ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

امیر قاضی: همسرم را ترور کردند

ترور فعالان حزب‌های کردستان ایران – مجموعه‌ای از گفت‌وگوها (۵)

عفت قاضی با انفجار بمب جاسازی شده در نامه ترور شد. او دختر قاضی محمد، رهبر و بنیانگذار حزب دمکرات کردستان ایران بود.

عفت قاضی، دختر قاضی محمد، رهبر و بنیانگذار حزب دمکرات کردستان ایران بود که در دهم آبان ۱۳۱۴ در شهر مهاباد به دنیا آمد. دوران کودکی و تحصیلش را تا مقطع دیپلم در همان شهر گذراند. آنطور که همسر او می‌گوید در سالهای جوانی همانند بسیاری از جوانان کرد در پیوند با مسئله کرد و آرزوی آزادی برای کرد و کردستان به عضویت حزب دمکرات کردستان ایران در آمد که آن زمان تنها سازمان سیاسی فعال و البته مخفی بود. عفت قاضی در سازمان زنان این حزب به فعالیت مشغول شد. عفت قاضی بعد از اتمام دوران دبیرستان برای ادامه تحصیل در رشته حقوق به تهران رفت. در زمان دانشجویی با امیر قاضی ازدواج کرد. حاصل ازدواجش دو دختر به نامهای تارا و ئالا است که هر دو در حال حاضر به شغل طبابت مشغول هستند. بچه دار شدن عفت قاضی همزمان شد با مخفی شدن همسرش به دلیل کار و فعالیت سیاسی. بنابراین مسئولیت زندگی و رسیدگی به خانه و بچه‌ها او را از ادامه مبارزه سیاسی بازمی دارد. به همین دلیل از آن تاریخ به بعد فقط به ماندن و عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران اکتفا می‌کند.

آنچه در زیر می‌خوانید بخش آخر مجموعه‌‌ای از پنج گفت‌وگو درباره ترور فعالان حزب‌های کردستان ایران است.

اوج ترورها فعالان کرد در دهه ۱۹۹۰ است. لیستی که در این لینک در دسترس است، حاوی اسامی بخشی از ترور شدگان است. این لیست هنوز تکمیل نشده است. بخش بزرگی از ترورها در اقلیم کردستان (عراق) صورت گرفته است.

عفت قاضی، معلم و فعال سیاسی کُرد با انفجار بمبی که در صندوق پستی منزلش جاسازی شده بود در ۶ سپتامبر ۱۹۹۰ میلادی در شهر وستروس سوئد ترور شد. امیر قاضی، همسر عفت قاضی در رابطه با این بمب گذاری می‌گوید: «صندوق پستی ما در خارج از خانه قرار داشت. عوامل رژیم جمهوری اسلامی در صندوق را باز کردند و بمب را در آن جای دادند.»

پرونده این ترور پس از سالها بدون شناسایی و معرفی عامل یا عوامل ترور بسته شد. امیر قاضی در این مورد می‌گوید: «پلیس سوئد به هیچ وجه علاقه‌مند نبود در ارتباط با این ترور از ایران سخنی به میان بیاورد. فکر می‌کنم بیشتر به این دلیل بود که از ایران می‌ترسیدند و نگران منافع اقتصادی خود با ایران بودند. برای همین نمی‌خواستند به سمت ایران انگشت دراز کنند.»

این فعال سیاسی کرد در رابطه با واکنش حزب دمکرات نسبت به ترور همسرش که از اعضای این حزب محسوب می‌شد و پدرش بنیانگذار آن بود می‌گوید: « حزب دمکرات در رابطه با ترور همسرم متاسفانه هیچ حمایتی از ما نکرد. تا جایی که حتی یک تسلیت معمولی هم به ما نگفت.»

گفت‌وگو با امیر قاضی، فعال سیاسی باسابقه کرد

■ سوسن محمدخانی غیاثوند: آقای قاضی لطفا ابتدا در مورد خودتان و همسرتان برای ما بگویید.

امیر قاضی: من سال ۱۹۳۸ میلادی در دهکده‌ای به نام حاجی آباد در کردستان ایران به دنیا آمدم. در رشته حقوق قضایی در دانشگاه تهران تحصیل کردم. بعدها دوره زبان‌های شمالی را در دانشگاه‌های استکهلم و اپسالا در سوئد گذراندم. از سنین جوانی در رابطه با حقوق ملی و انسانی ملت کرد وارد فعالیت سیاسی شدم. تا سال ۱۹۸۴ میلادی در حزب دمکرات کردستان فعال بودم. از آن زمان به بعد در حزبی به نام حزب استقلال کردستان فعالیت دارم.

عفت قاضی همسر من بود. از سال ۱۹۸۴ در سوئد به معلمی اشتغال داشت، مثل زمانیکه در تهران دبیر مدارس بود. وی متولد سال ۱۹۳۵ میلادی بود. در زمان ترور ۵۵ سال سن داشت. همسر من ازسنین خیلی جوانی در سازمان جوانان حزب دمکرات عضویت داشت ودر این حزب فعال بود. قبل از ترور نیز خودرا عضو حزب دمکرات بە حساب می‌آورد. ما در زمان ترور فرزند داشتیم.

■ حادثه ترور کی، کجا و چگونه اتفاق افتاد؟

امیر قاضی

حادثه ترور در روز ۶ سپتامبر ۱۹۹۰ میلادی در شهر وستروس سوئد اتفاق افتاد. عفت قاضی (همسر من) نزدیکی‌های نهار بعد از کار روزانه برای یک استراحت کوتاه به منزل باز می‌گردد. قبل از ورود به خانه درِ صندوق پست منزلمان را باز می‌کند تا نامه‌های رسیده را با خود به داخل منزل بیاورد. همین که دستش را به درون صندوق پست می‌برد، بمب کارگذاشته شده منفجر می‌شود. همسر بنده هم در اثر شدت جراحات وارده شهید می‌شود.

■ آیا پرونده‌ای برای این ترور تشکیل شد؟ کسی در این رابطه بازداشت شد؟

بله پرونده تشکیل شد. پلیس امنیتی سوئد ماموریت رسیدگی به این پرونده را به عهده داشت. فرد مشخصی در این مورد بازداشت نشد. ولی بعدها شخصی به نام محسن رشیدزاده که یک کرد ایرانی بود به اتهام جاسوسی برای حکومت ایران − و البته به نوعی دست اندرکار بودن در این ترور − برای مدتی زندانی شد ولی بعدا به رژیم ایران تحویلش دادند. الان هم در کانادا ساکن است.

■ فیلمی به نام «کماندوی ترور» به زبان کُردی دیدم که مربوط به تلاش برای ترور جلیل گادانی از رهبران سابق حزب دمکرات کردستان است. فردی به نام محسن رشیدزاده در این فیلم صحبت می‌کند. به قراری که در این فیلم می‌‌بینیم او که کرد است جاسوس جمهوری اسلامی است و از کسانی است که با عوامل جمهوری اسلامی برای ترور جلیل گادانی در سوئد همکاری کرده است که البته در این کار موفق نشدند. آیا محسن رشید زاده‌ای که اسم می‌برید همان فرد است؟

بله محسن رشیدزاده همان فردی است که در توطئه ترور جلیل گادانی دست داشته است. و همان فردی است که در فیلم دیده می‌شود.

■ نتیجه پرونده ترور همسر شما بالاخره چه شد؟

بررسی این پرونده سالها ادامه داشت. واکنش پلیس امنیتی سوئد در رابطه با نقش ایران در این ترور «شتر دیدی، ندیدی» بود. آنها نخواستند با ایران درگیر شوند. نتیجه پرونده آن شد که سالها آمدند و رفتند. کُردهای ایران در سوئد را شناسایی و مورد بازجویی قرار دادند. در نهایت پرونده را به دلیل عدم شناسایی مجری ترور بستند. ترور کننده یا ترور کننده‌ها چه آشنا و چه غیرآشنا مشخصا اعلام نشد که چه کسی یا کسانی بوده‌اند.

■ چرا پلیس امنیتی سوئد کُردها را شناسایی و مورد بازجویی قرار داد؟ چرا به سراغ ایرانی‌های غیر کُرد ساکن در سوئد نرفت؟

پلیس سوئد به هیچ وجه علاقمند نبود در ارتباط با این ترور از ایران سخنی به میان بیاورد. فکر می‌کنم بیشتر به این دلیل بود که از ایران می‌ترسیدند و نگران منافع اقتصادی خود با ایران بودند. برای همین نمی‌خواستند به سمت ایران انگشت دراز کنند. همانطور که گفتم واکنش پلیس سوئد بیشتر «شتر دیدی، ندیدی» بود. پلیس نمی‌خواست در این مقوله نامی از ایران ببرد. برای خالی نبودن عریضه هم بیشتر مشغول شناسایی کُردهای سوئد بود. در این مورد با ایران و ایرانیان ساکن در سوئد زیاد کاری نداشت.

■ شما در زمان ترور همسرتان کجا بودید و چگونه متوجه این حادثه شدید؟

من در زمان ترور سر کار خودم بودم. پلیس سوئد به سر کار من آمد و به من اطلاع داد که در خانه ما بمب منفجر شده و همسرم زخمی شده است. از طریق پلیس بود که از جریان بمب گذاری در صندوق پست خانه‌ام مطلع شدم.

■ اولین بار پس از حادثه همسرتان را کجا دیدید؟ آیا زنده بود؟

همسرم را پس از ترور در بیمارستان دیدم. البته زنده بود. طبق گفته جراح بیمارستان وی هنگام ورود به بیمارستان زنده بوده ولی به دلیل شدت جراحات وارده و شدید بودن انفجار متاسفانه معالجات فایده نداشته است.

■ آیا یک بسته پستی محتوی بمب از طریق اداره پست سوئد وارد صندوق پست منزل شما شده است یا کسی در صندوق را باز کرده و یک بمب در آن کار گذاشته است؟

پاکت از طریق پستچی برای ما نیامده است. صندوق پستی ما در خارج از خانه قرار داشت. تروریست‌ها در صندوق را باز کردند و بمب را در آن جای دادند. این کار هم بعد از اینکه پستچی نامه‌ها را پخش کرده، انجام دادند. چون می‌خواستند به غیر از من یا یکی از افراد خانواده ام به کس دیگری آسیب نرسد. هدف در این ترور من و خانواده ام بوده‌ایم.

■ آیا شما قبل از این حادثه هدف ترور قرار گرفته اید؟

نخیر. پیشتر به طور محسوس هدف ترور نبوده ام.

همه جا گفته می‌شود که هدف این ترور شما بودید اما همسرتان به جای شما ترور شد. عامل یا عوامل ترور طبق اظهارات شما هیچ وقت شناسایی، معرفی و محاکمه نشدند. خود شما چگونه به این نتیجه رسیدید که قصد ترور شما را داشته‌اند و همسرتان به جای شما هدف قرار گرفته است؟ چرا فکر نمی‌کنید که آنها واقعا می‌خواستند همسرتان را ترور کنند؟

اینکە چرا من فکر می‌کنم کە آماج ترور جمهوری اسلامی ایران من بوده ام نە خانمم از آنجا ناشی می‌شود کە بر عکس خواست درونی خود خانمم، وی بە سبب پرستاری و نگهداری از بچە هایمان و نیز اقامت و اشتغال بە کار در تهران، چندان مجال فعالیت سیاسی نداشت. فعالیت در این حوزه ایشان را با محدودیت و مشکل مواجه می‌کرد. ولی من فعالانە در مقاومت مردم کردستان در پیوند با خواستهای ملی سیاسی در کردستان ایران کار می‌کردم و عضو فعال حزب دمکرات کُردستان ایران هم بودم. بعدها نیز کە از حزب دمکرات بیرون آمدم از کوشش در راه استحقاق حقوق ملتم کوتاه نیامدم و نخواهم آمد. بدین جهت من جدا معتقدم کە برنامە‌ریزان ترور در وهلە اول مرا در نظر داشته‌اند، هر چند برای رژیم ترور جمهوری اسلامی ایران، از هر طرف کە کشتە شود بە سودش است. حال چە من، چە خانمم و چە هرکدام از بچە‌های من بودە باشند.

این ترور چه تاثیری روی شما، فعالیتهایتان و روحیه فرزندانتان گذاشت؟

ترور روی فعالیتهای سیاسی من تاثیری نداشت اما از لحاظ دیگر تاثیرگذار بود و مشکلاتی فراوانی برایم بوجود آورد. این ترور در روحیه فرزندانم تاثیر بسیار منفی داشت. مخصوصا برای دختر کوچکترم که آنزمان ۱۰ سال بیشتر سن نداشت. از آنزمان هیچ وقت ندیدم او حتی یک بار از ته دل بخندد.

■ دولت سوئد پس از ترور برای شما چه کار کرد؟

دولت سوئد از طریق مراجع سوسیال و اجتماعی از جمله مدرسه و تدریس برای ما سنگ تمام گذاشت و دیگر هیچ. خود من و بچه‌ها هم بیشتر در فکر سر و سامان دادن خودمان بودیم که در این کار موفق هم شدیم.

■ واکنش حزب دمکرات به ترور همسرتان چه بود؟

حزب دمکرات در رابطه با ترور همسرم متاسفانه هیچ حمایتی از ما نکرد. تا جاییک ه حتی یک تسلیت معمولی هم به ما نگفت.

■ واکنش نهادهای مدافع حقوق بشر به حادثه ترور همسرتان چه بود؟

موضع نهادهای حقوق بشری چه در آنزمان و چه بعدها در رابطه با ترور همسرم بسیار دلسوزانه و دوستانه بود. خصوصا موضع فعالین ایرانی مدافع حقوق بشر در اروپا و آمریکای شمالی.

■ آیا هیچ سند و مدرکی در رابطه با این ترور در دست دارید؟ عکس، فیلم و یا هر چیز دیگری که قابل انتشار باشد؟

متاسفانه خیر. فیلمی در ارتباط با جاسوسی محسن رشیدزاده برای ایران و دست اندرکاری ایشان در این ترور موجود است که در اختیار رادیو تلویزیون سوئد قرار دارد.

بخش‌های پیشین از این مجموعه گفت‌وگوها:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • roozbeh

    لطف کنید لینکی از فیلم «کماندوی ترور» در سایتتون بگذارید. -------- زمانه: در پایان بخش دوم این مجموعه (گفت‌وگو با جلیل گادانی) لینک این فیلم گذاشته شده است.