ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

دعواهای خیابانی در ایران

آمارهای رسمی و واقعیت عینی؛ گزارش میدانی

آیا باید به آمارهای رسمی در زمینه میزان خشونت جامعه ایران اعتماد کرد؟ آیا کاهش آمار نزاع به معنای کمتر شدن خشونت در جامعه ایران است؟

سازمان پزشکی قانونی استان تهران گزارش داده است، در ده ماه اول سال ۹۲ تعداد کسانی که به دلیل نزاع به مراکز پزشکی قانونی استان تهران مراجعه کرده‌اند به ۸۹ هزار و ۵۶۱ نفر رسیده است.

افراد میان سال و مسن نیز اعتقاد دارند به نسبت سال‌های دهه ۶۰ و ۷۰، میزان دعواها در سطح خیابان و کوچه‌های محلات مسکونیِ شهری کمتر شده است

 این رقم در مقایسه با مدت مشابه سال قبل که تعداد مراجعان نزاع ۹۰ هزار و ۸۹۲ نفر بود، کاهش ۱,۵ درصدی را نشان می‌دهد. این در حالی است که تعداد پرونده‌های ارجاع شده به سازمان پزشکی قانونی در کل کشور، با افزایش ۱,۷ درصدی روبه‌رو بوده است.

متاسفانه این آمار همچون همه آمار و ارقام اعلام شده توسط جمهوری اسلامی ایران در همه بخش‌های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و غیره، با احتمال «نادرستی» و «دستکاری» مواجه است. به طور مثال به گفته سازمان پزشکی قانونی استان تهران، ۸۹ هزار و ۵۶۱ نزاع به مرحله شکایت، تشکیل پرونده و ارجاع به پزشکی قانونی رسیده، اما فرماندهی نیروی انتظامی استان تهران ادعا می‌کند ۷۰ هزار پرونده نزاع و ضرب و جرح در این حوزه استحفاظی صورت گرفته است. معلوم نیست چنین اختلاف فاحشی در دو سازمان دولتی مرتبط و همکار به چه دلیل است.

آیا کاهش آمار نزاع به معنای کمتر شدن خشونت در جامعه ایران است؟

رحیمی، ستوان و از پرسنل نیروی انتظامی است. او می‌گوید: «تعداد ملاک نیست. بعضی روزها ۲۰ بار در مورد دعوا یا نزاع دسته جمعی اعزام می‌شویم، اما تلفات نداشته است. بعضی‌ها قبل از رسیدن ما آشتی کرده‌اند یا دعوا تمام شده و رفته‌اند دنبال کارشان. بعضی‌ها وقتی عصبانیت‌شان فروکش می‌کند در کلانتری با هم صلح می‌کنند... مواردی هم هست که یک مورد درگیری گزارش می‌شود و همان یک مورد منجر به قتل می‌شود.»

این ستوان نیروی انتظامی می‌گوید: «بزرگترین عامل پرونده‌هایی که به نقص عضو یا قتل منجر می‌شود سلاح سرد است... بیشتر قتل‌ها لحظه‌ای هستند. به خصوص چاقو. وقتی طرفین دعوا از سلاح سرد استفاده می‌کنند مردم جرئت نمی‌کنند بروند جلو و آنها را جدا کنند.»

نباید فراموش کرد که تعداد پرونده‌های ارجاع شده به پزشکی قانونی یا پرونده‌های تشکیل شده در کلانتری‌ها بسیار کمتر از تعداد دعواها در ایران است. مطالبق آمار رسمی سالانه ۶۰۰ هزار ایرانی با یکدیگر دعوا می‌کنند، ولی فقط ۷۰ هزار نفر به دنبال شکایت و تشکیل پرونده می‌روند.

همچنین با وجود ارائه آماری مبنی بر کاهش دعواها در شهر تهران، اداره کل پزشکی قانونی استان تهران اعلام کرده است، در ده ماهه نخست سال ۹۲ تعداد ۱۰۴ نفر به دلیل مرگ ناشی از سلاح سرد به مراکز پزشکی قانونی تهران ارجاع شده‌اند. این رقم در مقایسه با مدت مشابه سال قبل که تعداد فوت ناشی ازسلاح سرد ۸۹ نفر بوده، ۱۶,۹ درصد افزایش یافته است.

آیا باید در بهار و تابستان نگران دعوا باشیم؟

به گفته محمدعلی نجفی، پژوهشگر «با اندکی مطالعه آمارهای جرایم به ویژه جرایم جسمی در گرمای تابستان می‌توان ثابت کرد در مناطقی که گرمای مقطعی و نامتعارف اتفاق می‌افتد رفتار افراد به ویژه آن‌هایی که در محیط گرم در فضای باز یا بسته که امکانات سرمایشی ندارد حضور ندارند دچار عدم تعادل می‌شوند. کلافگی ناشی از گرما موجب کاهش آستانه مقاومت و افزایش قدرت تحریک‌پذیری افراد می‌شود.»

دعوا در صف دریافت سبد کالای مواد غذایی

یک کارمند شرکت بیمه درباره این ادعا می‌گوید: «بله آقا. شما در نظر داشته باش سه ماه دیگر بچه محصل‌ها تعطیل می‌شوند و شروع می‌کنند پرسه زدن داخل محله‌ها و خیابان‌ها. این خودش خیلی موثر است. پای ثابت دعوا هستند به هر حال.»

یک نانوا، بیشتر شدن میزان دعواها در فصول گرم را به پوشش مردم مربوط می‌داند و می‌گوید: «گرم که می‌شود زن‌ها لباس نازک می‌پوشند، جوان‌ها هم که دیگر نمی‌توانند ازدواج کنند. مشکل درست می‌کند. مزاحمت درست می‌کنند برای ناموس مردم. هر کسی باشد، ببیند ناموسش را دارند اذیت می‌کنند مجبور است دعوا کند.»

 یک زنانه‌دوزِ بازنشسته افزایش میزان دعواها در فصول سرد را به زمان و مسائل جغرافیایی مرتبط می‌داند و می‌گوید: «تابستان‌ها طول روز بلند است، طاقت مردم کم می‌شود. سر ظهر که آفتاب می‌زند مثل چیزی که با گرما روغن‌اش در بیاید، کل عصبانیت و خستگی آدم می‌ریزد بیرون. مردم کم تحمل می‌شوند و دعوا پیش می‌آید.»

یک زن خانه‌دار موضوع را از زاویه فرهنگی می‌بیند و اعتقاد دارد «وضعیت بد اقتصادی» سبب شده است که «توجه مردم به مسائل فرهنگی و تربیتی کم بشود.»

 این زن می‌گوید: «مردم دیگر نمی‌توانند بچه‌هایشان را کلاس‌های فوق برنامه بفرستند. بچه‌ها جایی ندارند تا انرژی خودشان را تخلیه کنند.»

نکته جالب توجه در هنگام رجوع به نظرات شهروندان کشور ما درباره میزان دعواهای خیابانی این است که در درجه اول ذهن بیشتر آنها متوجه کودکان و جوانان می‌شود و برای صحبت کردن درباره دعوای افراد بزرگسال، نیاز به یادآوری یا تذکر دارند.

 یک فروشنده کتاب‌های درسی می‌گوید: «من اول فکر کردم منظور شما بچه‌ها هستند.» این فروشنده در ادامه می‌گوید: «فصل سرد طبیعی است. همه دستشان داخل جیب کاپشن است و فکر گرم شدن هستند. کسی حوصله دعوا ندارد. برف و باران هم موثر است. مردم وقتی باران یا برف می‌آید مهربان‌تر می‌شوند. فکر کنم درست است. تابستان، بیشتر مردم دعوا می‌کنند.»

ریشه خشونت جامعه در کجاست؟

پاسخ‌های مختلفی به این سئوال داده می‌شود. یک تعمیرکار خودروهای سواری می‌گوید: «نمی‌دانم یادتان می‌آید یا نه؟ یک زمانی دعوا زیاد بود. وضع و روزگار مردم که بهتر شد و یک کمی بگیر و ببند کم شد، جوان‌ها افتادند دنبال مد و تیپ. آنهایی که زن و بچه‌دار شده بودند، افتادند دنبال اینکه زندگی لوکس‌تر درست کنند. درست بخواهی بسنجی، دعوا کمتر شده بود. این چند سال دوباره دعواها دارد زیاد می‌شود. مردم دوباره گیر کرده‌اند. مثل زمان جنگ فشارها زیاد شده. بالاخره آدمیزاد وقتی بهش فشار میاد از یکجا می‌زند بیرون.»

این تعمیرکار ادامه می‌دهد: «من می‌گویم دلیلش پول است. مردم پول داشته باشند، خوش هستند. پول داشته باشی، دعوا نمی‌کنی؛ پول نداشته باشی اینقدر فشار می‌آید که یا باید بریزی توی خودت و سکته کنی یا سر زن و بچه‌ات خالی کنی یا با مردم دست به یقه بشوی.»

فرماندهی نیروی انتظامی استان تهران ادعا می‌کند ۷۰ هزار پرونده نزاع و ضرب و جرح در این حوزه استحفاظی صورت گرفته است

یک معلم ریاضی هم مانند بسیار دیگری از شهروندان ایران دلیل اصلی درگیری‌های چند سال اخیر بین مردم را مشکلات اقتصادی می‌داند و می‌گوید:« مثال بخواهم بزنم، راننده تاکسی‌ها. با هر ترفندی می‌خواهند از مردم پول زور بگیرند. من اهل دعوا نیستم. در این مدت از عمرم شاید پنج بار دعوا نکرده باشم، آن هم مجبورم کرده‌اند؛ اما هر روز با راننده تاکسی‌ها به خاطر کرایه دعوا دارم. می‌گویند صد تومان و دویست تومان دیگر ارزشی ندارد. اتفاقاً چون دیگر پول ما ارزش ندارد باید به فکر همین صد تومان و دویست تومان‌ها باشیم. خیلی هم زرنگ هستند. وقتی آدم تنهاست و اعترض می‌کند سریع بقیه پول را می‌دهند، اما وقتی زن و بچه همراه آدم است چون می‌دانند مردم نگران خانواده‌شان هستند، با گردن کلفتی می‌گویند همینی که هست. گاز ماشین را می‌گیرند و می‌روند. مردم که اعصاب‌شان را از سر راه نیاورده‌اند به خاطر پول خرد دعوا کنند. قبل از یارانه‌ها و گرانی دلار، از خیر بقیه پول می‌گذشتیم، اما دیگر نمی‌شود مثل قبل زندگی کرد.»

یک راننده تاکسی می‌گوید: «یعنی بدبخت‌تر، مفلوک‌تر، بی‌پناه‌تر، دیوار کوتاه تر از ما نیست. هر کس دولت را می‌خواهد فحش بدهد به ما فحش می‌دهد. کرایه خانه گران می‌شود به ما فحش می‌دهند. جنس‌ها گران می‌شود به ما فحش می‌دهند. پدر آمرزیده‌ها اگر مشکل دارید بروید یقه دولت را بگیرید. به ما چه؟»

این راننده تاکسی به ماجرای جالبی نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: «یک اصغری توی خط داریم بهش میگن اصغر بی کله. دعوایی بود. الآن اینقدر سر به‌زیر شده که فقط کراوات کم دارد که بشود جنتلمن. حالا چی شده؟ مسافر دربستی، سر دو هزار تومان بالا و پایین، دعوا گرفته‌‌اند، فحش ناموس داده‌اند، یکی از شوفر تاکسی‌ها با قفل فرمان زده توی صورت مسافر. هیچی‌اش نشده ولی دادگاه ۲۰ میلیون دیه بریده. اصغر ماجرا را دیده و ترسیده. می‌گوید قبلاً مشت می‌زدی با یک صلوات یا نهایت یک جعبه شیرین حل می‌شد. الآن دیه آدم شده قیمت مرسدس بنز آخرین مدل. هر کس که دعوا کند، می‌زند و فرار می‌کند که گیر نکند. مردم قاطی کرده‌اند، به خاطر هیچی آدم می‌میرد. دو هزار تومان قبلاً پولی نبود. الآن که دیگر هیچی نیست. یک دانه پفک می‌شود. مردم از پول یک دانه پفک گذشت نمی‌کنند.»

یک خانم کارمند دلیل بسیاری از دعواها را ترافیک می‌داند و معتقد است مردم از «وحشی بازی» رانندگی در خیابان یاد می‌گیرند که بیرون از ماشین هم «وحشی بازی» کنند.

یک قالیباف بازنشسته اما اعتقاد دارد ریشه دعواها در بیکاری است. او می‌گوید: «کسی که کار می‌کند دنبال دعوا و مرافعه نیست. نمی‌گویم اصلاً نیست، ولی کم است. الآن بیشتر جوان‌های این مملکت بیکار هستند.»

یک خانم ۲۷ ساله که در جست‌وجوی کار است عامل اصلی دعواهای بین مردم را «بی‌فرهنگی» می‌داند و معتقد است اگر سطح فرهنگ مردم بالا برود به جای مشت و لگد با گفت‌وگو مشکلات‌شان را حل خواهند کرد.

یک موزیسین ۳۲ ساله اعتقاد دارد: «به دلیل دوری جامعه از هنر، روح مردم لطافت خودش را از دست داده.»

این موزیسین می‌گوید: «اگر تحقیق کنند ثابت می‌شود کسانی که به صورت روزانه به موسیقی گوش می‌دهند از خشونت دور هستند... در کشور ما ساز نشان نمی‌دهند، اما تلویزیون پر است از عزاداری و مسائلی که روح مردم را زخمی می‌کند.»

افراد دیگری نیز حسادت، خستگی، بی‌پولی، برنامه‌های صدا و سیما، ضعیف شدن ارگان خانواده، تاثیرات مخرب فیلم‌های خارجی، کمبود‌های شخصیتی، ضعف پلیس، رواج باشگاه‌های رزمی و باشگاه‌های بدنسازی، فرهنگ مردسالار جامعه ایران، تاثیر فیلم‌های فارسی روی چند نسل متوالی و الگوبرداری از شخصیت‌های یکه‌بزن آنها، نبود آزادی‌های اجتماعی، نبود تفریحات مناسب و فرح بخش، تفرقه بین مردم، از بین رفتن روحیات ملی، بی‌توجهی به عرفان و... را عامل رواج درگیری کلامی یا فیزیکی بین مردم می‌دانند.

ضعف دستگاه‌های قانونی و الگوبرداری از روابط حکومت با مردم

عده‌ای از شهروندان ایرانی ریشه بسیاری از دعواها بین مردم ایران را ناشی از ضعف دستگاه‌های قانونی می‌دانند.

 یک دانشجو می‌گوید: «اگر کسی احساس کند می‌تواند حق خود را از طریق پلیس و دادگاه بگیرد، درگیر نمی‌شود. خیلی راحت کنار می‌کشد و شکایت می‌کند، اما وقتی به پلیس زنگ می‌زنیم و یک ساعت بعد می‌آید، چاره چیست؟ دادگاه هم طول می‌کشد و کاغذ بازی دارد. چند ماه دوندگی و کلی کرایه ماشین و هزینه کپی گرفتن دارد، برای همین هر کس بتواند برای حل مشکل‌اش دعوا می‌کند. از آن طرف کسی که زور می‌گوید خیالش راحت است که قانون، قوی نیست و احتمال اینکه محکوم شود کم است.»

یکی از شاغلان شرکت آب و فاضلاب نیز اعتقاد دارد خشونت در جامعه بازتاب خشونت حاکمیت است. او می‌گوید: «در کشور ما هرکس پشت‌اش به جایی گرم باشد هرکاری بخواهد می‌کند چون حمایت می‌شود. این بین مردم جا می‌افتد که زور خوب است و اگر بتوانی باید به مردم زور بگویی تا کار خودت راه بیافتد.»

صاحب یک مغازه تعمیرات لوازم برقی معتقد است ریشه دعواهای بین مردم فرهنگی است و آن را از اثرات جنگ و فضای بسته جامعه می‌داند. او به مسئله مجازات شلاق و اعدام در ملاء عام اشاره می‌کند و می‌گوید: «ماهواره نشان می‌داد مردم صبح زود برای تماشای اعدام صف بسته‌ بودند. این چیزها روحیه مردم را خراب می‌کند. قبح مسائل را می‌شکند.»

کسانی که دعوا می‌کنند شجاع هستند یا می‌ترسند؟

یک باغدار ۵۳ ساله ادعا می‌کند دعوا نشانه ترس است. او می‌گوید: «همیشه اینطور نیست که دعوا نشانه شجاعت باشد. یکی از رفتن آبرو و غرورش می‌ترسد و یکی از اینکه عقب بیافتد. بالاخره یک ترسی هست. بیشتر دعواها وقتی است که آنها که دعوا راه می‌اندازند تنها نیستند. دوستان‌شان کنارشان هستند. دعواهای دو نفره کم شده است... چند روز قبل در مترو چند جوان چسبیده به قسمت خانم‌ها شوخی‌ها رکیک می‌کردند. دو، سه مرتبه افرادی که با خانواده بودند با آنها درگیر شدند ولی تعداد آنها زیاد بود و شلوغی واگن اجازه نمی‌داد دعوا شدید شود. در یکی از ایستگاه‌ها دو نفرشان پیاده شدند. سر و صدای این جوان‌ها خوابید. چند ایستگاه بعد یکی دیگر پیاده شد. کم که شدند مثل موش رفتند یک گوشه. ساکت شدند. این آدم‌ها وقتی تنها هستند جرئت کاری را ندارند. می‌ترسند. برای همین وقتی جمع می‌شوند ترس‌‌شان برعکس می‌شود... مردم از پلیس می‌ترسند، به یک شکلی، سر ضعیف‌تر از خودشان خالی می‌کنند. پلیس لات‌ها را جلوی مردم می‌زند، وقتی آزاد می‌شوند می‌خواهند از مردم انتقام بگیرند. مردم اینقدر از پلیس و دیگر جاها ترسیده‌اند که ترسو شده‌اند.»

بیشتر مردم از دعوا کردن خوش‌شان نمی‌آید

با وجود افزایش آمار دعوا در کشور و افزایش قتل‌های ناشی از استفاده از سلاح سرد در درگیری‌ها، افرادی اعتقاد دارند که به صورت روزانه کمتر شاهد دعوا و درگیری هستند.

این افراد معتقد هستند دعوای لفظی و مشاجره زبانی بیشتر از دعوای فیزیکی است. افراد میان سال و مسن نیز اعتقاد دارند به نسبت سال‌های دهه ۶۰ و ۷۰، میزان دعواها در سطح خیابان و کوچه‌های محلات مسکونیِ شهری کمتر شده است و دعواهای فیزیکی بیشتر در معابر پر رفت و آمد مرکزی شهرها، محلات حاشیه‌ شهرها، پارک‌ها و تفرجگاه‌ها، محلات یا شهرهای دارای رقابت قومی و خانوادگی، بازارها، میدان‌ها پر رفت و آمد و دیگر اماکن اینچنینی روی می‌دهد. احتمالاً نکته‌ای که مد نظر این افراد است ولی قادر به بیان آن نیستند این است که افزایش آمار دعوا در ایران مربوط به افزایش جمعیت است و اگر بخواهیم با تقسیم تعداد دعواهای سالیانه بر تعداد جمعیت، یک عدد سرانه به دست آوریم، این عدد سرانه در سال‌های اخیر نسبت به سال‌های دهه ۶۰ و ۷۰ کاهش یافته است. البته این ادعایی است که باید مورد تحقیق و راستی‌آزمایی قرار بگیرد و درستی آن اثبات نشده است.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • s.m.s

    به عنوان فردی که سالیان متمادی در غرب زندگی میکنم و تقریبا با بسیاری از ملیتهای دنیا از این طریق آشنا  گردیده ام  ؛ به جرات میتوانم بگویم که رفتار خشونت آمیز و استفاده از خشونت به عنوان راه حل مسایل به خصوص  بر علیه زنان وکودکان ؛ تقریبا در تمامی ملتهایی که حاکمیت دیکتاتوری دارند (و یا در گذشته نزدیک داشته اند) به نوعی نهادینه شده است ؛ حال اگر این ملیتهای دیکتاتورزده ؛ مسلمان هم باشند که دو صد چندان بدتر. یعنی به طور خلاصه ملتها در جامعه ایی که زندگی میکنند بسان کودکانی هستند که از اولیای خود (حاکمان خود ) میآموزند. حال اگر راهنمای عمل هم یک دین خشونت محور و ضد اجتماع مدرن و بر اساس نفرت بر دگر اندیش باشد ؛ که دیگر خشونت جز تفکیک ناپذیر آ ن فرهنگ خواهد بود .  به عنوان مثال ؛ در خشونت و مزاحمت به زنان و دختران در  جامعه مصر و مراکش از جامعه ایران؛  اندکی بیشتر است . 

  • عطار

    مردم عادت کردند و از برکت اسلام عزیز و نظام مقدس و با طرح اقتصاد مقاومتی دارند خودکفا می شوند. نظام مقدس و امت حزب اله حاضر در صحنه هم کاری نداشته باشند خودشان دست به کار میشود. دراین باره هم رکورد زدیم . اگر اقتصادمان را ورشکسته کردند دراین زمینه ها به خودکفایی رسیدیم