ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دزدان خیابان جردن؛ فیلمفارسی اسلامی

اکبر فلاح‌زاده- «دزدان خیابان جردن» که بر گرته «دردسر در بهشت» به کارگردانی ارنست لوبیچ ساخته شده، یک فیلم عام‌پسند و نمونه‌ای از سینمای عام‌پسند اسلامی است.

«دزدان خیابان جردن» داستان زندگی دو جیب‌بر به نام‌های «اسی سه‌سوت» و «هوشنگ» است که به علت علاقه به «دون ویتو کورلئونه» در فیلم «پدرخوانده» خود را «دون هوشنگ» می‌نامد و از روی تفنن موسیقی متن فیلم را با سوت می‌زند. ایندو که در دزدی بسیار تردست و زرنگ و در رفتار و گفتار لمپن و بددهن و متلکپران هستند، از خیابان جردن گاوصندوقی را می‌دزدند و باعث دردسرشان می‌شود.

دزدان خیابان جردن؛ فیلمفارسی اسلامی

گاوصندوق متعلق به زنی به نام کیمیا اربابی سازنده و فروشنده لوازم آرایشی و بهداشتی است. کیمیا مدعی است که محصولات سالم آرایشی تولید می‌کند و اسناد تقلب شرکت‌های دیگر و حاصل تحقیقات خود را در این زمینه در گاوصندوق مسروقه نگه می‌داشته تا دست آن‌ها را رو کند.

کیمیا در «همایش مبارزه با قاچاق لوازم بهداشتی و آرایشی» اعلام می‌کند که از پنج میلیون نوع لوازم آرایشی در دنیا فقط یک میلیون سالم است. کشور ایران سومین کشور مصرف‌کننده لوازم آرایشی و بهداشتی در خاورمیانه است اما نصف مواد مصرفی تقلبی است. هدف از این همایش و هدف کیمیا «رسیدن به یک چهره زیبا از بانوی ایرانی است» که به قول وی «در فرهنگمان هم به آن اشاره شده.» اینکه در کجای فرهنگ ما به چنین چیزی اشاره شده، روشن نمی‌شود. هر چه هست مدارک داخل گاوصندوق ظاهراً از چنان اهمیتی برخوردار است که کیمیا اربابی حاضر است ۲۰ میلیون تومان بابت پس گرفتن آن‌ها به دزد‌ها باج بدهد.

کیمیا که سارقین را می‌شناسد، به آن‌ها پیام می‌دهد که لوشان نمی‌دهد و در صورتی که گاوصندوق را دست نخورده به او بازگردانند، ۲۰ میلیون تومان هم دستخوش می‌دهد. این پیشنهاد در میان سارقین و اشکبوس، رئیس باند و دیگر اعضای باند اختلاف می‌اندازد و سرانجام از آنجا که حتی با کمک «کریم خوش‌دست» هم موفق به باز کردن در گاو صندوق نمی‌شوند، تصمیم به معامله می‌گیرند. اما در حین انتقال گاوصندوق به یکی از رقبا که قیمت بیشتری پیشنهاد کرده است، همگی توسط پلیس دستگیر می‌شوند.

در پایان بعد از مدتی، دزد‌ها به طرزی معجزه‌آسا به راه راست هدایت می‌شوند و دوباره به زندگی عادی برمی‌گردند: اسی سه‌سوت دو باره به کار خودش که نوازندگی در یک گروه موسیقی است روی می‌آورد و فیلم با نوازندگی و خوانندگی او پایان خوشی می‌یابد.

کمدی «دردسر در بهشت»

دردسر در بهشت

«دزدان خیابان جردن» بر گرته فیلم کمدی «دردسر در بهشت» (Trouble in Paradise) به کارگردانی ارنست لوبیچ (Ernst Lubitsch) ساخته شده. ارنست لوبیچ فیلمساز آلمانی‌الاصل آمریکایی است و «دردسر در بهشت» هم یک کمدی رمانتیک است. این فیلم داستان یک مثلث عشقی را روایت می‌کند که از دو دزد به نام‌های «گاستون» و «لیلی» و زن ثروتمندی به نام «مادام کوله» تشکیل شده است.
یک جنتلمن دزد و یک زن جیب‌بر که نقش‌هایشان را هنرپیشگان محبوب هالیوود، هربرت مارشال و میریام هاپکینز بازی می‌کنند حین دزدی به هم دل می‌بندند و بر حسب تصادف (دزدیدن کیف پول مادام کوله و گرفتن مژدگانی بیست هزار فرانکی در ازای پس دادن آن) به خانه اشرافی او راه پیدا می‌کنند و به استخدام او در می‌آیند. کم‌کم یک رابطه عشقی بین جنتلمن و مادام کوله ایجاد می‌شود که حسادت لیلی را برمی‌انگیزد. فیلم در کشش و کوشش بین دو عاشق در زمینه‌ای از موقعیت‌های کمیک و سرانجام بخشیدن دزد‌ها و کنار کشیدن بزرگوارانه مادام کوله از مثلث عشقی و جفت شدن دو دزد که با زدن جیب و و وسایل هم تردستی می‌کنند، پایان می‌یابد.

این فیلم که در سال ١٩٣٢ساخته شده از سوی عده‌ای از منتقدان جزو بهترین فیلم‌های لوبیچ، و از فیلم‌های کلاسیک‌ تاریخ سینما محسوب می‌شود. ظرافت کار او را منتقدان زمانه‌اش مانند راه رفتن بر قشر یخی رودخانه دانسته‌اند. منتقد لوس‌آنجلس تایمز این فیلم را مانند یک گل ارکیده با ارزش دانسته.

«دردسر در بهشت» قبل از سفت و سخت شدن مقررات سانسور در هالیوود ساخته شد و نمایش آن‌‌ همان زمان‌ها در بعضی از کشور‌ها از جمله آلمان نازی به علت نقض قوانین اخلاقی و عرف جامعه، از جمله تقدیس دزدی ممنوع شد. اهمیت فیلم از جمله در آن است که در نمایش ابتذال، خود دچار آن نمی‌شود.

شباهت فقط در ظواهر

این وضع اما در مورد نسخه رونوشت ایرانی این فیلم کاملاً به عکس است. دزدان خیابان جردن فقط در بعضی ظواهر با فیلم آمریکایی شباهت دارند: آنجا پیشخدمت خانه مردی به نام جک است، اینجا زنی به نام «همین بس». آنجا ۲۰ هزار فرانک برای یابنده کیف جایزه تعیین شده، اینجا ۲۰ میلیون تومان برای پس آوردن گاوصندوق.

لیلی و گاستون در شهر ونیز در حالی که سعی می‌کنند جیب همدیگر را بزنند به هم برمی‌خورند و دل همدیگر را می‌ربایند. «اسی سه‌سوت» و «نسیم چپ‌دست» هم در یک عتیقه‌فروشی بعد از زدن جیب و وسایل یکدیگر، از جمله ساعت مچی که در هر دو فیلم یکسان است، با هم آشنا می‌شوند. از اینجا به بعد دیگر هر دو فیلم به راه خود می‌روند: گاستون و لیلی قرار می‌گذارند همدست شوند و با هم کار کنند. به پاریس شهر ثروتمندان می‌روند و کیف زنی را می‌زنند که بعداً از روی آگهی در روزنامه می‌فهمند مادام ماری کوله معروف صاحب فروشگاه‌های لوازم آرایشی است که ۲۰ هزار فرانک به یابنده کیفش مشتلق می‌دهد. گاستون نیز که زاغ او را چوب می‌زده، از این فرصت استفاده می‌کند و با پس دادن کیف وارد خانه و روابط او می‌شود و با چرب زبانی اعتماد او را جلب می‌کند و با نام مستعار به استخدامش درمی‌آید و پس از چندی دست لیلی را هم در دفترش به کاری بند می‌کند و کم‌کم روابط نزدیک‌تر می‌شود و یک مثلث عشقی ایجاد می‌شود.

در فیلم ایرانی اما بعد از آشنایی «اسی سه‌سوت» و «نسیم چپ‌دست» زود کار به خواستگاری می‌کشد و در مراسم خواستگاری هوشنگ هم به طرزی غافلگیرکننده و غیر منطقی مادر نسیم چپ‌دست را برای خودش خواستگاری می‌کند.

ضعف‌ها و تناقض‌های فیلم

در هردو فیلم گاوصندوقی هست که در فیلم ایرانی دزدیده می‌شود، اما در فیلم اصلی سرجایش می‌ماند و جواهرات مادام کوله را در خود نگه می‌دارد که بعداً مورد دستبرد گاستون قرار می‌گیرد. گاستون هنگامی که پی می‌برد صد هزار فرانک در گاو صندوق نگه داشته می‌شود، طمع سرقت آن را می‌کند که به علت شناسایی شدنش توسط یکی از کارکنان دوستدار خانم خانه تصمیم به فرار می‌گیرد.

بر خلاف گاستون، «اسی سه‌سوت» با وجود معروف بودن به انواع دزدی در خیابان جردن و ضبط تصویرش با دوربین‌های مداربسته مغازه‌ها، بدون هیچ نگرانی رفت و آمد می‌کند. در هردو فیلم از لوازم آرایشی حرفی در میان هست. مادام کوله و کیمیا اربابی هردو تولیدکننده و صاحب فروشگاه لوازم آرایشی هستند، اما جز این هیچ شباهتی بین آن‌ها نیست. کیمیا هر چند شوهرش مرده اما با کسی رابطه ندارد و مثلث عشقی هم چیزی نیست که سانسور جمهوری اسلامی اجازه بدهد در داستان شکل بگیرد. در عوض سعی می‌شود از «کیمیا» چهره‌ای خادم به فرهنگ و صنعت ملی به‌دست داده شود که هیچ برازنده‌اش نیست و به بافت و ساخت فیلم نمی‌خورد. او خودش را وقف کارش یعنی مقابله با تقلب‌کنندگان در تولید لوازم آرایشی کرده. اما رفتار و گفتارش متناقض است و معلوم نیست چرا این‌کار را می‌کند. او که با متخلفان مبارزه می‌کند چرا از ابتدا پلیس را در جریان نمی‌گذارد؟ مادام کوله هم همکاران حقه‌باز دارد و یک موردش را گاستون رو می‌کند، اما آنجا برخلاف فیلم ایرانی روابط سیر منطقی دارد و برای تماشاگر قابل باور است.

در فیلم ایرانی کل داستان که بر محور گاوصندوق می‌گردد، بی‌اساس است. تمام آنچه که اسناد مهم و نتایج دو سال تحقیقات کیمیا عنوان می‌شود که در گاوصندوق نگه می‌داشته، یک تکه ورق کاغذ بیش نبوده که آن را هم معلوم نیست چگونه باد می‌برد. این حادثه به کلی دور از انتظار و غیر منطقی حاصل فیلمنامه آشفته‌ای است که به هیچ‌وجه نمی‌‌توان سر و ته آن را به هم چسباند.

فیلمنامه «دردسر در بهشت» ساخت محکمی دارد و بر اساس نمایشنامه‌ای از آلادرلاسلو (Aladar Laszlo) نویسنده مجاری تنظیم شده.

در فیلم آمریکایی بازیگران اصلی از جمله مارشال، فرانسیس و هاپکینز خیلی خوب ظاهر شده‌اند. عده‌ای از بازیگران کمدی‌های هالیوود در نقش‌های فرعی نیز کار آنان را تکمیل می‌کنند. اما در فیلم «دزدان خیابان جردن» چنین نیست. بازیگران خوب کمدی مانند رضا شفیعی جم و فتحعلی اویسی هر کدام جداگانه ساز خودشان را می‌زنند، اشخاص فرعی زیادی هم در فیلم بازی می‌کنند که به جای کمک به فیلم، بیننده را از اصل موضوع منحرف می‌کنند. یکی از این اشخاص «مستانه»، خواهر کیمیا اربابی است که حضورش بیهوده و حتی لطمه‌زننده است. او در جلسه‌ای با جو پلیسی در خانه کیمیا بین خانم اربابی و «اسی سه‌سوت» کاری ندارد و معلوم نیست آنجا چه می‌کند. اظهار اینکه «خاک عالم، من که شوهر ندارم» از سوی وی کل فضای به ظاهر مافیایی معامله بر سر گاوصندوق را به هم می‌زند.

صفحه بعد:

یک شخص دیگر به نام «اصغر مارادونا»

یک شخص دیگر به نام «اصغر مارادونا» ساکن جنوب شهر است که وانتش را برای انتقال گاوصندوق کرایه می‌دهد. وجود او نیز به کلی زیادی است. نخست اینکه برای انتقال گاوصندوقی که در فیلم می‌بینیم نیازی به وانت‌بار نیست و آن را در صندوق عقب ماشین هم می‌شود حمل کرد. تازه حمل آن که به ظاهر حاوی اسناد بسیار مهمی است و چشم کسی نباید به آن بیفتد، روز روشن در وانت‌بار روباز مضحک به نظر می‌رسد. از این‌ها گذشته خود «اصغر مارادونا» با تعریف اینکه چرا به این عنوان معروف شده بحث «سلطان علی پروین» و «مسعود خان کیمیایی» و عشق مردم جنوب شهر به آن‌ها و به فیلم قیصر را به میان می‌کشد که به کلی بی‌ربط است. وجود او صرفاً برای پراندن چند متلک و دست انداختن این و آن است تا تماشاگران سرگرم شوند. اما فیلمساز غافل است از اینکه با این کار تماشاگران از اصل داستان منحرف می‌شوند. آتش گرفتن موتورسیکلت در صحنه ماقبل آخر که تبهکآران قرار است دستگیر شوند نیز به کلی غیر منطقی و صرفاً برای درست کردن صحنه اکشن و ایجاد هیجان کاذب در فیلمی است که موضوع و پرداخت آن هیچ کششی در تماشاگر ایجاد نمی‌کند.

دزدان خیابان جردن؛ یک فیلم بی‌محتوا

توهین به مهاجران و هنرمندان مخالف

«دزدان خیابان جردن» که نام پرکششی دارد و می‌توانست با پرداختن به موضوع دزدی و ریشه‌یابی آن در جامعه امروز ایران فیلم جذابی بشود، در مجموع فیلمی خالی از محتوا اما پر از شوخی‌های بی‌مزه و متلک‌پرانی‌هایی است که معلوم نیست چرا مأموران سانسور فیلم جمهوری اسلامی که نگران حفظ اخلاق جامعه هسنتند آن‌ها را حذف نکرده‌اند.

یک نمونه از شوخی‌های رکیک بین اسی و هوشنگ در حضور نسیم و مادرش در موقع خواستگاری: «اجازه می‌دین دخترتونو بگیریم؟ چی؟ پاچه شو؟ «

سانسور سفت وسختی که نمایش یک تار موی زنان را هم اجازه نمی‌دهد، به این شوخی‌های‌گاه رکیک زبانی سخت نمی‌گیرد.

این‌کار هم البته حساب شده است. می‌خواهند مردمی که زیر انواع فشارهای اقتصادی و اجتماعی از آزادی‌های مدنی و تفریحات هم محروم‌اند، برای کمی تمدید اعصاب و خندیدن، به رسانه‌ها یا امکانات غیر مجار متوسل نشوند.

اما چیزهای دیگر از جمله مسخره کردن مهاجرت به خارج، حمله به هنرمندان و نویسندگان، و به ویژه مسخره کردن هنرمندان موسیقی زیرزمینی (که گویا آهنگ‌ها را به «گند» می‌کشند)، از جمله عواملی است که دادن مجوز به اینگونه فیلم‌ها و پخش و اکران وسیع آن‌ها را تسهیل می‌کند.

«اسی سه‌سوت» ادعا می‌کند که دزدی کارش نیست، و کارش «کار فرهنگی» است. همدست‌اش هوشنگ هم مدعی است که در گذشته دانشجوی فلسفه بوده اما بعد دیوانه و در تیمارستان بستری شده و آنجا کلی هنرمند و نویسنده دیده. او می‌خواهد در روند چیزی که آن را «فرار مغز‌ها» می‌نامد، به آمریکا مهاجرت کند تا ثابت کند که زمین لوزی یا شش‌ضلعی است. منظور این است که نشان داده شود کسانی که مهاجرت می‌کنند از مرحله پرت‌اند.

«اسی سه‌سوت» همچنین در گفت‌وگو با کیمیا خودش را طرفدار حقوق زنان معرفی می‌کند. او در حالی که شکلک درمی‌آورد و دماغش را چند بار بالا می‌کشد، می‌گوید من «فمینیست‌«‌ام.

انتقاد رسانه‌ها و توجیه فیلمساز

دزدان خیابان جردن

وحید اسلامی کارگردان این فیلم قبلاً در مجلات نقد فیلم می‌نوشته و چند فیلم مستند هم ساخته و این نخستین فیلم بلندش محسوب می‌شود. در گفت‌وگو با برخی رسانه‌ها و نیز در برنامه تلویزیونی «هفت» او ضعف‌های فیلم را می‌پذیرد، اما در توجیه آن‌ها می‌گوید: «فیلم حاصل شرایط است و من حتی ٣٠ درصد از آنچه در فیلمنامه بوده را نتوانستم عملی کنم. در میانه‌های کار ما یکی از بازیگرانمان را گم کردیم و وی مریض شد بنابراین مجبور شدیم فیلمنامه را تغییر دهیم، یا اینکه روز پانزدهم فیلمبرداری تمام وسایل صحنه و لباس‌های بازیگران ما را دزدیدند اما هر ایرادی به فیلم وارد است به بی‌تجربگی من بازمی‌گردد. چون من تجربه دستیاری ندارم و قبول می‌کنم برخی مسائلی که در ذهنم بوده در فیلم در نیامده است.»

او جایی دیگر به منتقدان ایراد می‌گیرد که همه زیر و بم‌های فیلم او را درک نکرده‌اند. او فیلمش را با فیلم‌های تارانتینو، کارگردان مشهور آمریکایی مقایسه می‌کند و اثری هم‌سان آثار او می‌داند که برخی از آن‌ها جوایز بزرگ سینمایی از جمله اسکار برده‌اند.

«دزدان خیابان جردن» در رسانه‌ها نیز مورد انتقادات زیادی قرار گرفت. از جمله منتقدی به نام «فهیم» این فیلم را اثری بر اساس ذائقه سطحی مخاطبان دانست. به نوشته وی «وحید اسلامی به عنوان منتقد سینما به سراغ فیلمی رفته که اثری از ماندگاری در آن نیست و جای تعجب دارد که چرا وی به سراغ ساخت اثری رفته که تأملی در آن دیده نمی‌شود.»

فیلم باوجود همه ضعف‌هایش به لطف حضور بازیگران فیلم‌های کمدی که بیشتر از طریق مجموعه‌های تلویزیونی معروف شده‌اند، فروش خوبی داشته. این فیلم همزمان از چهارم بهمن ماه سال ٩١ در بیش از ۷۰ سالن سینما در تهران و شهرستان اکران شد. پس از ١۴ روز اکران در صدر جدول فروش هفتگی قرار گرفت و بعد از ۴٩ روز نمایش ٣٠٩ میلیون تومان فقط در سینماهای تهران فروش داشت.

قبل از انقلاب به فیلم‌های عام‌پسند ایرانی «فیلمفارسی» می‌گفتند. حالا اصطلاحات تازه‌ای رواج پیدا کرده و به اینگونه فیلم‌ها «فیلمفارسی اسلامی» می‌گویند. اما از آنجا که این فیلم‌ها را در سوپرمارکت‌ها قاطی با کالا‌ها و ارزاق دیگر هم عرضه می‌کنند، به آن‌ها فیلم‌های «سوپر مارکتی» یا «شانه تخم‌مرغی» هم می‌گویند.

فیلم» دزدان خیابان جردن «یکی از نوع فیلم‌هاست.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • شب پره

    این جناب فیلمساز اسلامی یه همچین فیلمی ساخته اونوقت خودشو با تارانتینو مقایسه می‌کنه. عجب رویی دارن اینا....

  • parasto

    اصطلاح خیلی‌ خنده دار ولی جالبیه که مردم درست کردن برای این فیلما : "فیلمای سوپرمارکتی یا شانه تخم مرغی" !

  • bahadr

    فیلمای فارسی قبل از انقلاب بعضی‌‌هاشون خوب بودن ، ولی این فیلمای فارسی اسلامی واقعا که خنک و بی‌ مزه اند