ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کیهان‌شناسی ضدانقلابی ایلان ماسک

سرمایه‌داری داستان تدفین روزولت‌ها برای باز کردن راه ایلان ماسک‌هاست؛ کسی که پس از تسخیر ارتفاعات بالای جو، در حال پیمودن مسیر دیوانه‌وار خود به سمت قله‌های فضای سیاسی است. آرمین مهرابی در این جستار توضیح می‌دهد که چرا ماسکیسم از ترامپیسم خطرناک‌تر است.

پیش از آنکه به یک شخصیت توئیتری بدل شود، کسی که نهایتاً قباله توییتر را به نام خود زد، نام ایلان ماسک، این تاجر میلیاردر و لیبرترین، ابتدا در تداعی با نوعی انقلاب آینده‌گرا مطرح می‌شد. او را کارآفرینی می‌نامیدند که از آینده آمده، یک نابغه که صنعت خودروهای برقی (تسلا) و سفرهای فضایی (اسپیس‌ایکس) و انرژی‌های تجدیدپذیر (سولارسیتی) را متحول کرده است.

از سال ۲۰۱۹، رقص شبانه و خاموش مجموعه‌ای از نقاط نورانی چشمک‌زن به نمایش جذاب آسمان شب افزوده شد: ابتدا ۱۲۰۰ عدد، سپس ۱۲ هزار عدد تا به امروز که این نقاط نورانی به ۴۲ هزار عدد رسیده است. این مینی‌ماهواره‌ها که توسط شرکت اسپیس‌ایکس ایلان ماسک طراحی شده‌اند، منظومه‌ای جدید را تشکیل داده‌اند که در مدار زمین پراکنده شده‌اند و شبکه‌ای متراکم از ارتباطات مخابراتی را فراهم کرده‌اند.

حالا فضا و ماسک دو نام مربوط به هم هستند؛ ماجرا البته فقط دستاوردهای هوا-فضایی شرکت او نیست، حرف‌های فضایی او هم هست، کسی که ژوئن ۲۰۲۰ گفت شکی نیست که فضایی‌ها اهرام مصر را ساخته‌اند.

همزمان با بازگشت ترامپ به قدرت، ماسک علاوه بر یک بازگیر اقتصادی و واسطه‌گر، حالا قرار است یک اداره هم در دم و دستگاه سیاسی ایالات متحده بچرخاند: اداره کارآمدی دولت (DOGE) که کارش مشاوره برای برچیدن بوروکراسی دولتی، کاهش مقررات اضافی، کاهش هزینه‌های بیهوده و … است.

تاریخچه مختصر کیهان‌شناسی

پس از تسخیر ارتفاعات بالای جو، شهاب‌سنگ ماسک در حال پیمودن مسیر دیوانه‌وار خود به سمت قله‌های فضای سیاسی است. تاریخچه کوتاه انقلاب سیاسی-فضایی ماسک را شاید بتوان در پرتو تاریخ دانش و تأملات فضایی-کیهان‌شناختی جهان درک کرد.

در فرهنگ‌های باستانی خاور، آسمان همچون گنبدی تصور می‌شد که زمین را در قالب‌های مختلف (مستطیل، مربع یا دایره) در بر می‌گرفت. یونانیان، که از نجوم بین‌النهرینی و مصری تأثیر گرفته بودند، به تدریج کره را به‌عنوان شکل هندسی جهان پذیرفتند. از قرن ششم پیش از میلاد، فیثاغورث و شاگردانش نظریه هماهنگی افلاک را توسعه دادند و به پیوند میان کمال هندسی و موسیقی کیهانی پرداختند. فیثاغورث معتقد بود که حرکت اجرام آسمانی صداهایی ایجاد می‌کند که بر اساس فواصل موسیقایی است و این صداها نظم و هارمونی هستی را در جهان نشان می‌دهند.

دو قرن بعد، افلاطون و ارسطو زمین را ثابت و در مرکز یک کیهان متشکل از کرات هم‌مرکز توصیف کردند که شامل ستارگان ثابت و هفت سیاره متحرک می‌شد. اگرچه این مدل کروی بر مشاهدات تجربی نجومی (مانند سایه دایره‌ای زمین بر روی ماه و حرکات چرخه‌ای اجرام آسمانی) استوار بود، اما همچنین زمینه‌ساز تفکرات تئوسوفی (حکمت الهی) نیز بود: کره شکلی کامل است که در آن هر نقطه از سطح به فاصله‌ای برابر از مرکز قرار دارد، که این امر به‌طور ضمنی نشان‌دهنده خلق یک جهان منظم توسط یک دمیورژ یا معمار بزرگ الهی است.

مدل زمین‌مرکزی که بیش از ۱۵۰۰ سال در نجوم و فیزیک غالب بود، با مدل‌سازی‌های ریاضی دقیق بطلمیوس همراه بود. این مفهوم در هنر یونانی-رومی، از مجسمه‌ها گرفته تا موزاییک‌ها و سکه‌ها، حضوری دائمی داشت و به نماد کمال کیهانی و قدرت جهانی امپراتوران رومی تبدیل شد، نمایانگر تسلط آن‌ها بر جهان در تطابق با تعالی هندسی کیهان.
پس از سقوط امپراتوری روم، دانش نجوم در اروپای غربی دچار رکود شد، اما در جهان عربی-اسلامی حفظ و غنی شد. دانشمندانی مانند ابوریحان بیرونی و عبدالرحمان صوفی آثار یونانی را ترجمه و تفسیر کرده و در عین حال مدل‌های کیهانی خود را توسعه دادند.

از قرن یازدهم، اسپانیای مسلمان نقش واسطه‌ای در انتقال دانش‌های یونانی-عربی به دنیای مسیحی غربی ایفا کرد و زمینه‌ساز نوزایی علمی شد. نظریات ارسطو و بطلمیوس با دیدگاه‌های مسیحی ترکیب شدند و به اصول نظام نجومی کلیسا تبدیل گشتند که تأکید داشتند بر اینکه زمین به‌عنوان نقطه مرکزی جهان قرار دارد. اکتشافات بزرگ قرون پانزدهم و شانزدهم، مدل کروی زمین را اثبات کردند و کاوشگران از کره‌های جغرافیایی برای نقشه‌برداری از جهان استفاده کردند، و این کره‌ها به نماد دانش جغرافیا در اروپای در حال گسترش تبدیل شدند.

با این حال، مدل زمین‌مرکزی در قرن شانزدهم توسط کوپرنیک به چالش کشیده شد، که خورشید را به‌عنوان مرکز جهان معرفی کرد. این تغییر بنیادی، که با کارهای گالیله و کپلر تکمیل شد، دیدگاه سنتی انسان به‌عنوان مرکز همه‌چیز را دگرگون ساخت. گرچه این انقلاب علمی در آن زمان بسیار بحث‌برانگیز بود، اما به‌طور کلی نقطه‌عطفی در فهم جهان بود.
طرح این تاریخ مختصر کیهان‌شناسی نجومی، قبل از هر چیز به کار فهم مفهوم «انقلاب» می‌آید، واژه‌ای که به‌طور فزاینده نام ماسک در تداعی با آن به کار می‌رود: «انقلاب تسلا»، «انقلاب فضایی»، «انقلاب بانک دیجیتال»، «انقلاب محافظه‌کار»، «انقلاب ضدانقلاب» و …

فضا و ماسک دو نام مربوط به هم هستند؛ ماجرا البته فقط دستاوردهای هوا-فضایی شرکت او نیست، حرف‌های فضایی او هم هست.

واژه انقلاب که معرف تحولات رادیکال سیاسی، اجتماعی، علمی یا تکنولوژیک است، ریشه در نجوم دارد: انقلاب از کلمه لاتین revolutio(«بازگشت به خود») مشتق شده و ابتدا به حرکت دایره‌ای اجرام آسمانی، به‌ویژه مسیرهای دوره‌ای سیارات به دور یک مرکز، اشاره داشته است. این معنای صرفاً نجومی تا قرن شانزدهم غالب بود، زمانی که کوپرنیک «انقلاب‌های آسمانی» را برای توضیح حرکت سیارات به دور خورشید به‌عنوان چرخه‌ای پیوسته و وعده بازگشتی ابدی توصیف کرد.

عطف به این تاریخ مفهومی کیهان‌شناسانه، ایده انقلاب به‌معنای گشایش چیزی کاملاً جدید نیست، بلکه بیشتر بیانگر تمایل به بازگشت به نظمی است که گمان می‌رود پیش‌تر وجود داشته است. به عبارت دیگر، انقلاب بازیابی بنیادی وضعیت کنونی درون یک سنت (سرکوب شده یا به حاشیه‌ رفته) است.

شاید بتوان گفت از آن خودسازی سیاسی/بشری واژه «انقلاب» تا حدی بازتابی از رابطه ناخودآگاه و دائمی او با کیهان است: تحولات بزرگ انسانی چیزی جز پژواک‌های کوچک چرخه‌های عظیم اجرام آسمانی نیستند، چرخه‌های بی‌نهایت کوچکی در سرگیجه بی‌نهایت بزرگ.

در مورد انقلاب فضایی-سیاسی ایلان ماسک، اما مفهوم «بازگشت» به شکل به‌واسطه‌تری در کار است وجه «ضد»انقلابی در همینجاست: سیر او که از فتح فضا آغاز شد و حالا به تسخیر سطوح بالای سیاست جهانی رسیده است، معرف بازگشتی از کوپرنیک به نوعی تئوسوفی ملحدانه و در نهایت رسیدن به فرض نوعی هارمونی کیهانی در جامعه بشری است که در آن همه چیز هماهنگ، ساده و شفاف است. در این «بازگشت درون بازگشت»، آدم‌ها یا زن‌اند یا مرد و هیچ مازاد یا ابهامی در این دوگانه‌باوری نیست؛ در این هارمونی، برتری مرد بر زن، بومی بر خارجی و … بازتاب نظم طبیعی یا الهی کیهان و به نوبه خود ضامن آن است.

انقلاب ماسک چگونه انقلابی است؟

ایلان ماسک در سال ۱۹۷۱ در پرتوریا به دنیا آمد. پدرش اهل آفریقای جنوبی و مادرش کانادایی بود. از کودکی علاقه‌ زیادی به کامپیوتر پیدا کرد، در حالی که این فناوری در مراحل ابتدایی خود بود. ماسک از دهه ۱۹۹۰ به ایالات متحده مهاجرت کرد و به‌سرعت اولین شرکت کامپیوتری خود را راه‌اندازی کرد که پس از مدتی آن را به قیمت چندین میلیون دلار فروخت. سپس وب‌سایت X.com را راه‌اندازی کرد که بعدها به پی‌پال تبدیل شد و در سال ۲۰۰۲ به قیمت ۱,۵ میلیارد دلار توسط eBay خریداری شد. در همان زمان، او شرکت اسپیس‌ایکس را تأسیس کرد تا مدل‌های جدید موشک‌ها را با هزینه‌های کمتر و بهینه توسعه دهد و دسترسی به فضا را «دموکراتیک» کند.

ایلان ماسک را نه در امتداد دونالد ترامپ، بلکه ترامپ را باید در امتداد ماسک فهمید و درک کرد. در یک کلام، ماسک آلفای معادله‌ای است که ترامپ بتای آن است.

با این حال، به‌جای صحبت از «اکتشاف»، باید از «استثمار» فضا حرف بزنیم، زیرا پروژه استارلینک نشان‌دهنده میل به تسلط بی‌حد و حصر بر فضای مشترک جوی است. مینی‌ماهواره‌های ماسک در مدار پایین زمین حرکت می‌کنند و به این ترتیب امکان تبادل «بیشتر» و «سریع‌تر» اطلاعات را با سطح زمین فراهم می‌آورند. مشکل اینجاست که این لایه از جو به سرعت با زباله‌های فضایی پر می‌شود که هر برخورد میان آنها به تولید زباله‌های جدید منجر خواهد شد. در واقع، هر ماهواره، فضاپیما یا مأموریت فضایی به‌طور بالقوه تولید زباله فضایی است.

علاوه بر این، باید توجه داشت که ماهواره‌ها در پایان عمر خود از آخرین ذخیره سوخت برای هدایت به سمت «مدار گورستانی» استفاده می‌کنند، جایی که به‌طور دائمی مانند اجرام آسمانی سیاه و سرگردان در حال چرخش خواهند بود. مشابه گرداب زباله‌های پلاستیکی در اقیانوس آرام شمالی که تحت عنوان «قاره هفتم» شناخته می‌شود، افزایش ازدحام مدارهای زمینی در حال تبدیل شدن به یک قاره جدید و شناور در فضا است، که این توده کدر به نام «سندروم کسِلر» شناخته می‌شود. در آینده، این ازدحام، عبور از لایه‌های مختلف جو را برای وسایل نقلیه فضایی دشوار خواهد کرد. همچنین، در کوتاه‌مدت، آلودگی نوری و اختلال دیداری ناشی از این مینی‌ماهواره‌ها بر مشاهده آسمان‌های دوردست تأثیرگذار خواهد بود.

پارادوکس انقلاب تکنولوژیک ایلان ماسک در همین‌جا نهفته است: منافع سریع و کوتاه‌مدت «بیشتر» و «سریع‌تر» و در عین حال آسیب‌های بلندمدت «وخیم‌تر» و «درازدامنه‌تر».

تصویر تزئینی شاتر استاک از ایلان ماسک
تصویر تزئینی شاتر استاک از ایلان ماسک

پس از خرید تسلا، تأسیس OpenAI (که چت جی‌پی‌تی معروف را شامل می‌شود) و Neuralink، ماسک در سال ۲۰۲۲ شبکه اجتماعی توییتر را خریداری کرد و فوراً نام آن را به X تغییر داد، به‌عنوان برندی جدید از یک اکتشاف و استثمار دیگر.

پارادوکس انقلاب تکنولوژیک ایلان ماسک در همین‌جا نهفته است: منافع سریع و کوتاه‌مدت «بیشتر» و «سریع‌تر» و در عین حال آسیب‌های بلندمدت «وخیم‌تر» و «درازدامنه‌تر».

هرچند این مسیر سریع ماسک را به یکی از ثروتمندترین و تأثیرگذارترین مردان جهان تبدیل کرده است، اما این همراه با نوعی «عدم ثبات» او در اعلام مواضع عمومی، به‌ویژه در خصوص مسائل سیاسی بوده است. فراموش نکنیم او پیشتر از باراک اوباما، هیلاری کلینتون و جو بایدن حمایت کرده بود، اما در زمان انتخابات میانه‌دوره‌ای از بایدن فاصله گرفت و از نامزدهای جمهوری‌خواه حمایت کرد. نهایتاً، پس از تلاش برای ترور دونالد ترامپ در آخرین کارزار ریاست‌جمهوری، ماسک به‌طور رسمی حمایت خود را از ترامپ اعلام کرد و بدین ترتیب، ائتلاف آخرالزمانی ترامپ-ماسک شکل گرفت.

«هوموماسکینوس»

حالا چه کسی شک دارد که سرمایه‌داری داستان دفن روزولت‌ها برای باز کردن راه ایلان ماسک‌هاست؟ این جایگزینی شکلی از حکمرانی با شکلی دیگر از آن، اتفاقی است که یک‌شبه نیفتاده است.

این چرخش به زغم وولفگانگ استریک، جامعه‌شناس آلمان، معرف تغییر توازن قدرت حکومتی میان Marktvolk (مردم بازار یا دقیق‌تر، بازیگران مالی) و Staatsvolk (مردم دولت یا شهروندانی که دارای حقوق هستند) به نفع اولی است. مسیری که سرمایه‌داری در راستای این تغییر ترکیب قدرت حاکمیتی طی کرده است، آن طور که این جامعه‌شناس توضیح می‌دهد، شامل گذر «دولت مالیات‌گیر یا مالیات‌محور» (Steuerstaat) به «دولت بدهکار» و نهایتاً «دولت تثبیت‌کننده» است.

اولین دگرگونی در دهه ۱۹۸۰ رخ می‌دهد، زمانی که فشار مالیاتی به حدی می‌رسد که دولت‌ها مجبور می‌شوند برای تأمین مالی به بازارهای سرمایه مراجعه کنند. دولت‌ها به بدهکاران عمده وام‌دهندگان بین‌المللی تبدیل می‌شوند و به‌تدریج در چشم آن‌ها اعتبار خود را از دست می‌دهند، و این روند پس از بحران مالی ۲۰۰۸ به‌طور ناگهانی شدت می‌گیرد. با توجه به اجبار در بازپرداخت بدهی‌های خود و کاهش هزینه‌های عمومی، دولت بدهکار به دولت تثبیت‌کننده تبدیل می‌شود: این دولت به سمت ریاضت اقتصادی دائمی و وضعیت اضطراری همیشگی سوق پیدا می‌کند؛ و به این ترتیب، به تدریج در مسیر لغزنده استبداد قرار می‌گیرد.

در چارچوب چنین تحولی، ایلان ماسک را نه در امتداد دونالد ترامپ، بلکه ترامپ را باید در امتداد ماسک فهمید و درک کرد. در یک کلام، ماسک آلفای معادله‌ای است که ترامپ بتای آن است. و حالا تاریخ شاهد به قدرت رسیدن ثروتمندترین کابینه دولتی در جهان است؛ کابینه‌ای که مجموع ارزش خالص دارایی‌های اعضای آن به بیش از ۳۴۰ میلیارد دلار می‌رسد.

ما با سرمایه‌دار کلاسیک قرن بیستیمی روبرو نیستیم که از هر ماستی (چه صلح و چه جنگ) می‌تواند کره بگیرد، بلکه سرمایه‌داری، مشابه اجدادش در سرمایه‌داری اولیه که می‌خواهد جهان را بر اساس تصور و تصویر خویش شکل دهد: یک یوتوپیای ضدانقلابی که حالا هم به طور رسمی از طریق اداره کارآمدی دولت (DOGE) و هم به شکل غیررسمی در راهروهای تاریک پشت صحنه قدرت در صدد تحقق خویش است.

ماسکیسم اما مشخصاً از ترامپیسم خطرناک‌تر است (...)مشکل اصلی هایپر-کاپیتالیسم رسانه‌ای ماسک است: شبکه‌ اجتماعی‌ و نظام عواطفی که او ساخته است، به سادگی افکار مردم را تغییر نمی‌دهد، بلکه واقعیت‌های موازی برای آدم‌ها ایجاد می‌کند. حالا «هوموماسکینوس» به الگوی انسان‌شناختی نوع بشر تبدیل شده است.

این یوتوپیای ضدانقلابی مشخصاً از ناامنی وجودی‌ای که سرمایه‌داری متاخر ایجاد کرده و علیه خارجی‌ها، روشنفکران و... کانالیزه شده است، ارتزاق می‌کند. این چیزی است که دست‌کم یک بار بیشتر در تاریخ بشری رخ داده است.

در فاصله سال‌های ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۲، موسولینی و همدستانش دکترین خود را مبتنی بر ناسیونالیسم جنگ‌طلبانه، بیگانه‌هراسی، ضد روشنگری، بیزاری از کمونیسم، خشونت کلامی و خواست تغییرات انقلابی اجتماعی و انسانی از طریق حکومتی تمامیت‌خواه شکل دادند. در آن زمان، ایده بازگشت به دوران شکوهمند گذشته، افق جدیدی از تسلیم فرد به دولت و انحلال و ادغام آن در بدن شکوهمند «ایل دوچه» یا پیشوا را گشود.

ایلان ماسک در تاریخ ۵ اکتبر ۲۰۲۴ در یک گردهمایی تبلیغاتی در محل اولین تلاش ترور دونالد ترامپ، نامزد ریاست جمهوری، در باتلر پنسیلوانیا حضور یافت. عکس از AFP (جیم واتسون).

امروز ترامپ و ماسک با اعلام جنگ محافظه‌کارانه علیه هر چیزی که ذیل وُک‌اِیسم، فمینیسم یا چندفرهنگ‌گرایی طبقه‌بندی شود، در پی آن هستند که «آمریکا را دوباره بزرگ کنند». مدعی هستند که می‌خواهند آینده‌ای جدید بنا بکنند، اما فحوای ایدئولوژیک گفتار آنها بازگشت به یک گذشته شکوهمند است؛ و ظاهراً گویا گرینلند برای آنها همان معنایی دارد که «اتیوپی» برای موسولینی.

ماسکیسم اما مشخصاً از ترامپیسم خطرناک‌تر است. ماسک به نخست‌وزیر انگلیس توهین می‌کند، از حکومت مجارستان حمایت می‌کند، به‌شکل بی‌ادبانه‌ای نخست‌وزیر مستعفی کانادا را تمسخر می‌کند. او با نخست‌وزیر پسا-فاشیست ایتالیا روابط آشکار دارد و می‌خواهد کار ناتمام استیو بنن، یعنی ایجاد یک بین‌الملل فاشیستی در اروپا را به انجام برساند.

مشکل اصلی اما هایپر-کاپیتالیسم رسانه‌ای ماسک است: شبکه‌ اجتماعی‌ و نظام عواطفی که او ساخته، به سادگی افکار مردم را تغییر نمی‌دهد، بلکه واقعیت‌های موازی برای آدم‌ها می‌سازد. حالا «هوموماسکینوس» به الگوی انسان‌شناختی نوع بشر تبدیل شده است: فردی که در شبکه X ساخته می‌شود، کسی که نه از حس نابرابری‌ای که باید جبران شود، بلکه از حس برخورداری از امتیاز طبقاتی، نژادی و جنسی‌ای ارزتزاق می‌کند که باید به هر قیمیتی حفظ شود.

بیشتر بخوانید:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ITEM'S - BOX.

    شکر !!