ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

درخواست از دیکتاتور یعنی حفظ نظام دیکتاتوری؟

اکبر گنجی − آیا از نظر اخلاقی و سیاسی مخالفان و روشنفکران مجازند از نظام دیکتاتوری و شخص دیکتاتور درخواست‌هایی داشته باشند؟

طی ۳۵ سال گذشته افراد، گروه ها، منتقدان، مخالفان، روشنفکران، نهادهای حقوق بشری، و...درخواست‌ها و مطالبات بسیاری از رژیم جمهوری اسلامی مطرح کرده‌اند. به عنوان نمونه به چند مورد زیر توجه کنید:

درخواست برگزاری رفراندوم در ایران توسط "شصت میلیون دام کام".

درخواست گروهی از روشنفکران برای لغو مجازات اعدام و تبدیل آن به "کمپین لغو مجازات اعدام".

درخواست لغو مجازات سنگسار توسط "کمپین قانون بی سنگسار".

درخواست برگزاری انتخابات آزاد توسط "کمپین انتخابات آزاد".

درخواست برگزاری انتخابات آزاد تحت نظارت سازمان ملل متحد.

درخواست تعطیلی غنی سازی اورانیوم در بیانیه ۱۸۶ نفر از مخالفان خارج کشور.

درخواست رفع حصر از رهبران جنبش سبز و آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی.

درخواست رعایت حقوق بهائیان.

درخواست خانواده زندانیان سیاسی برای تشکیل کمیته حقیقت یاب پیرامون ضرب و شتم زندانیان سیاسی بند ۳۵۰.

به طور طبیعی مخاطب تمامی این درخواست‌ها رژیم جمهوری اسلامی به رهبری آیت الله خامنه‌ای است. یعنی جمهوری اسلامی/خامنه‌ای باید رفراندوم برگزار کنند، مجازات اعدام را لغو کنند، مجازات سنگسار را لغو کنند، غنی سازی اورانیوم را تعطیل کنند، رهبران جنبش سبز و زندانیان سیاسی را آزاد کنند، حقوق بهائیان را رعایت کنند، کمیته حقیقت یاب برای رسیدگی به ضرب و شتم زندانیان تشکیل دهند و غیره و غیره.

پرسش این است: آیا این گونه درخواست‌ها اخلاقاً قابل دفاع اند؟ آیا از نظر اخلاقی و سیاسی مخالفان و روشنفکران مجازند از نظام دیکتاتوری و شخص دیکتاتور درخواست‌هایی داشته باشند؟ آیا این گونه درخواست‌ها به نوعی به رژیم جمهوری اسلامی مشروعیت نمی‌بخشند؟ آیا اصلاح پذیری رژیم جمهوری اسلامی پیش فرض تمامی مطالبات طرح شده‌ی تا کنون نیست؟ آیا نمی‌توان این گونه درخواست‌ها را مشاوره دادن به دیکتاتور برای حفظ و بقای رژیم به شمار آورد؟ به تعبیر دیگر، آیا بدین ترتیب به رهبر خودکامه جمهوری اسلامی راه‌های بقای جمهوری اسلامی آموزش داده نمی‌شود؟ به عنوان مثال، آیا نمی‌توان مدعی شد که درخواست رعایت برابری حقوقی زنان و مردان- و تبعیض مثبت برای زنان- معنایی جز حفظ نظام ندارد؟

مواجهه رژیم با مطالبات مخالفان و روشنفکران

درخواست از نظام دیکتاتوری منطقاً به دو احتمال منتهی خواهد شد.

الف- عدم پذیرش مطالبات مخالفان: صرف طرح مطالبات اصلاحی لزوماً به پذیرش آنها نمی‌انجامد. چرا دیکتاتور باید مطالبات مخالفان را بپذیرد؟ اولاً: برخی خواست‌ها با خصلت پایدار تاریخی- نه ذات به معنای ارسطویی- رژیم تعارض دارند (به عنوان مثال: درخواست حذف اصل ولایت فقیه و احکام شریعت از قانون اساسی). ثانیاً: برخی اصلاحات موجب کاهش قدرت دیکتاتور و نظام دیکتاتوری شده و مردم و مخالفان را قدرتمند می‌سازد.

ب- قبول درخواست مخالفان: اگر رژیم‌های سیاسی فاقد ذات ثابت و صلب ارسطویی اند، پس به طور طبیعی تغییر کرده و خواهند کرد. تحولات ساختاری در سطح جهانی و منطقه‌ای و داخلی موجب تغییر رژیم‌های سیاسی می‌شود. زیر و زبر کردن دائمی همه چیز توسط فرایند مدرنیزاسیون، هر آنچه سفت و سخت است را دود می‌کند و به هوا می‌فرستد.

مهمترین عاملی که رژیم دیکتاتوری را وادار به پذیرش مطالبات مخالفان و روشنفکران می‌کند، صرف طرح مطالبات از سوی آنان نیست، قدرتمند شدن مردم از طریق سازمان یابی آنها و ایجاد موازنه قوا میان جامعه مدنی و دولت است.

پیامدهای پذیرش مطالبات مخالفان

اگر دیکتاتور به تقاضای مخالفان تن دهد، سه احتمال متصور است:

الف- پذیرش مطالبات مخالفان به اصلاح رژیم انجامیده و در نتیجه موجب بقای رژیم دیکتاتوری خواهد شدکه تا حدودی اصلاح شده و کمتر دیکتاتوری است.

ب- پذیرش مطالبات مخالفان به اصلاح رژیم انجامیده و رژیم از طریق اصلاحات دیرهنگام سرنگون خواهد شد.

پ- پذیرش مطالبات مخالفان به اصلاح رژیم انجامیده و، پس از برگزاری انتخابات آزاد و تغییر قانون اساسی و...، گذار مسالمت آمیز به دموکراسی صورت خواهد گرفت. قدرتمندان کنونی در نظام دمکراتیک جدید احزاب خود را تشکیل داده و در رقابت سیاسی شرکت خواهند داشت.

هر یک از این سه مدعا، از نظر عقلی و تجربی محتمل الوقوع‌اند. اگر رژیم در اثر اصلاحات دیرهنگام فرو پاشد، هواداران سرنگونی جمهوری اسلامی به هدف خود دست یافته اند، اما سرنگونی رژیم لزوماً به دموکراسی منتهی نخواهد شد (سرنگونی رژیم سیاسی اگر هم "شرط لازم" گذار به نظام دموکراتیک باشد، "شرط کافی" آن نیست). اگر اصلاحات دیر هنگام نباشد، حداقل نتیجه آن، کاهش شدت سرکوب و خودکامگی است. اگر به مرور اصلاحات بنیادین صورت پذیرد، گذار به دموکراسی محقق خواهد شد (تجربه انگلیسی گذار به دموکراسی).

دو گونه مبارزه برای گذار به دموکراسی

مبارزه با نظام استبدادی برای گذار به دموکراسی از دو صورت خارج نیست:

اول- مبارزه غیر خشونت آمیز: در این نوع مبارزه- که مسالمت آمیز و اصلاح طلبانه خوانده می‌شود- هدف؛ گذار از رژیم غیر دموکراتیک جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. اما مخالفان هیچ گاه به روش‌های خشونت آمیز متوسل نخواهند شد. "نافرمانی مدنی" نیز روشی اصلاح طلبانه برای مبارزه سیاسی است. مبارزه غیر خشونت آمیز مخالفان به معنای عدم استفاده رژیم از خشونت و سرکوب نخواهد بود.

دوم- مبارزه خشونت آمیز: در اینجا مدعا این است که به روش‌های غیر خشونت آمیز نمی‌توان رژیمی چون جمهوری اسلامی را سرنگون کرد. پس برای سرنگونی نظام راهی جز توسل به خشونت وجود ندارد. خشونت نیز دو گونه است:

الف- خشونت داخلی: به راه انداختن گروه‌های چریکی و مبارزه خشونت آمیز با جمهوری اسلامی. آیا مخالفان "اراده" و "توان" استفاده از این روش را دارند؟ اگر داشتند و کردند، آیا در اثر برخورد رژیم این کنش به جنگ داخلی نمی‌انجامد؟

ب- تهاجم نظامی خارجی: با توجه به این که هواداران سرنگونی جمهوری اسلامی فاقد توانایی تشکیل گروه‌های چریکی بوده و اگر هم بتوانند چنین گروه‌هایی تشکیل دهند، زورشان به دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی نمی‌رسد، لذا راهی جز درخواست حمله نظامی خارجی برای سرنگونی جمهوری اسلامی باقی نمی‌ماند.

روش‌ها و اهداف

در مبارزه سیاسی تمایز دو مقام از ضرورت تام برخوردار است: روش مبارزه، هدف مبارزه. تا حدی که من می‌فهمم، یا مطابق روایت من، اصلاح طلبی در مبارزه غیر خشونت آمیز منحصر به روش مبارزاتی است، نه اهداف مبارزه. هدف مبارزه غیر خشونت آمیز گذار به دموکراسی است، نه "حفظ نظام". مدعا این است که روش‌های خشونت آمیز، الف: به احتمال زیاد شکست خورده و موجب افزایش میزان سرکوب‌ها خواهد شد. ب: به شرط قدرتمندی مخالفان مسلح، به جنگ داخلی منتهی خواهد شد. پ: پای قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای را به کشور باز خواهد کرد و هر یک نیروهای خود را به کار خواهند گرفت. نمونه سوریه به خوبی شاهد این مدعا است. ت: نه تنها نیروهای سلفی داخلی توسط کشورهایی نظیر عربستان سعودی تقویت خواهند شد، بلکه نیروهای سلفی و تروریست‌های اسلام گرای جهان به ایران گسیل خواهند شد. ث: ایران ویران، میلیون‌های ایرانی کشته و زخمی و آواره خواهند شد و کشور هم ممکن است تجزیه شود. چ- این گونه روش‌ها به نظام دموکراتیک هم منتهی نخواهد شد. بدین ترتیب مبارزه غیر خشونت آمیز بر مبارزه خشونت آمیز ترجیح دارد.

منتقدان، مخالفان، روشنفکران و...باید به یک پرسش به روشنی تمام پاسخ گویند. اگر مبارزه خشونت آمیز به جنگ داخلی بینجامد (مانند تجربه سوریه و...)، آیا بهای تبدیل ایران به سوریه‌ای دیگر، برای سرنگونی رژیم، از نظر اخلاقی و سیاسی و اقتصادی پذیرفتنی است؟ ضمن اینکه پس از سه سال جنگ داخلی هنوز رژیم اسد سقوط نکرده است.

وظیفه اخلاقی روشنفکران

نوشتن مطالبات و درخواست، به صورت فردی و گروهی، اخلاقاً موجه است. روشنفکر در مقام نظر به دنبال تقرب به حقیقت و نقد بی امان قدرت‌های اقتصادی و سیاسی و دینی و...است و از نظر عملی به دنبال کاهش درد و رنج آدمیان است (نظریه کارل پوپر و ریچارد رورتی). اگر روشنفکران بتوانند درد و رنج اقلیتی را کاهش دهند، به وظیفه اخلاقی خود عمل کرده‌اند.

درد و رنج بهائیان ایران را در نظر بگیرید. فرض کنید روشنفکران موفق شوند جمهوری اسلامی را به گونه‌ای به رعایت حقوق بهائیان مجبور کنند. این امر اخلاقاً نه تنها هیچ اشکالی ندارد، بلکه نوعی فضیلت باید به شمار رود. مهم این است که حقوق بهائیان رعایت شود. این ادعا که رعایت حقوق بهائیان به بقای جمهوری اسلامی منتهی خواهد شد، حتی اگر درست باشد، مانع این نیست که این درخواست موجه از سوی روشنفکران دنبال شود. وظیفه روشنفکر این نیست که خواهان بدترشدن وضعیت بهائیان در جمهوری اسلامی شود، تا رژیم سرنگون شود.

روشنفکران اخلاقاً موظفند که آزادی کلیه زندانیان سیاسی و عقیدتی را دنبال کرده و از رژیم بخواهند که همه آنان را آزاد کند. اگر برای روشنفکران سرنگونی جمهوری اسلامی اصل باشد و وجود زندانیان را هم در این چارچوب تحلیل کنند، باید از جمهوری اسلامی بخواهند که ده‌ها هزار تن را بازداشت کرده و صدها زندانی را اعدام کند تا زودتر سرنگون شود.

درخواست لغو مجازات اعدام (رجوع شود به مقاله "اعدام نکنید، تبعیض زدایی کنید") و عدم اعدام یک زندانی (رجوع شود به مقاله "سیاه چاله کردستان") از نظر اخلاقی و سیاسی موجه است. اگر این نوع اصلاحات به "حفظ نظام" می‌انجامد و هدف، فقط و فقط سرنگونی رژیم است، باید خواستار اعدام‌های گسترده شد.

حقوق زنان هم توسط جمهوری اسلامی نقض می‌شود. درخواست برابری حقوقی زنان و مردان اخلاقاً موجه است (رجوع شود به مقاله "زنانگی جمهوری اسلامی و گاو چران‌های آمریکایی"). این مطالبه اگر محقق شود، به بهبود وضعیت زنان انجامیده و موجب کاهش درد و رنج آنان می‌شود. اگر هم رژیم برابری حقوقی زنان و مردان را نپذیرد، به دلیل تداوم نظام تبعیض، مشروعیت زدایی بیشتری از خود خواهد کرد.

روشن است که برابری حقوقی زنان و مردان، به شرط تحقق، به بهبود وضعیت مشروعیت حکومت هم کمک خواهد کرد. اما رژیمی که برابری حقوقی زنان و مردان را رعایت کند، دیگر رژیم پیشین نخواهد بود. اگر برای روشنفکران اصل سرنگونی جمهوری اسلامی باشد، باید آرزو کنند و از علی خامنه‌ای بخواهند که کلیه زنان را از تحصیلات و حضور در جامعه محروم سازد (البته اگر شدنی باشد که نیست).

سخن پایانی

طرح مطالبات لزوماً به پذیرش آن‌ها از سوی رژیم نمی‌انجامد.

طرح مطالبات به معنای مشاوره دادن به دیکتاتور و نظام دیکتاتوری نیست، چون آنان خود به خوبی از مطالبات آگاهند.

طرح مطالبات لزوماً به "حفظ نظام" نمی‌انجامد (رجوع شود به مقاله "راه حل بالایی‌ها و پائینی‌ها برای نجات ایران و ایرانیان").

رژیمی که مطالبات حقوق بشری و دموکراتیک را بپذیرد و محقق سازد، دیگر رژیم دیکتاتوری نخواهد بود، نامش هر چه باشد.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • javad

    آقای گنجی : شما صراحتا گفته اید که کسانی که خواهان سرنگونی رژیم هستند راهی جز درخواست حمله نظامی خارجی برای سرنگونی جمهوری اسلامی ندارند. در این قسمت مقاله خودتان : - هواداران سرنگونی جمهوری اسلامی فاقد توانایی تشکیل گروه‌های چریکی بوده و اگر هم بتوانند چنین گروه‌هایی تشکیل دهند، زورشان به دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی نمی‌رسد، لذا راهی جز درخواست حمله نظامی خارجی برای سرنگونی جمهوری اسلامی باقی نمی‌ماند- بعد فرموده اید : -در هیچ جای مقاله نیامده است که هر کس خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی است، الزاماً باید خواهان حمله نظامی آمریکا به ایران باشد- ظاهرا برای خودتان روشن نیست که چه مینویسید !!!! یک دروغ دیگر هم گفته اید و ان این است که میگوید - توسل به شیوه هایی چون .... بایکوت انتخابات رژیم، و…” که همگی غیر خشونت آمیزند، با مشی مد نظر این مقاله هیچ تعارضی ندارد- این دروغ است و شما از جمله تورسین ها و مشوقین و مدافعین شرکت در انتخابات رژیم بودید و آنها را ابتدا تشویق به رای دادن به رفسنجانی و سپس روحانی میکردید. برای کسانی که خواهان اطلاعات بیشتر هستند آنها را ارجاع میدهم به صفحه facebook شما پارسال همین موقع ها !!! مشی شما ابقا این رژیم و دور کردن خطر سرنگونی از این رژیم هست. این را از تمام مقالات شما، از دفاع پیچیده از سرکوب خمینی در دهه ۶۰، از تبلیغ محسنات این رژیم ، از تشویق به رای دادن و از این مغلطه که هر کی سرنگونی این رژیم را بخواهد باید از امریکا و اسراییل کمک بگیرد ، میتوان دریافت. امید آن بود بعد از اینکه ایرانیان خارج ایران که این همه برای آزادی شما تلاش کردند، شما از گذشته خود، از دوران خدمت در سپاه پاسداران در دهه جنایات خمینی، دهه ۶۰ فاصله میگرفتید. و حد اقل مثل آقای نوری زاد اظهار شرمندگی و تاسف میکردید! اما ظاهرا این شجاعت در شما نیست . شیطان بزرگ هم میداند که برای ابقای جهل و استبداد در خاورمیانه، یعنی مذهب اسلام، جایزه اش را به چه کسی بدهد!!!

  • hasani

    برادر گنجی ٬ مشکل همان ولایت فقیه است که کاررا به افتضاح کشانده. مردم ایران نیاز به ولی ندارند.

  • farid

    برادر گنجی : نوع مبارزه با دیکتاتوری را دیکتاتور ارایه میکند.  در مورد ایران اصلاح طلبی و امید بستن به عقب نشینی دیکتاتور جواب نداد و باعث قیام ۸۸ شد که باز بشدت سرکوب شد. مبارزه برای احیای دموکراسی و حکومت پارلمانی بر اساس رای واقعی مردمو بدون فیلتر از قبل از مشروطه اغاز شده و علیرغم سرکوب ها بالقوه قوی و زنده است و بزودی نسل جوان که زیر بار زور و تحجر و سرکوب و سانسور نمیرود به ان تحقق عملی خواهد داد . دیگر نمیتوان یک کشوررا زندانی بزرگ ساخت و درهها را بست و با دروغ و فریب بحکومت فساد  ادامه داد.

  • reza

    گنجی می‌پرسد: نکته مهم دیگر این است که آیا با خشونت می توان دموکراسی ساخت یا نه؟ بله میشود همین آمریکا نمونه ی زنده ی انست. ساختن دموکراسی‌ ربطی‌ به مقاومت در برابر یک رژیم سرکوبگر ندارد. ساختن دموکراسی‌ نیاز به یک تئوری و یک نقطه ی آغاز دارد. دموکراسی‌ یک نقطه ی آغاز دارد ولی‌ نقطه ی پایان ندارد. ربط دادن دموکراسی‌ و مبارزه ی غیر خشونت آمیز، یک خلط مبحث و به انحراف کشاندن افکار عمومیست.

  • اکبر گنجی

    حکومت های دیکتاتوری، سرکوبگرند. آنها از خشونت علیه مخالفان خود استفاده می کنند. این که امر مسلمی است. مبارزه مسالمت آمیز برای گذار از دیکتاتوری به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر- که نظامی سکولار است- هست. اگر مبارزه خشونت آمیز دموکراسی ساز نیست، پس توسل به خشونت و انداختن کشور به دور باطل خشونت برای چه صورت می گیرد؟ تا حدی که من می فهمم، ما به رهبران و شخصیت هایی چون ماندلا و گاندی نیاز داریم. کاش مادر ترزا الگوی ما بود. هدف ما باید کمک به ستمدیدگان و کاهش خشونت از جهان باشد، نه افزایش خشونت. مبارزه غیر خشونت آمیز به معنای عدم استفاده رژیم از خشونت نخواهد بود، کما این که استعمار انگلیس علیه گاندی و پیروانش به شدت تمام از خشونت استفاده می کرد. اما در نهایت آنان از طریق نافرمانی مدنی بر ستمگران پیروز شدند.

  • Majid

    آقای گنجی و دیگر نکته مهم ایشان: "نکته مهم دیگر این است که آیا با خشونت می توان دموکراسی ساخت یا نه؟" البته که نمیتوان با خشونت  دموکراسی ساخت اما میتوان با خشونت در برابر هر حرکت آزادیخواهانه ای ایستاد و دموکراسی را به حصر و زنجیر و تبعید و شکنجه و زندان و اعدام و غیره کشید و آنهم به عنوان حکومت سلطنتی و ولایتی و مقدس  و دینی و انقلابی و غیره. نمونه های آن حکومتهای شاه و خمینی و خامنه ای در کشور خودمان و حکومتهای حسنی مبارک و حافظ اسد و عربستان و قطر و کویت  و غیره که زبان مشترک همه و همه خشونت بوده و هست و خواهد بود. وتنها خشونت جواب آنهاست همانطوری که حسین جواب یزید را داد و حیات جاودانی یافت.

  • اکبر گنجی

    مسئولیت جنایات جمهوری اسلامی با خود نظام و جنایتکارانی است که آن را انجام می دهند. وظیفه ما نقد و افشای جنایات و مبارزه برای آزادی و دموکراسی است. هر کس باید در عمل نشان دهد که آیا حاضر به هزینه دادن است یا نه؟ هر کس آزاد است نظر خود را به طور مستدل بیان کند. من هم نظر خود را آزادانه بیان کرده ام. با روش های خشونت آمیز مخالف بوده و هستم. از مبارزه غیر خشونت آمیز برای گذار به یک نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر - که نظامی سکولار خواهد بود- دفاع کرده و می کنم. بیان این نظرات، اولاً: مانع بیان نظرات معتقدان به روش های خشونت آمیز نیست. ثانیاً: مانع اقدام آنان جهت مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی نیست. آنان می توانند همچون سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق، و...که اسلحه دست گرفته و با رژیم شاه جنگ چریکی به راه انداختند، اسلحله برداشته و با رژیم جمهوری اسلامی بجنگند. مگر مقاله من مانع آنان است؟ ثالثاً: وقتی فردی حتی در نقد مقاله من از اسم مستعار استفاده می کند و حاضر نیست با اسم و فامیل خود بنویسد و عکس اش را هم منتشر کند، آیا جایی برای مبارزه مسلحانه و سرنگونی رژیم باقی می گذارد؟ رابعاً: وقتی فرد یا گروهی خود حاضر به مبارزه خشونت آمیز با رژیم نباشد- مانند سازمان مجاهدین خلق که در دوره بلندی چنین کرد- آیا اخلاقاً مجاز است دیگران را به این کار تشویق کند(مرگ خوب است، ولی برای همسایه)؟ خامساً: برخی در چند سال اخیر نوشته اند که مردم ایران فاقد توانایی سرنگونی جمهوری اسلامی هستند. به همین دلیل باید دولت های غربی از طریق حمله نظامی کار رژیم را بسازند. من با این نظر مخالف بوده و هستم. آیا مخالفت با حمله نظامی دولت های خارجی به ایران به معنای تأیید جنایات رژیم است؟ تا حدی که من اطلاع دارم، اکثریت مخالفان جمهوری اسلامی- خصوصا زندانیان سیاسی و عقیدتی- مخالف مبارزه خشونت آمیز هستند. پایدار باشد

  • اکبر گنجی

    سلام در هیچ جای مقاله نیامده است که هر کس خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی است، الزاماً باید خواهان حمله نظامی آمریکا به ایران باشد. محل نزاع دو شیوه مبارزاتی خشونت آمیز و غیر خشونت آمیز بود و هست. طرفداران مشی خشونت آمیز، اگر نخواهند خود با رژیم بجنگند، یا نتوانند با رژیم بجنگند، و همچنان برایشان سرنگونی رژیم به هر شرط اصل اساسی باشد، راهی جز مداخله خارجی باقی نمی ماند. در چند سال اخیر عده ای به صراحت تمام این مدعا را مطرح کرده اند. اما توسل به شیوه هایی چون "اعتصاب، تحصن، بایکوت انتخابات رژیم، و..." که همگی غیر خشونت آمیزند، با مشی مد نظر این مقاله هیچ تعارضی ندارد. بالاتر، مقاله حتی از نافرمانی مدنی به عنوان روشی غیر خشونت آمیز دفاع کرده است. از دهه 1370 همیشه از نافرمانی مدنی به عنوان روشی اصلاح طلبانه دفاع کرده ام. پس محل نزاع، استفاده از خشونت یا مبارزه غیر خشونت آمیز برای گذار به دموکراسی است. اما برخی افراد و گروه ها بر این باورند که با روش های غیر خشونت آمیز نمی توان به هدف دست یافت. نکته مهم دیگر این است که آیا با خشونت می توان دموکراسی ساخت یا نه؟ پایدار باشید

  • Majid

    نرمش قهرمانانه؟!؟ خامنه ای چند روز پیش در ملاقات با نمایندگان مجلس انتصابی خود گفت: "تئوریزه کردن سازش مقابل زورگویان خیانت است." سئوال از اکبر آقا گنجی: نظر شما در مورد گفته آن معظم الها ذکر شده در بالا چیست؟

  • javad

    گنجی : ءب- تهاجم نظامی خارجی: با توجه به این که هواداران سرنگونی جمهوری اسلامی فاقد توانایی تشکیل گروه‌های چریکی بوده و اگر هم بتوانند چنین گروه‌هایی تشکیل دهند، زورشان به دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی نمی‌رسد، لذا راهی جز درخواست حمله نظامی خارجی برای سرنگونی جمهوری اسلامی باقی نمی‌ماند.ء عجب مغلطه ای !!!!! مگر هر کی سرنگونی طلب هست الزاما باید خواهان حمله نظامی امریکا به ایران باشد ؟ مگر نمیتوان از راه اعتصاب، تحصن، بایکوت انتخابات رژیم، و تحریم اقتصادی و نفتی رژیم رژیم را سرنگون کرد؟ البته که میتوان. مشکل این هست که افرادی مثل گنجی خواهان ابقای این رژیم هستند. دموکراسی هم از نظر آنها یعنی اینکه آنها هم تو حکومت سهم داشته باشند!

  • Samad

    طبق معمول یکی به نعل و یکی به میخ*** حرف حساب خیلی پیچیده نیست و انسانهای آزاده می تونن چنین سخن بگن.*** ولی: 1- افرادی که خواست اجتماعی خود را طلب می کنند فرمان بر من و ایشان نیستند و بر حسب نیاز خود اقدام می نمایند 2- بسته به درجه ی بلاهت نظام مبارزه ها می تواند به خشونت منتهی شود یا از طریق سوپاپها همچون سالهای گذشته کنترل شوند اما این مبارزه هرگز تمام نخواهد شد چرا که ممکن نیست در رژیم ایدئولوژیک موجود خواست تمام ملت ایران که دامنه ای بسیار ناهمگون دارد برآورده شود. 3- در سایه ی تداوم وضع موجود انحطاط ایران غیر قابل اجتناب است و با پشتک و واروها و گشایش های مقطعی موضوع درمان نمی شود. 4- ملت ایران اینک فاقد قدرت کنترل منافع ملی خود است و هر گونه کمک در قالب تکفل قیمومیت آنها از سوی جهان آزاد برای حفظ منافع بلند مدت ایران مورد استقبال هر چند بسیار بعید است

  • nasim

    هنوز رژیم اسد سقوط نکرده است چون رزیم ایران میلیاردها از پول مردم ایران را برای ان هزینه کرده تا اسد جانی تا ابد برگورستان حکومت کند! این نوع مقالات فقط برای وازدگی مردم از مبارزه با فساد و ارتجاع و دیکتاتوری  حاکم بر ایران میباشد.

  • Neda

    صدور احکام قضایی حیرت آور برای فعالان شبکه های مجازی ۱۲۳ سال زندان برای هشت قربانی واحد سایبری اطلاعات سپاه! دادگاه انقلاب تهران هفته گذشته و دوباره در حرکتی غیرقانونی، حکم هشت نفر از پسران و دختران فعال در فیس بوک را که مجموعا بالغ بر ۱۲۳ سال حبس است، صادر کرد تا حالا که دستش از نفوذ و تاثیرگذاری در این فضا کوتاه است با ایجاد ترس و وحشت بین کاربران شبکه های مجازی فضای تلاش برای ایجاد خفقان را ادامه دهد. به گزارش خبرنگار کلمه، شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست قاضی مقیسه با صدور حکمی برای هشت تن از فعالان شبکه های اجتماعی مجازی که اواسط سال گذشته توسط واحد سایبری اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت و در بند ۲ الف بازجویی شده بودند آنها را مجموعا به بیش از ۱۲۳ سال حبس محکوم کرده است. بر اساس این گزارش، احکام بدوی صادره برای این شهروندان به شرح زیر است: ۱- رویا صابری نژاد نوبخت: ۲۰ سال حبس ۲- امیر گلستانی: ۲۰ سال و یک روز حبس ۳- مسعود قاسم خانی: ۱۹ سال و ۹۱ روز حبس ۴- فریبرز کاردارفر (متولد ۱۳۶۵) : ۱۸ سال و ۹۱ روز حبس ۵- سید مسعود سید طالبی (متولد ۱۳۷۲) : ۱۵ سال و یک روز ۶- امین (فرید) اکرمی پور: ۱۳ سال حبس ۷- مهدی ری شهری: ۱۱ سال حبس ۸- نغمه شاهی سوندی شیرازی: ۷ سال و ۹۱ روز حبس. اتهامات این شهروندان اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی، توهین به رهبری، توهین به مقامات، تبلیغ علیه نظام، توهین به مقدسات و نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی عنوان شده است!!

  • صادق بهرامی

    نکته اساسی که گنجی در یادداشتش به آن اشاره میکند این است که تغییر یا «سرنگونی یک رژیم سیاسی، شرط لازم گذار به نظام دموکراتیک است اما شرط کافی نیست و لزوما به دموکراسی منجر نخواهد شد. البته اگر اصلاحات زود هنگام انجام شود، سرکوب و تلفات کمتر خواهد بود. اما اگر گذار واقعی به دموکراسی می خواهیم باید اصلاحات بنیادین انجام بدهیم» بگمان من، اصلاحات بنیادین با مشق دموکراسی محقق می شود. مشقی مدنی که برآیند تجربه ها و مشارکت های مدنی در طرح خواست ها و مطالبات مردمی است.

  • ahmad

    ****اکبر گنجی مثل همیشه تمام مشکلات دنیا و بلایی که سر مردم سوریه اومده رو میندازه و انداخته گردن وهابی ها سلفی ها و کشورهای غربی و عربستان.... رو مقصر نشون میده اما به طور واضح نقش جمهوری اسلامی و سپاه و حزب الله و گردان های ابوالفضل العباس و مدافعان حریم حضرت زینب و مدافعان حرم زینیبه و گردان فاطمیون و گروه های تروریستی شیعه عراق مثل عصائب اهل الحق و لشکر روز موعود و گردان های حزب الله عراق و جیش المهدی و النجباء و ...... در سوریه و کشته شدن مردم سوریه فراموش میکنه و سانسور میکنه و اقای اکبر گنجی فراموش می کنند که مردم سوریه و مردم تمام دنیا در ابتدا به صورت مصالمت امیز اعتراض کردند اما بخاطر اینکه توسط حکومت دیکتاتوری حاکم به خاک و خون کشیده شدند به مبارزه مسلحانه رو اوردند و مبارزه و ازادی خواهی بودن مبارزه مسلحانه و انقلاب هم اقای اکبر گنجی فراموش می کنند که حکومت جمهوری اسلامی هم با مبارزه مسلحانه گروه های مسلحی مثل مجاهدین خلق و مجاهدین خلق و منصورون و فدائیان اسلام و ... به پیروزی رسیده و اقای گنجی از افرادی که خواهان براندازی حکومت جمهوری اسلامی هستند سوال می پرسند که ایا حاضر هستند نتیجه عواقبش رو بپذیرند اما شخص خودشون توضیح نمیدند که ایا ایشون حاضر هستند مسولیت جنایت های حکومت جمهوری اسلامی و سرکوب و کشته شدن و زندانی شدن مردم ایران رو بپذیرند؟گنجی در شرایطی از کشته شدن در صورت مباریه مسلحانه و اعتراض و انقلاب و .... و سرکوب شدن توسط جمهوری اسلامی صحبت می کنند که توضیح نمیدند که بقای حکومت جمهوری اسلامی هم هزینه بر هست و افراد زیادی دستگیر و زندانی و کشته میشند و حتی در انقلاب ها و اعراض ها و ... که مبارزه مسلحانه هم صورت نگرفته تعداد افراد زیادی کشته شدند. فرض کنید شما یک حاکم دیکتاتور هستید مثل حکومت جمهوری اسلامی و شخص خامنه ای که درامد نفت و گاز ومنابع طبیعی و.... بسیار زیادی دارید و به مالیات و پول مردم هم نیازمند نیستید که بخواید بهشون جواب پس بدید چه دلیلی وجود دارید حکومت رو دموکراسی و ... کنید و قدرت و ثروت و .. خودتون رو رها کنید در شرایطی که مردم هیچ اعتراض و انقلابی نمی کنند و مردم در انتصابات با لبخد ها و دروغ های اطلاح طلب ها و امثال خاتمی و روحانی سرکار میرند و یا با یک کیلو سیب زمینی و برنج و .... شرکت میکنند؟ . آزادی بهایی دارد که مردم باید با زندانی شدن و کشته شدن و جانشون و .... پرداخت کنند اگر ازادی و دموکراسی با امیدوار به معجزه بودن و ظهور امام زمان و .... ایجاد میشد الان در تمام دنیا دموکراسی حاکم بودبرای رسیدن آژادی و رفاه و ... به خرد جمعی نیاز هست چه قبل از اعتراض و انقلاب و..... چه بعد از انقلاب و .... برای رسیدن به آزادی و .... واگر این خرد جمعی در مردم وجود نداشته باشه یک حکومت بدتر از حکومت اولیه که سرنگون شده قدرت رو در دست میگره و فرق انقلاب امریکا و فرانسه و .... با انقلاب ایران و ... در همین خرد جمعی سیاسی و اجتماعی بود. hین صحبت ها که باید منظر ظهور امام زمان و برخورد شهاب سنگ و ... نشت و هیچ اعتراض و ... نکرد و حکومت جمهوری اسلامی رو سرنگون کرد و حکومت جمهوری اسلامی رو حفظ کرد و .... همان چیزی هست که حکومت جمهوری اسلامی و افرادی در داخل ایران مثل خاتمی و رفسنجانی و افرادی در خارج از ایران مثل اکبر گنجی و ... به خاطر منافع فردی و مالی و ... که از بقای حکومت جمهوری اسلامی دارند میخواند! و مدافعان بقای حکومت جمهوری اسلامی به هرقیمتی و اصلاح طلب های خارج و داخل ایران هیچ برنامه مشخصی ارایه نمی کنند منظورم از برنامه مشخص این هست که مثلا بیاید بگید تا 1 سال دیگه یا 10 سال دیگه ما این اقدامات و رو انجام میدیم و این خواسته ها رو مطرح میکنیم و این نتیجه و هدف باید تا مثلا 10 سال دیگه بدست بیاد و اگر نتایج مورد نظر ما بدست نیامد انقلاب میکنیم و اعتراض میکنیم و حکومت جمهوری اسلامی رو سرنگون میکنیم اما حکایت اصلاح طلب ها و مدافعین بقای حکومت جمهوری اسلامی و تغییرات بدن انقلاب و اعتراض و درگیری و.... تغییرات ارام و مرحله ای حکایت از این ستون به آن ستون فرج است هست و کلا اصلاح طلب ها و مدافعان تغییرات ارام و عدم سقوط حکومت جمهوری اسلامی در مورد این صحبت نمی کنند که اگر مثلا 10 سال گذشت و تغییری حاصل نشد در حکومت جمهوری اسلامی و دموکراسی و .... حاصل نشد اقدام بعدی چه چیزی هست و دوباره میخواند به مردم وعده سر خر من بدند و مردم رو پای صندوق رای بکشند و 1000 سال به همین شکل سرکارشون بذارند؟چند سال میخواید صبر کنید تا حکومت تغییر کند و دموکراسی و .. حاکم بشه 100 سال یا 200 سال یا 1000 سال ایا 35 سال زمان صبر کردن برای تغییرات و .... حکومت کافی نیست؟هم اصلاح طلب ها میدونند و هم افرادی که از عدم تغییر حکومت جمهوری اسلامی و انقلاب و ... و تغییرات ارام و .. صحبت می کنند که هر چقدر زمان بیشتری از ابتدای انقلاب حکومت جمهوری اسلامی بگذره پایه های حکومت جمهوری اسلامی مستحکم تر میشه و حکومت جمهوری اسلامی سرکوبگرتتر و ... میشه و تغییرات و انقلاب و برندازی حکومت جمهوری اسلامی سختر و ناممکنتر میشه. آزادی بهایی داره که مردم یا خودشون برای رسیدن به آزادی با جانشون و کشته شدن پرداخت میکنند مثل انقلاب ایران که تعداد زیادی از مردم کشته شدند و یا اگر بخاطر قدرت نظامی و سرکوب و ... حکومت نتونند به آزادی برسند یک کشور دیگه و ... این کار رو انجام میده ,وباید هزینش رو برپدازند مثل افغانستان و عراق و ..... https://khodnevis.org/article/52241#.U4N0wtKSzy0

  • reza

    "" برخی خواست‌ها با خصلت پایدار تاریخی- نه ذات به معنای ارسطویی- رژیم تعارض دارند (به عنوان مثال: درخواست حذف اصل ولایت فقیه و احکام شریعت از قانون اساسی). "" جناب گنجی مزاح میفرمائید.

  • رضا

    با سلام مجاهدین و چریکهای فدایی در زمان شاه با دست بردن به اسلحه موجب افزایش سرکوب و توجیه فعالیت های به اصطلاح ضد خرابکاری و پرهزینه شاه شدند. و دوباره همین روش خود را شبیه سازی کردند و درست در زمانی که افکار عمومی و نهادهای نصفه نیمه موجود نسبت به تمامیت خواهی و تعدی حکومت معترض بودند، با اعلام جنگ مسلحانه ضمن از دست دادن قدرت قانونی و مهم نهاد ریاست جمهوری در سال 1360 مرتکب خشونتی شدند که حتی جناح های ذاتاً معتدل مانند نهضت آزادی هم به شدت صدمه خوردند و همگی به ترتیب حذف شدند. حذف همه به بهانه ترورها و از همه مهمتر شکستن قلم ها و حتی غیر قابل نقد شدن جنگ فرسایشی و در نتیجه یکپارچه شدن نظام. البته هم رژیم شاه و هم نظام فعلی از برخوردهای مسلحانه مختصر خساراتی متحمل شدند، لیکن اگر هم سرنگون می شدند، صدمات وارده به جریان های روشنفکری و مردم و حتی هواداران ساده لوح که اکثراً در گیرودار رادیکال شدن جو جامعه، اساساً پاکسازی شدند، دستاوردی جز انتقام گیری و باز هم سالها بدبختی به همراه نداشت. این روش اساساً اعتماد بین ملت را مخدوش کرد. هم اینک که ملت ایران فاقد نهادها و ابزارهای بیان و اعمال نظر و ابراز وجود و حضور اجتماعی جدی است و از آن مهمتر زیرساخت های فکری و مذهبی هم عمدتاً همان دین شفاهی است که حوزه ترویج می کند که این از گرایش و تأکید بیش از حد بر ظاهر اعمال و مناسک مذهبی مشهود است، می توان گفت که حتی خواست تغییر از سر اعتراض به فقر و فساد و ظلم هم عمدتاً یک خواست واکنشی و عکس العملی و زودگذر است و این از رفتارهای ریاکارانه مسئولین که به هر حال بخشی از مردم هستند بخوبی پیداست. از آنجا که داشتن تحلیل سیاسی درست هم، الزاماً به معنی داشتن راه حل نیست. ما باید چه کنیم؟ اینجانب حضور فعالانه در انتخابات مجلس، مشارکت سازنده و مسئولانه در مباحث شبکه های اجتماعی و تشریک مساعی جهت تقویت افکار عمومی را پیشنهاد می کنم.