ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

سه شعر از پریسا مرتضوی

اشعار این مجموعه بیانگر روحیه و قدرت تصویرپردازی یک شاعر حساس و درگیر با مسائل انسانی‌ست. پریسا مرتضوی توانسته است با زبان ساده و بیان قوی، عمق احساسات خود را به خواننده منتقل کند.

۱

خسته‌ام
می‌میرم
در یکی از قصه‌ها بیدارم کن
آنجا در جواب عاشقانه‌هایم
آنقدر انار در چشم‌هام رخ می‌دهد
که تابستان می‌شوم.
چشم که ببندم دارم گوشه‌ی خیابان روی دست چمدان جان می‌دهم
تقصیر عابران و گلوله‌ها نیست
اگر من نشانی گرفتم
تو نشانه!
دوباره کدام قصه دارد می‌گویدم از مردی به نام درد
دردی به نام مرد،
که روی پل چاقو می‌خورم
و در شناسنامه‌ام که باطل شده
سکه‌های فراوانی می‌نویسند، صدقه‌ی جوانیم
فصل خوبی نیست
در قصه‌ها بسیار قرمز می‌رسد بر پیراهن‌ها
بسیار سبز می‌پژمرد در دهان‌ها
و عشقه‌ها چنان دور انگشت حلقه می‌پیچند که سیاه می‌شود
می‌افتد توی حوض نقاشی
و بعد
برف یکدستِ نباید رفت
می‌بردش به قصه‌ی دیگری
که فقط سفید است
سفید
سفید
سفید…….

۲

دریا به شیشه می‌زند
تو خوابی
و آب دارد از روزنه‌های پنجره
چکه
چکه

چکه

چسبیده‌ام به چادری گلدار
و توی کوچه کشیده می‌شوم
کفش قرمزم توی جوی گم می‌شود
صدای چرخ خیاطی لای استخوان‌هام است

انگشت دست چپم برق می‌زند: عروسک‌ها می‌میرند
تو به خانه می‌آیی
تور عروسی‌ام را بالا می‌زنم
کتت را می‌گیرم
و صدای شکستن ظرف‌ها می‌آید در صدای هر دویمان

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.