در تلاش برای بازپسگیری روایت دیاسپورای ایرانی در سینما
فرشته نزاکتی - جسمین (یاسمین) مظفری در گفتوگوی اختصاصی با زمانه تأکید میکند که هدفش در سینما ایجاد تعادل بین روایت شخصی و زمینه سیاسی بوده است. او همچنین به چالشهای فیلمسازان دیاسپورا در هالیوود اشاره میکند و بر ضرورت بازپسگیری روایتهای ایرانی که مبتنی بر حقیقت ما باشند تأکید دارد. او در حال کار روی پروژهای جدید با موضوع ایرانی-آمریکاییها در اوایل دهه ۲۰۰۰ است.

جسمین (یاسمین) مظفری در پسزمینه پوستر تازهترین فیلماش
جسمین (یاسمین) مظفری که مجله ورایتی از او به عنوان استعداد بزرگ یاد کرده است، نویسنده و کارگردان فیلم و تلویزیون ساکن تورنتو است. اولین فیلم بلند او، Firecrackers، در سال ۲۰۱۸ در جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو به نمایش درآمد. این فیلم جایزه بهترین فیلم را در جشنواره بینالمللی فیلم استکهلم دریافت کرد و جسمین جایزه بهترین کارگردان را در جوایز Canadian Screen Awards به خانه برد. در سال ۲۰۱۹، Firecrackers با نقدهای بسیار مثبت به صورت سینمایی در کانادا و آمریکا اکران شد. در سال ۲۰۲۴، جسمین برای شرکت در International Film Academy در بولونیا، ایتالیا، تحت راهنمایی آندری زویاگینتسف، نامزد اسکار و برنده گلدن گلوب، دعوت شد. جسمین همچنین اپیزودهایی برای تلویزیون در شبکههایی مانند Netflix، CBC، PBS و HULU کارگردانی میکند.
جدیدترین فیلم کوتاه جسمین، Motherland، برنده جایزه بهترین فیلم کوتاه کانادایی در جشنواره بینالمللی فیلم تورنتو ۲۰۲۳، بهترین درام در جشنواره Aspen Shortsfest، و جوایز بهترین فیلم کوتاه داستانی و بهترین اجرا در یک فیلم کوتاه داستانی در Canadian Screen Awards شد. این فیلم که بر اساس داستان والدین او ساخته شده، یک مهاجر ایرانی در آمریکا را در اوج بحران گروگانگیری ایران در سال ۱۹۷۹ دنبال میکند. در سال ۱۹۷۹، در اوج بحران گروگانگیری ایران، بابک به سفری میرود تا با والدین نامزدش ملاقات کند و در نهایت با واقعیتهای مهاجر بودن به عنوان یک ایرانی در یک آمریکای میهنپرست پس از جنگ ویتنام مواجه میشود. با او در مورد این فیلم به گفتوگو نشستیم.
فرشته نزاکتی - «Motherland»به بحران گروگانگیری ایران در سال ۱۹۷۹ و تأثیر آن بر هویت دیاسپورا میپردازد. چگونه بین دقت تاریخی پسزمینه سیاسی و روایت شخصی بابک و کیتی تعادل برقرار کردید؟
جسمین مظفری - من با دقت تمام تلاش کردم تا بین زمینه سیاسی و سفر شخصی شخصیتهای این داستان تعادل برقرار کنم. هدف من این نبود که «Motherland» یک فیلم سیاسی باشد، بلکه می خواستم فیلمی عمیقاً انسانی باشد- داستانی که حول محور بابک و کیتی، مبارزات و چالشهایی که با آنها مواجه بودند جریان داشته باشد، و در پسزمینه بحران گروگانگیری جریان داشت.
در خلق این روایت، از فیلمهایی مانند «فارغالتحصیل» و «حدس بزن چه کسی برای شام میآید» الهام گرفتم که بهطور ظریف به فضای سیاسی پیرامون یک رابطه اشاره میکنند و همزمان نشان میدهند که چگونه نیروهای خارجی عشق و هویت را شکل میدهند. احساس کردم ضروری است که مقداری زمینه درباره بحران گروگانگیری به بیننده ارائه دهم، به همین دلیل فیلم با یک ویدیو آرشیوی ۳۰ ثانیهای آغاز میشود. این توالی کوتاه نشان میدهد که آمریکاییها در آن زمان چگونه این بحران را تجربه کردند- آنچه در تلویزیون دیدند و تعصب و کینهای که در رسانهها غالب بود. هدف من این بود که به بینندگان احساس فضای ترس و تعصبی را منتقل کنم که به ناچار دیدگاهها درباره ایرانیان و برداشتها از بابک را در داستان شکل میدهد.
با این حال، پس از این مقدمه کوتاه، میخواستم فیلم کاملاً به جنبههای شخصی داستانم بپردازد، روی شخصیتها و مبارزات درونی آنها تمرکز کند و اجازه دهد داستانشان در مرکز توجه باشد.
زبان بصری و فضای صوتی فیلم در ایجاد دوران و احساسات نقش کلیدی دارند. آیا میتوانید درباره فرآیند خلاقانهای که منجر به استفاده از فیلم ۱۶ میلیمتری و موسیقی کوروش یغمایی شد، توضیح دهید؟
- برای من ضروری بود که Motherland بهطور واقعی مانند فیلمی از دهه ۱۹۷۰ احساس شود، نه صرفاً یک تقلید از آن. میخواستم تماشاگران کاملاً به آن دوران منتقل شوند، به همین دلیل مهم بود که فیلم را به صورت آنالوگ – شیوهای که در آن زمان برای فیلمسازی استفاده میشد - فیلمبرداری کنیم. به جای ۳۵ میلیمتر، ما فیلم ۱۶ میلیمتری را انتخاب کردیم، که گزینهای مقرون به صرفهتر است و بافت دانهدارتری نیز به تصویر میبخشد. این انتخاب اصالت زیبایی بصری را تقویت کرد و فیلم را در دورهای که به تصویر میکشد، تثبیت کرد.
برای الهام بصری، به شدت از سینمای آمریکایی دهه ۱۹۷۰ الهام گرفتیم، به ویژه فیلمهایی مانند «سرپیکو» و «بعدازظهر سگی». این فیلمها نگاه تیره و با کنتراست بالا را به تصویر میکشند، با تنشی که نه تنها در روایت، بلکه در بافتها، رنگها و قاببندی وجود دارد. همان حس تنش بصری به یک مرجع کلیدی برای Motherland تبدیل شد.
داستانهای ایرانی و خاورمیانهای اغلب در تضاد با اهداف غربی یا آمریکایی درباره چگونگی بازنمایی سینما از جهان قرار دارند، و این تنشی است که فیلمسازانی مانند من باید آن را هدایت کنند. بسیاری از ما، به عنوان فیلمسازان خاورمیانهای در ایالات متحده و کانادا مصمم به پیشروی هستیم و اطمینان از اینکه صداهای ما دیگر تحتالشعاع بازنماییهای نادرست قرار نمیگیرند. این کار ضروری است.
وقتی به فضای صوتی و موسیقی فیلم رسیدیم، به شدت به موسیقی کوروش یغمایی تکیه کردم. برای من، آثار کوروش نمایانگر دورهای مهم در موسیقی پیش از انقلاب ایران است - ترکیبی از تأثیرات آمریکایی با صدای شاعرانه و روانگردان ایرانی. موسیقی او حس و حال ایرانی و آمریکایی را در هم میآمیزد و برای فیلم بسیار مناسب بود. همچنین این موسیقیای است که بابک در آن زمان گوش میداد، که آن را انتخابی حتی مناسبتر میکرد.
آهنگ نهایی، پاییز، اهمیت خاصی دارد. این قطعه که بازتاب از دست دادن تابستان و گذار به پاییز -دورهای تاریکتر و سردتر- است، نمادی از قوسهای احساسی و روایی فیلم است. این آهنگ مبارزات کیتی و بابک را منعکس میکند و تنشهای قریبالوقوع بین آمریکا و ایران را پیشبینی میکند. این آهنگ در چند سطح عمل میکند، همانطور که موسیقی کوروش در طول فیلم، و به همین دلیل بخش جداییناپذیری از فضای فیلم و معنای آن است.
شما اشاره کردید که «Motherland» از تجربیات والدین شما الهام گرفته شده است. داستان آنها چگونه بر رویکرد شما به روایت تأثیر گذاشت و چه احساساتی در طول فرآیند فیلمسازی به وجود آمد؟
- رویدادهای Motherland به شدت از داستان والدینم الهام گرفته شده است، زیرا پدر و مادرم بسیاری از آنچه که در فیلم اتفاق میافتد را تجربه کردهاند. تفاوت کلیدی این است که پدرم مادرم را در کانادا ملاقات کرد، نه در آمریکا. پدرم حدود سال ۱۹۷۸ یا اوایل ۱۹۷۹، درست زمانی که انقلاب ایران در حال وقوع بود، تهران را ترک کرد. او در دوران بحران گروگانگیری در ماساچوست زندگی میکرد، دورهای که دانشجویان ایرانی در آمریکا با نژادپرستی شدید، تعصب و حتی خشونت مواجه بودند - تا حد زیادی به دلیل اخبار شبانه و نحوهای که رسانهها، ایرانیان را به تصویر میکشیدند. مانند بسیاری دیگر، او تصمیم گرفت آمریکا را ترک کند و به کانادا برود، جایی که سرانجام مادرم را ملاقات کرد.
بسیاری از این رویدادها، همراه با رشتههای احساسی که آنها را به هم متصل میکند، مستقیماً از تجربیات خانوادهام گرفته شدهاند. من فقط آنها را برای نمایش در پرده سینما داستانیتر کردم.
ساخت این فیلم سفری بسیار احساسی بود، به ویژه به این دلیل که پدرم در سال ۲۰۱۳ فوت کرد. از طریق فرآیند نوشتن و کارگردانی، احساس کردم او را عمیقتر میفهمم - نه فقط به عنوان پدرم، بلکه به عنوان یک انسان. همدلی بیشتری با سفر او به عنوان یک مهاجر و فداکاریهایی که برای ساختن زندگی در آمریکای شمالی انجام داد، پیدا کردم. این فداکاریها پایهگذار فرصتهای من و شکلدهنده زندگیای شدند که امروز از آن بهرهمندم.
دیدن بازی بهتاش در نقش پدرم روی پرده به شدت تأثیرگذار بود. او شخصیت پدرم را به شکلی زنده کرد که بسیار شخصی و متأثرکننده بود. ساخت این فیلم در نهایت راهی فوقالعاده برای گرامیداشت میراث پدرم و تفکر درباره تابآوری، عشق، و فداکاریهایی شد که داستان او - و به طور ضمنی، داستان من- را تعریف کردند.
«مسیر» من در به تصویر کشیدن تجربههای ایرانیان دیاسپورا قرار دارد. هرگز احساس راحتی نمیکنم که تلاش کنم داستانهایی را که در خود ایران ریشه دارند، روایت کنم، زیرا معتقدم آن روایتها باید توسط فیلمسازانی که در آنجا زندگی میکنند و آن واقعیت را عمیقاً درک میکنند، به تصویر کشیده شوند. فیلمسازان زیادی در ایران وجود دارند که در حال حاضر کارهای حیاتی انجام میدهند، و احترام به آن فضا مهم است.
شما درباره بازپسگیری روایت دیاسپورای ایرانی در سینما صحبت کردهاید. به نظر شما بزرگترین چالش برای دستیابی به بازنمایی اصیل در رسانههای آمریکای شمالی امروز چیست؟
- بزرگترین چالش برای بازپسگیری روایتهای ایرانی به عنوان یک فیلمساز در آمریکای شمالی، هدایت سیستمی است—چه در هالیوود و چه در صنعت فیلمسازی گستردهتر آمریکای شمالی—که ذاتاً مغرضانه است و اغلب نژادپرستی عمیق و احساسات ضد خاورمیانهای را در خود دارد. این موانع ساختاری بهویژه در آوردن داستانهای ما به پرده سینما دشوار هستند، بهویژه زمانی که به دنبال پروژههای بزرگتر میرویم. تصمیمگیران هالیوود معمولاً از صداها یا روایتهای خاورمیانهای حمایت نمیکنند، و این عدم حمایت با مقاومت در برابر پذیرش بازنماییهای اصیل جوامع ما بیشتر هم میشود.
در مورد Motherland فرآیند کمی آسانتر بود زیرا پروژه از طریق شوراهای هنری کانادا تأمین مالی شد و به من کنترل خلاقانه صددرصدی داد، زیرا یک فیلم کوتاه بود. با این حال، وقتی به آینده نگاه میکنم و به روایت داستانهای بیشتری درباره دیاسپورای ایرانی فکر میکنم، نمیدانم چقدر در سینمای هالیوود در کارم مداخله خواهد شد و اینکه با چه میزان مقاومت از سمت مدیران تصمیمگیر در داستان گویی مواجه خواهم شد. داستانهای ایرانی و خاورمیانهای اغلب در تضاد با اهداف غربی یا آمریکایی درباره چگونگی بازنمایی سینما از جهان قرار دارند، و این تنشی است که فیلمسازانی مانند من باید آن را هدایت کنند.
با وجود این چالشها، این مبارزهای است که من کاملاً متعهد به آن هستم. این مبارزهای است که بسیاری از ما، به عنوان فیلمسازان خاورمیانهای در ایالات متحده و کانادا، آن را پذیرفتهایم. ما مصمم به پیشروی هستیم، به اشغال فضا، و اطمینان از اینکه صداهای ما دیگر خاموش یا تحتالشعاع بازنماییهای نادرست و تقلیلدهنده قرار نمیگیرند. این کار ضروری است، و ما به راهسازی ادامه خواهیم داد تا داستانهای ما دیده و شنیده شوند.
آیا برنامهای برای کار بر روی فیلمی بر اساس رویدادهای تاریخی یا سیاسی دیگر در دهههای اخیر دارید؟ چه موضوعاتی شما را جذب میکند؟
- من در حال حاضر روی فیلم دومم کار میکنم که داستان آن هم بر ایرانی-آمریکاییها تمرکز دارد، اما این بار در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی. برخلاف Motherland، این پروژه بیشتر به ژانر وحشت نزدیک است تا تمرکز بر یک رویداد سیاسی خاص. احساس میکنم تعهد قویای دارم که به روایت داستانهای دیاسپورا ادامه دهم، اما از طریق لنز غربی—زیرا این دیدگاهی است که من در آن زندگی میکنم. با بزرگ شدن در کانادا و درون فرهنگ غربی، احساس میکنم که روایت داستان از این دیدگاه برای من اصیل است.
در حالی که همیشه برای کشف هر گونه روایت ایرانی باز هستم، میدانم که «مسیر» من در به تصویر کشیدن تجربههای ایرانیان دیاسپورا قرار دارد. هرگز احساس راحتی نمیکنم که تلاش کنم داستانهایی را که در خود ایران ریشه دارند، روایت کنم، زیرا معتقدم آن روایتها باید توسط فیلمسازانی که در آنجا زندگی میکنند و آن واقعیت را عمیقاً درک میکنند، به تصویر کشیده شوند. فیلمسازان زیادی در ایران وجود دارند که در حال حاضر کارهای حیاتی انجام میدهند، و احترام به آن فضا مهم است.
در حال حاضر، تمرکز من روی خلق داستانهایی است که بیشتر ماهیت شخصی دارند، برگرفته از تجربه زیسته به جای زمینههای تاریخی یا سیاسی بزرگتر. البته، من برای هر جایی که الهام یا فرصتها ممکن است مرا ببرند، باز هستم، اما مسیر و هدف کنونی من با صدای من و داستانهایی که به طور منحصربهفردی موقعیت روایت آنها را دارم، همخوان است.
نظرها
مانا محمود
سلام. چطور میشود با خانم مظفری تماس گرفت؟ تشکر