ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

«درهم خواهیم شکست هرآنچه که به خاک و خون کشیده امروزمان را»

مطلب احمدیان، متولد ۱۳۶۳ اهل بانه، در تاریخ ۱۳ مهر ۸۹ در شهرستان سردشت بازداشت و بدون حتی یک روز مرخصی در زندان حبس شده است. او از ابتدای سال ۱۴۰۲ به سرطان معده مبتلا شده است. در ادامه نامه‌ای از زندانی سیاسی، آرش جوهری خطاب به مطلب احمدیان و در آستانه پانزدهمین سال حبس او خواهید خواند.

نامه‌ای بی سلام

برای تو می‌نویسم ای کوه صبر زندانی، برای قامت کوچکت، برای مهر صورتت که هنوز بازنایستاده از عشق به انسان‌ها، برای تو که شرافت و حبس بی پایانت قلم‌ها را شرمسار کرده.

نقش و نگار صورتت گویی هرشب و روز و سال درد و غمت را بر چهره‌ات نگاشته اند، گره‌های کوری شده‌اند برچهره‌ات و زخمی درون سینه.

از همان غم و درد و رنج می گویم که خیل عظیم‌مان ندیده‌اند درد و زخم‌هایت را، آری ندیده‌ایم‌ و نخواهیم فهمید که چگونه گذشت ۱۴ سال شب!

شاید سال‌ها هر صبح از خواب که برخواستی سوالی از خود پرسیده‌ای و می‌پرسی چه وقت تمام خواهد شد؟ آیا کسی فهمید، آیا کسی خواهد فهمید؟ بی‌شک هنوز هر صبح جواب می‌دهی که نه این دیوار نه این زندان مرا از پا نخواهد انداخت. این دیوار هر چقدر بلند، تنهایی هر چقدر طولانی، باز باور به برابری نخواهد نشست ازپا.

راستی درنامه‌ام سلام ندادام. چه کنم سلام عادت نشده هنوز برایمان، راستش سلام نیاز نیست در این یک سالی که تو را دیده‌ام حرف‌هایمان همیشه هرشب نصفه مانده و هر روز به هم اندیشه می‌کنیم. سلام آغاز است و ما سال‌هاست که شروع کرده‌ایم و ادامه خواهیم داد...

بدون سلام ادامه خواهیم داد فقط با مرگ می‌شود از پایمان در آورد.

هزاران سوال دارم اما لحظه‌ای که می بینمت سانسورچیان درونم دست به کار می‌شوند. ‌بگذار از تو بپرسم آیا عاشق شده‌ای؟ عشق کدامین پنجره‌ی انسانی را به رویت گشود؟

در این چهارده سال در اتاق تنگ و نمور، از ناخوداگاه، عطر زنی به سراغت آمده آیا؟

چه حسی دارد دلتنگی کوه کمند، چشمه‌های کردستان، اول نوروز و هلپرکه‌های پایان

دوست دارم در ذهنت باشم و ببینم به چه فکر میکنی. می‌دانی، من هیچ‌گاه بعد از این زندان آدم سابق نخواهم شد، ای کاش درد و رنجی درون ذهن و سینه نبود، ای کاش یخچال، تلوزیون و اجاق گاز بود و مانند کولبرها حملش می‌کردیم، آن وقت می‌توانستم لحظه‌ای کولبر رنج‌هایت شوم.

بگذار دیوار و زنجیر بسازند، درهم خواهیم شکست هرآنچه که به خاک و خون کشیده امروزمان را.

برای رفیق عزیزم، مطلب احمدیان، گر چه قامتش کوتاه ولی آرمانش بزرگتر از تمام دیوارهاست!

آرش جوهری، ۲۳ دیماه ۱۴۰۲، زندان اوین

برای دیدن محتوای نقل شده از سایت دیگر، کوکی‌های آن سایت را بپذیرید

کوکی‌های سایت‌ دیگر برای دیدن محتوای آن سایت‌ حذف شود

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.