کارزار شعر زندگی در برابر اعدام
وحید علیزاده رزازی: مضافالیه
حرف اصلی شاعر در این شعر، تأمل در چرخهی خشونت، مرگ و فقدان در جامعهای است که حقیقت در آن محصور و تحریف شده است. شعر با تصاویری تلخ و استعاری، از زخمهای اجتماعی، سرکوب و ناتوانی در برابر سیستم سخن میگوید و با اشاره به اعدام و قربانی شدن انسانها، هویت و مقاومت فردی را در برابر ساختارهای سرکوبگر به چالش میکشد. شاعر این رنج را نه تنها بهعنوان واقعیتی اجتماعی، بلکه بهمثابه میراثی دردناک و اجتنابناپذیر به تصویر میکشد که در قالب زبان و شعر بازنمایی میشود.

وحید علیزاده رزازی
١.
ميراثِ تو از میل
شباندودن بود
بود كه چندان نپایی وُ نخواهی بنشانی چیزی که میگذرد را
چیست شهادت برای مُردهای که میدمد در التهابات انتخاباتاش: که تویی
و مفروضی هنوز
در تعاریفام از توبه از آیۀ فارسیزدۀ غفلت
هنوزاهنوز
که سهمِ زخم
گوشهگرفتن نیست خاصّه در معابر عمومی
که نیمسوز نیست هُرمِ مرگ
وقتی گُلفروشانِ شهر یکلحظهْ بعد تسلیت میشوند
ای محصور در مالیاتِ حقیقت
که علاج نیست مصادیقِ فقدان را
و جابهجا در خونِ مذابِ تهران
با گلایلی در دست
یهودی سرگردان وُ یکلحظهْ بعد
تکواجِ اجرایِ انفعال میشوی.
٢.
تشبیهِ من از سوزش
تقریرِ من از ریزش
با تعبیرِ همه از زخم
شعری نیست جز ترکیبِ تو که
مضاف وُ مضافالیه بود.
٣.
میراثِ خواهرانات در دو بستْ احساس کشیدنیست
بر کشالههای اسبِ عمر در پهلوهای عموهایت: لگد نزن!
بگیر اندازۀ شعاعِ حدقۀ مردگانات را
و در اقلیمِ شرقیِ گورستانهایِ یکلحظهْ بعد
مزایده کن گورَت را
و در فتحههای پیادهرو
غریبه را ضمیمهای بر کفنات
بعد ستّارالعیوب را ببین! قلم نزن! نخند! دست به نخاعِ گورَت نزن!
۴.
بیمَردماناند
آن دلدادگان به کفی از ارتفاعِ چارپایه
در نیمشبی که هیبتشان جاذبهای نداشت بر ماهِ تیز-کمر
ضمه شدند
تا طنابی کند حَبلُالمَتین
و کس مترادف نیافت برای تجزیۀ یکلحظهْ بعد
بعد شیمی آلی را ببین نکتهبهنکته موبهمو
تحلیلِ اندامِ فارسیشان را ببین ببوس خاطره سرِ هم کن بگذار جای سرشان!
۵.
شعر تقطیعِ گردن است از زبانِ گلو
خِسخسِ شکستِ هواست از حجابِ گلو
۶.
تفرّقِ اوّلِ مدرسه را کوچههای مکافاتِ لبِخط را یاد آر
ای منافیِ عفتِ خصوصیترین پونههایِ گردنترینِ اعدامیِ ریسیده به حرف اضافه نزن:
ترکیبِ او مضاف وُ مضافالیه بود: نزن: دست به ترکیبِ مُردههایم نزن!
نظرها
نظری وجود ندارد.