سرکوب پلیسی و رسانه‌ای در خیابان‌های جهان طنین‌انداز شده است، ایستادن در کنار ستمگر است.

در همین زمینه

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ف- ع

    با سلام و خسته نباشید در این دوران تب زده ی غمگین وقتی هموطنان گرامی ما از نسل کشی و قتل عام فلسطینی ها نه تنها حمایت بلکه ابراز خشنودی و شادمانی میکنند خواندن مقاله های این چنینی و دفاع از انسان و انسانیت جای تشکر دارد. فتیه عامری

  • افسانه

    ممنون به امید بیداری بشر

  • alefmimmim

    مقاله‌ای داشت رادیو زمانه تحت عنوان غزه حق عصیان در برابر اشغالگر به تاریخ ۲۸ کتبر و به قلم آقای باستانی که من آنجا نظرم را گفتم چون قرابت شدیدی بین این مطلب و مطلب کنونی آقای مافی می‌باشد مطلبی که فقط یکی به نعل زدن اسرائیل است. آقای باستانی که به من جوابی نداد امیدوارم آقای مافی مرا از ارشادات خود بی‌نصیب نگذارد ایشان تاکید دارد بر تقویت صدای سومی که بر علیه این دو بلند می‌شود شاید منظورشان حماس و اسرائیل است است. بشنویم صدای سوم آقای مافی را. راستی نمی‌دانم چه حکمتی در این کار است که هم ایشان و هم آقای باستانی چشمشان را بر سرمنشأ این درگیری‌ها بسته‌اند کاری که مرا به یاد روضه‌خوانی آخوندها در مورد جنگ کربلا می‌اندازد که نگفته‌اند دعوا سر چی بود.شک نکنید که حماس راهی به جز ادامه جنگ ندارد حتی با تحویل دادن گروگان‌ها هم اسرائیل از پای نمی‌نشیند اسرائیلی که با کشته دادن دو سربازش زمین و زمان را به هم می‌ریزد چطور با ۱۵۰۰ کشته از پای می‌نشیند حماس تنها به کورسویی دل بسته که با بالا رفتن بیحد و حصر کشته شدگان و حتی اگر کفاف نداد به قول اربابش کشته سازی به دست خودش صدای جهان متمدن و به قول آقای مافی چشم ابی‌ها در بیاورد و با وخامت اوضاع به هر شکلی هست اسرائیل را به آتش بس متقاعد کند خوب بود آقای مافی با صدای بلند به حماس اعلام می‌کرد که تنها راه پیشگیری از جنگ و خونریزی‌های بیشتر پناه بردن سران حماس به پرورشگاهشان در ایران بود البته اگر دوست مردم غزه بودند که دوستی‌شان را ثابت کردند!برادر عزیزراهپیمایی باپرچمهای رنگارنگ دردیارچشم آبیها بخاطر گرفتن جلو تانک‌ها! چیز خوبیست ولی خوب بود با صدای سومتان اشاره‌ای هم به جشن و پاکوبی در تهران به همت شهرداری و پخش نقل و نبات و فشفشه بازی در اوج جنگ وخونریزی می‌کردید .اشاره کردید به صدای ضعیف بعضی تجمع‌های برخاسته از اعتراضات سال‌های اخیر ولی نگفتید چرا ضعیف و صد البته به نظرم مصلحتی به این خاطر که آنها اکثر کادرهای رده بالاشان در زندان هستند و بعضی زیر حکم اعدام. ضعیف به این خاطر که بازنشستگان کشور ماهی ۱۲۰ دلار حقوق می‌گیرند از انها انتظار نداشته باشید در تجمعاتشان عکس نتانیاهو را بالا ببرند! آقای مافی می‌گوید این دغلکارانی که ستایشگر قتل عام عرب‌های فلسطین‌اند سال قبل خودشان را مدعی جنبش زن زندگی آزادی جامیزدند عیبی ندارد شایدبدلیل گذشت یک سال از جنبش زن زندگی آزادی ایشان همه چیز را از یاد برده‌اند همانطور که به طریق اولی اتفاقات این سه هفته اخیر و مسبب و سرمنشا آنها از یاد ایشان رفته است آقای مافی گلایه مند نهادهای بین المللی است که چراجلوی این خونریزی‌ها سکوت کرده‌اند ایشان که می‌خواهد با صدای سومش جلو این خونریزی‌ها را بگیرد از خودش نمی‌پرسد درین ۴۵ سال خونریزی ملایان چرا با هیچ عکس العمل جدی از سوی این نهادها روبرو نشد و حتی این تحلیل مشعشع شخص ایشان را به دنبال داشت بگذریم از اینکه جنگ بین حماس و اسرائیل جنگ بین دومتخاصم است ولی کشتاری که خمینی با آمدن به ایران و با پا گذاشتن بر کول همان مردم به راه انداخت آن هم با وعده پول نفت. به مراتب جنایتکارانه‌تر است و از آن بدتر جنگ ایران و عراق که حالا بر همگان ثابت شده مسببش خمینی بوده با ۳۰۰ هزار کشته کشتگانی که رنگ پوست و مو و چشمشان اتفاقاً یکی بوده و حتی دین شان و قرابت نزدیک زبانی همان خصیصه‌های مورد تاکید آقای مافی .ایشان توضیح دهد که چرا نتیجه انقلاب دموکراتیک ضد امپریالیستی مورد حمایتشان به برکت جنایات بی‌حد و حصر آخوندها حالا به رضا شاه روحت شاد !ختم گردیده ایشان مردم و بعضی جریانات را که در یک طیف هم نیستند متهم به بیگانه پرستی و دعوت از دشمن برای کوبیدن سر مار می‌کند آقای مافی مشخص است که از اوایل انقلاب و یا حتی قبل از آن احتمالاً در خارج از کشور زندگی می‌کرده و هیچ یک از واقعیت‌های عینی ایران را نمی‌داند آقای مافی خبر ندارد در آتش سوزی مدرسه شین آباد دختران بی‌گناه کباب شدند و حتی وعده درمان آنها در خارج از کشور و در نهایت در ایران هم به جایی نرسید آنها مجبور بودند برای آمدن به تهران کرایه رفت و آمدشان را خودشان بپردازند و حتی زیر وعده پذیرفتنشان در دانشگاه زدند تاابن لکه‌ ننگ شانرا از چشم دانشجویان پنهان بدارند آقای مافی این واقعه در شرایطی است که حکومت اسلامی در عراق سوریه و لبنان بساخت مجتمع‌های فرهنگی بینظیر پرداخته است وبعد از ۴۵ سال مدرسه‌های کپری در جنوب کشور بیدادمیکند شما حتماً عکس دانش آموز دختر ۸ ساله‌ای را که در کلاس بدلیل نداشتن نیمکت سرپا ایستاده است ندیده‌ای آقای مافی وقتی شیخ حسن نصرالله سینه سپر می‌کند و با افتخارمی‌گوید ما جیببمان را از حکومت اسلامی پر می‌کنیم وحماس درفرودگاه مهرآباد باکمال وقاحت می‌گوید ایکاش چمدان بیشتری باخوداورده بودیم همانحماسی که بی‌ارتباط با حکومت اسلامی میدانیش! !اینهمه در حالیست که سن فحشا در ایران به زیر ۱۲ سال رسیده و خانواده‌های مستمند دختران ۹ ساله‌شان را به پیرمردان ۸۰ ساله می‌فروشند اصلاً شما می‌دانی زباله گردی یعنی چه و اینکه یک خانواده از پدر و مادر تا فرزندان ریز و درشتشان به این کار مشغولند. البته شرح این مصیبت‌ها مثنوی ۷۰ من کاغذ می‌شود ای کاش جرات میکردی یک هفته و فقط یک هفته در تور ایران گردی شرکت کنی و سر مار را ببینی !آن وقت به حرف من می‌رسیدی که اگر مردم ایران برایشان مقدور بود برای کوبیدن سر ماری که این روزها در سوراخش پنهان شده واززیرپتوشعارجنگ جنگ نابودی سرمیدهد وتو برای این مار سینه چاک می‌دهی همین مردم حتی حاضر بودند در جبهه اسرائیل و به نفع اسرائیل بجنگند .ضرب المثلی است معروف که می‌گوید در جهنم مارهایی هستند که دوزخیان از شر آنها به افعی پناه می‌برند