روسو؛ تناقض در زندگی و آثار فکری
ترجمه: جلال رستمی گوران
ژان-ژاک روسوی فیلسوف، با وجود اینکه ایدههای انقلابی درباره تعلیم و تربیت داشت، فرزندان خود را به یتیمخانه سپرده بود.

منبع: شاتراستاک
ژان-ژاک روسو و پارادوکس تعلیم و تربیت
«من ترجیح میدهم مردِ پارادوکسها باشم تا مردِ تعصبات»؛ این جملهای است که ژان-ژاک روسو در امیل اثری که او دربارهٔ تعلیم و تربیت نوشته، آورده شده است. اثری که ترکیبی از یک رمان آموزشی و رسالهٔ تربیتی است و در آن فلسفهٔ تعلیم و تربیت روسو براساس نیازهای طبیعی کودک ارائه میشود. این کتابی است، که سنگ بنای آموزش اصلاحطلبانه را گذاشت.
اما تضاد میان این متن، که طرفدار پرورش کودک در فضایی آکنده از محبت و همراهی است، نه در سایهٔ تنبیههای اقتدارگرایان، و رفتار خود روسو با فرزندانش، یکی از بزرگترین پارادوکسهای رابطهٔ زندگی و اندیشهٔ او را شکل میدهد. این مسئله حتی معاصران او را نیز به تأمل و انتقاد واداشت، از جمله ولتر تا آنجا پیش رفت که روسو را به ریاکاری متهم کرد. واقعیت این است که روسو هر پنج فرزند خود را به یتیمخانه سپرد، تصمیمی که او بعدها در اعترافات خود سعی در توجیه آن داشت. (۲)
مقصر گناهان، دیگراناند
فیلسوف بزرگ روشنگری، منتقد بیرحم جامعهٔ مدرن و آنچه که او تحریف طبیعت ذاتاً نیک و صلحجوی انسان میدانست، هر پنج فرزند خود را بلافاصله پس از تولد به یتیمخانه سپرد. زمانی که ولتر در یک جزوهی ناشناس این راز را که تا آن زمان از چشم مردم پنهان مانده بود، فاش کرد، روسو در سلسلهای از توضیحها و توجیههای متناقض، کوچکنماییهای مختلف و در نهایت، با ابراز پشیمانی به این ماجرا واکنش نشان داد.

او استدلال میکرد که از منابع مالی لازم برای تربیت صحیح فرزندانش محروم بوده است؛ اما این فقر نه تقصیر او، بلکه نتیجهٔ وجود یک جامعه ناعادلانه بوده است. او مدعی بود که خواسته است فرزندانش را از سرنوشتی ناگوار نجات دهد. او همچنین به آموزههای افلاطون استناد میکرد، که تربیت کودکان را نه وظیفهٔ خانواده، بلکه مسئولیت دولت میدانست. او تأکید میکند که نگه داشتن کودکان میتوانست به حیثیت مادرِ آنها که با او ازدواج رسمی نکرده بود، لطمه بزند، بهخصوص که خانوادهی مادر فرزندان او نیز قادر به تربیت صحیح این کودکان نبودند. علاوه بر این، روسو خاطرنشان میکرد که دیگرانی نیز اگر جای او بودند همین کار را میکردند. حداقل او فرزندانش را به یتیمخانه سپرده، نه اینکه آنها را رها کرده باشد. در نهایت، او این اقدام را نه یک جنایت، بلکه به عنوان یک اشتباه پذیرفت و بر این تأکید داشت، مردی با عواطف و قلبی به گرمی قلب او نمیتوانسته یک «پدر غیرطبیعی» باشد. و …
با این حال، همین روسو در نوشتههایش بارها لغزشهای اخلاقی دیگران را به شدت محکوم میکند. چنانکه در امیل، که دو سال پیش از افشای ولتر اما سالها پس از سپردن فرزندانش به یتیمخانه منتشر شد، تصریح میکند:
کسی که قادر به انجام وظایف پدری نیست، حق پدر شدن ندارد. نه فقر و نه ملاحظات دیگری او را از مسئولیت تغذیه و تربیت فرزندانش معاف نمیکند.
او همچنین در رمان پرفروش خود، ژولی یا هلوئیز جدید(۳)، به فرهنگ ریاکاری حمله میکند و بهویژه به همصنفان خود میتازد:
از یک نویسنده، بهویژه از یک نویسندهی اخلاقگرا، انتظار میرود که مطابق با کتابهایش سخن بگوید یا آنگونه که میگوید، عمل کند. تا یک نویسنده معمولی.
چه میزان رنج، بهای یک ایده انقلابی است؟
با این حال، بسنده کردن به این که روسو را با ریسمانی که خود او بافته است به دار آویزیم، بیش از حد سادهانگارانه خواهد بود.
زیرا اخلاقگرایی سختگیرانهای که در اینجا نمایان میشود، پیش از هر چیز متوجه خود اوست. همانطور که در اعترافات(۴) یا در کتابی با عنوان معنادار روسو، قاضی ژانژاک(۵) دیده میشود؛ اگر این دو اثر را بخوانیم مشخص میشود که او کاملاً آگاه است که در برابر معیارهایی که خود وضع کرده، شکست خورده است.
او نه تنها در نوشتههای اتوبیوگرافیک، بلکه در سراسر آثارش، همواره در کشمکش با خود به سر میبرد. نامههایی در دست است که نشان میدهد، امیل نیز از دل همین کشمکش و از عذاب وجدانی که در قبال فرزندانش احساس میکرد، زاده شده است. به گونهای که در روند شکلگیری این اثر، همزمان نوعی احساس پشیمانی در او قوت گرفته است، قابل درک میباشد.
مربی آرمانی و فداکار که در این اثر ترسیم میشود، پسر بچهای یتیمی است، کنجکاو، که در نهایت و طی شکلگیری شخصیتاش به مردی متعادل، آزاداندیش، رها و در عین حال متعهد به جامعه و سعادت خویش تبدیل میشود؛ همهٔ اینها نویسنده را محکوم میکنند. شاید حتی او را هم عذاب میدهند. اما احتمالاً این ایدهها هرگز شکل نمیگرفتند و جهان هرگز این متن انقلابی در حوزهٔ تربیت که عمیقاً انسانی است را به دست نمیآورد اگر روسو با ضعفهای خود مواجه نمیشد.
بیتردید، مطلوب آن است که اندیشههای ژرف بدون قربانی شدن انسانها شکل بگیرند. اما شاید در فلسفه، این بیشتر استثنا باشد تا قاعده. تنها تفاوت در اینجاست، در مورد روسو، این مسئله بهویژه آشکارتر است.
یادداشتها:
١- میلی حیات (Millay Hyatt) فیلسوف آمریکایی، در دالاس تگزاس متولد شده است. دارای دکترای فلسفه است و به عنوان نویسنده آزاد در برلین زندگی میکند.
٢- روسو استدلال میکرد که وضعیت اقتصادی و اجتماعیاش به او اجازهٔ پرورش فرزندانش را نمیداد و اگر آنها را نزد خود نگه میداشت، ناگزیر به دنیایی پر از فساد و تباهی اجتماعی وارد میشدند. این شکاف میان نظریه و عمل، هنوز هم یکی از بحثبرانگیزترین جنبههای شخصیت اوست. برخی او را فیلسوفی غیرقابل اعتماد میدانند، در حالی که دیگران معتقدند که شکست شخصیاش به عنوان یک پدر، از ارزش ایدههای بدیع او در حوزهٔ تربیت نمیکاهد.
در امیل، روسو، آرمانی از تعلیم و تربیت ارائه میدهد که در آن کودک نه به عنوان دریافتکنندهٔ منفعل دانش، بلکه به عنوان موجودی مستقل با روند طبیعی رشد خود در نظر گرفته میشود. این دیدگاه تأثیر عمیقی بر آموزش و پرورش اصلاحطلبانه گذاشت و شخصیتهایی چون پستالوتزی و مونتهسوری را تحت تأثیر قرار داد.
با این حال، زندگی شخصی روسو همچنان چالش بزرگی در تفسیر آثار او باقی میگذارد: آیا او واقعگرایی بود که محدودیتهای اجتماعی زمان خود را درک میکرد، یا ایدهآلیستی که در نظریهاش فراتر از آنچه که در عمل میتوانست انجام دهد، پیش میرفت؟ شاید آنچه در روسو پارادوکسیکال است، دقیقاً همین نکته باشد که او هرگز این تنش را حل نکرد، بلکه آن را به جوهرهٔ اندیشه و عمل خود بدل ساخت.
بههرحال امیل همچنان یکی از متون کلیدی فلسفهٔ تربیتی محسوب میشود و ایدههای آن الهامبخش بسیاری از اصلاحات آموزشی بوده است، اما به دلیل ناسازگاری با واقعیتهای اجتماعی، تبعیض جنسیتی، تناقض در مفهوم آزادی، نگاه بیش از حد آرمانی به طبیعت انسان و تضاد میان نظریه و عمل، مورد نقدهای جدی قرار گرفته است.
٣- ژولی یا هلوئیز جدید اثر ژان-ژاک روسو، یک رمان است که به صورت نامهنگاری نوشته شده است و آن داستان عشق تراژیک بین ژولی دِتانژ، دختری از یک خانوادهٔ اشرافی، و معلم آرمانگرایش از یک خانوادهٔ معمولی، سن-پرو را روایت میکند. عشق آنها با هنجارهای اجتماعی و انتظارات خانوادگی در تضاد است. در نهایت، ژولی تسلیم خواستههای خانوادهاش شده و با مرد دیگری ازدواج میکند، که این تصمیم به درامی عمیق منجر میشود. این رمان به موضوعهای مهمی چون تنش بین عشق شخصی و اخلاق اجتماعی، تأثیر آموزش و ماهیت سعادت انسان میپردازد و یکی از آثار مهم دوران روشنگری و رمانتیک اولیه به شمار میآید. عنوان کتاب به داستان عاشقانهٔ مشهور هلوئیز و آبلار در قرن دوازدهم اشاره دارد. هلوئیز، زنی باهوش و فرهیخته، عاشق معلم خود، آبلار، میشود. عشق آنها سرنوشتی غمانگیز دارد: آبلار اخته میشود و هلوئیز به صومعه پناه میبرد. روسو با این عنوان ژولی را به عنوان یک هلوئیز مدرن معرفی میکند که میان عشق و وظیفه گرفتار شده است.
٤- اعترافات (Les Confessions) زندگینامه روسو است که او در آن زندگی و اشتباههای خود را صادقانه بیان میکند. این کتاب، یکی از اولین نمونههای زندگینامهنویسی مدرن است و تأثیر بسزایی بر نویسندگان پس از خود، از جمله گوته (حقیقت و شعر) و تولستوی (اعترافات من)، و بعدها مارسل پروست گذاشته است. روسو در این اثر، تلاش دارد تا با تمام ضعفها و تناقضهایش روبهرو شود و تصویری شفاف از خود ارائه دهد.
٥- روسو، قاضی ژان-ژاک (Rousseau, Juge de Jean-Jacques) اثری است که روسو در سالهای بعد نوشت. او در این اثر خود را مانند یک قاضی مورد قضاوت قرار میدهد. روسو در مجموع در این دو اثر (٤ و ٥) نشان میدهد که کاملاً از تناقضهای خود آگاه میباشد. و نشان میدهد که او نمیتوانسته با معیارهای اخلاقی که خود تعیین کرده بود، زندگی کند و همواره با خودش در کشمکش بوده است. البته نه تنها در این دو کتاب بلکه در کل تفکر و نوشتههایش.
نظرها
نظری وجود ندارد.