کارزار شعر زندگی در برابر اعدام
ناهید ع موسوی: صدای زنگ سحر
حرف اصلی این شعر، تأمل در مفهوم آزادی و پارادوکسهای آن است. شعر با تصاویری از سپیدهدم و مرگ، به تضاد میان امید به رهایی و واقعیت تلخ سرکوب میپردازد و پرسشهایی عمیق درباره ارزش زندگی، آزادی، و هزینههای آن مطرح میکند.

ناهید موسوی
"صدای زنگ سحر" از ناهید ع موسوی اثری استعاری و عمیق است که مفاهیمی چون مرگ، زندگی، آزادی، و امید را در قالب تصاویر شاعرانه و چندپهلو بررسی میکند. شاعر با استفاده از نمادهایی مانند "سپیدهدم"، "دار" (چوبهٔ دار)، و "آزادی"، تقابل میان تاریکی و روشنایی، اسارت و رهایی، و زندگی و مرگ را به تصویر میکشد.
سپیدهدم در این شعر هم نماد تولد دوباره است و هم یادآور مرگ؛ گویی رستاخیزی است که هم میبخشد و هم میستاند. شاعر با پرسشهای بلاغی مانند "آزاد میشود جانی که بر دار شد؟"، تناقض ظاهری آزادی در مرگ را مطرح میکند و به تأمل در معنای حقیقی رهایی میپردازد. آیا آزادی واقعی در گروِ گذر از رنج است؟ یا اینکه زندگی، با همهٔ بندهایش، ارزشمندتر است؟
شعر با نگاهی تراژیک اما درآمیخته با امید پایان مییابد. زبان شعر موجز و پرابهام است، با ترکیبات نو و ایهامهایی که خواننده را به تأویلهای مختلف دعوت میکند. این اثر را میتوان هم سوگنامهای برای از دسترفتهها دانست و هم سرودی برای مقاومت در تاریکی.
صدای زنگ سحر
در هوشِ که میماند تا ابد
از کدام سر هوش میبرد؟
از که فراتر میرود آن نیمکرانِ سپید
سپیدهای
که سر میزند برای کسی و
میستاند جان از کس دیگر
از پسِ واپسین شبِ هول
به پندارت
چه وجدی دارد آزادی
چون بهتی میشود سالمند
یا اشکی ناباور
به امید بازگشت
به کاسهی چشم
به پندارت
آزاد میشود جانی که بر دار شد؟
تنی که آبستنِ رویای آزادی
دیدهاش بستهاند بر زندگی؟
آزاد از نفسی
که برمیآمد برای جشنِ زندگی!
چه میدانیم از سپیدهدم
آن رژهی رگههای سیموزر
خرامان بر بالش و علف
آه
ای سپیدهی روشنا
گوهر نامیرای زندگی
چه تابشی داری بر دار
دارِ پا به ماهِ تاریکی!
.
.
.
نظرها
نظری وجود ندارد.