دیدگاه
برندگان و بازندگان اصلی جنگ اسرائیل علیه غزه
اکبر گنجی ــ عملکرد اسرائیل و دولتهای لیبرال دموکراسی غربی در این مدت به سود روسیه و چین و نظامهای اقتدارگرا تمام شده و خواهد شد. وقتی آمریکا و اروپا فشار میآورند تا اسرائیل به نسلکشی محکوم نشود و آنتونی بلینکن دادگاه نسلکشی اسرائیل را پیشاپیش «بی ارزش» میخواند، دیگر نمیتوان گریبان هیچ خودکامه و سرکوبگری را گرفت.
چکیده
از برنده و بازنده یا شکست و پیروزی به دو معنای قوی و ضعیف استفاده کردهام. در معنای ضعیف مدعا فقط ناظر به شکست و پیروزی اخلاقی و مشروعیت اخلاقی و حقوقی است. در معنای قوی، ناظر به شکست و پیروزی نظامی و اقتصادی و... است. مقاله معطوف به مدعای ضعیف است و به طور حاشیهای به مدعای قوی میپردازد. جنگ غزه، پای ادیان (اسلام، یهودیت، مسیحیت، بودیسم، هندوئیسم) و ایدئولوژیها (مارکسیسم، سوسیالیسم، لیبرالیسم، لیبرال دموکراسی) و دولتها را هم بهعنوان عوامل و متغیرهای بازیگر به میان آورده است. حماس، جهاد اسلامی و حوثیها بهعنوان «اسلام سیاسی» یا «تروریسم اسلامی رادیکال» محکوم میشوند. اسرائیل خود را «دولت یهودی» مینامد و نتانیاهو چندین بار با استناد به تورات- داستان عمالیق- به فلسطینیها گفت که زنان و مردان و فرزندان و نوزادان شما را قتل عام خواهم کرد.[۱]
همین امر موجب شد که شبکه «تی آر تی» در فیلمی ۱۳ دقیقه ای به بررسی ریشههای باورهای یهودی نتانیاهو و رسالت آخرالزمانی که بر دوش او نهادهاند بپردازد. از سوی دیگر، دولتهای غربی به رهبری آمریکا پشتیبان اسرائیل بوده و هستند. با توجه به اینکه آنها دولتهای «لیبرال دموکراسی» بوده و هستند- آیا کشورهای اسکاندیناوی و آلمان هنوز تحت کنترل «سوسیال دموکراسی» هستند یا موج «نئولیرالیسم» آنها را هم با خود برده است؟ - بحث نسبت ایدئولوژی «لیبرال دموکراسی» با دولتهای لیبرال دموکراسی هم به میان میآید. آنچه آنها کردند «برخلاف» لیبرال دموکراسی بود یا «معلول» و «ناشی» از لیبرال دموکراسی بود؟
این پرسش همیشه درباره نسبت خشونتهای مسلمانان و اسلام مطرحشده و میشود. مقاله این مدعا را مطرح میسازد که لیبرال دموکراسی و دولتهای غربی شکست خوردند و دولتهای اقتدارگرایی چون چین و روسیه و مصر و... پیروز شدند و آنها میتوانند به سرکوب و خودکامگی و کشتار بپردازند و هیچکس دیگر نمیتواند با عَلَم کردن حقوق بشر آنان را مسئولیتپذیر سازد. چون استفادهی دبل استاندارد [با استاندارد دوگانه] از حقوق بشر فاقد معناست.
جنایات جنگی و نسلکشی اسرائیل
جنایات جنگی و نسلکشی اسرائیل در غزه که با حمایت تمامعیار دولتهای غربی به رهبری آمریکا تداوم یافته، نقدهای ناقدان را در شرق و غرب عالم به دبل استاندارد دولتهای مدعیِ لیبرال دموکراسی در محکومیت عملیِ کامل تجاوزِ روسیه به اوکراین و دفاع بدون قیدوشرط از تجاوز اسرائیل به غزه معطوف کرده است.
جهان غرب که ادعا میکرد پوتین متجاوز و جنایتکار جنگی است، ادعا میکند نتانیاهو و اسرائیل متجاوز و جنایتکار جنگی نیستند و مرتکب نسلکشی هم نشدهاند. دولتهای غربی مدعی لیبرال دموکراسی چند صد میلیارد دلار کمک مالی و تسلیحات مدرن برای مقابلهی با تجاوز روسیه به اوکراین دادهاند، اما میلیاردها دلار سلاح مدرن و کمک مالی هم به اسرائیل برای تجاوز به غزه و کشتار مردم «زندان فاقد سقف غزه» اهدا کردند و میکنند (فقط دولت آمریکا سالانه ۳,۸ میلیارد دلار کمک مالی به اسرائیل میکند و یک کمک اضافی ۱۴,۳ میلیارد دلاری هم برای جنگ غزه در نظر گرفته است).
هرچه ماشین کشتار جمعی اسرائیل قتل عام بیشتری انجام داد(بیش از ۲۵ هزار کشته که بیش از ۷۰ درصد آنها کودکان و زنان هستند، ۷ هزار مفقودی زیر آوارها که باید کشته به شمار روند، بیش از ۶۲ هزار زخمی، غزه تقریباً نابود شده ی فاقد غذا و آب آشامیدنی که به نوشته عفو بین الملل: «خطر تبدیل شدن غزه از یک زندان باز به یک قبرستان بزرگ در حال تحقق در برابر چشمانمان است»)، تجاوز پوتین به اوکراین بیشتر و بیشتر به حاشیه رفت.
پیروزی روسیهی پوتین
تنها برندهی نسلکشی اسرائیل، چین و روسیهی پوتین بود و هست. پوتین داماد شد، اما با هزینه اسرائیل و دولتهای لیبرال دموکراسی غربی. عروسهای اسرائیلی و آمریکایی و اروپایی و کانادایی و استرالیایی تقدیم پوتین میشد (کلمات عروس و داماد در اینجا باید جنسیتزدایی خوانده شوند و معنای مستقل از جنسیتشان در نظر گرفته شود. به قول ویتگنشتاین، «کلمه معنایی جز کاربرد ندارد» و من در این نوشته آنها را جنسیتزداییشده بهکار میبرم).
روسیه تجربه قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل علیه لیبی و عراق و... را داشت که هنوز جوهر آنها خشک نشده بود، بهسرعت طوفان آمریکا و بریتانیا و دیگران بمباران عراق و لیبی را آغاز کردند. هیلاری کلینتون در خاطراتش نوشته که برای قانع کردن روسیه به عدم وتوی قطعنامه پیشنهادی ما به شورای امنیت به لاوروف- وزیر خارجه روسیه- توضیح دادم که قرار نیست مانند افغانستان و عراق به لیبی حمله نظامی کنیم و بدین ترتیب روسیه را راضی کردم که رای ممتنع بدهد و حمله شروع شد. بعدها لاوروف به من گفت که «دربارهی نیتم دچار اشتباه بوده است»، اما او «به خوبی هر فرد دیگری میدانست که "کلیه اقدامات لازم" یعنی چه.»[۲]
قطعنامه شورای امنیت علیه یمن دارای هیچ مجوزی برای حمله نظامی به آن کشور نیست. اما روسیه دارای تجربه و فریب خورده در موارد قبلی، که مطمئن بود آمریکا و انگلیس از آن برای حمله به یمن استفاده خواهند کرد، چرا آن را وتو نکرد؟
دلیل اش این بود که روسیهی پوتین دوباره مجانی داماد میشد و شد. افکار عمومی جهان اسلام و جهان عرب به این نتیجه رسیده و میگویند: دولتهای غربیِ «فداییِ اسرائیل» برای آن کشور دست به هر کاریزده و میزنند. از بامداد ۱۲ ژانویه موشکباران یمن به خاطر اسرائیل آغاز شد. آمریکا و اروپا «جنگ های صلیبی»- به تعبیر جرج بوش پسر پس از حمله آمریکا به افغانستان و عراق- جدیدی علیه جهان اسلام به راه انداختهاند. دولتهای سوریه و عراق میگویند آمریکا باید نیروهای نظامی اش را از این کشورها خارج سازد، اما آمریکا نهتنها این مطالبه را محقق نمیسازد، بلکه بهجای آن با نقض حاکمیت ملی این دو کشور، دائما در این کشورها تجاوز نظامی انجام میدهد. اگر تجاوزهای اسرائیل و آمریکا و اروپا هیچ اشکالی ندارد، چرا تجاوز روسیه به اوکراین باید اشکالی داشته باشد؟
این برداشت افکار عمومی جهان اسلام و جهان عرب به سود روسیه است. مدتهاست که منطق و استدلال و دیپلماسی تعطیل شده و زور در روابط بینالملل حرف اول را میزند. دنیا، دنیای زور است و همانطور که اسرائیل از سال ۱۹۴۸ تاکنون در موجهای پیاپی با زور نظامی و تروریسم دولتی سرزمینهای فلسطینیها را اشغال و به نام خود کرده است، روسیه هم کریمه و بخشهای دیگری از خاک اوکراین را با زور اشغال و بخشی از روسیه کرده است. هر چه آمریکا و اروپا بیشتر در خاورمیانه درگیر جنگ شوند، پوتین و روسیه سود بیشتری خواهند برد.
پیامدهای گسترش جنگ
اما گسترش جنگ پیامدهای غیرقابل تصوری برای خاورمیانه و جهان دارد. تروریسم دولتی اسرائیل با هدف واکنش مستقیم نشان دادن ایران، و کشاندن آمریکا به جنگ با ایران صورت میگیرد؛ جنگی که همه درباره پیامدهای کوتاهمدت و بلندمدت آن برای کل منطقه هشدار میدهند.
جو بایدن در دوران ریاست جمهوری ترامپ در توییت ۶ ژانویه ۲۰۲۰ نوشت که ترامپ بدون اجازه کنگره و کسب رضایت مردم، حق ندارد آمریکا را وارد جنگ با ایران کند. اما او بدون اطلاع کنگره و بدون کسب رضایت مردم آمریکا به یمن حمله کرد. بایدن در توئیت ۷ فوریه ۲۰۲۰ وعده داد که در صورت رئیس جمهور شدن، آمریکا را وارد جنگ دیگری در خاورمیانه نخواهد کرد. پس از دخالت های نظامی بایدن در کشورهای گوناگون، دونالد ترامپ گفت:
بایدن آمریکا را به سوی جنگ جهانی سوم پیش میبرد.
مارجری گرین- نماینده ترامپیست مجلس نمایندگان آمریکا- پس از حمله ۱۲ ژانویه آمریکا به یمن در شبکه ایکس نوشت:
رئیسجمهور باید قبل از رفتن به جنگ برای کسب مجوز به کنگره بیاید. بایدن بهتنهایی نمیتواند تصمیم به بمباران یمن بگیرد. و وضعیت لوید آستین، وزیر دفاع چگونه است؟ آیا او هنوز در بیمارستان بستری است؟ دولت بایدن میخواهد جنگ در اوکراین را تامین مالی کند، جنگ در اسرائیل را کنترل کند، تایوان را مسلح کند و برای جنگ با چین آماده شود، و اکنون در حال جنگ در خاورمیانه است؟؟؟ همه اینها با مرزهای باز و میلیونها مهاجم و فراری؟! این به طرز دیوانه کنندههای خارج از کنترل است!
همه اعضای گروه مترقی و چپگرای حزب دموکرات در مجلس نمایندگان آمریکا در توئیت های جداگانه حمله ۱۲ ژانویه به یمن را نقد و محکوم کرده اند و در ضمن گفته اند که او بدون اطلاع کنگره حق نداشت به یمن حمله کند. اما بایدن که همیشه با افتخار گفته است : «من یک صهیونیست هستم»، زمانی گفته بود: «اسرائیل اگر با همین کشور مرافعه راه بیندازد باز از او دفاع خواهیم کرد.» اکنون از همیشه روشنتر است. این تیتر فرعی مقاله عالی وبسایت چپگرای مادرجونز در ۲۲ دسامبر ۲۰۲۳ است که به این موضوع پرداخته که «چگونه جو بایدن تبدیل به سرسخت ترین هوادار اسراییل در امریکا شد؟»
جو بایدن معتقد به «ایدئولوژی صهیونیسم» حاضر است ریاست جمهوری بار دوم اش و آمریکا را فدای اسرائیل کند. کارل پوپر که یک یهودی لیبرال بود، در زندگینامه ی خودنوشتش با نژاد پرستی و صهیونیسم مخالفت کرده است. می گوید: «البته میتوان فهمید وقتی قومی که از جهت خاستگاه نژادیش مورد نفرت واقع شده باشد واکنش نشان دهد و نسبت به آن خاستگاه تفاخر کند. تفاخر نژادی اما نهفقط جاهلانه است بلکه خطاست، هرچند که این حس تفاخر به تحریک نفرت نژادی پدید آمده باشد. قومیتگرایی (ناسیونالیسم) و نژادگرایی به هر شکل باشد قبیح است، و قومیتگرایی یهودی مستثنی نیست.»[۳]
نمی خواهم چنین قلمداد کنم که بایدن یک نفره چنین تصمیمهایی گرفته است. اگر به زندگینامه آنتونی بلینکن بنگرید، او رادیکالتر و صهیونیستتر از بایدن است، اما مثل بایدن مواضعاش را تا این حد رادیکال بیان نمیکند. در یکصدمین روز جنگ غزه در شبکه ایکس نوشت که ۱۰۰ روز اسارت گروگان ها خیلی طولانی است و آمریکا تا آزادی آنها آرام نخواهد گرفت. اما هیچ اشاره ای به بیش از ۲۴ هزار فلسطینی کشته شده، بیش از ۶۱ هزار فلسطینی زخمی ، بیش از ۷ هزار مفقودی زیر آوارها، ۱,۸ میلیون فلسطینی آواره شده، بی آب و غذا و دارویی فلسطینی ها و نابودی غزه نکرد. همین نشان دهنده عمق نگاه او به فلسطینی هاست که ظاهراً آنان را انسان به شمار نمیآورد.
منافع چین
از دوره اوباما سیاست آمریکا معطوف به چین شد تا آن کشور به اقتصاد اول جهان تبدیل نشود. بخش مهمی از نظام سیاسی و بخش نظامی آمریکا به این موضوع اختصاص پیدا کرد. منافع چین در آن است که خاورمیانه با ثبات باشد تا آنها با جاده ابریشمشان سود بیشتری برده و زودتر به اقتصاد اول جهان تبدیل شوند. اما جنگ اوکراین و جنگ اسرائیل با مردم غزه به سود چین هم شد و آمریکا نمیتواند چین را به هدف اول خود تبدیل سازد. اگر آمریکا علاوه بر جنگ اوکراین، درگیر جنگی در خاورمیانه شود، اگر آن جنگ برخلاف نظر دونالد ترامپ به جنگ جهانی سوم منتهی نشود، به سود چین خواهد بود. شاید چین هم راحتتر به تایوان دست پیدا کند. اگر کاربرد زور نظامی از طریق تجاوز و جنایات جنگی و نسلکشی برای اسرائیل مجاز است، چرا برای فتح تایوان از سوی چین مجاز نباشد؟
عدم تحقق اهداف اسرائیل
پس از گذشت سه ماه و نیم از جنگ، تنها موفقیت اسرائیل نسلکشی و نابودی غزه بوده است. اما اسرائیل نهتنها به اهداف و وعدههای آزادی اسراء، نابودی حماس و اخراج فلسطینیها از طریق جنایات جنگی و گرسنگی دادن آنان دست نیافت، بلکه چند دهه کوشش جهت به فراموشی سپردن مسئله فلسطین، نیز شکست خورد و «مسئله حماس» به «مسئله فلسطین» تبدیل شد. دیگر کسی از حماس سخن نمیگوید، همه از فلسطین سخن میگویند.
دولتهای غربی ریاکارانه دوباره طرح دو دولتی- تشکیل دولت فلسطینی در کنار دولت اسرائیل- را مطرح می سازند. اما اسرائیل زیر بار دولت واقعاً مستقل فلسطینی نمی رود و نتانیاهو هم عمر سیاسی اش را با تداوم جنگ گره خورده می بیند. شکست اخلاقی اسرائیل در افکار عمومی جهان تا حدی است که فقط در ۹۰ روز اول جنگ در کشورهای اروپایی بیش از شش هزار تظاهرات به دفاع از فلسطین و علیه اسرائیل برگزار شده است. اسرائیل دیگر قادر نیست با اتهام «یهودستیزی» ناقدان خود را بترساند و در آمریکا بیش از اروپا تظاهرات برگزار شده و نظرسنجی هاروارد-هریس نشان داد که ۵۱ درصد از آمریکاییهای ۱۸ تا ۲۴ ساله از راهحل رادیکال برای مناقشه اسرائیل-فلسطین حمایت میکنند که منجر به پایان دولت اسرائیل و جایگزینی آن با یک نهاد فلسطینی تحت حاکمیت حماس میشود. این نظرسنجی همچنین نشان میدهد که بیش از ۶۰ درصد جوانان ۱۸-۲۴ ساله آمریکا حمله ۷ اکتبر حماس را اقدامی در پاسخ به نارضایتی فلسطینیان خواندهاند. شصت درصد از جوانان آمریکایی معتقدند که اسرائیل در غزه مرتکب نسل کشی شده است. شصت و هفت درصد از جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله گفتند که معتقدند با یهودیان «باید به عنوان ستمگر رفتار شود».
شکست اخلاقی اسرائیل به شکست اخلاقی اروپا و آمریکا و کانادا هم منتهی شده است. فلسطین هیچ گاه چون امروز در سطح جهانی دارای مشروعیت اخلاقی نبوده است. اسرائیل از نظر اقتصادی هم هزینه زیادی بابت این جنگ پرداخت کرده است. به نوشته واشنگتن پست ۳۱ دسامبر، هزینه سه ماه اول جنگ اسرائیل در غزه ۱۸ میلیارد دلار بوده و رشد اقتصادی اسرائیل در سال ۲۰۲۴ در اثر جنگ غزه به یک درصد کاهش می یابد. از نظر امنیتی هم اسرائیل شکست سختی خورد و ابهت شکست ناپذیری دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی و جاسوسی اسرائیل، فرو پاشید. رئیس شین بت اعلام کرد پس از جنگ استعفا خواهد داد. فقط او نیست، افراد دیگری هم باید کنار روند و پاسخگو باشند. اسرائیل به جز نسل کشی، موتور تروریسم دولتی اش را روشن کرده و به شدت در غزه، کرانه باختری، سوریه و لبنان دست به ترور میزند.
جنگ غزه و لیبرال دموکراسی
ناقدان وقتی به رفتارهای گروههایی چون داعش، القاعده، الشباب، وهابیسم، و..... مینگرند، میپرسند: اعمال این گروهها برخلاف اسلام است یا ناشی از اسلام است؟ علیرغم اسلام است یا به علت اسلام است؟ همین پرسش را میتوان درباره یهودیت، مسیحیت، بودیسم، کمونیسم، سوسیالیسم، لیبرالیسم، صهیونیسم و لیبرال دموکراسی پرسید. مدافعان این ایدئولوژیها نمیتوانند یک بام و دو هوایی عمل کنند. اگر خشونتها و جنایاتی که گروههایی از مسلمانان کردهاند ناشی از اسلام قلمداد شود، خشونتها و جنایات پیروان همه ادیان و ایدئولوژیها باید این چنین به شمار روند. ضمن اینکه تلفات انسانی خشونتهای دوران مدرن (جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم، هولوکاست، جنگهای خاورمیانهای آمریکا و انگلیس در قرن بیست و یکم، حمله اسرائیل به غزه، و....)، چندین برابر کل تاریخ ماقبل مدرن است که این تسلیحات وجود نداشت و افراد حداکثر با شمشیر با یکدیگر میجنگیدند.
یک راه حل آن است که چپ ها پس از فروپاشی اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی ارائه کردند و گفتند بلوک شرق سابق، نماد «سوسیالیسم واقعاً موجود» بود، نه سوسیالیسم حقیقی.[۴] در این صورت نیز این حکم را باید به همه ادیان و ایدئولوژی ها تعمیم داد. لیبرال دموکراسی اینک به شدت درگیر این پرسش است: خشونت های و تجاوزها و جنایات گسترده ای که دولت های لیبرال دموکراسی در دیگر کشورها انجام داده اند، علی رغم لیبرال دموکراسی بوده یا به علت لیبرال دموکراسی؟ «لیبرال دموکراسی های واقعاً موجود» یک خوانش از لیبرال دموکراسی هستند یا عین لیبرال دموکراسی هستند؟ استعمار نژادپرستانه ی دولت های لیبرال چه؟
جان استورات میل ۳۵ سال برای شرکت هند شرقی کار کرد و بیش از ۳۰ گزارش رسمی دربارهی سیاست استعماری بریتانیا نوشت. او میگفت که اصل آزادی فقط در جوامعی مصداق دارد که در آنها «نوع بشر قادر شده باشد با بحث آزاد و برابر پیشرفت کرده باشد.» میل مستعمرات بریتانیا را به دو نوع تقسیم میکرد. الف- مستعمراتی که دارای «تمدنی همانند کشور حاکم باشند»- یعنی مستملکات بریتانیا در آمریکای شمالی و استرالیا- حق دارند از حکومت انتخابی برخوردار باشند. ب- مستعمراتی مانند هندوستان که مردمانش بربر گونه هستند، برای آنها فقط «گزینهی استبداد» وجود دارد. میل مینویسد که حکومت استعماری اگر به بهترین وجهگذار بربرها را به «سطوح بالاتر تعالی» تسهیل میکرد، «به اندازهی هر حکومت دیگری مشروع میبود.»[۵]
جان راولز که با کتاب نظریه عدالت فلسفه سیاسی را دگرگون کرد و با کتاب لیبرالیسم سیاسی ضمن بازسازی نظریه اش در باب عدالت، به همه ناقدان پاسخ گفت، در کتاب قانون مردمان به مسئله دخالت بشردوستانه و پروژهی «تغییر رژیم» دولت لیبرال دموکراسی آمریکا در کشورهای مختلف هم پرداخته است. مینویسد: «ایالات متحده دموکراسیهای آلنده در شیلی، آربنز در گواتمالا، مصدق در ایران و، به نظر برخی، ساندنیستها در نیکاراگوئه را سرنگون کرد. محاسن این رژیمها هر چه که بوده باشد، عملیات مخفیانه علیه آنها بهدست حکومتی اجرا شد که منافع انحصارطلبانه و الیگارشیک بدون هرگونه اطلاع یا انتقاد عمومی انگیزهی آن بود.»[۶] راولز توضیح می دهد که آمریکا به نام امنیت ملی و در واقع به خاطر «منافع اقتصادی» دست به این «تغییر رژیم» ها زد.
نکته مهمتر، «خطاهای بسیار عظیم» لیبرال دموکراسی آمریکا در بمباران شهرهای مختلف ژاپن و بمباران اتمی دو شهر هیروشیما و ناگازاکی بود.[۷] لیبرال دموکراسی آمریکا برای آن بمباران ها و کشتار وسیع غیر نظامیان هیچ «توجیهی» نداشت.[۸] راولز دلایل ذکر شده را یکی یکی طرح و نقد و رد می کند و سپس به نکته اصلی اشاره می کند و مینویسد:
ترومن[رئیس جمهور وقت آمریکا] زمانی ژاپنی ها را وحشی خواند و گفت که باید با آن ها به منزله ی موجوداتی وحشی برخورد کرد؛ با وجود این، اکنون چقدر احمقانه به نظر می رسد که آلمانی ها و ژاپنی ها را کلاً بربر و وحشی بدانیم.
قانون مردمان، ص ۱۴۸
دونالد ترامپ بارها گفته است که مهاجران خون آمریکایی ها را آلوده می سازند و وقتی دوباره رئیس جمهور شود، الف- نزدیک ۲۰ میلیون مهاجر غیر قانونی را اخراج می کند. ب- ورود مهاجر به آمریکا از کشورهای زیادی را در همان روز اول ممنوع می کند. پ- مهاجرین قانونی، اگر ارزش های آمریکا را قبول نداشته باشند- یعنی اگر ناقد اسرائیل باشند، پس یهودستیز هستند- را هم از آمریکا اخراج می کند. کملا هریس گفت سخنان ترامپ در مورد «مسموم کردن خون» آمریکایی ها از سوی مهاجران، همان سخنان هیتلر است. جو بایدن گفت ترامپ با این سخنان، از ادبیات نازیها استفاده می کند. هیلاری کلینتون گفت که ترامپ قصد دارد مانند هیتلر از طریق انتخابات به قدرت برسد و کارهای هیتلر را تکرار کند. نظرسنجی «سی بی اس نیوز» که در روز ۱۴ ژانویه ۲۰۲۴ منتشر شد نشان می دهد که نیمی از رایدهندگان آمریکا با دیدگاه ترامپ مبنی بر اینکه مهاجران خون مردم این کشور را مسموم میکنند، موافق بوده و از این مواضع نژادپرستانه حمایت میکنند. اینها مردمی هستند که بیش از دو قرن تحت تعلیم و تربیت دولت لیبرال دموکراسی بوده اند.
فهرست کشتارها و قتل عامهای وسیع دولتهای لیبرال دموکراسی بسیار زیاد است. یک راه هم این است که بگوئیم این جنایات معلول یهودیت، مسیحیت، اسلام، بودیسم و مارکسیسم و کمونیسم و سوسیالیسم و لیبرالیسم و نئولیبرالیسم نیستند، چون در جهان واقع ما یهودیتها، مسیحیتها، اسلامها، بودیسمها، مارکسیسمها، کمونیسمها، سوسیالیسمها و لیبرالیسمها داریم. به هر حال، واقعیت این است که اسرائیل در حال نسلکشی و جنایات جنگی در غزه با حمایت مالی و تسلیحاتی و سیاسی و امنیتی دولتهای لیبرال دموکراسی غرب است.[۹] حتی کار تا آنجا پیش رفته که دولت آلمان که وارث خالقان هولوکاست است، رسماً از دادگاه لاهه درخواست کرده تا در دادگاه به عنوان «طرف سوم» سخن بگوید و شهادت دهد که اسرائیل مرتکب نسل کشی در غزه نشده است. آلمان همچنان و به درستی به دنبال «تسویه حساب-با-گذشته» (Working-off-the-Past) تبهکارانهی خویش برای خلق شرّ هولوکاست است. فرزندان باید گناهان پدرانشان را جبران کنند. اما دفاع از نسل کشی اسرائیل در غزه، نشانه ی عبرت ناآموزی از تاریخ است. درس هولوکاست این است که نه نسل کشی کنیم، و نه از نسل کشی دفاع کنیم. آلمان برای گناه و شرّ هولوکاست مقصر بود و باید جبران می کرد، اما جبران این نیست که از نسل کشی اسرائیل در غزه دفاع کند.
عملکرد اسرائیل و دولتهای لیبرال دموکراسی غربی در این مدت به سود روسیه و چین و نظامهای اقتدارگرا تمام شده و خواهد شد. وقتی آمریکا و اروپا فشار میآورند تا اسرائیل به نسلکشی محکوم نشود و آنتونی بلینکن دادگاه نسلکشی اسرائیل را پیشاپیش «بی ارزش» میخواند، دیگر نمیتوان گریبان هیچ خودکامه و سرکوبگری را گرفت. در لیست دولتهایی که در دادگاه لاهه از شکایت آفریقای جنوبی حمایت کردهاند، نام چین و روسیه وجود ندارد. ژنرال سیسی که با کودتا و «بزرگترین کشتار تاریخ مدرن مصر»- به گزارش عفو بینالملل- به قدرت رسید و «دیکتاتور مورد علاقه» دونالد ترامپ است، دیگر نگران هیچ چیز نیست. پس از حمایت دولتهای لیبرال دموکراسی از آپارتاید، جنایات جنگی، جنایت علیه بشریت و نسلکشی اسرائیل، همه رژیمهای سرکوبگر آسودهخاطر شدهاند. مادر ترزایی وجود ندارد که با دستان پاک از دیکتاتورها انتقاد کند. دستهای همه- کمابیش- آلوده است. در تظاهراتی که در شهرهای مختلف آمریکا برگزار میشود، و حتی در مقابل منزل جو بایدن و در حضور او، یکی از شعارهای تظاهرکنندگان این است: «جو نسل کُش».
پانویسها:
[۱] - درباره خشونت های موجود در عهد عتیق، در مقاله «خشونت در ادیان و راه های گذار از آن» که در دو بخش در رادیو زمانه منتشر شد، توضیح داده ام. رجوع شود به:
[۲] - هیلاری کلینتون، انتخاب های سخت، ترجمه امیر قادری، انتشارات ملکیان، ۱۳۹۴، ص ۳۲۳.
[3] - Karl R. Popper, Unended Quest, p. 105
[۴] - در طول دهۀ ۱۹۶۰، مارکسیسم همچنان بهعنوان نظریهای اخلاقی و نوعی فلسفۀ تاریخ مکینتایر را به خود جذب میکرد. نزد او هرچند استالینیسم وحشتناک بود، اما مایۀ بیاعتباری مارکسیسم نمیشد؛ او میگفت «دیکتاتوری بربری تزارستانِ کُلکتیو را، که اکنون در مسکو حکمفرماست، میتوان همانقدر بیربط به جوهرۀ اخلاقی مارکسیسم دانست که زندگی پاپ الکساندر ششم به جوهرۀ اخلاقی مسیحیت بیربط بود.» ــ رجوع شود به مقاله جوج سایلابا در نیشن
[۵]- پل استار، قدرت آزادی، نیروی راستین لیبرالیسم، ترجمه فریدون مجلسی، نشر ثالث، ۱۳۸۸، ص ۱۲۸.
[۶] - جان راولز، قانون مردمان، ترجمه جعفر محسنی، ققنوس، ۱۳۹۰، ص ۷۱.
[۷] - قانون مردمان، ص ۱۴۲.
[۸] - قانون مردمان، ص ۱۴۷.
[۹] - سائول جی.تاکاهاشی، استاد حقوق بشر و مطالعات صلح در دانشگاه اوزاکای ژاپن در ۱۷ ژانویه ۲۰۲۴ در الجزیره به همین مدعا اشاره کرد و نوشت: «غزه به گور نظم جهانی تحت رهبری غرب تبدیل خواهد شد: غرب با حمایت از جنایات بیرحمانه اسرائیل در غزه، تتمه اعتبارش را از بین برد و نظم جهانی قانونمحور را که همواره مدعی آن بوده، به نقطهای بیبازگشت سوق داد.»
نظرها
نظری وجود ندارد.