دیدگاه
به مناسبت برگزاری کنسرت فرضی پرستو احمدی: کنش فردی با ماهیت جمعی و سراسری
شاهپور شهبازی در این دیدگاه ضمن تصدیق فرود و رکود جنبش انقلابی در ایران، اعتراض آهو دریایی و برگزاری کنسرت اعتراضی پرستو احمدی را نمونههایی از کنشهای رادیکال فردی برمیشمرد که به دلیل نشانهگرفتن تضاد اصلی جامعه نشانه «ماهیت جمعی و سراسری» دارند.

پرستو احمدی

در «دوران جنبش انقلابی» تمام شرایط برای قیام سراسری آماده است. جامعه یک خرمن باروت آماده است که با یک جرقه به عنوان کاتالیزور طوفان انقلابی به پا میکند. این مهمترین ویژگی «دوران جنبش انقلابی» است.
سالهای ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۱ را میتوان «دوران جنبش انقلابی» محسوب کرد که هر حادثهی کوچک پتانسیل تبدیلشدن به یک قیام سراسری و مردمی را داشت. قیام ۹۸ به دلیل گرانشدن قیمت بنزین و انقلاب شگفتانگیز ژینا در پی کشتهشدن مهسا امینی شعلهور و سراسری شدند. در فاصلهی این دو نقطه عطف، انبوهی از اعتراضات که هر کدام در حد یک قیام منطقهای محسوب میشد، به وقوع پیوست. اما با شکست «ژینا» دوران «جنبش انقلابی» به پایان رسید و فجایع عمومی از جمله فقر، گرانی، فساد، اعدام، سالگرد قیام آبان و انقلاب ژینا، کشته شدن ۵۲ کارگر زحمتکش معدن و حتی جنگ با اسرائیل و… به تعداد اعضای یک مهد کودک هم اعتراض برنیانگیخت؛ و رکود بر جنبش انقلابی سایه افکند.
پس از شکست…
انقلاب ژینا نه تنها مهمترین حادثهی سیاسی ایران بعد از به قدرت رسیدن کاست آخوندها بود بلکه مترقیترین و رادیکالترین رویداد تاریخی این کشور بود، اما ایران این بزرگترین شانساش را برای تحقق آزادی از دست داد. با وجود این، اما جمهوری اسلامی هم عملاً با «ژینا» به پایان رسید و دفن تاریخی شد. تمام هیئت کذایی و توهمات جمهوری اسلامی فروریخت، حکومتی هیولایی که «در مرکز کائنات نشسته بود، آرام چپق سفالین خود را دود میکرد و حتی چراغی هم برای خودش روشن نمیکرد، چرا که خورشید، ماه و ستارگان چون شبچراغهای فرمانبر همراه با چیزهای خوب پیرامون او میچرخیدند.» [مارکس، سانسور و آزادی مطبوعات، ترجمه حسن مرتضوی، چاپ ۱۳۸، انتشارات اختران، ص. ۱۱۳.].
نسل جوان و علیالخصوص زنان ایران در میدان مبارزه در اوج کمال ظاهر شدند. متأسفانه اما مردم بهرغم تحسین و همدلی به شکل انبوه به آنها نپیوستند و امکان سرکوب گستردهی انقلاب ژینا را برای نظام جمهوری اسلامی فراهم کردند. زنان و نسل جوان به عنوان موتور محرک جنبش انقلابی تمام انرژیشان را صرف مبارزه کردند اما به دلیل اینکه مردم به شکل سراسری و به موقع یاریشان نکردند. انرژیشان در ساعت و لحظهی تاریخی درست، به شکل جمعی و ناگهانی تمام شد.
تمام اعتراضات بعد از شکست «ژینا» فاقد انرژی و شور و شوق انقلابی بود. شعارها صرفاً در حد شعار باقی ماندند. نه حاکمیت و نه حتی معترضان شعارهایی را که بر زبان میآمد جدی نمیگرفتند. امروز شعار میدهند «میجنگیم، میمیریم، حقمونو پس میگیریم»؛ یک ساعت بعد همه سرکار حاضر میشوند. با وجود این، و علیرغم شکست انقلاب ژینا دیگر کسی از ترس سرکوب عریان پچپچ سیاسی نمیکند اما نظام جمهوری اسلامی هم وقعی به شعارهای سیاسی کلیشهای که فقط معطوف به خواستهای صنفی است و دولت را به مثابهی علت اصلی هدف میگیرد، نمینهد، درست برخلاف شعارهای رادیکال در «دوران جنبش انقلابی» که مستقیماً نظام ولایی را به عنوان علت اصلی بحران، هدف قرار میدادند.
بعد از شکست روح مقاومت، مبارزهی سیاسی انقلابی به رخوتِ رکود نشست. مسلماً مقاومت مدنی فردی و جمعی ادامه پیدا کرد. مردم کماکان از دستاوردهای انقلاب ژینا در کوچه، خیابان، مدرسه، دانشگاه، بیمارستان، اداره، کارخانه و... دفاع میکنند و نظام جمهوری اسلامی بهرغم تمام فشارها و حتی ارائهی قانون حجاب برای زورآزمایی و عقبراندن جامعه به پیش از نقطه عطف «ژینا» تاکنون موفق نبوده است. اما بر این مقاومتهای فردی و جمعی روح مبارزهی «دوران جنبش انقلابی» حاکم نیست. روح مقاومت و مبارزه در دوران جنبش انقلابی از دلِ انتخاب شعارهای رادیکالی بر میآید که علت اصلی بحران را که «ماهیت سراسری» دارد و بیان آرزوها و آرمانهای استراتژیک جامعه است، نشانه میرود.
با وجود این، به دلیل اینکه شرایط مادی انقلاب رفع نشده است و مردم ایران در چند دهه اخیر نیز نشان دادهاند، کماکان غیرقابل پیشبینی هستند، همیشه امکان اینکه یک حادثه به مثابهی کاتالیزور، انرژی ذخیره شده معترضان بالقوه را آزاد کند و این میانجی قیام سراسری شود، وجود دارد.
از «نیاز ملت به قهرمان» تا «روح قهرمانی ملت»
حوادث سیاسی بعد از شکست انقلاب ژینا، در دوران رکود جنبش انقلابی تا به امروز نشان میدهد که در همهی حوزهها زنان به عنوان پیشگامان مبارزه برای زندگی و آزادی و گورکنان نظام جمهوری اسلامی کماکان حضور دارند و جرقهی واپسین برای شروع مجددِ «دوران جنبش انقلابی» به کنش و سرنوشت آنها گره خورده است. اگرچه هماکنون جنبش انقلابی در دوران رکود بهسر میبرد اما در حوادث یک ماه گذشته نشانههای اعتراض فردی تازهای به وجود آمد که علاوه بر رادیکال بودن، به دلیل اینکه معطوف به بیان نمادین تضاد و علت اصلی جامعه است، «ماهیت جمعی و سراسری» دارند.
شیوهی اعتراضی برهنهشدن آهو دریایی، و برگزاری کنسرت اعتراضی بدون حجاب اجباری پرستو احمدی در یک کاروانسرای خالی از نمونهها و نشانههای آشکار این نوع اعتراضها هستند که نقش بسیار مهمی در حفظ روح مقاومت، بالا بردن روح مبارزه مردمی و آمادهکردن صحنه برای قیام سراسری را دارند. این دو کنش، اعتراض فردی رادیکال بودند که به دلیل نشانهگرفتن نظام ولایی به عنوان تضاد اصلی جامعه، «ماهیت جمعی و سراسری» دارند و به شکل نمادین و ناخودآگاه پارادوکس رکود و پیششرطِ صعودِ دوران جنبش انقلابی را دقیقتر از سایر کنشهای فردی بازنمایی میکنند.
قهرمانان هر دو میزانسن زن هستند. آهو در میان انبوه تماشاگران مسکوت و پرستو در یک کاروانسرای خالی از مخاطب وسط میدان مبارزه ایستادهاند. آهو با کنش برهنگی در قلب دانشگاه پایتخت و پرستو با کنش موسیقی و بدون حجاب اجباری در قلب یک کاروانسرای تاریخی، میدان خالی مبارزه را نشان میدهند و مردم را دعوت به حضور و فریاد میکنند. کنش هر دو شخصیت فردی است اما بالقوگی جمعی و سراسری دارد. هر دو کنش نفی حکم انفصالی یا تسلیمِ جبونانه یا خوشخیالی سفیهانه و معطوف به حکم ایجابی زن، زندگی، آزادی هستند. مهمتر از همه در دوران رکود جنبش انقلابی که بحران و خاموشی به هزار زبان در سخن است، کنش فردی آهو و پرستو رادیکال، جسورانه، شجاعانه و ماهیتِ قهرمانانه و خصلتی ترا-فردی دارد.
زمانی که قهرمان مدرنِ نجوم در دادگاه تفتیش عقاید، توبهنامهاش را در نفی چرخشِ زمین به دور خورشید، نومیدانه تأیید کرد، برتولت برشت از گلوی گالیلهی شکستخورده فریاد زد: «بیچاره به ملتی که نیاز به قهرمان داشته باشد».
زنان ایران اما در بیدادگاه جهالتِ مفتخرانهی نظام ولایی از گلوی «آهو» و «پرستو» پاسخ برتولت برشت را فریاد میزنند: بیچاره به ملتی که روح قهرمانی نداشته باشد.
نظرها
نظری وجود ندارد.