«بیداد»: صدای رسای زن ایرانی علیه سانسور، از خیابانهای تهران تا کارلووی واری
الاهه نجفی ـ فیلم «بیداد» به کارگردانی سهیل بیرقی، با روایت کنش خوانندهای جوان که در خیابانهای تهران علیه ممنوعیت آوازخوانی زنان میایستد، نهتنها تابوی جنسیتی را به چالش میکشد، بلکه بهعنوان اثری زیرزمینی و تأثیرگذار در جشنواره کارلووی واری ۲۰۲۵ به نمایش درمی آید. این درام سیاسی و انسانی، با وجود محکومیت عواملش به حبس و جریمه در ایران، با بازی سروین ضابطیان و کارگردانی هنرمندانه، گفتوگوی جهانی درباره سرکوب هنر زنان را گسترش میدهد.

نمایی از فیلم بیداد ساخته سهیل بیرقی (از تیزر فیلم)
فیلم «بیداد» به کارگردانی سهیل بیرقی، اثری جسورانه و عمیقاً انسانی است که با روایت زندگی «نورا»، خوانندهای جوان در ایران، به ممنوعیت آوازخوانی زنان در ملأعام میپردازد. این فیلم نهتنها یک درام شخصی، بلکه بیانیهای سیاسی و هنری علیه سیستماتیکترین اشکال سانسور جنسیتی است.
سهیل بیرقی، کارگردان فیلم «بیداد»، با انتشار تصویری از رأی دادگاه در اینستاگرام در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴ اعلام کرد که او و تعدادی از عوامل این فیلم به اتهاماتی چون «تشویق به فساد»، «تبلیغ علیه نظام»، «تهیه محتوای مبتذل»، و «ترغیب به اعمال منافی عفت» به زندان و جریمه نقدی محکوم شدهاند. لیلی رشیدی، امیر جدیدی، سروین ضابطیان، علی ملاقلیپور (بازیگران) و پیمان شادمانفر (فیلمبردار) از جمله محکومان هستند. بیرقی به چهار سال و سه ماه حبس محکوم شد، اما این حکم به جزای نقدی تبدیل شده و احکام زندان سایر عوامل تعلیق شده است. او در توضیحی کوتاه نوشت: «برای اینکه بازتولید دروغ نکردم. همین.» احکام صادره، طبق تصویر منتشرشده، قابل اعتراض در دادگاه تجدیدنظر تهران است، هرچند تاریخ صدور آنها مشخص نشده.
چهارمین فیلم بلند سهیل بیرقی، «بیداد»، بهعنوان دوازدهمین فیلم زیرزمینی در بخش مسابقه کریستال گلوب پنجاهونهمین جشنواره بینالمللی فیلم کارلووی واری (KVIFF) در تاریخ ۹ ژوئیه اکران جهانی میشود.
«بیداد» با بازی سروین ضابطیان (قانون ۱۸۰ درجه، آیات زمینی)، لیلی رشیدی و امیر جدیدی ساخته شده است. سهیل بیرقی (من، عامه پسند، عرق سرد) نویسندگی، کارگردانی، تهیهکنندگی و تدوین مشترک این فیلم را بر عهده داشته و همچنین مسئولیت کارگردانی هنری را انجام داده است. شرکت الف پیکچرز متعلق به او، تهیهکننده فیلم است و فروش آن را نیز بر عهده دارد. بیرقی علاوه بر فعالیت سینمایی، کارگردانی تئاتر نیز کرده و در هیئت داوران جشنوارههای بینالمللی فیلم حضور داشته است.
از زمانی که جشنواره بینالمللی فیلم کارلووی واری (KVIFF) اعلام کرد جزئیات فیلم نهایی بخش مسابقه را تا زمان بعدی برای محافظت از عوامل فیلم «بیداد» فاش نخواهد کرد، توجه زیادی را جلب کرده است. هنگامی که سرانجام هفته گذشته جزئیاتی از فیلم اعلام شد، جشنواره تأکید کرد:
بیرقی در حین فیلمبرداری مورد بازجویی مقامات قرار گرفت. لازم بود اعلام حضور فیلم در برنامه جشنواره تا زمانی که او و اعضای گروهش بتوانند بهطور امن از ایران خارج شوند، به تعویق بیفتد. چند روز پیش، تیم جشنواره از شنیدن این خبر که آنها در راه هستند، بسیار خوشحال شد.
قهرمان بهمثابه نماد مقاومت
نورا (با بازی سروین ضابطیان) زنی است که آواز را همچون نفس کشیدن میداند. او با وجود خطرات ـ از بازداشت تا طرد اجتماعی ـ در خیابانهای تهران میخواند، نه برای شهرت، بلکه برای حفظ هویت فردی و هنری خود. این انتخاب، او را به نمادی از مقاومت غیرخشونتآمیز تبدیل میکند. فیلم با نشاندادن واکنشهای مردم (از حمایت تا انزجار)، تضاد جامعهی ایران با این تابو را عیان میکند.
فیلم با تبدیل فضاهای عمومی مانند پیادهروها، ایستگاههای اتوبوس و پشتبامها به «صحنههای اجرا»، استعارهای از تصرف فضای مردانه توسط زنان ارائه میدهد. نورا با هر آواز، دیوارهای سانسور را میشکند و خیابان را به محلی برای اعتراض هنرمندانه تبدیل میکند.
نورا از یک سو با تهدید بازداشت، خشونت، و طرد اجتماعی مواجه است و سیستم حاکم با قوانین زنستیزانه، بدن و هنر او را کنترل میکند. اما از سوی دیگر، او با عاملیتی تغییردهنده و رادیکال، این ساختارها را به چالش میکشد: آوازخواندنش در خیابان نهتنها شکستن تابوی جنسیتی است، بلکه فضای عمومی را به صحنهی اعتراض تبدیل میکند. به یک معنا او هم محصول ستم ساختاری است و هم کنشگری که همان ساختارها را از درون متلاشی میکند.
سینمای زیرزمینی بهمثابه ابزار اعتراض
«بیداد» بخشی از جریان سینمای غیررسمی ایران است که بدون مجوز دولتی و با ریسک شخصی ساخته شده است. محکومیت عوامل فیلم به حبس و جریمهی نقدی خود گواهی بر قدرت تأثیرگذاری این اثر است.
باید توجه داشت که شخصیتهایی مانند نورا فقط قربانی ساختارهای سرکوبگر نیستند. آنها فقط قهرمانهای تکساحتی هم نیستند که با کنش خود ساختارها را به چالش بکشند. تفاوت کلیدی بین قربانی و قهرمان در عاملیت است: قربانی منفعلانه تحت فشار ساختارها است، اما قهرمان با کنش آگاهانه، ساختارها را به مبارزه میطلبد.
مقاومت فردی شخصیتهایی مثل نورا اگرچه بهتنهایی نمیتواند تغییر ساختاری ایجاد کند، اما بهعنوان جرقهای برای بیداری جمعی عمل میکند. کنش فردی شخصیتهایی مانند او با به چالش کشیدن تابوی اجتماعی، ذهنیتها را متزلزل میسازد و فضایی برای گفتوگوی عمومی درباره سرکوب سیستماتیک باز میکند. تاریخ نشان داده است که تغییرات بزرگ اغلب از امتناعهای فردی آغاز میشوند (مانند دختر خیابان انقلاب) و سپس به جنبشهای گسترده تبدیل میگردد. نورا نیز با تبدیل بدن و صدای خود به «سکوی اعتراض»، هنجارهای حاکم را طبیعیزدایی میکند و مسیر را برای کنشهای جمعی هموار میسازد. بنابراین، اگرچه مقاومت او بهتنهایی کافی نیست، اما شرط لازم برای تغییر ساختاری محسوب میشود، چرا که هر انقلاب، پیش از آنکه جمعی شود، در ذهن یک فرد متولد میشود.
کارل اُخ، مدیر هنری جشنواره بینالمللی فیلم کارلووی واری (KVIFF) در گفتوگو با به هالیوود ریپورتر درباره ارزشهای هنری این فیلم گفته است:
ما نهتنها از جنبه سیاسی فیلم و شجاعت فیلمسازان برای رفتن تا این حد در مورد چیزی که در مناطق ما امری کاملاً طبیعی است ـ دیدن زنی جوان که در خیابانهای یک کلانشهر آواز میخواند ـ شگفتزده شدیم، بلکه از نحوه ساخت آن نیز تحت تأثیر قرار گرفتیم. این فقط درباره محتوا نیست. این یک فیلم واقعاً خوشساخت است که پتانسیل گفتوگو با مردم سراسر جهان را دارد.
نظرها
نظری وجود ندارد.