ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نامه‌ای از بند زنان زندان اوین؛ پاسخی به فائزه هاشمی

این نامه به قلم یکی از زندانیان سیاسی بند زنان اوین است. در این نامه عملکرد و رویکرد سیاسی فائزه هاشمی در زندان اوین و نامه اخیر او از همین زندان به نقد کشیده شده است.

پرده اول (دموکراسی)

۱۲ تیرماه ۱۴۰۳، بیشتر بچه‌ها در هوا خوری بودند. فضا فضای هر روز نبود! غروب بود و دلتنگی. غروب را می‌توانستم از چهره‌ی تک تک‌شان ببینم. گفتم شاید جنس این دلتنگی از همان دلتنگی‌های عصرهای پنج‌شنبه باشد که همچون غباری چند ساعت از زندگی‌مان را فرا می‌گرفت. اما خودمان با هم‌دلی، هم‌صدایی، کنار هم‌نشستتن و آوازخوانی رنگ‌باختگی لحظه‌ای را از بین می‌بردیم و بار دیگر زندگی می‌بخشیدیم.

از بچه‌ها پرسیدم اتفاقی افتاده؟ وقتی جواب را شنیدم انگار پتکی بر سرم کوبیده باشند، شوکه شدم. مثل فیلمی سریع تصاویری از ۱۵ سال مبارزات زنان، زندانیان سیاسی و شهدای زن، زندگی، آزادی از جلوی چشمانم رد می‌شد. یک روز قبل از انتخابات و مشخص شدن جلاد جدید نظام، حکم اعدام یک زنِ فعال کارگری را صادر کردند. صدور حکم اعدام شریفه محمدی تنها می‌توانست یک معنا داشته باشد که ابزار سرکوب را تا آخرین لحظه و آخرین سطح استفاده می‌کنیم؛ یعنی از خیزش زن، زندگی، آزادی انتقام می‌گیریم. غم و خشمی توامان را در چهره‌ی بیشتر بچه‌ها می‌دیدم.

در طول هفته‌های گذشته، بحث‌هایی در مورد انتخابات، صلاحیت نامزدها، برنامه‌هایشان را در بند داشتیم. از تماشای مناظره‌های مابین نامزدها خیلی ملموس مستأصل بودن نظام و عدم وجود برنامه‌ای منسجم جهت گذر از مشکلات اقتصادی و سیاسی و اجتماعی را می‌توانستیم مشاهده نماییم. در تمام شب‌هایی که مناظره‌ها را می‌دیدیم و در مورد وعده‌های سرخرمن نامزدها و سطحی بودن برنامه‌هایشان بحث می‌کردیم، فائزه هیچ‌جا نبود و مناظره‌ها را تماشا نمی‌کرد چون جنس تازه و موجود از جنس خودش بودند و انگار نیازی به نشستن پای مناظره‌ها را نمی‌دید؛ چون خودش تاریخ زنده‌ای بود از فریبکاری و دروغ‌هایی که بنام سازندگی، به چپاول غنای طبیعی و فرهنگی این سرزمین برخاسته بودند. تحلیلش در مورد انتخابات همچون تحلیل‌های دیگرش سطحی و بدور از درک واقعیت‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بود. تنها حرفش این بود «پزشکیان منتخب ما نیست و انتخابات از دید من تحریم است» تصویری بسیار رادیکال را از خود نشان داد که انتخابات را تحریم می‌کند. طوری وانمود می‌کرد که حتی خانواده‌اش از این شجاعتش اطلاع نداشته اند. اما در واقع تمامی این‌ها پرده‌هایی از نمایشی بود که بازیگرش خود فائزه و چند نفر محدود بودند که با تاکتیک‌های مختلف دور خود جمع کرده بود. خانم فائزه تصویری شجاعانه را در نامه‌اش از خود نشان داده اما در واقع این تصویر، تصویر شخصیت ترسویی است که جسارت دیدن خود را در آینه مقابلش نمی‌بینید. تاریخ جوامع اینگونه است که روزی آینه را مقابل مقتدران قرار می‌دهند که جنایات‌ها و رنج کُشی‌هایشان را ببینند.

تصویر مقابل فائزه به قدری وحشتناک است که خود و سلاله‌اش را در آن نمی‌بیند. به همین دلیل نوک پیکان را به سوی چپ‌ها و حقوق‌بشری‌ها چرخانده. اگر اندکی می‌توانست با جسارت برخورد کند، در نامه‌اش از بی‌احترامی‌های کلامی‌اش که مکرراً به خودش اجازه می‌دهد به هر کسی بی‌حرمتی کند تا جایی که ادبیات کوچه بازاری‌اش (توهین‌هایش) باعث شد بچه‌ها از رفتن به بازی والیبال امتناع کنند. این یک قمار سیاسی است که چند نفر را دور خود جمع کنی و آنها را تشویق به همکاری با نظام و رای دادن کنی. شخص رادیکالی که خود تحریم می‌کند و دیگران را سوق می‌دهد اگر رای بدهید، مشمول عفو قرار می گیرید. انگار رای آنها امضای آزادی‌شان بود. اگر اندکی فرهنگ خودانتقادی را می‌دانست وقتی او را نقد می‌کردیم که به جزئی‌ترین قانون بند که رعایت سکوت در ساعات خاموشی است، پایبند باشد منتقدان را تهدید نمی‌کرد که فردا از ساعت ۶ صبح، صبحانه می خورم. تا آخرین لحظه و بعد از صدور حکم شریفه[محمدی] نیز تبلیغاتش برای رای دادن ادامه داشت. هیچ‌گونه تأسفی را در چهره‌اش نمی‌شد دید. زیرا اعدام برای او و سلاله‌اش پدیده‌ای غریب نبود. تنها تحلیلی که از صدور حکم شریفه داشت این بود که «برای کم کردن رأی‌های پزشکیان این کار را کرده اند».

با وعده‌های زرق و برق دار فائزه، نهایتاً چند نفر توجیه شدند که صبح روز جمعه با مانتو و شال‌های پیچیده شده در زیر بازویشان و به شیوه‌ای پنهانی و رذیلانه، برای رای دادن و امضای حکم آزادی‌شان به راه بیافتند. حکومتی که یک روز قبل حکم اعدام یک زن کارگر را صادر می‌کند، امروز مهر تایید و صلاحیت می‌گیرد. تایید حکومت اعدامی در یک بند سیاسی یعنی تضعیف بنیان‌های اخلاقی جامعه، یعنی جامعه‌ای که حافظه سیاسی‌اش تضعیف گشته. در این بند این وظیفه را که تضعیف و پاکسازی حافظه‌ی سیاسی جامعه بود را خانم فائزه به عهده گرفته بود و با تمام توانش تلاش می‌کرد در یک فضای سیاسی در تعبیر خود فائزه این است که گویا «بر سر دوراهی» مانده، وجود تفاوت‌مندی فکری، ایدئولوژی و عقیدتی پدیده‌ای معمولی است. اما دستاورد مهم و افتخار بزرگ بند زنان این است که همواره سعی داشته و دارد که نیرویش را در جهت تقویت ارزش‌ها و رنج‌های مشترک افکار، عقاید، اتنیک‌ها بگذارد و نتیجه‌ی این تلاش رسیدن صدای اعتراض بند زنان اوین به جهانیان است.

تضعیف حافظه تاریخی جامعه را به قدری توانمند انجام داد که کسانی را که در دهه ۶۰ با اتهام «منافقین» و حتی امروز هم بر سر دار می‌برند، دور خود جمع کند. اینجاست که می توان گفت «عاشق جلاد خود بودن»؛ اپورتنیسمی که در هیچ کدام از فعالیتها شرکت نکردند و در کنار نماد اقتدار قرار گرفتند و جبهه مردمی را گذاشتند و در راستای هدف قرار دادن چپ‌ها و حقوق بشری‌ها به فائزه پیوستند. همان‌هایی که ادعایی سرنگونی دارند و آن زمان که بچه‌ها با مأموران درگیر شدند کجا بودند؟! فرصت طلبانی که مجاهدمابانه در زندان اسیرند.

ابتدایی‌ترین اخلاق اجتماعی در جوامع این حق را برای افراد آن جامعه در نظر می‌گیرد که در صورت نپذیرفتن مسئله‌ای اجتماعی، حق اعتراض دارند و این یک واقعیت است که اعتراض نقض دموکراسی نیست. صبح روز جمله گروهی از بچه‌های (چپ) جلوی در مشبک سبز رنگ ایستاده بودند و به کسانی که می‌خواستند برای رأی دادن بروند می‌گفتند اگر می‌خواهید رای بدهید مشکلی نیست، فقط این را بدانید که دیروز حکم اعدام یک زن فعال کارگری صادر شده و این رفتن، تاریخی می‌شود. پس سرتان را پایین بیاندازید و بروید رای‌تان را بدهید. ما هم حق اعتراض داریم و این‌گونه صدایمان را نه به شخص شما بلکه به سیستم اقتدار می‌رسانیم. درهای بسته شده، آمدن رئیس حفاظت زندان و فریادهاش بر سر رای دهندگان که ما رأی شما را نمی‌خواهیم و با رای شما این حکومت به جایی نمی‌رسد، نهایت حقارت
و ضعف موضع رأی دهندگان و اسپانسرشان (فائزه) و ضعف حکومت موجود را می‌رساند.

تحلیل دیکتاتور بزرگ (فائزه) از این اعتراض جمله‌ای بود که روی بورد نوشته بود: «آنهایی که اجازه رای‌دادن نمی‌دهند دیکتاتورهای کوچکی بیش نیستند». این تفسیرش اوج دیکتاتور بودن و ذهنیت فاشیستی را بیان می‌کرد که حتی برای فحش‌هایش و مخاطبان فحش‌هایش هم طبقه قائل بود: «دیکتاتور کوچک»

پرده دوم (فریاد جهانی بند زنان)

۲ مرداد ۱۴۰۳ با دومین حکم اعدام «پخشان عزیزی»، مددکار اجتماعی روبرو شدیم! زندگی با شخصی که بعد از ۱۳ ماه بلاتکلیفی و تحمل انواع فشارهای فیزیکی و روانی حکم اعدام می‌گیرد، زندگی با انسانی است که هر لحظه مرگ را می‌زید.

اما مصمم بودن پخشان و شیوه‌ی مقابله‌اش با حکم اعدام به تمامی بچه‌ها روحیه‌ای بالاتر داد. خشم و انزجارمان را با تحصن در حیاط، شعار، اعتصاب غذا، ارائه‌ی سمینارهایی در رابطه با اعدام و ... به نشان می‌دادیم. موضع بند زنان در «نه به اعدام» بازتابی بین‌المللی داشته و دارد و این حقیقتی است که حکومت بدنبال برنامه‌ای است که این صدای اعتراض را خفه نماید. اکثر بچه‌ها بخاطر موضع‌گیری‌شان از «تماس و ملاقات» محروم شده بودند اما وضعیت موجود بهاهای والاتر از این را می‌طلبید که بچه‌ها علی‌رغم تلاش‌های «باند خنثی‌سازی و تخریب» (فائزه) تا آخرین لحظه و اکنون نیز تا پای جان و تا پایان ایستاده‌اند.

پرده سوم (سیاه‌نمایی بند زنان)

مرخصی سه روزۀ فائزه و بازگشت ضرب‌العجلی به بند دقت همگان را جلب نمود. مخصوصاً با مجله‌ایی «اندیشه پویا» و سرمقاله‌ای به نام [...] دایره‌ی جنگ روانی و سیاه‌نمایی‌هایش را وسیع‌تر کرد، گویا وظیفه‌دار شده بود که وجه‌ی بند زنان بالاخص «جبهه دموکراتیک» (چپ و حقوق‌بشری) را تخریب نماید. وظیفه‌دار شده بود که غائله بند زنان را ختم کند. شاید در ازایش آزادش کنند. آن‌هم با سناریویی که مبادا خواب «دختر عمه‌اش» تعبیر شود. برای تعبیر نشدن خواب دختر عمه و کیلش آغاسی، برادرش محسن به ملاقات داستان می‌روند که گویا امنیت جانی ندارد. به فائزه و همراهانش در بند و خارج از بند یک جمله می‌گویم که خود خانم فائزه در نامه‌اش به آن اشاره کرده بود: «بزرگترین استعداد یک دیکتاتور قدرتش در فاسد کردن است». الحق و انصاف درس اقتدار، دیکتاتور بودن، فاسد نمودن و تخریب را خوب آموخته‌ایی.

اما این را هم بگویم که بسیارند کسانی که همین لحظه برای دروغ‌هایت جواب داشته باشند و به تو بگویند که چندبار سویا پلو، پنیر ترش و ماست فاسدشده زندان را خورده‌ای؟ چندبار برای اعزام به دکتر هفته‌ها و ماه‌ها منتظر ماندی؟ چرا روز و سالن ملاقاتت ویژه است؟ چرا هر هفته ملاقات داری؟

اینها را هم‌بندی‌هایت که من و ما باشیم را جوابگو هستیم: زیرا تو دیکتاتور بزرگی هستی که حقیقت و ارزش را بر اساس علایق و سلایق خودت تعریف می کنی. حقیقت از منظر تو یعنی تو و امثال تو! همان حقیقتی که اکنون نتانیاهو خود را با آن معرفی می‌کند از جنس حقیقی است که تو خود را به آن نمود می‌دهی. انتشار نامه‌ات چند روز قبل از سالگرد خیزش زن، زندگی، آزادی برای تخریب بند سیاسی که با حکم اعدام روبروست، چیزی نیست بغیر از خوش خدمتی و اثبات حسن نیست به نظام مطلقه‌تان. گفته بودی که سر دوراهی هستی؟ در اوایل خیزش برای اینکه سرت بی‌کلاه نماند رنگ عوض کردی و در جبهه‌ی مردمی قرار گرفتی و الان که اصلاحات دست و پا می‌زند، باز برای بی‌کلاه نماندن سرت و سهم الارث بردنی از قدرت دست به تخریب بند زنان مبارز و مقاوم زدی.

فقط این را بدان که خویشتن‌داری و سواد سیاسی-اجتماعی کسانی که سعی در تخریبشان داری آن‌قدر والاست که هیچ‌گاه اجازه نمی‌دهند تو و باندت به اهدافتان برسید؛ زیرا من و ما نیرویمان را در نیروی خلقی می‌بینیم که همراه ما فریاد بر می‌آورند که «ایستاده‌ایم تا پایان».

یکی از زندانیان به بند زنان اوین
شهریور ۱۴۰۳

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • سیما

    این متن جز فحاشی چیزی نداشت. دفاعی از فائزه ندارم اما این ماجرای سلاله و عاشق جلاد و اینا چیه؟! از یک سری مسائل به عنوان بدیهیات حرف زده شده. در حالی که این طور نیست.

  • پری .ک

    فائزه را فحاش و ***... گفتن توهین نیست ؟ اگر شخصی از توهین می رنجد خود نباید همین کاررا حتی بیشتر و غلظت تر انجام دهد. چپی که جرات افشای اینکه چپ است راندارد(به خاطر خیانت هایی که به‌همین "خلق" کرده ) و در خفا نیز نقد می‌کند، و نامی از خود نمی گذارد ، آیا صداقت دارد؟+ .مردم همانقدر لز یک دیکتاتور ظالم متنفرند که از یک چپ دورو

  • محمد رحیم

    با درود بر فائزه هاشمی من 71 سال عمر کرده ام و شاهد وقایع اواخر دهه 1340 و دهه 1350 بوده ام نوشته حاضر مرا به یاد بیانیه تقی شهرام به نام " اعلام مواضع" انداخت نویسنده نامه سرگشاده بالا بر شرایط مرگبار این 70 سال اخیر اشراف نداشته است و گرنه به نامه خانم فائزه هاشمی این گونه نمی تاخت عزیزان زندانی دوران ماجراجویی های انقلابی (آوانتوریسم انقلابی) مدت هاست که به سر آمده و "شاید" دوران انقلابی گری هم به سر آمده باشد دوران تحول خواهی و اصلاحات اجتماعی برای بهزیستی است دیگر استفاده از کلمات تند مانند کلمه "رذیلانه" به سرآمده حقوق بشر قابل احترام است و حقوق شهروند در دستور کار ... ای کاش نویسنده نامه سرگشاده می دانست 16 میلیونی که به دکتر پزشکیان رای دادند به پزشکیان رای ندادند به "امکان تحول و تغییر "رای دادند توهین های شما به 16 رای دهندگان به پزشکیان نه قابل اغماض است و نه قابل فراموش شدن روی کار آمدن دکتر پزشکیان از نتایج پس زمینه های طوفان "زن زندگی آزادی" است

  • برد بردلی

    شکی نیست که این نقد نامه مورد پسند اصلاحطلبان ضد چپ و ضد کمونیست نیست!

  • محمد رحیم

    درود بر شما میهن‌پرستان و آزادی‌خواهان در یک "آسیب شناسی شتابزده" می توان موارد زیر را مطرح کرد 1- انقلاب بهمن 1357 "نه فتنه بود و نه توطئه" به معنی واقعی کلمه "انقلاب" بود که در نبود نیروهای پیشتاز و سازمان یافته (در آن مقطع تاریخی مشخص) در مدت سه سال بعد از بهمن 1357 شکست آن انقلاب به صورت کامل آشکار گردید 2- باید پذیرفت که از انقلاب مشروطه تا تاکنون ملت ایران از گذرگاههای تاریخی مهمی عبور کرده است ولی بهتر است بعد از گذر از هر گلوگاه تاریخی همچنان به قبل از آن بیندیشیم و روندها را در پیوستگی تاریخی خاص خود بررسی نماییم و انقلاب شکسته خورده سال 1357 نیز چنین است که بهتر است قبل و بعد آن را در پیوستگی مورد توجه قرار گیرد 3- دو اشتباه بزرگ قبل از انقلاب 1357 - اشتباه شاه در تداوم دیکتاتوری و در نهایت تشکیل حزب رستاخیز - اشتباه نیروهای مترقی و آزادی خواه در عدم درک نتایج رفرم شاه در انقلاب سفید 1341 4- عدم درک فانتزی و لوکس بودن حقوق بشر و کم بهاء دادن و جدی نگرفتن حقوق شهروندی توسط نیروهای مترقی بعد از شکست انقلاب 1357 5- خونبار بودن مبارزات اجتماعی دلیل حقانیت تاریخی هیچ نیروی اجتماعی نیست آنچه اصالت دارد "زندگی" است و آنچه رسالت دارد مبازره خستگی ناپذیر برای بهزیستی در حد امکان و در شأن انسان است 6- جنبش شکوهمند " زن، زندگی، آزادی" در سال 1401 در محتوای خود غیر سیاسی و صرفا اجتماعی - مدنی بوده است دو اشتباه بزرگ در مورد این جنبش شکوهمند اتفاق افتاد - اکثر افراد شرکت کننده در جنبش "زن، زندگی، آزادی" به اشتباه برداشت کردند که این جنبش سیاسی و حاکمیت برانداز است - حاکمان بی سواد و مردم ستیز ، ... هم به اشتباه جنبش "زن، زندگی، آزادی" را یک جنبش سیاسی دانستند و بدان برخورد سیاسی – امنیتی کردند و این شد که پرداخت کنندگان هزینه در جنبش "زن، زندگی، آزادی" دچار سردرکمی شدند و در انتخانات بر طبل تحریم انتخابات کوبیدند 7- تحریم کنندگان انتخابات ریاست جمهوری 1403 چه در داخل (بخصوص زندانیان سیاسی در زندان ها) و تحریم کنندگان در خارج ( بخصوص تحلیل گران تلویزیون اسرائیل اینترنشنال و سلطنت طلبان) چنان دچار سردرگمی گسترده ای شده اند که بعید است به سادگی بتوانند از این سردرگمی خارج بشوند 8- شرایط بعد از ابراهیم رئیسی و روی کارآمدن دکتر پزشکیان نیازمند تحلیل واقع بینانه دیگری است

  • محمد رحیم

    دوستتان عزیز لطفا حساب «رهبران اصلاح طلب» را از حساب «اصلاح طلبی اجتماعی» از هم جدا کنید رهبران اصلاح طلب خیلی خیلی از مطالبات «اصلاح طلبی اجتماعی» عقب ترند رهبران اصلاح طلب درصدد مهار «اصلاح طلبی اجتماعی اند» تقابل «رهبران اصلاح طلب» با توده های اطلاح طلب بزودی خودش را نشان خواهد داد دقیقاً درست فرمودید شکی نیست که این نقد نامه مورد پسند اصلاحطلبان ضد چپ و ضد کمونیست نیست!