ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دیدگاه

چرا جنگ ایران و اسرائیل اتفاق نمی‌افتد؟

خالد صالح ــ اگرچه گرایش به افزایش درگیری وجود دارد، اما نتیجه غایی دومینوی عدم توازن قوای نابرابر در سطوح مختلف جنگ (جنگ سایه‌ها، جنگ نامتقارن، جنگ کلاسیک و جنگ مطلق) مهم‌ترین عامل بازدارنده‌ در تعمیق و گسترش درگیری است.

دیدگاه

کارشناسان و تحلیلگران از خطر قریب‌الوقوع جنگی فراگیر در خاورمیانه می‌گویند که شامل مواجه نظامی مستقیم میان ایران و اسرائیل می‌شود. سخن از جنگی است که برخی از این تحلیلگران همچون توماس فریدمن از مدتها قبل از وقوع حتمی آن گفته‌اند. 

آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، شش سال پیش هشدار داد بود که جنگی همه جانبه میان حزب‌الله لبنان (و ایران) با اسرائیل به زودی خاورمیانه را در برخواهد گرفت، حتی اگر طرفین چندان مایل به آغاز چنین نبردی نباشند؛ «بعضی وقت‌ها یک جرقه کافی است که جنگ‌هایی این چنینی شعله‌ور شود» 

شش سال پیش از آن نیز وقتی نتانیاهو با نمایش تصویری از «بمب ایرانی» سخنرانی خود در شصت و هفتمین مجمع عمومی سازمان ملل (۲۰۱۲) را به پایان برد، تحلیل‌های مشابهی را در رسانه‌ها خوانده بودیم که خلاصه آنها چیزی شبیه این بود: وقوع جنگ میان ایران و متحدانش با اسرائیل، دست‌کم بر اساس یک اشتباه یا سوءتفاهم نظامی، قطعی است. 

مدتهاست که آژیر خطر جنگ ایران و اسرائیل به صدا در آمده است و البته به شکلی پارادوکسیکال بحث‌ها و تحلیل‌ها در این مورد خود غالبا به مبتذل‌سازی این جنگ، طبیعی‌سازی و تقدیری‌سازی آن، و در نتیجه مسئولیت‌زدایی از تصمیم‌سازان در آن مورد کمک کرده‌اند.

جنگی که جنگ‌طلبان آن را نمی‌خواهند

علیرغم تنش بی‌سابقه ایران و اسرائیل در سه ماه گذشته،‌ اظهارات مقامات حزب‌الله، ایران و اسرائیل اما همچنان ناظر بر عدم ‌اشتهای آنها برای وقوع یک جنگ فراگیر است.

اگرچه گروه «دولت اسلامی» (داعش) مسئولیت انفجارهای مرگبار کرمان را برعهده گرفت، بلوک‌های تندروی قدرت در ایران آن را به اسرائیل نسبت دادند،و از انتقام سخت گفتند، اما وعده‌ای ندادند که حاکی از یک اقدام نظامی مضاعف جدی باشد و  طرفدارانشان را راضی کنند. اعوجاج زبانی در بحث انتقام تا آنجا پیش رفت که حسین سلامی، فرمانده سپاه گفت: ‌«انتقام شهیدان کرمان قبل از شهادت از دشمن گرفته شده است.» 

به طور کلی، رفتار جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان در واکنش به حمله اسرائيل به غزه برای بسیاری طرفداران جبهه موسوم به «محور مقاومت» انفعالی و ناامیدکننده بوده است. و در میان کشته شدن رضی موسوی از فرماندهان سپاه در سوریه، هوسام حسن طویل از فرماندهان ارشد رضوان یگان نظامی «نخبه» حزب‌الله و صالح عاروری از رهبران ارشد حماس موازنه را به نفع یک جنگ فراگیر تغییر نداده است.

سخنان سید حسین نصرالله پس از ترور صالح العاروری که در یکی از پایگاه های حزب الله، در حومه جنوبی بیروت کشته شد، علی‌رغم لاف‌ها و لفاظی‌های رزم‌طلبانه تفاوت قابل توجهی با سخنرانی‌های قبلی او از زمان شروع جنگ غزه نداشت. او اگرچه از انتقام گفت اما تهدیدی دال بر گسترش درگیری با اسرائیل نکرد. 

در سوی دیگر جبهه، اسرائیلی‌ها هم محتاط بوده‌اند. مارک رگو، از سخنگویان دولت اسرائیل، تاکید کرده حمله برای کشتن صالح عاروری متوجه لبنان و حزب‌الله نبوده است. متحدان غربی اسرائیل نیز تلاش‌های دیپلماتیک رسمی و غیررسمی‌ای برای مهار دامنه جنگ انجام داده‌اند. 

محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه پیشین جمهوری اسلامی گفته است: «ورود ایران و حزب‌الله به این جنگ، منتهای آمال اسرائیل است.» اما این اظهار نظرها بیشتر به نظر ترویجی-تبلیغاتی برای خط سیاسی خاصی می‌آید که خود ظریف نمایندگی می‌کند. 

تخیل و فانتزی جنگی نزد هر دو طرف البته وجود دارد. آمریکا و اسرائیل در مانور مشترکشان حمله به تاسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی را تمرین کرده‌اند و ایران نیز حمله موشکی و پهپادی به سایت هسته‌ای دیمونای اسرائیل را شبیه‌سازی ویدئویی کرده‌است.

موازنه نظامی میان دو کشور به‌گونه‌ای است که گزینه جنگ مستقیم را به تعویق می‌اندازد. ایران نیروی آماده به خدمت بیشتری دارد و اسرائیل نیروی هوای قدرت‌‌مندی. سایت گلوبال فایر پاور [قدرت آتش جهانی]، ایران را به لحاظ قدرت نظامی در رده چهاردهم جهانی و اسرائیل را در رده هفدهم قرار داده است. البته در جنگ احتمالی میان ایران و اسرائیل علاوه بر شاخص‌های نظامی شاخص‌های اقتصادی نیز دخیل خواهد بود و مهم‌تر از آن اینکه چنین جنگی به سادگی بین دو کشور نخواهد بود؛ و دست‌کم پای متحدان غربی اسرائیل نیز به وسط خواهد آمد.  

دومینوی عدم توازن قوای نابرابر

در دهه‌های اخیر الگوی تنش ایران و اسرائیل ستیز نیابتی و سایبری-امنیتی بوده است که البته دامنه آن از بانکوک تا خارطوم گسترده بوده. این سطح از درگیری منافع دست‌راستی‌های اسرائیل تضمین می‌کرد و برای تهران نیز قابل تحمل بود.

واقعیت این است که استفاده ابزاری از فضای ابهام آمیز نه جنگ و نه صلح، یک سناریوی مطمئن و مطلوب هسته‌های سخت و تندرو قدرت در ایران و اسرائیل برای پیشبرد سیاست‌های داخلی‌شان بوده است. 

اسرائیل، با توجه به توان امنیتی و سایبری‌اش، در «جنگ در سایه» دست بالا را داشته‌ است. اسرائیل شخصیت‌های هسته‌ای ایران را ترور کرد؛ ویروس استاکس نت را در تاسیسات هسته‌ای نطنز کار گذاشت؛ و در سایت‌های موشکی و مراکز پتروشیمی خرابکاری کرد.

شکل‌ سازماندهی نظامی جبهه ایران و متحدانش در مقابل به گونه‌ای است که آنها به «جنگ‌ نامتقارن» گرایش دارند که شامل عملیات‌های پارتیزانی محدود و برق‌آسا و موشک‌پرانی‌های نیابتی در میدان‌های عمل متکثر است. عملیات ۷ اکتبر حماس جلوه‌ غایی چنین الگوی جنگی‌ای بود؛ عملیاتی که شوک امینی و روانی‌اش البته اسرائیل را به ناگزیر به تکاپو انداخته است که سطح درگیری را بالا ببرد.

 در اسرائیل گرایش به گشودن جبهه «جنگ کلاسیک» وجود دارد. در طی سه ماه گذشته، این کشور قواعدی را که پس از جنگ لبنان در ۲۰۰۶ وضع شده بود برهم زده است؛ منطقه درگیری مرزی با حزب‌الله را گسترش داده است و  اهدافی را در حدود ۴۰ کیلومتری داخل لبنان هدف قرار داده است. برخلاف یک جنگ‌ متکثر نامتقارن، در یک جنگ متعارف، توزان قوا، به دلیل قدرت آتش هوایی و البته پیمان‌های ائتلاف و همکاری‌ با غرب، به نفع اسرائیل است، حتی اگر طرف آن خود ایران باشد.

مانع اصلی وقوع یک جنگ متعارف و کلاسیک اما در نتایج احتمالی آن است. ایران و متحدانش این توانایی را دارند که جنگ متعارف را به یک جنگ مطلق و انتحاری نه فقط با اسرائیل که با غرب بدل کنند؛ جنگی که در آن هدف نه نیروی نظامی که غیرنظامی‌های اسرائیلی و غربی باشد هرجا که دست «محور مقاومت» می‌رسد. این به‌ویژه متحدان غربی اسرائیلی را محتاط می‌کند. 

به عبارت دیگر، اگرچه گرایش به افزایش درگیری وجود دارد، اما نتیجه غایی یک دومینوی عدم توازن قوای نابرابر در سطوح مختلف جنگ (جنگ سایه‌ها، جنگ نامتقارن، جنگ کلاسیک و جنگ مطلق) مهم‌ترین عامل بازدارنده تعمیق و گسترش درگیری است.

بدون شک عوامل دیگری را می‌توان برشمرد که در وقوع یا عدم وقوع جنگ مستقیم میان ایران و اسرائیل دخیل‌اند : از هزاره‌گرایی یا آخرزمان باوری ایدئولوژیک طرفین گرفته تا روابط بین‌المللی قدرت‌های جهانی و موازنه‌های ژئوپلیتیک در مدارهای بالاتر، اما مسئله اصلی به موضوع توازن قوا برمی‌گردد. دومینوی عدم توازن قوای نابرابر از یک فضای نه جنگ و نه صلح تا یک جنگ انتحاری مطلق و تمام عیار به شکلی دیالکیتکی لایه‌های بازدارندگی‌ای ایجاد می‌کند که باعث می‌شوند انگشت‌های روی ماشه‌ دچار تردید شوند.

بیشتر بخوانید:‌

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • بهروز

    این جناب خالد صالح در خواب پنبه دانه دیده است. دو تا فاکتور در جنگ چریکی یا پارتیزانی یا شورشگری تصمیم گیرنده است. یکی‌ حمایت نسبی‌ مردم بومی یک افق موفقیت. اگر دومی‌ سلب شود، اولی‌ هم به تدریج از میان میرود. سلب افق ممکن است پنج سال طول بکشد، ممکن است پنجاه سال. باید رژیم اسلامی آخوندها هدف قرار بگیرد. رژیم کثیف اسلامی که برود، همه این آشغال‌های اسلامی منطقه هم به تدریج آب میشوند.