ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

نمایش مستند «ایرانی» در جشنواره فیلم برلین

یک ایرانی با چهار «روحانی» در یک خانه ییلاقی

سعید نورافشان - در مستند «ایرانی»، مهران تمدن دوربینش را به اعماق جامعه سنتی و مذهبی ایران می‌برد. این فیلم در برلیناله به نمایش در‌آمد.

مهران تمدن، سینماگر ایرانی مقیم فرانسه، این‌بار هم دوربین تیز‌بین‌اش را به اعماق جامعه سنتی - مذهبی ایران می‌برد و آنچه را که از چشم روشنفکران در طول چندین دهه دور بوده و یا تمایلی به چالش کشیدن و توجه کردن به آن نداشته‌اند، موضوع اصلی یک فیلم مستند قرار می‌دهد. این فیلم «ایرانی» نام دارد و امروز، یکشنبه ۲۰ بهمن (۹ فوریه) در بخش فوروم جشنواره فیلم برلین به نمایش درمی‌آید.

مستند «ایرانی» ساخته مهران تمدن

مهران تمدن در فیلم قبلی‌اش، «بسیجی» در دل جامعه بسیجی‌ها رفته بود و تلاش کرده بود دنیای آنها را بشناسد. البته انتخاب چنین سوژه‌ای مثل راه رفتن است روی لبه تیغ. چه بسا عده‌ای از منتقدان گمان کنند کارگردان چنین فیلمی را برای مثبت جلوه دادن، و سمپاتی ایجاد کردن نسبت به «بسیجی‌ها» ساخته است. در همان حال برخی اعتقاد دارند که برای شناخت بهتر این قشر باید به درون آن‌ها رفت و حرف‌های آنها را نیز با دقت گوش داد و نظراتشان به‌هر حال قابل تأمل است. در هر دو حال، چنین فیلمی سندی است از موقعیت بسیجیان و ارزش ارائه شدن، دیده شدن و از نگاه جامعه‌شناسانه، بررسی و مطرح شدن دارد. نباید به‌شکل دگماتیک و یک سویه به این اثر نگاه کرد.

این‌بار مهران تمدن در فیلم جدیدش، «ایرانی» به صراحت اعلام می‌کند که «من یک آزادی‌خواه لائیک هستم، و به‌عنوان یک ایرانی، می‌خواهم در جامعه ایران زندگی کنم و ابراز عقیده کنم»

وقتی از او سئوال می‌کنم چرا اسم فیلم‌ات را «ایرانی» گذاشته‌ای؟ پاسخ می‌دهد «چرا آن‌ها (مذهبیون) فکر می‌کنند ایرانی هستند و دیگران نه!، خوب من هم ایرانی‌ام.»

مستند «ایرانی» با صحنه‌ای در خیابان شروع می‌شود. دوربین رفت و آمد مردم را نمایش می‌دهد که ‌گاه از بین آن‌ها، کسانی مکث می‌کنند، رو به دوربین می‌ایستند و ادای احترام می‌کنند (مثل مؤمنانی که روبروی یک مکان مذهبی ایستاده باشند). همزمان صدای روزه‌خوانی می‌‌آید. پلان بعدی در ورودی مسجد مهمی را نشان می‌دهد که تعدادی وارد آن می‌شوند. در بین آن‌ها زنانی با چادر سیاه همچون کلاغان به در تخته‌ای مسجد نوک می‌زنند: آن را می‌بوسند.

پلان سوم جمعیتی از مؤمنان نشسته بر زمین، قرآن به دست، در حال قرائت قرآن هستند. در این بین عده‌ای کودک گوش به این چیز‌ها نمی‌دهند و در حال بازی با مهر‌های روی فرش هستند.

پوستر فیلم

در شبستان مسجد از بین چهار تمثال بزرگ، سه عکس از آیت‌الله خامنه‌ای نصب شده و یک عکس هم از آقای خمینی. آیا این نشانگر ان است که مسئولان رژیم در حال حذف کردن خمینی از صحنه تصویری در سطوح مختلف جامعه هستند؟

در شعارهائی که بعداز نماز داده می‌شود به آمریکا و اسرائیل و انگلیس ناسزا گفته می‌شود و تعدادی جملات دیگر که همگی بیانگر شستشوی مغزی این جماعت است.

این ظرافت و تیزبینی در بیان تصویری را در فیلم «مشق شب» ساخته عباس کیارستمی سراغ داریم.

پلان بعدی در یک خانه مدرن هستیم که در کف زمین به‌شکل دایره‌وار انبوهی از عکس‌ها چیده شده و صدای کارگردان می‌‌آید که می‌گوید مدت‌هاست از این افراد که همگی طرفدار جمهوری اسلامی هستند فیلم می‌گرفته. سپس صدای کارگردان روی عکس‌ها ادامه دارد و می‌گوید: «من یک ایرانی هستم که مثل این‌ها فکر نمی‌کنم و این را به آن‌ها خواهم گفت. به آن‌ها می‌گویم که نگاهم به زندگی با آن‌ها فرق می‌کند. و آرزو دارم در کشورم جایی برای آدم‌هایی مثل من هم باشد.»

کارگردان تعدادی از این روحانیون را برای چند روزی به یک خانه بزرگ بیرون شهر دعوت کرده تا مهمان او باشند ودرباره حدود و فضای آزادی هر شخص در جامعه به بحث و گفت‌وگو بپردازند. در ابتدا هیچکس حاضر نمی‌شود با او به آن خانه ییلاقی برود اما سرانجام تعدادی از آن‌ها قبول می‌کنند.

مهران تمدن برای ساختن این فیلم سه بار از سوی وزارت اطلاعات بازجوئی شده است و پاسپورت او را گرفته بودند که نتواند پیش زن و فرزندانش برگردد. یکی از بازجو‌ها از وزارت اطلاعات به او گفته بوده که با پروژه‌اش مخالف است و اگر فیلمبرداری کند با او برخورد خواهد شد. اما تلاش مهران تمدن برای جمع آوری چند نفر روحانی سفت و سخت، بعد از سه سال به نتیجه می‌رسد.

در حومه تهران در خانه‌ای بزرگ که اتاق‌های گوناگون دارد چهار روحانی جمع می‌شوند اما یک سالن مرکزی همکف وجود دارد که قرار است جدا از زندگی خصوصی هر کسی در اتاقش، در این فضای عمومی همه به بحث و گفت‌وگو بنشینند.

در فیلم دیده می‌شود که کارگردان قبل از رسیدن مهمانان خود خانه را آماده می‌کند. آن چهار مرد روحانی به منزل ییلاقی می‌رسند و اظهار خوشحالی می‌کنند که از فضای آلوده و کثیف تهران دور شده‌اند. کارگردان درباره زندگی خود و خانواده‌اش صحبت می‌کند و در بین بسیاری از مسائل می‌گوید که مادرش در ایران تنهاست و خانه ییلاقی مدتی است که خالی مانده.  خانواده کارگردان هم ساکن فرانسه است. در این لحظه یکی از ملا‌ها می‌گوید: «شماره تلفن او را بده که به او بگوئیم بیاید اینجا تا خانه خالی نماند و استفاده کنیم. این شکلی به خانه خمس تعلق نمی‌گیرد.»

کارگردان سئوال می‌کند: «منظورتان چیست؟»

ملا مسئله را به شوخی برگزار می‌کند و ادامه می‌دهد «اگر چیزی یک سال از آن استفاده نشود به آن "خمس" تعلق می‌گیرد!»

آن ملای دیگر که عمامه‌اش سیاه است می‌گوید: «خمس باید به سادات تعلق گیرد. آن را به من بسپارید!»

سرانجام این آخوند‌ها با تشویق کارگردان به همسران و بچه‌هایشان اطلاع می‌دهند که به این مهمانی بیایند.

در دقیقه سیزدهم فیلم، بحث اساسی فیلم با دور هم جمع شدن در سالن (فضای عمومی) این خانه شروع می‌شود. آخوند‌ها اعتقاد دارند که جامعه آرمانی یک جامعه مذهبی است، و الزاماً اسلامی است. کارگردان عقیده دیگری دارد و می‌گوید که جامعه ایده‌آل باید یک جامعه لائیک باشد. بحث بالا می‌گیرد بدون اینکه تنش ایجاد شود.

روز‌ها و شب‌ها دو دوربین مهران تمدن باز است و از همه چیز فیلم می‌گیرد. بحث به مسائل روزانه زندگی هم کشیده می‌شود. کارگردان از آخوند‌ها سئوال می‌کند که آیا همسران آن‌ها مایل نیستند وارد بحث شوند؟ پاسخ آن‌ها با شوخی برگزار می‌شود و عملاً زنان چادری آن‌ها همواره غایب هستند و در اتاق‌های خود با فرزندانشان به‌سر می‌برند. آخوندی که حالت عقل کل بقیه را دارد با سفسطه کردن، سعی در مجاب کردن فرد لائیک می‌کند. این آخوند زنان بدون حجاب را ویروس جامعه می‌داند و برای اینکه به دیگران این ویروس سرایت نکند، می‌خواهد جلوی بدحجابی را بگیرد. آرزوی آن‌ها کنترل کامل جامعه است. کمی بعد‌تر، شب‌ها در موقع استراحت، و غذا خوردن، کمی این آخوند‌ها اصلیتشان برملا می‌شود. بر عکس مواقعی که لباس به تن دارند، مثل اینکه در قدرت باشند، نوع حرف زدنشان متفاوت می‌شود. در طول فیلم طنز‌های بسیاری وجود دارد که از خستگی چنین فیلم‌هایی می‌کاهد.

در روزهای بعد، کارگردان عکس‌هایی از شخصیت‌های گوناگون فرهنگی و سیاسی ایران مثل دکتر مصدق، فروغ فرخزاد، هدایت، شاملو را نشان می‌دهد و بحث را گسترش می‌دهد.

در یکی از این روز‌ها، آخوند عقل کل که در حال بلال درست کردن در حیاط خانه است، اعتراف می‌کند که قبلا بلال‌فروش بوده است.

سرانجام مهمانی به پایان می‌رسد و موقع خداحافظی معلوم نمی‌شود چه کسی چه کسی را مجاب کرده است.‌

در این میان تنها چیزی که مجاب‌کننده است، این است که «ایرانی» فیلمی است بسیار مهم و جالب توجه و کاش از تلویزیون جمهوری اسلامی بار‌ها پخش شود.

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • زهرا

    من با آقای محمد (۹فروردین۹۳) کاملا موافقم.. تحلیلهای سطحی و همراه با کینه.

  • محمّد

    با توجه به فیلمِ جدید برایِ من سخته که بخوام باور کنم آقای تمدن تصورِ صحیحی از جامعۀ ایران داشته باشند، ایشون همه چیز رو با پیش‌فرض‌های خودشون تحلیل می‌کنند و این چیزی نیست که بهش افتخار کرد، مطالبی رو هم که آقای نورافشان نوشتند ارزش مستند خیلی کم کرد، تحلیل‌های سطحی و هم‌راه با کینه.

  • محمد معین

    ای کاش این ایرانی (مهران تمدن ) راهی هم برای تماشای این فیلم توسط ایرانیان می اندیشیدند. اون واژه ی اعتراف هم اصلا شایسته نبود خوب نیست تو این جور نوشته ها محتوا رو با همچین عباراتی به شدت جهت دار کنیم ;-)

  • حمید

    «در یکی از این روز‌ها،... اعتراف می‌کند که قبلا بلال‌فروش بوده است.» مثل اینکه طرف اعتراف کرده آدم کشته! همچین جالب نیست به کار بردن همچین نوع نگارشی. هرچند شاید خودش از لغت اعتراف استفاده کرده باشه که البته بعیید می دونم. مردم معمولی ایران و معمولا قشر مذهبی جامعه کار کردن رو هرنوعیش باشه بد نمی دونن. ولی چیزای دیگه ای هستش که بد می دونن. کاش می شد فیلم هاش رو گیر آورد. آدم جالبیه این آقای تمدن. ازش خوشم میاد.

  • Mehdi Riazi

    روضه خوانی...

  • رها

    این جمله در متن استفاده شده که نباید به فیلم بسیجی ها به صورت دگماتیک نگاه کرد. (پاراگراف ۲) این جمله اصلن اصول روزنامه نگاری بیطرفانه رو نداره و داره امر و نهی می کنه به یک دسته ی خاص مخالف. به نظر جمله ی اشتباهی است.