مائوریتزیو کاتلان: نقد طنازانۀ دنیای هنر
فیروزه زمانی ـ مائوریتزیو کاتلان هنرمند ایتالیایی را با مجسمهها و اینستالیشنهای فراواقعیاش میشناسند. رویکرد او که به نظر خودش دستی در هنر ندارد سبب شده است او را دلقک و مسخرهباز دنیای هنر بشمارند. او صرفاً نقاش یا مجسمهساز نیست. تخصص او شیطنت خلاقانه است، هنر هزل مفهومی.
آیا تا به حال اثر هنری را خوردهاید یا در آن ادرار کردهاید؟ اینستالیشنها و مجسمههای مائوریتزیو کاتلان، هنرمند ایتالیایی ۶۳ ساله، به معنای تحتاللفظی کلمه این امکان را به شما میدهند! کاتلان با این رویکرد عینی سربهسر ثروت، قدرت، استخفاف فرهنگی و چاخانهای دنیای هنر میگذارد. کارهای هنری او میپرسند: دست کیست که بر هنر، جامعه، زندگی و مرگ حکم میراند؟ در سال ۲۰۱۶، کاتلان توالتی از طلای خالص را در گوگنهایم نصب کرد که میشد در آن شاشید و اسمش را گذاشت «آمریکا». علیرغم پتانسیل این کار برای تحریک و دلخوری بازدیدکنندگان، کاتلان توانست با زیرکی مخاطبانش را به وجد آورد. «آمریکا» از سال ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۷ در توالتی در موزۀ گوگنهایم نصب شده بود و بازدیدکنندگان خوش ذوق در این مدت قشقرقی در رسانههای اجتماعی به راه انداخته بودند. فرانچسکو بونامی در مصاحبهای که برای نمایش آثار دیگری از کاتلان در پکن انجام شده دربارۀ «آمریکا» میپرسد: «قرار بود آمریکا اثر هنری عمومی باشد و هر چند نفر که میخواهند در آن بشاشند. حالا در مجموعهای خصوصی است و شاید فقط چند نفر از آن استفاده میکنند. چه حسی داری؟» کاتلان در پاسخ میگوید حس خوبی ندارد:
از معنای این کار هنری کاسته شده. وقتی عامۀ مردم میتوانستند از چیزی تا این حد ویژۀ نخبگان استفاده کنند، معنای این کار هنری به اعلا درجه فعال میشد. البته بخشی از معنایش موکول به مواجهۀ بین مادهای ارزشمند مثل طلا و مواد پستی است که از بدن دفع میشود. امیدوارم صاحب این کار خودش را در آن خالی کند تا معنای اثر هنری را به آن برگرداند.
معروفتر از «آمریکا»، موزی است که کاتلان با چسب برزنتی به دیوار نمایشگاه آرت بیزل در میامی چسباند. این کار با نام «کمدین» به قیمت ۱۲۰ هزار دلار به فروش رفت و بازدیدکنندگان چندین بار آن را کندند و خوردند که دوباره جایگزین شد. «کمدین» نمادی بود از چرت و پرت بازار هنر، پرفرمنسی به سبک دوشان از هستی تراژیک ـ کمیک هنرمند مدرن. کاتلان میگوید:
در این فکر بودم که نقاشی چیست؟ نقاشی قابلفهمترین سپهر نمادین در تاریخ هنر است. هر کسی، واقعاً هر کسی، میتواند تکهای چوب، بوم یا کاغذ مستطیل یا مربع بردارد، چیزی رویش بمالد، از رنگ و گه و جگن، روی دیوار نصبش بکند و هر کسی که میبیندش خیال کند نقاشی است. مهم نیست خوب باشد یا بد. من هم در فکر چیزی بودم که نقاشی نیست اما میتواند با نقاشی رقابت کند. چیزی که هر کسی ببیند سردربیاورد چیست. فکر کنم همه میدانند موز چیست.
خلاقیت در آمیخته با شیطنت
مائوریتزیو کاتلان در سال ۱۹۶۰ در پادوآ ایتالیا به دنیا آمد. او هنرمندی مفهومی است که با کارهای خرابکارانهاش معروف است. علیرغم اینکه با انتقاد هجوآمیز از دنیا و جامعۀ هنری بحث و جدل فراوانی بهراه انداخته است، اما با مهارت از عهده برآمده است که مخاطبان و هنرمندان را شیفتۀ خود سازد و البته این شیفتگی را با خلاقیت و شیطنت حفظ کند.
در کار بدون عنوان سال ۱۹۹۱ که گزارش پلیس از ادعای کاتلان است مبنی بر سرقت کار هنری «ناموجود»، تاریخ تولد این هنرمند ۲۱ سپتامبر ۱۹۶۰ عنوان شده است. کاتلان که نمیتوانست برای نمایشگاهی کار «تولید» کند، شب قبل از افتتاح به نزدیکترین پاسگاه پلیس مراجعه کرد و گزارش داد کاری که وجود خارجی ندارد دزدیده شده است. بالاخره پلیسی را قانع کرد که با جدیت تمام گزارش قانونی را ثبت کند. سپس این گزارش را قاب کرد و در گالری به نمایش گذاشت. این هزل از سرقت اثری هنری که وجود خارجی ندارد، در اصل بیانگر رویکرد کلی کاتلان به تولید هنری دنیای معاصر است. او قبل از اینکه در اوایل دهۀ ۱۹۹۰ به مجسمه و هنر مفهومی روی بیاورد، چند شغل را امتحان کرد، از جمله طراحی مبلمان. او که هنرمندی خودآموخته است سریعاً به خاطر خوشمزگی و ذوقی که در امحای خط تمایز بین هنر و واقعیت داشت به شهرت رسید.
مائوریتزیو خودش را هنرمندی «تنبل» توصیف میکند و به گاردین گفته که «بیکاره» است. برخی از اعمال او این ادعا را ثابت میکنند. برای مثال، در سال ۱۹۹۲، گروهی از اهداکنندگان کمک مالی را جمع کرد تا ۱۰ هزار دلار به او بدهند و او هم این شرط را بپذیرد که تا یک سال کاری به نمایش نگذارد. در دوسالانۀ ونیز ۱۹۹۳، فضای نمایشگاهی خودش را به یک شرکت تولید عطر اجاره داد و با این کار اعلامیهای اعتراضی صادر کرد (و البته سود هم برد). در نمایشگاهی در تورین ایتالیا، چند ملحفه را به هم گره زد و از پنجرهای آویزانشان کرد که بازدیدکننده با دیدنش تصور میکرد هنرمند از ساختمان در رفته است. نگاهی به چند اینستالیشن و مجسمۀ او بیندازیم:
آمریکا، ۲۰۱۶، تندیس طلایی
کمدین، ۲۰۱۹، هنر مفهومی- تندیس
عشق (در ایتالیایی انگشت)، ۲۰۱۰، سنگ مرمر کارارا
قرن بیستم، ۱۹۹۷، اسب مومیایی آویزان از زنجیر
کشور زیبا،۱۹۹۴
بابایی، بابایی، ۲۰۰۸
کاپوت، ۲۰۱۳
نفس، ۲۰۲۳
ساعت نهم، ۱۹۹۹، رزین پلیاستر، موی طبیعی، لوازم تزئینی، سنگ، فرش
در اینستالیشن «ساعت نهم»، هنرمند پاپ ژان پل دوم را به نمایش گذاشت که شهابسنگی به او برخورده و او را به خوابی ابدی فروبرده است. مجسمۀ هیتلر در اندازۀ کودکی چند ساله که زانو زده است با عنوان «او» یا مجسمۀ زنی به نام بتسی که در یخچالی کز کرده از دیگر اینستالیشنها و مجسمههای بحثبرانگیز اوست. با این وجود و علیرغم فروش میلیونی کارهایش، برخی مائوریتزیو را مردی شیاد میدانند. در مصاحبۀ سال ۲۰۲۲با فرانچسکو بونامی که میپرسد: «میترسی نادیدهات بگیرند؟» جواب میدهد:
خیلی! بدترین ترس عمرم بوده! خیلی طول کشیده به اینجا برسم و هنوز هم میترسم با لگد بیرونم بیندازند. میترسم دیر یا زود بفهمند مهمان ناخواندۀ دنیای هنرم و بیرونم بیندازند.
یک هنرمند غیرخودی
و اما خلاقیت این هنرمند ـ شیاد حدومرز نمیشناسد. او حتی در کارهای خود نیز دست میبرد. در نمایشگاه مرکز هنرهای معاصر پکن در سال ۲۰۲۲، کاتلان پاپ «ساعت نهم» را به بیخانومانی تبدیل کرد که کفترها رویش نشستهاند، حاکی از سرنوشت محتمل اولیای کلیسای کاتولیک بعد از سونامی رسواییهای جنسی. همچنین بر سر هیتلر در مجسمۀ «او»، پاکتی کشید. او دربارۀ این دستکاریها میگوید:
همیشه این قانون ریاکارانۀ آمریکا که باید شیشۀ مشروب را در کیسهای کاغذی مخفی کنی، به نظرم جذاب رسیده. خیلی وقتها به راحتی میشود از چهرۀ شخص فهمید لیموناد نمینوشد. به همین خاطر فکر کردم میشود قیافۀ هیتلر را با همین کیسۀ کاغذی قایم کرد.
کاتلان با پاکتی که روی چهرۀ هیتلر کشید، لایۀ دیگری به اینستالیشن «او» افزود که دمدستیترین تعبیر آن «ریاکاری» دنیای بعدِ هیتلر و قایم کردن اندیشۀ هیتلری در کیسۀ پاکتی است.
نسخهای از مجسمۀ «او» که در سال ۲۰۲۲در مرکز هنرهای معاصر پکن به نمایش درآمد
داوری نهایی، ۲۰۲۲ (نسخۀ جدید ساعت نهم) در نمایشگاه مرکز هنرهای معاصر پکن
یکشنبه، ۲۰۲۴، گالری گاگوسیان نیویورک
تصویری که کاتلان از خود به عنوان «غیرخودی» دنیای هنر معاصر دارد، اغلب در قلب کارهای شیطنتآمیز اوست. پینوکیوی اثر «بابایی، بابایی»، همان عروسک چوبی که در اشتیاق آن است که پسری واقعی باشد، در بین کارهای مضمونی این هنرمند از باب اشاره به خود هنرمند اهمیت خاصی دارد. کاتلان همواره نگران بوده که مبادا واقعیت منزلت هنریاش زیر سؤال برود.
از سوی دیگر در آخرین کارهای این هنرمند بذلهگو ردپای واضح سیاست عیان شده است. همانطور که در تصویری از «یکشنبه» میبینیم، فیگوری مرمرین رو به دیوار روی نیمکتی دراز کشیده است و مایعی آرام روی کف گالری میچکد. در نگاه اول، پشت فیگور را میبینیم. بعید نیست به دلیل سوراخهای گلوله روی دیوار انتظار داشته باشیم این مایع خون باشد، یا اشک. اما اگر فیگور را دور بزنیم میبینیم با زیپ باز و آلت به دست در حال شاشیدن بر کف گالری است. از آن لحظاتی که کاتلان مچت را میگیرد. آیا کتاب کارهای هنرمندی که زمانی موز را با چسب به دیوار نمایشگاه میزد ورق خورده و او اکنون توجه خود را از نقد دنیای هنر به نقد سیاست و قدرت معطوف کرده است؟ در دوسالانۀ ۲۰۲۴ ونیز، کاتلان پاهای نعش «در سوگ مسیح» مانتنا (حدود ۱۴۳۸) را روی دیوار بیرونی زندان زنان نقاشی کرد. این نقاشی بخشی از نمایشگاه گروهی غرفۀ رؤیای مقدس بود که داخل زندان زنان برگزار میشد و کار کاتلان تنها اثری بود که زندانیان قادر به دیدنش نبودند.
پیکربندی دوبارۀ تاریخ هنر
کارهای کاتلان نوعی نقلقول یا پیکربندی دوبارۀ تاریخ هنر است! او مخاطبش را حتی در بازنمایی تلخترین واقعیتها میخنداند. تماشای کارهایش شما را یاد خوش مشربی دوشان و قیافۀ عبوس اندی وارهول میاندازد. کاتلان همچون دوشان عظمت زندگی را به سخره میگیرد و جناسهای بصری و کلامی دربارۀ زندگی و تاریخ هنر میسازد. در پاسخ بونامی که «کمدین» را با «چشم» دوشان مقایسه میکند، کاتلان میگوید: «شاید کمی متکبر به نظر برسم، اما «کمدین» روراستتر از «چشمه» است. دوشان یک شیء را برداشت و بهعنوان مجسمهای انتزاعی عرضه کرد و بیننده را با عرضۀ آن و با امضایش فریفت. «کمدین» دو عنصر چسب و موز را در همان زمینۀ موجود روی دیواری سفید به نمایش میگذارد. در واقع عرضۀ «کمدین» در یک نمایشگاه هنری این تلقی [را که چسب و موز همان چسب و موز هستند] کمی عوض کرد، اما نه زیاد.»
در برخی از کارها که حیوانات تاکسیدرمی شدهاند، یا فیگورهایی آویزاناند یا خودکشی کردهاند، نشانههای وارهولی توجه به مرگ دیده میشود. کاتلان رویکردی طناز و پرزرقوبرق دارد. تماشای کارهایش سگ اندلسی بونوئل و دالی را به ذهن متبادر میکند. دو سورئالیستی که میخواستند مرزهای دنیای بورژوایی و نهادهای عظیم مدرسه، دولت، خانواده، عشق و مسخرگی را با فیلم ۱۶ دقیقهای خود از میان بردارند. کارهای کاتلان نیز همچون سورئالیستها، با واژگونسازی بازنماییهای اجتماعی معمولاً بذر اضطراب را در تخیل جمعی میپاشد.
نظرها
نظری وجود ندارد.