ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

مجموعه شعر «عکس‌های فوری» از حافظ موسوی

عکس‌های فوری یک شاعر

سهراب رحیمی – حافظ موسوی در مجموعه اشعار «عکس‌های فوری» از خودش فاصله گرفته و به مضامین اجتماعی می‌پردازد.تأملی در این اثر در گفت‌و‌گو با شاعر.

حافظ موسوی، با نخستین مجموعه شعرش، «دستی به شیشه‌های مه گرفته دنیا» در سال ۱۳۷۵ نشان داد که شاعر شعرهای آرام با ایماژهای دلنشین و مفاهیم فردی و گا‌ه اجتماعی است.

حافظ موسوی (۱۳۳۳)، شاعر و از اعضای کانون نویسندگان ایران

در شعرهای او با زبانی تغزلی و‌‌ گاهی هم روایی شاهد لحظه‌های شخصی و دلتنگی‌هایی هستیم. در مجموعه «عکس‌های فوری» اما او از خودش فاصله گرفته و در بخش نخست این کتاب بیشتر به مضامین اجتماعی می‌پردازد و حتی می‌توان گفت که راوی یک جنبش اجتماعی در مقطع خاصی از تاریخ معاصر ایران است. در بخش دوم «عکس‌های فوری» اما از این رویکرد اجتماعی فاصله می‌گیرد و شعرهایش در حال و هوای اشعار تغزلی شکل می‌گیرند.

حافظ موسوی: «شعرهای من تحت تأثیر دو عامل نوشته شده‌اند: اول اجتماع و سیاست و دوم تجربه‌های شخصی.»

حافظ موسوی درباره رویکردش به اشعار تغزلی و فاصله گرفتنش از مضامین اجتماعی می‌گوید: «باید اعتراف کنم که من اصولاً ذهن تغزلی به معنای اخص کلمه ندارم و سهم شعر عاشقانه در کارهای من خیلی کم است. در کتاب اولم حتی یک شعر عاشقانه نداشتم. در کتاب دوم ، یعنی "سطرهای پنهانی" چند تایی از شعرها تا حدودی رنگ و بوی عاشقانه دارند. در شعرهای "جمهوری"، شلوغ پلوغی و تب و تاب اوضاع اجتماعی در سال‌های دهه ۱۳۷۰ مجال نداده که بیش از یکی دو شعر عاشقانه بنویسم. در کتاب بعدی که همان "زن ، تاریکی ، کلمات" باشد ، تغزل و اروتیسم کمی پررنگ‌تر شده و این روند در کتاب بعدی ادامه یافته و نهایتاً در "عکس‌های فوری"، ظاهراً کمی بیشتر به چشم می‌آید.»

با این تفاصیل می‌توان گفت که شعرهای حافظ موسوی اصولاً در کانون این دوگانگی اتفاق می‌افتد: تنش‌های اجتماعی از یک‌سو و تجربه‌های شخصی از سوی دیگر. چه اتفاقی می‌افتد که گاهی مضمونی بر مضمونی دیگر غلبه پیدا می‌کند؟ موسوی می‌گوید:

«اغلب شعرهای من تحت تأثیر دو عامل نوشته شده‌اند: اول اجتماع و سیاست و دوم تجربه‌های شخصی. در مورد اولی فکر نمی‌کنم نیازی به توضیح باشد، چون تأثیر تحولات سیاسی و اجتماعی سه دهه اخیر، از سرکوب‌های دهه ۱۳۶۰ گرفته تا برآمدن دوباره جنبش‌های سیاسی و مدنیِ غالباً اصلاح‌طلبانه در سال‌های دهه ۱۳۷۰ و تحولات اخیر در خاورمیانه و نهایتاً تجلی نوعی سیاست‌ورزی مدرن در وقایع پس از انتخابات سال ۸۸ در شعرهای من کاملاً آشکار است . اما در مورد دومی موضوع برای خود من کمی پیچیده‌تر است. برداشت من از طبیعت، عشق، زن، اروتیسم، مرگ، دوستی، حقیقت، اخلاق، وفاداری، خیانت و مقوله‌هایی از این دست در طول این بیست و اندی سال گذشته، اگرچه به کندی، اما به هر حال دستخوش تغییراتی شده است. این تغییرات در مجموع گرایش به شعر غنایی را در من تقویت کرده است. البته غنایی نه به معنای عاشقانه که من استعداد چندانی در آن ندارم، بلکه از آن نوعی که مثلاً در شعر شاعر همشهری شما – ترانسترومر – دیده می شود. اما خلاصه کلام این است که من یک شاعر اجتماع‌گرا بوده‌ام و حالا در کتاب "عکس‌های فوری" وجه اجتماعی شعرها کمی آشکارتر به سیاست گرویده است و وجه غنایی آن کمی آشکارتر به اروتیسم و بهتر دیدم که آنها را در دو بخش جداگانه تنظیم کنم.»

«عکس‌های فوری»، مجموعه شعر، حافظ موسوی

مجموعه شعر «عکس‌های فوری» ششمین مجموعه شعری است که از حافظ موسوی منتشر می‌شود. این کتاب به دلیل رویکردش به حوادث پس از انتخابات ۸۸ مجوز انتشار نگرفت تا اینکه سرانجام در ۹۰ صفحه و در استکهلم با عنوان «عکس‌های فوری» منتشر شد.

فردا
خون تو در تمام رسانه‌ها پخش می‌شود
و چشم‌های تو
تیتر تمام روزنامه‌های جهان خواهد شد
اینجا تهران است؛ خیابان امیرآباد
و این ندا
ندای نوشکفته‌ آزادی ست
که از گلوی خونین ایران
برآمده است

این شعر را شاعر برای ندا آقاسلطان نوشته و نام شعر نیز «ندا» است.

شعر بعدی برای عیسی سحرخیز نوشته شده و از برخی لحاظ از قلمرو اشعار سیاسی و خطابی در سال‌های دهه ۱۳۴۰ می‌آید:

باید به یاد بیاورم
من انسانم
تکرار می‌کنم (شلاق) تکرار می‌کنم (شلاق)
انسان
شلاق
انسان
شلاق
انسان
من انسانم
باید به یاد بیاورم.

و با این حال در میان چنین سطرهایی گاهی لحظه‌های برانگیزاننده‌ای هم شکل می‌گیرند:

و گم شدیم
گمت کردم
وقتی فروتنانه بر صندلی راحتی دراز کشیده بودی
و مرگ مثل یک جفت دمپایی سفید
زیر صندلی راحتی انتظار می‌کشید

حافظ موسوی: «شعر پدیده‌ای عمیقاً اجتماعی است. رابطه شاعر با اجتماع رابطه‌ای وجودی است.»

حافظ موسوی رابطه شاعر با اجتماع را به شکل یک «رابطه وجودی» درک می‌کند. او می‌گوید:

«شعر پدیده‌ای عمیقاً اجتماعی است. رابطه شاعر با اجتماع رابطه‌ای وجودی است. صدای شعر، صدای فردیت‌یافته جامعه است، وگرنه ارزش این همه بحث نداشت. شور بودن وظیفه نمک نیست، بلکه خاصیت آن است. شعر هم به نظرم همین‌طور است. فکر می‌کنم امروز دیگر نمی‌توانیم مثل اواسط قرن بیستم و با همان اصطلاحات آن زمان، از قبیل هنر متعهد، هنر برای هنر و غیره درباره رابطه هنر با اجتماع سخن بگوییم.»

حافظ موسوی در یکی از اشعار «عکس‌های فوری» تعریفی از شعر به‌دست می‌دهد. این سطرها بیانگر درک اوست از شعر و اهمیت آن در زندگی ما:

شعر، استخوان روح آدمی‌ست
نه کباب می‌شود
نه طناب
باید شکسته شود
در آب چشم بجوشد

بحث شعر ساده و گرایشی که به عنوان ساده‌نویسی از آن نام می‌برند، در پاره‌ای از شعرهای حافظ موسوی خصوصیتی بارز است. شاعر سعی دارد از زبان تفاخرآمیز فاصله بگیرد و به زبان روزمره نزدیک شود.

شعر او در تداخل طنز و واقعیت است که به غایت خواندنی می‌شود؛ آنجا که واقعیت ظاهراً سخت و جانکاه مثل یک شوخی تاریخی است و شاعر ناگهان متوجه این وضعیت می‌شود و تعجب می‌کند از فرصت‌های از دست رفته‌ای که انگار محکوم بوده‌اند به از دست رفتن:

از پانزده‌سالگی به قبل
عقلم نمی‌رسید
از پانزده‌سالگی به بعد
درگیر کارهای مهمی بودم
حالا که رو به شصت‌سالگی‌ام
جرأت نمی‌کنم
خدا کند جهنم نصیب من نشود
بهشت را
به هرحال می‌شود تحمل کرد
با همسایه‌هایی که هیچ‌کدام
خاطره‌ای از عشق ندارند.

حافظ موسوی مدیریت «نشر آهنگ دیگر» را هم به عهده داشت. اما پروانه این نشر را در دولت دهم لغو کردند. حافظ موسوی درباره مشکلات انتشار آثارش در ایران می‌گوید:

«متأسفانه پروانه نشر "آهنگ دیگر" را در دولت قبلی لغو کردند و بدتر از آن اینکه خود مرا هم ممنوع‌القلم کردند. در حال حاضر دو تا از کتاب‌های من با این که تمام حذف و اصلاحات ارشاد را پذیرفته‌ام در ارشاد گیر کرده است. یکی از این دو کتاب گزینه شعرهای من است که قرار بود توسط انتشارات مروارید منتشر شود و هفده ماه پیش به ارشاد تحویل داده شده است و دیگری مجموعه شعری است به نام "مادیان سیاه" که قرار بود نشر ثالث آن را منتشر کند که این یکی پس از اصلاحات و حذفیات – که زیاد هم نبود – گفتند مجوزش صادر شده، اما بعد گفتند گم شده و هنوز هم پیدا نشده. با این حال مأیوس نیستم. به مسئولان فعلی ارشاد برای هر دو مورد، هم آهنگ دیگر، هم کتاب‌های خودم نامه نوشته‌ام. پاسخی که تا امروز گرفته‌ام خیلی مثبت بوده ، بعضی از مسئولان فعلی حتی اظهار تأسف می‌کنند که چرا چنین وضعی برای من و نشر "آهنگ دیگر" پیش آمده. اما از قرار معلوم باید صبر کنیم تا تشریفات اداری و حقوقی برای حل این مشکل انجام شود . غیر از آن دو کتاب، یک مجموعه شعر هم در انتشارات "نگاه" دارم به نام "حالا حکایت هدهدها" و دو مجموعه مقاله که آماده چاپ است ولی فعلاً دست نگه داشته‌ام تا تکلیفم در وزارت ارشاد روشن شود.»

شناسنامه کتاب:

«عکس‌های فوری»، مجموعه شعر، حافظ موسوی، نشر پن پاب، سوئد

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • Amir Farahani

    "پرسش این ست که درعصربطلانِ همه ی "فراها"، یا "کلان روایت‌ها "، چه کسی قادر است فراسخنی را بیافریند ، تا سخنی به نام شعر را به شناخت درآورد و تعیین کند، کدام نوشتار شعر است و کدام نثر؟ به گمان من شعر یک سوء تفاهم تاریخی و نوعی نژادپرستی در عرصه ی نوشتار است. تقابل‌های دوتاییِ شعر - نثر، چونان دیگرتقابل های دوتایی "دوالیستی"،مستقل وجدا ازهمدیگر نیستند، بلکه در هم تنیده اند. به نظر من مشکل و سلطه از زمانی آغاز می شود که یک نظریه ی اخلاقی بر یکی ازآن دو حاکم می‌شود و هدف و منظورِ جداسازی و برتری بخشیدنِ یکی بر دیگری را به پیش می‌برد و با سرمشق قراردادنِ آن انتخاب به شیوه‌ای مستبدانه تعیین می کند که کدام نوع ازنوشتار "باید "شعر باشد و کدام نوع ، نثر. و باز هم به نظر من، اعتقاد به حضورِ چیزی به نام ِ شعر در بین پاره‌متن‌ها و دیگر انواع نوشتاری ، نوعی متافیزیکِ حضورست، چراکه در بین ِانبوهی از گونه‌های ِمختلف، متفاوت و متمایزِ نوشتاری، امتیاز دادن، مطلق کردن و سرمشق قرار دادنِ یک یا چند نوع از این گونه‌ها به نام شعر، بحران آفرین ست، شناخت چیزی به نام شعر را دچار بحرانِ تعریف می‌کند و موجودیتش را مدام به تعویق می‌اندازد."ما در عصر بحران ساختار و روایت زندگی می کنیم و تنها وظیفه ی ما "بازی" ی با این " ساختار های متفاوت و تکه پاره است.دوران ِ یکه معنایی ، مطلق سازی و تقدس گرایی به پایان رسیده ، در گفتمان پست مدرن ، تولید چیزی هایی به نام ِ اثر وُ سرمشق وُ پارادایم ، باطلند زیرا که ، کلان روایت اند وُ تمامیت خواه چیزی یا پاره متنی به نام ِ شعر هم ، مغلوب کننده ی خرده روایت های نوشتاری ست درنتیجه این گونه های متداول ِ نوشتاری که به عنوان ِ شعرتثبیت و پذیرفته شده اند ، تبدیل شده اند به کلان روایتی خشونت آفرین وُ بافتارستیز درعرصه های متن وُ نوشتار واز جانبی دیگر ، تقابل ِ دوتایی وَ مطرود شده ی شعر/ نثر،ویاشعر/ ناشعرراپدیدآورده اند. عصر ما،عصرِ سلطه زدایی ست"،عصر بحران ِمرجعیت و تکثر حقیقت ست.قرن ما قرن به رسمیت شناختن ِتنوع و رنگارنگی ست.هیچ چیزی همه چیز ِنیست-هرآنچه سخت و استوارست،دود می شود و به هوا میرود.  برگرفته از وبلاگ ناصرنجفی http://rizoom-rizoom.blogspot.nl/2013/12/ali-zarrin.html به قول ناصر نجفی چیزی به نام شعر ، پاره متنی سلطه گر ست در سر زمین ِ متن ، که موجودیت اش در هر دوره ، محصولِ جنگ ِ داخلی در جغرافیای متن وغلبه ی یک " پاره متن " بر پاره متن های دیگرست.