ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نقد اقتصاد توجه

ف.دشتی − هدف غایی از افزایش دامنه‌ی توجه، بهبود قوه‌ی تمرکز فرد نیست، بلکه کمک به او برای یافتن شخصی دیگر است که بتواند با او به جهان نگاه کند. توجه باید به شخص معطوف شود، و نه صرفا به اشیا یا صفحه‌ی مانیتور.

دیدگاه

کودکان تنها منشاء شادی و نشاط بزرگ‌ترها نیستند؛ ما با نگاه به رفتار و اطوار کودکان در ضمن متوجه می‌شویم در طی فرایند رشد و «بزرگ‌شدن»، خود چه چیزهایی را از دست داده‌ایم. تنها به یاد بیاوریم کودکان چگونه به اشیای پیرامون خود توجه می‌کنند: نگاه کنجکاو آنان بر یک مورچه، یک برگچه‌ی خورده شده توسط حلزون‌ها، یک حفره‌ی کوچک کف آسفالت، قالپاق خورده‌ی یک چرخ ماشین و… چیزهایی که دیگر به چشم ما بزرگ‌ترها نمی‌آید. در واقع همین توجه، که اساس شهود بنیادی است، چیزی است که ما را انسان می‌کند.

توجه در ذات خود یک فرایند شناختی جهت‌دار نیست؛ انگیزه‌ای درونی است بدون آنکه کوچک‌ترین نیتِ فایده‌نگرانه در پس‌اش نهفته باشد، اما پیش‌شرط یک بستر زندگی مشترک و تعلق به جهانی است که ما در آن می‌زییم. توجه یعنی خلق مشترک جهان با دیگران. از این روی، کم‌دقتی یا بی‌توجهی یکی از نقایص دستگاه شناختی فردی نیست، بلکه از پیامدهای ازهم‌پاشیده‌گی پیوندهای اجتماعی و از نتایج گسست پراتیک‌های معناسازی است.

علل حواس‌پرتیِ روبه گسترش در میان افراد را نمی‌توان تنها با فرضیه‌‌ی بمباردمان محرک‌های تصویری و صوتیِ تکنولوژیک توضیح داد؛ این تنها بخشی از علایم بحران است. از دست دادن توجه، نمود یک مسئله‌ی ظاهرا فردی، اما در واقع ضایعه‌ای ساختاری است: آدمیان به جایی رسیده‌اند که دیگر با هم نمی‌توانند به نقطه‌ای مشترک نگاه کنند. بحران توجه یک اختلال ذهنی و فردی نیست؛ یکی از مهم‌ترین علایم فروپاشی اجتماعی و تاریخی است.

توجه یک ساختار رابطه‌مند است

 کم‌دقتی یا حواس‌پرتی به میزان خارج از تصوری که امروز دامن‌گیر جوا‌مع بشری شده، ضایعه‌ای فیزیولوژیک نیست که ما بتوانیم توجه را به مثابه‌ی دستگاهی درونی فرد فرض کنیم و اختلال در آن را به نقص در عملکرد مکانیکی آن دستگاه فروکاهیم. برعکس، توجهْ یک توانایی ریشه‌دار اجتماعی و شکل‌گرفته در طول تاریخ است که در ارتباطی که افراد با یکدیگر برقرار می‌کنند، معنا پیدا می‌کند، اما نباید این توانایی را در ظرفیت پاسخ مستقیم به محرک‌ها محدود کرد. توجه‌کردن درضمن به این معناست که شخص دیگری نیز دارد توجه می‌کند؛ یا لااقل قبول این فرض است که توجهِ خود را لازم است با توجه دیگری هماهنگ کنیم. این است که توجه نه پدیده‌ای در-خود، بلکه فرایندی بین‌اذهانی است؛ تنها وقتی هست می‌شود که ارتباطی متقابل با دیگری برقرار شود.

تقلیل‌دادن مسئله‌ی کمبود توجه به آسیب‌های روانی فردی یا اختلالات عصبی، به معنای نادیده‌گرفتن علت اصلی است: چیزی به نام بی‌توجهیِ توده‌ای وجود ندارد، بلکه پیشینه‌ای تاریخی وجود دارد که در آن امکانات توجه جمعی از بین رفته است. مردم دیگر نه تنها با خطر از دست‌‌دادن توانایی تمرکز خود، بلکه با خطر از دست‌دادن حوزه‌های مشترک توجه مواجه‌اند

نوزاد آدمی در طول اولین سال زندگی پرهیجانش با شکل اولیه‌ی این فرایند متقابل آشنا می‌شود: اولین چیزی که انسان در زندگی‌اش به اشتراک می‌گذارد، توجه است: رد و بدل نگاه و لبخند متقابل نخستین محرکه‌ی ذهن نوزاد در ضرورت برقرار کردن پیوند اجتماعی است. همین‌که کسی چیزی به نوزاد نشان دهد، او هم به آن چیز و هم به چشم‌های فرد نشان‌دهنده نگاه می‌کند. این رفتار به ظاهر ساده، شاخص پرنبضی از ویژگی‌ فرهنگی و اجتماعی طبیعت آدمی است: توجهی مشترک هم به سوی شیء و هم به سوی فرد روبه‌رو. پس در معنای کلی می‌توان گفت توجهِ گزینش‌گر بیش از آنکه نتیجه‌ی انتخاب فرد از میان محرک‌های متعدد باشد، نتیجه‌ی درونی‌شده‌ی یک بافتار اجتماعی است.

 بحران توجه: فروپاشی مشارکت؛ گسیختگیِ معنا

 تقلیل‌دادن مسئله‌ی کمبود توجه به آسیب‌های روانی فردی یا اختلالات عصبی، به معنای نادیده‌گرفتن علت اصلی است: چیزی به نام بی‌توجهیِ توده‌ای وجود ندارد، بلکه پیشینه‌ای تاریخی وجود دارد که در آن امکانات توجه جمعی از بین رفته است. مردم دیگر نه تنها با خطر از دست‌‌دادن توانایی تمرکز خود، بلکه با خطر از دست‌دادن حوزه‌های مشترک توجه مواجه‌اند: حوزه‌های توجه مشترک، مکان‌هایی مانند خانواده، مدرسه، محیط کار، و فضای عمومی روبه اضمحلال است و به جای آنها روابط مجازی‌ای نشسته که به در انزواماندن هرچه بیشتر فرد منجر می‌شود، او را اسیر صفحه‌ی مانیتور می‌کند و اجازه نمی‌دهد در زمان واقعی با کسی همراه یا هم‌صحبت شود.

ممکن است گفته شود کنترل توجه اولیه به سمت برخی اشیا یا پدیده‌ها امری کاملا شخصی و مربوط به سلسله‌مراتب ترجیحی در ذهن فرد است. تناقض نهفته در این گزاره در استفاده‌اش از واژه‌ی ترجیح است. زیرا تا ترجیح گفتیم، وارد فضایی جمعی می‌شویم؛ این ترجیح‌ها توسط دیگران در ساختارهای اجتماعی پدید آمده‌اند. بدون امکان توجه مشترکْ فرد نه‌تنها کنترل توجه خود، بلکه امکان توجه متقابل دیگری را هم از دست می‌دهد. این فقط یک فروپاشی در حوزه‌ی شناخت نیست؛ درضمن، تزلزل پایه‌های اخلاق جمعی است.

چرا که توجه‌کردن در واقع نوعی برقراری ارتباط است: گوش‌دادن به کسی، نگاه‌کردن به او، شنیدن حرف‌هایش… این چیزها پایه‌های اخلاق اجتماعی است که در تمام جوامع مشترک است، و به نهاد آدمی بازمی‌گردد. در هیچ جامعه‌ی بشری محال است فردی را بتوان پیدا کرد که در برخورد با کودکی خردسال، به رویش لبخند نزند؛ این یک رفتار غریزی است، و نشانگر نیروی محافظ نسل در آدمی. از دست‌رفتن این حساسیت که ما آن را بحران توجه می‌نامیم، به معنای از دست‌رفتن مسئولیت در قبال دیگری و زوال تصور زندگی مشترک است.

توجهِ گزینشی یک فرایند درونی‌سازی است

اگر اقبال آن را دارید که هنوز در کسی توجه گزینشی سراغ بگیرید، این در واقع ردّپای تجربیات مشترک است که از سنین کودکی همچنان در او زنده مانده است؛ نشانه‌ی وجودِ ساختاریْ ذهنی است در او. ویگوتسکی[۱]، روان‌شناس مارکسیست، نشان داد که کارکردهای ذهنی فردی، ابتدا در سطح بین‌اذهانی پدید می‌آیند و سپس درونی می‌شوند. توجه مشترک، نیت مشترک و هنجارهای مشترک، نقش‌های ساختاری در رشد و نمو ایفا می‌کنند. بر این اساس، مهارت‌های توجه کودک به این بستگی دارد که او چقدر تمرینِ توجه مشترکِ پایدار و معناداری با اطرافیانش می‌کند.

پس کمبود توجه ربطی به کم‌تحریک‌شدن ذهن کودک ندارد؛ عامل اصلی بیرونی است: کمبود همراهی و همدمی. کودکانی که در اتاق‌های‌شان انواع مختلف اسباب‌بازی‌ها را دارند، اما به خاطر مشغولیت‌های پدر و مادران خود مجبور می‌شوند به تنهایی با آنها بازی کنند، نه‌تنها در تمرکز روی اشیا، بلکه در ارتباط‌گیری با بزرگ‌ترها در سنین بالاتر با مشکل روبه‌رو خواهند شد. هیچ‌چیز برای یک کودک شادی‌آورتر از این نیست که فعالیتی را با پدر، مادر یا یک‌نفر معتمد دیگرش انجام دهد، زیرا هر توجه متکی بر توجه دیگری است، و گزینش‌گری بدون اشتراکی‌سازی گسترش نمی‌یابد. توجه گزینشی نه‌تنها یک ساختار فردی، بلکه ساختاری اجتماعی و فرهنگی نیز هست.

خوانشی سوسیالیستی: کار، زمان، مشارکت

عصر دیجیتال سرمایه‌‌داری فقط توجه ما را کالایی نکرده است؛ درضمن زمینه‌ی اجتماعی توجه را نیز از بین برده است. ایجاد توجه مشترک مستلزم گذراندن وقتِ با کیفیت در کنار هم، علاقه‌ی متقابل و تجربیات جمعی است. اما نظم ایجاد شده توسط سیستم، فرد را منزوی و تجربه‌ی جمعی را ناممکن می‌کند، و توجه تنها به بهره‌کشی بیشتر، تولید فردی بیشتر، و به اصطلاحی که سیستم برای این منظور ساخته، یعنی به «پرفورمانس»، تقلیل پیدا می‌کند.

مسئله این است که چگونه می‌توان توجه مشترک را ایجاد کرد. این فرایندی است نیازمند صبر، حوصله و همراهی؛ و در چارچوب روابط اجتماعی خارج از منطق بازار امکان‌پذیر است. بازی‌کردن با هم، داستان‌گفتن و حتی سکوت‌کردن باهم— این همه مطابق با آلگوریتم اقتصاد توجه، به‌صورت «وقت آزاد» کدگذاری می‌شوند. خلاء واقعی در غیاب زمان لازم پدیدار می‌شود که به غیاب معنا و گسست پیوند مشترک می‌انجامد.

بحران توجه البته یک مسئله در حیطه‌ی تعلیم و تربیت است، اما فراتر از آن، یک مسئله‌ی اخلاقی و سیاسی عصر نئولیبرالیسم است، زیرا توجه ما فقط معطوف به یک نفر نیست. هدف پدید آوردن چیزی نو درکنار هم و بازوبه‌بازوی یکدیگر است.

حقّ مراقبه‌ی مشترک

هرچند سخن گفتن از توجه مستلزم نقد توانایی‌های ذهنی است، اما بدون نقد شرایط اجتماعی راه به جایی نمی‌برد. اینجاست که لازم به‌نظر می‌رسد که «توجه» را به صورت یکی از مبانی حقوق بشر مطرح کنیم: حق مراقبه، حق نگاه‌کردن باهم، حق گفت‌وگو و سکوت با یکدیگر… مسئلهْ سازمان‌دهی جمعی و بسیج فرهنگی است.

برای نمونه، اگر می‌خواهیم حواس کودکان را جمع کنیم، به جای آن‌که با تک‌تک آنان مشغول شویم، ارجح‌تر آن است که ابتدا فضاهایی ایجاد کنیم که آنان در آن‌ها بتوانند باهم توجه کنند، ویا اگر می‌خواهیم دامنه‌ی توجه بزرگ‌ترها را افزایش دهیم، نخست باید به آنان یادآوری کنیم که افراد دیگری نیز هستند که به آنان توجه می‌کنند. توجه فقط یک عملکرد سیستم عصبی نیست؛ بنیانِ پیوند ریزوماتیک اجتماعی است.

بازپس‌گیریِ توجه، و ساختن جهانی مشترک

هدف غایی از افزایش دامنه‌ی توجه، بهبود قوه‌ی تمرکز فرد نیست، بلکه کمک به او برای یافتن شخصی دیگر است که بتواند با او به جهان نگاه کند. توجه باید به شخص معطوف شود، و نه صرفا به اشیا یا صفحه‌ی مانیتور. این جهت‌گیری نه‌تنها یک گزینش آموزشی، بلکه یک انتخاب اخلاقی نیز هست؛ و از این روی، دلالت بر یک انتخاب سیاسی دارد.

برنهاده‌ی بنیادین این است: توجه گزینشی (هدایت‌شده و جهت‌دار) شکل درونی‌شده‌ی توجه مشترک است. از طرف دیگر، توجهِ مشترک مبتنی است بر اعتماد، سپری‌کردنِ زمان مشترک، و برسازیِ اشتراکیِ یک تجربه‌ی معنادار. اگر امروز ما با کمبود توجه روبه‌روایم، این همچنین به این معنی است که از زوال تخیلِ زندگیِ مشترک سخن می‌گوییم. بنابراین، تفکر در باب توجه در واقع به معنای پرسیدن دوباره‌ی این سؤال است که: ما خواهان برپاسازی چه نوع جهانی هستیم؟

پانویس

۱- لِف ویگوتسکی (۱۸۹۶-۱۹۳۴)، متولد اورشا- روسیه‌ی قدیم، یکی از برجسته‌ترین روان‌شناسان و نظریه‌پردازان تعلیم و‌تربیت قرن بیستم بود. او‌هرچند در ۳۷ سالگی بر اثر بیماری سل درگذشت، و تا دهه‌ها پس از مرگش ناشناخته ماند و در این ناشناس‌ماندن دستگاه سانسور استالین نقش اصلی برعهده داشت، اما سرانجام به تدریج از دهه‌ی ۵۰ میلادی به بعد کارهایش بازنشر شد و به سرعت به زبان‌های اروپایی ترجمه شد. در میان مهم‌ترین کتاب‌های او می‌توان از «روان‌شناسی هنر-۱9۲۵، «روان‌شناسی تربیتی»-۱۹۲۶، «معنای تاریخی بحران روان‌شناسی»-۱۹۲۶، «اندیشه و زبان»-۱۹۳۴، و «ذهن در جامعه» پس از مرگ، انتشار دانشگاه هاروارد-۱۹۷۸ نام برد. عنایت به آرا و نظریه‌های او برای جوامع برزخی مانند ایران که در بحران‌های مختلف اجتماعی به‌سر می‌برند، خالی از فایده نیست.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.