ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کوروش هخامنشی و مسئولان نظام اسلامی ایران

امیرعلی بنکدار- آیت‌الله محمد خامنه‌ای از شخصیت کوروش هخامنشی تجلیل کرده و گفته که او و فرزندش توحید و یکتاپرستی را در بین‌النهرین، سومر، مصر و آتن گسترش داده‌اند.

آیت‌الله محمد خامنه‌ای، رییس جدید بنیاد ایران‌شناسی و برادر رهبر جمهوری اسلامی، در سخنانی تازه با تجلیل از شخصیت کوروش هخامنشی گفته است که او و فرزندش توانستند توحید و یکتاپرستی را در بین‌النهرین، سومر، مصر و آتن گسترش دهند. او در گفت‌وگویی مفصل با خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی، ایرنا، گفت کوروش و فرزند او با جهاد فرهنگی و به ظاهر نظامی خود موفق به گسترش توحید در این منطقه بزرگ شدند.

آرامگاه کوروش و خواب آشفته او: درگیری جمهوری اسلامی با تاریخ ایران پیش از اسلام

محمد‌ خامنه‌ای که در ۱۷ تیرماه سال ۱۳۹۲ و با حکم محمود احمدی‌نژاد به سمت ریاست بنیاد ایران‌شناسی منصوب شد، جانشین حسن حبیبی، مؤسس و رییس پیشین این بنیاد شده است که در بهمن ماه سال ۱۳۹۱ درگذشت.

محمد خامنه‌ای، رییس جدید بنیاد ایران‌شناسی و برادر رهبر جمهوری اسلامی گفته است غربی‌‌ها به دلایل سیاسی و در حقیقت به خاطر ترس از هویت پیچیده ایران سعی در سکوت و مخفی‌کاری در خصوص نقش و اهمیت ایران در طول تاریخ کرده‌‌اند.

رییس جدید بنیاد ایران‌شناسی، دانش امروز جهان و به ویژه غرب را مدیون چند سرزمین انگشت‌شمار از جمله ایران، هند، چین، عراق و مصر دانسته است. او همچنین گفته است گرچه غربی‌‌ها در مورد نقش همه این کشورها کتاب‌ها نوشته‌اند اما به دلایل سیاسی و در حقیقت به خاطر ترس از هویت پیچیده ایران سعی در سکوت و مخفی‌کاری در خصوص نقش و اهمیت ایران در طول تاریخ کرده‌‌اند. محمد خامنه‌ای ضمن تجلیل از کوروش و فرزند او به کشفیات جدیدی در منطقه زاگرس اشاره کرده است که حدود دوازده هزار سال قدمت دارد و به همین خاطر قدمت تمدن ایران را بیش از سایر نقاط در دنیای باستان دانسته است. به گفته او، همه این سوابق در هویت ملی هر ایرانی ثبت شده و می‌توان به آن افتخار کرد.از دید رییس بنیاد ایران‌شناسی، ملت ایران به خاطر همین سوابق و به دلیل داشتن «هوش مثبت» زودتر از ملل دیگر اسلام را شناخت و روحانیون زرتشتی زودتر از مردم دیگر به اسلام روی آوردند. محمد خامنه‌ای اکنون دیدگاهی را معرفی کرده که در جریان‌های نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی کمتر سابقه داشته است. او ضمن ستایش دستاوردهای دوران اسلامی، آثار فرهنگی و تمدن پیش از اسلام ایران را نیز در شکل دادن به هویت امروز ایرانیان ستوده است.

دیدگاه رهبر جمهوری اسلامی نسبت به تاریخ باستان

سخنان رییس بنیاد ایران‌شناسی و برادر رهبر ایران در حالی است که آیت‌الله سید علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، پیش‌تر عنوان کرده بود که او به اینکه ایران پایتخت مادها و هخامنشی‌ها بوده افتخار نمی‌کند. رهبر ایران در تاریخ ۱۹ تیرماه ۱۳۸۳ در سخنانی در جمع تعدادی از مسئولان استان همدان گفت «همدان امروز از همدان صد سال پیش و همدان قرن‌های قبل خیلی سر پاتر است و من البته افتخار نمی‌کنم که این‌جا پایتخت ماد یا پایتخت تابستانی هخامنشی‌ها بوده است». به گفته رهبر ایران، «فرنگی‌ها خیلی اصرار داشتند هخامنشی‌ها را بالا بیاورند و مطرح کنند و کوروش و داریوش را اول تاریخ بدانند، حتی مادها را هم از خاطر بردند. کار مستشرقان اروپایی در این زمینه صادقانه نبوده است».

آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی: «فرنگی‌ها خیلی اصرار داشتند هخامنشی‌ها را بالا بیاورند و مطرح کنند و کوروش و داریوش را اول تاریخ بدانند، حتی مادها را هم از خاطر بردند. کار مستشرقان اروپایی در این زمینه صادقانه نبوده است.»

رهبر ایران در سخنان دیگری به تاریخ اول فروردین ماه ۱۳۷۸ در مشهد و با مقایسه مکانی مانند حرم امام رضا با تخت جمشید گفته بود: «البته تخت جمشید یک اثر معماری است، انسان اثر معماری را تحسین می‌کند و چون متعلق به ما و مال ایرانی‌هاست به آن افتخار هم می‌کند، اما این غیر از آن است که ما دل‌ها و ذهن‌ها و جان‌های مردم را متوجه به نقطه‌ای بکنیم که در آن خبری از معنویت نیست، بلکه نشانه طاغوتی‌گری است».

به گفته رهبر ایران در ساختمان‌های تخت جمشید که اینک از آن ویرانه‌ای بیش باقی‌نمانده «زمانی به بهانه همین نوروز خدا می‌داند چقدر بیگناه در مقابل تخت طاغوت‌‌های زمان به قتل می‌رسیدند». رهبر ایران همچنین به تاریخ ۱۸ اردبیهشت ۱۳۸۷ و در جمع مسئولان فارس ضمن اشاره مجدد به اینکه تخت جمشید نمادی است از طاغوت و جباران تاریخ گفت گرچه برای انسان‌های مؤمن نگاه کردن به این بناها با این دید جاذبه‌ای ندارد، اما از آنجا که خالق این بناها سرانگشت هنرمند ایرانی و ابتکار و ذوق اوست، این برای یک ملت افتخار است.

به‌نظر می‌رسد رهبر ایران سعی دارد راه حلی میانه را برای برخورد با شخصیت‌‌ها و آثار ایران باستان بیابد، یعنی گرچه آن‌ها را نشانه‌ای از تفکری طاغوتی و جبارانه می‌داند اما هنر به کار رفته در آن آثار را ستایش می‌کند. در دیدگاه رهبر ایران، گرچه باید این آثار را حفظ کرد اما معنویت و هویت را باید جای دیگری سراغ گرفت.

دیدگاه‌های افراطی در مقابل آثار کهن

پس از انقلاب سال ۱۳۵۷، رویکردهای متفاوتی نسبت به شخصیت‌ها و آثار پیش از اسلام ایران در میان مسئولان نظام و کسانی که در عرصه‌های فرهنگی و دینی سیاست‌گزار بوده‌اند وجود داشته است. از آنجا که آثار تاریخی و به ویژه آثار دوره هخامنشی و شخصیت‌هایی مانند کوروش در دوران پهلوی مورد استفاده تبلیغاتی گسترده قرار می‌گرفتند، پس از انقلاب همراه با نفی تمام آثار متعلق به دوران پادشاهی، تاریخ ایران پیش از اسلام نیز مورد بی‌مهری و حتی گاه دشمنی برخی از سران نظام جمهوری اسلامی و برخی از نویسندگان قرار گرفت.

صادق خلخالی: «کوروش از شدت احتیاج مجبور گردید راه زنی در پیش گیرد و لواط بدهد.»

برگزاری جشن‌های دوهزار و پانصدساله شاهنشاهی نیز یکی از عوامل مهم در برانگیختن احساسات ضد باستان‌گرایانه در میان انقلابیون مذهبی بود که اعتقاد داشتند به جای پرداختن به گذشته باستانی باید روی اسلام و دستاوردهای تاریخ شیعه تأکید کرد. آیت‌الله خمینی، رهبر انقلاب، بارها در سخنرانی‌‌های خود از برگزاری جشن‌های دو هزار و پانصدساله انتقاد کرده و برپایی آن را به تحریک کارشناسان اسراییلی‌ دانسته بود که با اسلام دشمنی داشتند.

آیت‌الله صادق خلخالی نیز یکی از مشهورترین روحانیانی بود که پیش و پس از انقلاب با چهره‌های تاریخی و به ویژه با کوروش مخالفت اساسی داشت. خلخالی پیش از انقلاب جزوه‌ای علیه کوروش نوشت و در تمام ۵۷ صفحه آن، از راه‌های مختلف کوشید تا اعتبار او را زیر سئوال برد. از جمله آن که به نوشته آقای خلخالی کوروش مادرش یهودی بود و به همین خاطر و برای آزاد کردن یهودیان و به دستور مادر خود به شهر بابل در عراق امروزی حمله کرد. او همچنین کوروش را به «فساد اخلاق» متهم کرد و نوشت او «از شدت احتیاج مجبور گردید راه زنی در پیش گیرد و لواط بدهد». با این‌حال شدت مخالفت بقیه چهره‌های نظام اسلامی با شخصیت‌های تاریخی کمتر از آیت‌الله خلخالی بوده است و یا حداقل آن‌که در مطرح کردن مخالفت‌های خود کلمات و نکات سنجیده‌تری به کار می‌برند.

مرتضی مطهری نیز که از او به عنوان یکی از متفکران بزرگ انقلاب اسلامی یاد می‌شود نظر مساعدی نسبت به دوران پیش از اسلام و به خصوص کوروش هخامنشی نداشته است. به اعتقاد او کوروش مردی استعماگر بوده که برای بی‌خبر نگاه داشتن مردم بابل به آن‌‌ها در انجام مراسم دینی خود آزادی داده است. مرتضی مطهری در کتاب «آینده انقلاب اسلامی ایران» می‌نویسد: «در کتاب‌های تاریخ خودمان نوشته بودند کوروش چه مرد بزرگ و بزرگواری بوده که وقتی به بابل رفت و آنجا را فتح کرد تمام بتخانه‌‌ها را محترم شمرد. از نظر یک فاتح که سیاست استعمارگری دارد، این کار، امری عادی و یک نقشه معمولی است ولی از نظر بشریت چه‌طور؟ آیا خود جناب کوروش به آن اعتقاد داشت؟ یقینا نه، اما کوروش فکر می‌کرد این اعتقاد که مردم را در بی‌خبری نگاه داشته عامل خوبی برای در بند ماندن ماندن آن‌هاست، این است که دست به ترکیب آن‌ها نزد».

عباس سلیمی‌نمین، مدیر «دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران»: «علت بزرگ کردن تاریخ دوران هخامنشی از طرف بیگانگان و به خصوص انگلیسی‌ها آن است که آن‌ها می‌‌خواهند منشاء شکل‌گیری تمدن در ایران را به بعد از ورود اشرافیت یهودی نسبت دهند.»

در سال‌های بعد، نویسندگان و کارگزاران فرهنگی دیگری پیدا شدند که سعی کردند تمام اعتبار ایران باستان و به ویژه دوره هخامنشی را ساخته و پرداخته صهیونیست‌ها و فراماسونرها معرفی کنند. از جمله این نویسندگان ناصر پورپیرار بود که در مجموعه چند جلدی تألیفات خود با نام «دوازده قرن سکوت» این نظر را مطرح کرد که هخامنشیان غاصبانی بودند که زندگی را در منطقه بین‌النهرین و ایران از ریشه کندند و جز قتل و غارت ارمغانی نداشتند و هیچ اثر معماری، هنری و فرهنگی مهمی از خود برجای نگذاشتند. او معتقد است بزرگ کردن این «قوم وحشی» در تاریخ تنها به دست یهودیان صورت گرفته، چون کوروش عامل آن‌ها بوده است. آقای پورپیرار همچنین این نظر جنجالی را مطرح کرده است که بناها و کتیبه‌هایی به خط میخی که به هخامنشیان نسبت داده می‌شود در واقع در قرن‌های نوزدهم و بیستم توسط عوامل یهودیان در ایران ساخته و در حقیقت جعل شده است، تا نشان‌دهنده عظمت دروغین آن‌ها باشد.

عباس سلیمی‌نمین، مدیر «دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران» و مدیر مسئول سابق کیهان هوایی نیز که جزو کارگزاران فرهنگ رسمی در ایران است چنین اعتقادی دارد و بارها در سخنرانی‌ها، مصاحبه‌ها و مقالات خود آن را مطرح کرده است. آقای سلیمی نمین در گفت‌وگویی در فروردین ماه ۱۳۹۱ گفت علت بزرگ کردن تاریخ دوران هخامنشی از طرف بیگانگان و به خصوص انگلیسی‌ها آن است که آن‌ها می‌‌خواهند منشاء شکل‌گیری تمدن در ایران را به بعد از ورود اشرافیت یهودی نسبت دهند، زیرا در زمان کوروش برخی از اشراف یهودی به فلات ایران وارد شدند و ترجیح دادند به جای رفتن به سرزمین موعود، فلسطین، در ایران بمانند. به گفته آقای سلیمی نمین، انگلیسی‌ها بناها و آثار دوران ایلامی که پیش از هخامنشیان بودند را نابود کرده‌اند. رییس دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران نیز همانند آقای پورپیرار معتقد است تخت جمشید یک بنای نیمه‌کاره است که به دلیل قتل عام ایرانیان توسط اشراف یهودی در زمان هخامنشیان، کار ساختن این کاخ به پایان نرسید.

آیت‌الله علامه طباطبایی شخصیت کوروش را با شخصیت ذوالقرنین در قرآن مقایسه کرده و آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی نیز در «تفسیر نمونه» خود مجدداً همین نظر را مطرح کرده است.

آيت‌الله مصباح یزدی نیز تاکنون چندین بار نظرات خود را در مورد ملی‌گرایی و برخی جنبه‌‌های تاریخ ایران بیان کرده است. او در ۲۷ بهمن ۱۳۹۱ در نشستی در دفتر پژوهش‌های فرهنگی قم با اشاره به تحولات مثبتی که در زمینه گرایش به اسلام و معنویت در پس از پیروزی انقلاب در ایران پدید آمده است گفت همه این تحولات به برکت انقلاب اسلامی است نه به برکت کوروش و داریوش! او همچنین افزود این خصوصیات مثبت است که به ملت ما ارزش می‌دهد و نه اینکه ما فرزند کوروش و داریوش هستیم.

با این‌حال گرایش‌های مثبت به شخصیت کوروش در میان برخی روحانیان و سیاستمداران جمهوری اسلامی به چشم می‌خورد. سال‌‌ها پیش آیت‌الله علامه طباطبایی شخصیت کوروش را با شخصیت ذوالقرنین در قرآن مقایسه کرده بود. آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی نیز در «تفسیر نمونه» خود مجدداً همین نظر را مطرح کرده است.

در دولت محمود احمدی‌نژاد توجهی ویژه به کوروش و میراث او صورت گرفت و منشور او برای نخستین بار پس از انقلاب از موزه بریتانیا به تهران آمد و برای مدتی به نمایش گذاشته شد. توجه دولت احمدی‌نژاد و به ویژه اسفندیار رحیم مشایی به کوروش سبب شد تا از این جریان فکری که قصد داشت «مکتب ایران» را به عنوان یک حرکت سیاسی جدید و با ادغام ناسیونالیسم و مذهب معرفی کند، به عنوان جریان انحرافی یاد شود.

برعکس آنچه که بسیاری گمان می‌کنند، رویکرد مسئولان جمهوری اسلامی به شخصیت‌های باستانی و به ویژه کوروش، رویکردی ثابت و یکپارچه نیست و در این میان تنوع آراء دیده می‌شود، تنوعی که گاه به تضادهای فراوان نیز می‌انجامد و دامنه‌ آن به مسائل معاصر و اختلافات سیاسی نیز کشیده می‌شود.

تکلیف کوروش هنوز در ایران مشخص نشده است. از یک طرف او را تقدیس می‌کنند و بنیان‌گذار مفهوم حقوق بشر جهانی در حدود دو هزار و پانصد سال پیش می‌نامند و به این ترتیب کار تاریخ‌نویسان را برای کاویدن وقایع دوران او بسیار دشوار می‌کنند، و از طرف دیگر او را لعن و نفرین می‌کنند و بزرگ شدنش در تاریخ را به خواست صهیونیست‌ها و استعمارگران ارتباط می‌دهند. این شخصیت تاریخی هنوز در انتظار قضاوت‌هایی است که فارغ از تقدس و تنفر و به دور از رنگ سیاست بتواند چهره واقعی او را تا حد زیادی به دنیای امروز نشان دهد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • فواد ف

    الحق که حرف حق به دل میشینه.. بسیار متشکرم از اطلاعات دقیق و موشکافانه شما. امیدوارم آیم مردم از خواب غفلت بیدار شوند و سر در آخور یهودیان مسلمان نمای ایرانی ستیز نگذارند

  • ORHAN

    براي خيلي ها اين سوءال بي جواب مانده كه چرا در ايران تا روي كار آمدن رضا شاه در هيچ سند ؛دست خط، داستان يا شعري به اسامي نظير بيژن، منيژه ، فرامرز ،داريوش يا كوروش بر نمي خوريم؟ يا چرا هيچيك از پدر بزرگ هاي ما نام ايراني(فارسي) ندارند؟ به عكس به كرات نامهاي اسكندر، چنگيز ، تيمور را كه ظاهراً بر طبق تاريخ رسمي بر ايران هجوم آورده اند و خون هاي بسياري را بر زمين ريخته اند در داستانها و شعر ها آورده شده و بر روي پدرانمان گذاشته شده است. چگونه مي توان قبول كرد انسان نام پسرانش را از ميان نام قاتلان اجدادش انتخاب كند؟ به يقين در اين ميان چيزي از پازل افتاده و يا حلقه اي از ميان زنجير دانستني هايمان مفقود شده است. اكنون در تواريخ رسمي و مدرسه اي كوروش و داريوش را حكمرانان عادل و گسترنده حقوق بشر و بنيانگذاران بزرگترين امپراتوري جهان مي شناسيم. ولي هيچگاه از خود نمي پرسيم چرا همزمان با برپايي اين امپراطوري ،تمدنهاي تابناك جنوب درياي خزر بويژه مارليك ، تمدن هاي درخشان البرز مركزي (سيلك)، عيلام ، اورارتور ، ماننا و ماد كه 2500 سال قبل از هخامنشيان ايجاد شده بودند به يك باره از بين رفتند؟ اما كوروش بعد از نابود كردن بابل و تمدن درخشان بين النهرين (عراق) با مهرباني مثال زدني با يهوديان رفتار نموده و آنها را پس از آزادي به اورشليم باز مي گرداند. سقوط بابل و آزادي يهوديان آيا به جز اين نبوده كه تعقل و قدرت مالي يهود توانسته سرداري خونريز و گمنام را از استپ هاي روسيه از نژاد اسلاو به ايران بكشاند. در سال اول سلطنت كوروش خداوند آن چه را كه توسط ارمياي نبي فرموده بود به انجام رسانيد. او كوروش را بر آن داشت تا فرماني صادر كند و آن نوشته را به سراسر امپراطوري خود بفرستد. اين است آن فرمان : من كوروش امپراطور پارس اعلام ميدارم كه خداوند ، خداي آسمانها تمام ممالك جهان را به من بخشيده و به من امر فرموده كه براي او در اورشليم خانه اي بسازم. هر كه بخواهد مي تواند به آنجا باز گردد.(تورات عهد عتيق غررا 22؛23؛36) مسلماً چنين فرماني از رافت انساني كوروش برنمي خيزد بلكه دستور باز پرداخت سرمايه هاي عقلي و مادي يهود مي باشد. نفوذ يهوديان در هخامنشيان را در جاي ديگر تاريخ در توطئه ها و كودتاي پنهان و پيدا بر عليه كمبوجيه و برديا شاهان هخامنشي كه به مخالفت با يهوديان بر مي خيزند مي توان مشاهده كرد،كه به ظهور داريوش ختم مي شود.اگر چنانچه اين آرياييها و پارسيان به جبر شمشير وارد سرزمينهاي ايران نشده و اشغالگر و خون ريز نبوده اند و با حمايت مردمان ساكن در ايران روي كار آمده اند چطور مي توان قبول داشت كه لشكر هاي كوچك و بي نام و نشان مقدوني و اسلام توانسته است به اين راحتي امپراطوري عظيم را در نوردند و در مدت كوتاهي بر مقدرات ايران حاكم شوند. چرا نياكان ما نامهاي اسكندر ، تيمور ، چنگيز و انبوه نامهاي عربي را داشته اند ولي يك نفر پير مرد هفتاد هشتاد ساله به نام كامبيز ، اردشير ؛كوروش و داريوش نداريم.؟!! . کوروشی رو که به قول پان ایرانیست همه دنیا می شناسند، چرا در کتابهای شعرایی مثل سعدی و حافظ و فردوسی که دیگه از مشاهیر ایران نوشته، حالا به خوبی یا بدی، حتی نامی ازش برده نشده؟؟؟ چرا کوروش فقط و فقط از دوران پهلوی به بعد اسم و رسم پیدا کرد؟؟؟ بگیم حالا شاههای قبلی فکرشون تو عیش و نوش بوده و رضا پهلوی و پسرش فقط تاریخدان بودند و اهل فضل و ادب و … !!!!!!!!!!! (با اون کتاب سوزونشون تو تبریز) فردوسی که اسمش دهنتون رو پر کرده چی؟؟؟ کسی که تا جمشید هم رفته بود قدمت شعراش … کوروش رو این وسط جا انداخته؟؟؟ میگی تخت جمشید تو دوران پهلوی کشف شده؟؟؟ و فردوسی اطلاعی از کوروش نداشته حتما؟؟؟ پس این همه اطلاعات از کیکاووس و جمشید و فریدون و ضحاک رو از کجا آورده؟؟؟ از داستانهای حماسی که سینه به سینه منتقل شده … درسته؟؟؟ پس چرا داستان پادشاه به قول شما مقدسی چون کوروش سینه به سینه منتقل نشده؟؟؟ برای اسکندر جانی و قاتل به قول شماها، تو سینه ها جای داستان بود، که داستان آب حیاتش تو شاهنامه نوشته شده، برای کوروش کبیر و مقدس نبود؟؟؟ یهودیان سابقه طولانی و توانایی خاصّی در تاریخ سازی و تحریف تاریخ و ارتباط دادن مسائل تاریخی، نه چندان مهم، با یکدیگر دارند و همیشه این توانایی را در خدمت منافع سیاسی خود به کار گرفته اند؛ چنانکه با تشکیل دولت اسرائیل، سران آن دولت که قصد نزدیکی با رژیم پهلوی حاکم در ایران را داشتند، رفتار کورش با یهودیان را به قدری بزرگ نشان دادند که حتی در منابع قدیم و جدید مربوط به هخامنشیان، ردپایی از آنها یافت نمی شد. «پل فیندلی»، نماینده مجلس نمایندگان امریکا، در کتاب «فریبهای عمدی» می نویسد: «قسمت عمده جعلیات و افسانه ها درباره اسرائیل ساخته و پرداخته متعصبین مذهبی اعم از یهودی و مسیحی است که طی سالیان متوالی آن را تکرار کرده اند تا حدی که الان در جهان به عنوان واقعیت پذیرفته شده است.» البته توانایی صهیونیست ها تنها دلیل موفقیت آنها در استفاده از باستان گرایی برای پیشبرد مقاصدشان نبود، بلکه باستان گرایی افراطی حکومت پهلوی زمینه مناسبی برای موفقیت صهیونیست ها فراهم کرده بود. دکتر زوی دوریل، رئیس هیات نمایندگی اسرائیل در تهران، در مقاله ای در روزنامه اسرائیلی «یدیعو اخرنوت» در مورخه ۲/ ۱/ ۱۹۶۴ می نویسد: «وقتی برای افراد تحصیل کرده ایرانی صحبت می کنم کافی است اظهارات خود را از داستان استر شروع کنم. تا فورا از علاقه و توجه آنها برخوردار شوم.» این شیوه به الگویی برای تمام مقامات اسرائیلی تبدیل شد. تا در هر محفلی و مراسمی شروع سخن را به قدردانی از کورش و داستان استرومردخای اختصاص دهند و به قول «دوریل»، روشنفکران و مقامات نیز مشتاقانه به این حکایات گوش می دادند. *اسحق رابین، نخست وزیر اسرائیل، در سال ۱۳۵۷ در خانه کوروش و در جمع یهودیان ایرانی الاصل طی سخنرانی ای گفت: «به عقیده من بنیانگذار اصل صهیونیسم که به غلط به هرتصل (تئودور هرتصل) اطلاق می گردد اما این لقب در حقیقت برازنده کوروش کبیر است که برای نخستین بار اجتماع یهودیان را در ارض مقدس ممکن ساخت و از این رهگذر تمامی یهودیان جهان را رهین منت خود ساخت… و شاهنشاه ایران (محمدرضا پهلوی )میراث دار راستین کوروش کبیر است. *بایگانی وزارت امور خارجه، نمایندگی تل آویو * واقعیت آن است که باستان گرایی تاریخی و به عبارتی تاریخ نگاری باستان گرایانه به نوعی با یهودی گرایی نیز همراه بوده است. این مسئله، هم در دوره پهلوی اول به علت نفوذ چهره های برجسته ای چون محمدعلی ذکاالملک فروغی و میرزا ابراهیم خان قوام الملک شیرازی که یهودی الاصل بوده اند، مشهود است و هم در عصر پهلوی دوم که حضور و نفوذ گسترده یهودیت صهیونیستی در عرصه تاریخ نگاری و تاریخ سازی به خوبی مشهود است. * برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به کتاب پل فیندلی، فریب های عمدی، حقایقی درباره روابط ایران و اسرائیل، ترجمه محمدحسین آهوئی مراجعه کنید. * چشمها را باید شست /جور دیگر باید دید. http://zartosht3000.persianblog.ir/pages/1/

  • Samad

    آن جماعت را روزگار به سر آمد. دستاورد آنان براى آنان و دستاورد شما براى شماست و از آنچه آنان مى‏ كرده‏ اند شما بازخواست نخواهيد شد.***

  • Samad

    ***معظمان؟!؟ کنونی را بهتر که نگران خشتکهای چرکین و مرور کارنامه های سیاه خود باشند تا به قضاوت در مورد کوروش و یا کوزیروش بپردازند.