ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

توصیه‌هایی برای مقاومت در دوره‌‌ای تاریک

محمدرضا نیکفر – وضع خوب نیست، اما ایده‌های خوبی برای مقاومت و مبارزه وجود دارند که آنها را می‌توانیم از تجربه‌های مردم آزادی‌خواه در ایران و جهان بیاموزیم. مجموعه‌ای از اصول ساده و روشن برای مقاومت و مبارزه.

دیدگاه

چند روز پیش مقاله‌ای به مناسبت گردش سال به تقویم میلادی منتشر کردم زیر عنوان «از سال بد، به سال بدتر» با این توضیح: این یادداشت به مناسبت پایان سال ۲۰۲۴ نوشته شده، سالی که وضعیت در آن نسبت به سال پیش بدتر شد. به نظر می‌رسد ۲۰۲۵ سال بدتری باشد.

پیش از آن، ارزیابی‌های مشابهی در مورد وضعیت جهان دیده بودم و پس از آن نیز به تحلیل‌هایی در همان راستا برخوردم.

در پایان یادداشت کوشیده بودم بر لزوم مقاومت در برابر نیروهای آدمکش و سلطه‌گر تأکید کنم، ولی این تأکید در تقریر کلی‌اش شکل مبهمی یافته است.

از میان نوشته‌های تأکیدکننده بر لزوم مقاومت در این دوره‌ی تیره به نوشته‌ای برخوردم به قلم جُرج لیکاف (زبان‌شناس) و جیل دوران (روزنامه‌نگار) در سایت FrameLab. مخاطب نوشته آمریکاییان هستند که از امسال (۲۰۲۵) افزون بر همه‌ی خبرهای فاجعه‌بار باید هر روز نام و صدای دونالد ترامپ را هم بشنوند. اما این نوشته با عنوان توضیحی‌ِ «اندرز برای مقابله با تهدید اقتدارگرایان» نکته‌هایی تعمیم‌پذیر دارد. فکر کردم آن را ببرم در یک بافتار ایرانی. نتیجه این شد:

اصولی برای مقاومت و مبارزه

کشور دچار فقر و استبداد است. وضع جهان هم بد است و زورگویانِ جهان، نه خیر ما را بلکه سلطه‌ی مستقیم بر ما را می‌خواهند. هدف اصلی رژیم ولایی در سیاست خارجی ایجاد محیطی برای تحکیم پایه‌های قدرت خود در داخل بوده است. اکنون برای جبران هر شکستی در سیاست خارجی، رو به داخل چنگ و دندان نشان می‌دهد. اگر جنگ درگیرد، آن ستیز به جنگی علیه مردم تبدیل می‌شود. اگر رژیم در عرصه‌ی خارجی به سازش برسد، در سیاست داخلی بیشتر بنای ناسازگاری می‌گذارد. تنها راه نجات، مقاومت و مبارزه‌‌ی مردم با اتکا به خود است.

پیروزی بر فاشیسم، اثر هانیبال الخاص
(نقاشی: پیروزی بر فاشیسم، اثر هانیبال الخاص) بیشتر کار کن و بهتر. یک عالم کتاب خوب بخوان. ارابه‌ی امید را در حرکت نگه دار. کمک کن جنگ را ببریم و فاشیسم را شکست دهیم. برخیز و مبارزه کن! (از اندرزهای وودی گاتری، گیتاریست، خواننده و ترانه‌سرای سوسیالیست آمریکایی در سال ۱۹۴۳.)

دوره‌ دوره‌ی تردید است، دوره‌ی دست شستن از آرمان‌های بزرگ است، دوره‌ی امید بستن به چیزهایی است که لحظه‌ی بعد ناامیدمان می‌کنند. دوره دوره‌ی براندازی است، نه براندازی استبداد، بلکه براندازی این روایت و نشاندن آن روایت به جای آن.

اما وضعیت چندان هم جدید نیست. در این وضعیت باز تجربه‌های مبارزات آزادی‌خواهانه از ایران و جهان به کار ما می‌آیند. اصول کار ساده و روشن هستند. در وضعیت پیچیده، هدایت‌گر و نجات‌بخش همین اصول ساده و روشن‌اند. فهرستی از آنها:

■ شجاع باشیم و تسلیم ناامیدی نشویم. استبداد دوام نخواهد آورد. چاره‌ی رژیم سلطانی ولایی، بازگشت به نظام سلطنتی‌ای نیست که خود ورشکسته‌ شد و سپس با انقلاب بَرافتاد. ضرورت زمان، نه بازگشت، بلکه تقریری روشن از خواسته‌هایی است که از زمان مشروطیت تا کنون پایه‌ی مبارزه با استبداد بوده‌اند.

■ همدل و همبسته باشیم. دموکراسی یعنی همه‌ی قدرت از آن جامعه، و جامعه در صورتی می‌تواند خودآیین و خودسالار گردد که مبنایی استوار داشته باشد از همدلی و همبستگی میان مردم زحمتکش و ستمدیده. استبداد از جنس نفرت است، آزادی اما گشودگی و عطوفت است. اساس مقاومت، پرورش فعال همدلی است.

■ متمرکز، متوازن و متعادل بمانیم. باید روی هدف‌های اصلی متمرکز شویم، این ور و آن ور نپریم، و در کوران حوادث تعادل خود را حفظ کنیم. به این خاطر باید تصویر بزرگی در برابر خود داشته باشیم، تصویری جامع، به جای آنکه به این یا آن پدیده خیره شویم و تنها به حرکت آن واکنش نشان دهیم. توجه کنیم که کارکرد رسانه‌های جدید اجتماعی از بین بردن تمرکز است. در آنها خانه نکنیم، و اجتماع را در میان افراد حقیقی بجوییم.

■ به فکر گسترش ارتباطهای واقعی باشیم. ترس و بی‌اعتمادی، یاور استبداد است. وقتمان را به بحث با  هواداران استبداد هدر ندهیم، اما به روی هر کسی که از جبهه‌ی استبداد خارج شد، گشوده‌ باشیم.

■ قوه‌ی تشخیص راست و دروغ را بپرورانیم. در زمانه‌ای به سر می‌بریم که نیروی داوری در معرض آسیب‌های فراوان است. شرّ ابتذال فراگیر است. نادانی نه ندانستن، نه بسته‌ای تهی، بلکه بسته‌ای است مملو از اطلاعات سطحی، غلط و مسحور کننده. همه به یُمن رسانه‌های جدید می‌توانند بگویند: می‌دانم، خودم دیده‌ام، خودم شنیده‌ام – در حالی که نمی‌دانند، ندیده‌اند، نشنیده‌اند. مهم در این دوران، تقویت اندیشه‌ی انتقادی است. تمرکز را از روی افراد ببریم به روی روندها و رویه‌ها.

■ پُرکار باشیم. با صبر و انتظار و با حرکت‌هایی کند و کم‌بُرد چیزی درست نمی‌شود. تضمین‌کننده‌ی ادامه‌کاری و تقویت‌کننده‌ی جبهه‌ی مقاومت، شبکه‌سازی، تشکیل انجمن و در ادامه سازمان‌های پایدار است.

■ هر انجمن و تشکلی برای مقاومت و مبارزه باید از نظر برابری و گفت‌وگوی درونی دموکراتیک جلوه‌ای از سامان اجتماعی و سیاسی مطلوب ما باشد. تبعیض، به استبداد تعلق دارد، برابری به قلمرو آزادی. رهبری‌‌ای که به امتیازهای خانوادگی و طبقاتی و اتصال به کانون‌های سلطه در داخل و خارج برگردد، استبداد را بازتولید می‌کند.

■ مشکل فقط نوعی از استبداد نیست؛ خود استبداد در خدمت یک نظام امتیازوری است. هدف اصلی باید برانداختن نظام نابرابری باشد، نه بازسازی آن و تعویض‌هایی در کاخ‌های ریاست بر آن.

■ به دستاورد نیاز داریم، به انبوهی سرمشق برای مبارزه و نمادهایی که در جامعه پخش و پذیرفته شوند. رهبری جمعی است که به یک سامان دموکراتیک راه می‌برد. جنبش اجتماعی به الگوها و نمادهایش زنده است، به پیام‌های مثبت‌اش، به القای این حس که می‌توانیم.

■ رهایی در گرو پیوند میان مبارزه علیه ستم، علیه تبعیض و علیه فقر و محرومیت و استثمار است. کم‌توانی هر یک از این حلقه‌ها کل مبارزه را سست می‌کند.

■ حافظ دستاوردهای جنبش "زن، زندگی، آزادی" باشیم. شاخص این جنبش ولایت‌شکنی است. زنان و جوانان مسیر ولایت‌شکنی را گشوده‌اند. در این مسیر پیش رویم و به هیچ ولایتی گردن نگذاریم. ما دیگر نمی‌خواهیم صغیر و رعیت باشیم. سامان دموکراتیک، سامان خودآیین است. به یاد داشته باشیم که در نهایت نیروی جوان است که مبارزه را به سرانجام می‌رساند. جوانان افزون بر استعداد و خلاقیت بالا برای جذب و پرورش ایده‌های آزادی‌خواهانه، برخوردار از بیشترین آمادگی برای تقویت فرهنگ حفظ محیط هستند.

■ از گذشته درس بگیریم. به یاد داشته باشیم که استبداد و نابرابری برساخته‌های جدیدی نیستند و مبارزه علیه آنها تاریخی طولانی دارد. حل مسئله‌ی گسست در حافظه‌ی تاریخی برای گشودن راه آینده اهمیت تعیین‌کننده‌ای دارد. مهم آن است که آن رشته‌هایی را پیدا کنیم و ادامه‌ی‌شان دهیم که مبارزه‌ی ضد استبدادی جنبشِ مشروطه و پس از آن را به جنبش ولایت‌شکن "زن، زندگی، آزادی" پیوند می‌دهند. به یاد داشته باشیم که خواست آزادی و خواست عدالت در برابر هم نیستند. تحقق هر یک تضمین‌کننده‌ی تحقق دیگری است.

■ سلیقه و توقع خود را بالا ببریم. به وعده‌هایی که محک اندیشه‌ی انتقادی نخورده‌اند، دل نبندیم. ایران راه حل یک‌خطی ندارد. پیچیده و در همان حال روشن فکر کنیم. اگر سلیقه‌‌ی‌مان در حد اصلاح‌طلبان یا در خارج در حد دل بستن به ترامپ و نتانیاهو باشد، فقط ممکن است ابتذال و انحطاط را وارد مرحله‌ی تازه‌ای کنیم. آنانی که دست به نسل‌کشی می‌زنند یا از نسل‌کشی دفاع می‌کنند، ممکن نیست خیر ما را بخواهند.

■ از فکر و هنر و فرهیختگی حمایت کنیم. تجربه‌ی ایران از زمان انقلاب تا کنون گواه آن است که دوری از فکر و فرهنگ و هنر به سلطه‌ی حماقت و جهالت می‌انجامد. تاریخ روشنفکری و هنر تاریخ پیوسته‌ای است، در عین حال که هر دوره‌ی آن بازتاب‌دهنده‌ی روح زمان است. باروری آن بستگی به تداوم گفت‌وگوی انتقادی، یادگیری و نوآوری دارد. باید در برابر همه شکل‌های قتل‌های زنجیره‌ای روشنفکران چه در دنیای واقعی و چه در دنیای مجازی ایستاد. اکنون آشکارا دیده می‌شود که جریان‌های استبدادخواه همگی کمر به نابودی روشنفکران بسته‌اند.

■ پیروزی ها را جشن بگیریم. آزادی هر نفر از زندان با یاری همگان، هر تجمع اعتراضی، هر اعتصاب و اقدام جمعی، هر ابتکار الهام‌بخش برای مبارزه در عرصه‌ی هنر و فرهنگ، باید با شادی و جشن نمادین همراه باشد.

■ پافشاری کنیم، ادامه دهیم، همهنگام به شروع‌های تازه‌ای فکر کنیم. مسیر رهایی با پشتکار هموار می‌شود.

از همین نویسنده

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • اردشیر از جنوب تهران

    جناب زمانه و جناب محمدرضا نیکفر. من یک جمهوریخواه با اندیشه چپ سوسیال دموکراسی هستم. پرسش اساسی من نه فقط از شما بلکه از همه ی کسانی که همچون شما فکر میکنند، و از فکر و اندیشه شماها همگی این است که، چه شده که با این فقر و فلاکت، با این اختلاف طبقاتی حیرت آور، من عدالت خواه و دادخواه به عنوان چپ و در جنوب تهران نمیتوانم ابراز وجود کنم. چرا چپ هرگز حاضر نشده که اشتباهات گذشته اش را خیلی زود به رسمیت بشناسد و همدستیش را با ملایان خونخوار مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. تا راه خیلی زود روشن شود. چپ هنوز هم اشتباهاتش را با غرور و ادعا برسمیت نمی شناسد. چرا دوست عزیز من، همسایه محترم من هنوز جریان وحشتناک سیاهکل را حماسه مینامد. چپ چه کرده است که اینک انبوهی در ایران سلطنت طلب و مشروطه خواه شده اند. در میان اینان انسانهای بسیار عزیزی هستند. امروز واقعا هیچ عادلی نمی تواند وجود انبوه اینان را برسمیت نشناسد. همسر من میگوید: « اگر سیستم پادشاهی امتحان خودش را در سال ۱۳۵۷ داد و رفوزه شد، جمهوری هم به مراتب رفوزه تر از سیستم پادشاهی ست. آیا بهتر نیست به جای عصبیت پراکنی و ناسزا گوئی در پی تفاهم برای برانداختن این نظام اهریمنی باشیم و خود را برای یک رفراندوم آماده کنیم... !!» من شاید یک سال پیش نظری در این مورد در سایتی دیگر نوشتم. در اینجا تکرار کنم که مسئله تاریخیت پادشاهی که در فرهنگ و تمدن و هنر ادبیات ایران نیز هست را نمی شود با یک فرمان نابود کرد یا نادیده گرفت. من تکرار کنم که صددرصد جمهوریخواهم و جمهوریخواه خواهم بود. اما فکر میکنم برای صلح و ثبات جامعه و پرهیز از خشونت و همچنین برای گذار مسالمت آمیز جامعه ما باید در عین حال مبارزه با این حکومت اسلام ناب در بین خودمان ( مقصودم کل ایرانیان ضد این سیستم) در عین رقابت تفاهم و همکاری تا برگذاری رفراندوم را داشته باشیم. ما زمانی میتوانستیم فقط جمهوریخواه باشیم که جامعه با هشتاد هفتاد یا شصت در صد جمهوریخواهی چنین ظرفیتی را میداشت. اینک من به عنوان «ایران نشین» اعلام میکنم که نمی شود مشروطه خواهان که در بینشان سلطنت طلب هم هست را نادیده گرفت. زنده باد ایرانی آزاد و آباد و دموکراتیک و لائیک با پخش دارئی هایش بین همه و با همه اقوام عزیزیش که من هم یکی از آنها هستم

  • اسپارتاکوس ایران

    رادیوزمانه صدای نسلی تازه و خروش ان