در بخش اول این مجموعه مقالات، که به تفسیر فلسفی-عرفانی رسالهالطیر ابنسینا اختصاص دارد، به بررسی معنای برادری حقیقت و برادری دروغ، از منظر ابنسینا پرداخته شد. علاوه بر آن اهمیت واقعی و تمثیلی سفر در تحقق معنای عرفان مورد بررسی قرار گرفت. این بخش به نخستین مقام در عرفان با نماد جانوری و خویشکاری آن جانور از منظر ابنسینا و شارحین آثار او اختصاص دارد.

مقبره این سینا در همدان از نمای زیرین
در رسالهالطیر ابنسینا مىآید: «اى برادران حقیقت سرّ خود را نهان کنید آنگونه که خارپشت.» البته تفاسیر مختلفى از مطلب فوق مىتوان کرد، اما یک معنى نیز مىتواند این باشد که برادران حقیقت مىباید مواظب حقیقت انسانى و روحانى که به ایشان سپرده شده، باشند، و از آن با همهی وجود دفاع کنند. چه بسا ابن سینا از برادر حقیقت مىخواهد که در این راه رسیدن به حقیقت میبایست مانند خارپشت عمل کند، یعنى به هنگام رویارویى با دشمن، قسمت قوى و قدرتمند خود را به نمایش بگذارد. دشمنی که هم از درون عمل میکند هم بیرون و حاصل کارش کشاندن فرد به سوی مرگ و بازداشتن از رسیدن به مقصد است. اما تقابل با آن و بیرون آمدن از میدان جنگ با پیروزی نتیجه در کمال و پای گذاشتن در مرحلهای تازه میدهد. بناچار او در صدد یافتن معنایی تازه است باید با مانعی که سر راهش قرار میگیرد قدرتمند و با تدبیر عمل کند و از آشکار کردن آرزوی درونی خود پیش دشمنان خویش بپرهیزد.
از این رو ابن سینا به جویندگان حقیقت سفارش میکند برای یافتن آن مقصد خود را بشناسند و در یافتن آن به تمرین و تقویت تواناییهای درونی خود بپردازند. تکنیکی که ارائه میدهد استفاده از روش خارپشت است. یعنی در مرحلهی نخست که هنوز آسیبپذیری بالایی وجود دارد بیرون را برای پرداختن به درونی که هنوز رشد نکرده و آسیبپذیر است به نمایش بگذارد به طوری که دیگران با تماشای آن از فکر آسیب او منصرف شوند.
نکته قابل اهمیتى که در رابطه با نماد خارپشت و حالت تدافعى آن از دید رساله الطیر وجود دارد تعبیر مخصوصى است که ابن سینا از آن مىکند و آن کنایه از سر در گریبان کشیدن و پرداختن به امور روحانى است. چرا که براى خارپشت صفت «تقبع» را به کار مىبرد که منظور سردرگریبان اندیشه و تحیر فرو بردن و دقت و تفحص در کار شناختن نفس است، که به چشم ظاهر نمیآید. اما به هنگامی که فرد مشغول پرداختن به رشد درونی و تعمق در اندرون خویش است نباید بی دفاع و آسیبپذیر باشد.
خارپشت همچنین مىتواند نماد بودن در مرتبهاى باشد که فرد مىآموزد روح گیاهی یا قوه نامیه را در اختیار بگیرد. این مطلب در کتاب اشارات ابن سینا مفصل توضیح داده مىشود و اینکه عارف با پرهیز کردن از غذا در این مرحله مىآموزد که چگونه نیروى روح گیاهى یعنى قوه خوراکى، رشد و تولید مثل را در اختیار درآورد. ابن سینا اگرچه تأکید دارد عارف مىبایست درون خود را پنهان و مراقبت کند، و دم از طعام فـرو بندد، تا توانایی در اختیار گرفتن تن خود و قدرتهای نهفته در آن را داشته باشد، در عین حال نشان میدهد که سالک نباید هنگام رویارویى با دشمن در جایی قرار گرفت باشد که به مصرف رسیدنی و قابل خوراک باشد. و منظور او از خوراک در دو بعد واقعی و تمثیلی است و منظور از دشمن هم، همان برادر دروغ درونی است که در بخش گذشته به آن پرداخته شد و هم فرصت طلبی که از بیرون حمله میکند.[1]
ابن سینا در کتاب الاشارات والتنبیهات یکی از معجزاتی که در رابطه با در اختیار داشتن روح گیاهى و حیوانى به عارف نسبت مىدهد همین توانایى تسلط بر شکم خود و عادات و عوارضی است که از پی شکمبارگی و اسارت آن میآید:

مجسمه خارپشت، مصر، از دوران پادشاهان میانه (۲۰۴۰ − ۱۶۴۰ پیش از میلاد)
«هرگاه شنیدى که عارفى در مدت غیرعادى از خوردن خوراکى اندک پرهیز کرد در باور کردن آن ملایمت نشان بده و آن را از اصول مشهور طبیعت بدان.»[2] ابن سینا در نمط دهم در باب مقامات عارفین به تعریف علمى این توانایى مى<پردازد: «به یاد داشته باش که نیروهاى طبیعى که در ما هستند هرگاه از تحریک و تحلیل مواد مرغوب منصرف شدند و به هضم و تحلیل مواد نامرغوب مشغول گردیدند، مواد مرغوب ذخیره شده و کمتر تحلیل مىرود و نیازى به بدل مایتحلل ندارد».[3]
سهلان ساوى که در واقع تنها مفسر مشهور فارسى زبان رساله الطیر است، در رابطه با تفسیر نماد خارپشت در رساله الطیر آن را نماد ایام روزهدارى و زهد مىگیرد و در تفسیر خود به مبحث نمط دهم که در بالا ذکرش رفت اشاره مىکند که چگونه ابن سینا باور دارد که عارف مىتواند مدتى طولانى بدون غذا بسر ببرد.
سهلان ساوى معتقد است که خارپشت مىتواند حداقل چهل روز بدون غذا زندگى کند و در این ایام نه تنها لاغر و تحیف نمىشود که روز به روز نیکوتر زندگى مىکند و از همین رو باورش بر این است که منظور ابن سینا از خارپشت ایامى است که عارف مىبایست به مدتى طولانى دم از خوراک ببندد تا بتواند نفس غاذیه و نباتى را در اختیار خود درآورده براى درک مراتب انسانى آماده کند.[4] ابن سینا در رساله رگشناسى دلایل علمى این مطلب را توضیح مىدهد. اگرچه به جاى خارپشت از مثال مار یاد مىکند.[5]
با استناد به نظر سهلان ساوى در تفسیر رساله الطیر، ابن سینا با نماد خارپشت دو منظور را مىخواهد برساند، یکى در اختیار داشتن نفس گیاهى و تربیت آن و دیگر نهان شدن از چشم دشمنان، یا به اصطلاح ایام مراقبه.
براى اینکه عارف بتواند برای رشد تواناییهای درونی قدم در نخستین مرحلهی سلوک بگذارد باید بتواند بر آنچه غریزه بعنوان یک قانون عام بر او تحمیل میکند غلبه کند. آنچه انسان مانند سایر جانوران، به آنچه در طی هزارهها در محیط خود آموخته به صورت خودکار عمل میکند. بر اساس آن اطلاعات غریزی زنده بودن خود را در خوردن میزان معینی غذا و شکل خاصی از روابط تعریف میکند. در چنین تعریفی غذا و روابط که شامل حضور و غیبت مردم میشود، میتواند زندگی و مرگ او را رقم بزند. به همین دلیل فردی که از قانون غریزه متابعتی کور میکند، دست به هر کاری میزند تا رابطهی بندگانهی خود را با شکم و محیط حفظ کند. ماحصل این نوع زندهیودن معمولا از دست دادن خویشتن خویش و هرگز درک نکردن هویتی است که میبایست به آن برسد. در ایام فاصله گرفتن از قوانین قاهرانهی غریزه، و برای رسیدن به تعریف تارهای از مرزهای شخصیت خویش، ابنسینا باور دارد که فرد باید بتواند تمرین متفاوت بودن بکند. و با فاصله گرفتن از آن تعریفی که برای او از پیش ساخته و پرداخته شده، در واقع به خود کمک کند تا واقعیت آنچه بر او حکم میراند و او آن را کورکورانه اطاعت و تقلید میکند را درک نماید. در عین با انجام تمرینهایی که انجامشان را از معلم آموخته به تن خود بفهماند که بدون اطاعت از قوانین غریزه میتوان نه تنها به زندگی ادامه داد که حوزههای تازهای از دانایی و شعور را کشف کرد.
ابنسینا با نماد خار پشت میکوشد نشان دهد انسان زندانی گذشتهای است به نام غریزه که تا اطلاعاتی مشخص فرد را آمادهی شرایطی مشخص میکند تا به کار خورد و خوراک و تولید مثل بپردازد. با مردم جمع شود. تأیید مردم را زندگی و تکذیبشان را مرگ بپندارد و برای حفظ حضور مردم و تداوم خوراک به هر مرگی تن بسپارد و در نهایت بردگی و ترس زنده بماند که مبادا بمیرد. اما چنان ترسش از مرگ زیاد است که به نام زندگی روزی ده بار میمیرد.
ابنسینا در ابتدای رسالهالطیر به هنگام شکایت از کسانی میگوید که اتفاقاً درست در جایی که احتیاج به کمک ایشان داشته تنهایش گذاشتهاند. هر آنکه دوست پنداشته تنها نقاب دوست بر چهره داشتهاند تا امورات مادیشان بگذرد. برای اینکه بتواند برادران حقیقت را از برادران دروغ در بیرون و درون خود تشخیص دهد چارهای نمیبیند مگر فاصله گرفتن و ناهمرنگ شدن از محیطی که خود را در ابتدا عین ایشان میپنداشته است. در ابتدای رساله نشان میدهد بین خارپشت و عـارف وضعیتى مشابـه ایجاد مىشود. هـر دو مىبـایست ظاهرى از خود آشکار کنند که مورد پسند دیگران نیست در عین حال تفاوتی را به نمایش بگذارد که سبب نزدیک نشدن دیگران به آنهامیشود. این مادامیکه خودخواسته است فرد به تنهایی یا به کمک راهنمای راهنمای راهشناس توانایی ادارهی شرایط را دارد. همانطور که خارپشت ظاهر نرم خود را با خارهاى سخت مىپوشاند، جویندهی حقیقت نیز علیرغم همه لطافتهاى درونى، خود را با ظاهری میپوشاند که در دیگران میل به فرار ایجاد میکند. در اینجا ابنسینا در بیان سلوک خود به مفاهیم صوفیه بخصوص در عرصهی ملامت نزدیک میشود. به این معنا که سالک به گونهای ارتباط خود را با جهان بیرون تعریف کند که بیان نترسیدن از تفاوت باشد. اما نمیتوان باور داشت که ابنسینا مثل متصوفه باور به پوشیدن پشمینه یا دلق مرقع داشته است. و منظورش ار خارپشت پوشیدن دلق بوده است.
ابنسینا دربارهی عـارفان مىگوید کـه حالات متفاوتى دارنـد گـاه بهترینهـا را برمىگزینند اما گاهى هم پیش مىآید که حتى بوى بد را بر بوى نیکو ترجیح مىدهند.[6] پس چه بسا بتوان نتیجه گرفت که مرقع پوشیدن از دید ابن سینا امرى باطنى است. اینکه فرد خود را در جایگاهى قرار دهد که مورد نفور برادران دروغین قرار گیرد و در نتیجهی پشت کردن آنها بتواند با آسودگى پاى در جاده حقیقت بگذارد و به برادر حقیقى خویش بپیوندد. و راه اهل حقیقت و صافیان راستین را دنبال کند. آن میسر نمیشود مگر اینکه فرد با ریاضت و تمرین از اسارت روح گیاهى و روح حیوانى خود را خلاص کند. براى رسیدن به آن مرتبه چه بسا خلوت و گوشهنشینى و مطالعه احوال درون گام نخستین باشد. در تأیید این نکته در رساله الطیر مىآید که: «آشکار کنید درونتان را و پنهان کنید بیرونتان را. به خداوندى خدا که تابش و فروغ از آن درون است و خاموشى براى بیرون.»
ابنسینا تنها کسى نیست که از پرداختن به نفس و سِرّ درون حرف مىزند و آن را گامى جدى در راه اعتلاى مراتب انسانى مىداند، حدیث نبوى «من عرف نفسه فقد عرف ربه» که همواره مورد توجه متصوفه و فلاسفه عارف بوده است به عنوان یک شعار همیشه مطرح بوده است. اردشیر عبادى در رابطه با اهمیت پرداختن به راز درون و شناخت نفس مىگوید که تنها راه معرفت آفریننده شناختن نفس است و ضمن اشاره به حدیث نبوى بالا دلیلى که براى مطلب خود مىآورد از این قرار است: «حقایق جمله موجودات را خداوند در نفس آدمیان نهاد و گفت: و فى انفسکم افلا تبصرون»[7]
وقتى ابن سینا تاکید مىکند که درونتان را آشکار کنید، به معنایى از شنونده خود مىخواهد که به سرّ درون بپردازد و آن را مورد توجه قرار دهد، و وقتى مىگوید آشکار را نهان کنید، یعنى دیگر به آن پدیدههاى ظاهرى که پیش از آن مورد توجه بود توجهى نداشته باشید و آن را بىاهمیت جلوه دهید. سهلان ساوى در تأیید این نکته مىگوید: «باطن ظاهر گردانید و ظاهر باطن. این دو فایده دارد، یکى آنکه قوت عامله نفس را که باطنى است استیلا و استعلا زیاده دهید تا از قواى بدنى منفعل نشود، و این قوتهاى ظاهر را پوشیده دارید بدان معنى که ایشان را مغلوب دارید، بر این وجه که جلى آن قوت عامله است که باطن است…» و نتیجهی دیگرى که سهـلان از قـول شیخالرئیس مىگیرد این است که مىگـوید منظور از پنهان کردن ظاهر یعنى دورى از مردم و کنارگیرى از ایشان است و آشکار کردن باطن یعنى پرده از اسرار علمى درونتان پیش برادران یکرنگتان بردارید.[8]
توضیحی در مورد کلمه “قبع“
کلمهاى که در این رابطه با متن بالا قابل توضیح است کلمه قبع است که از آن تقبعوا و یتقبع ساخته مىشود. در متن مهرن، تقنعوا آمده است که به معناى نقاب زدن از ریشه قنع مىباشد. در متنى که اسپیس مورد اصلاح قرار داده و در تفسیر سهلان آمده تقنعوا کما یتقنع القناقذ آمده اما در ترجمه ذکر شده: «سر اندر کشید چنانکه چیزو سر اندر کشد»[9] و این ترجمه که به نظر مىرسد متعلق به اخسیکثى باشد با ترجمه سهروردى اندکى متفاوت است. در ترجمه سهروردى مىآید: «خویشتن را همچنان فرا گیرید که خارپشت باطنهاى خویش را به صحرا آرد.»[10] این دو تنها ترجمه فارسى هستند که از رساله الطیر وجود دارند و هر دو اشاره به سر فروکشیدن خارپشت دارند که در عربى قبع است که معناى سر بدرون کشیدن و نهان شدن خارپشت میدهد.
ابن سینا در بخش وصیت ضمن تأیید مطلب بالا، خطاب به برادران حقیقت مىگوید که مانند خارپشت سر خود را به درون بکشند. یعنى نگران احوال درون خود شوند و به امور درونى بپردازند و در جمله بعد حرف خود را توضیح مىدهد، مىگوید پرده از اسرار درون خود بردارید، یعنى خود را بشناسید خود را کشف کنید، درست مانند عارفى که سرش را در گریبان پنهان مىکند به مکاشفه عالم غیب مىپردازد. در واقع حرف ابن سینا به آسانی قابل فهم است. اما چرا اینهمه در کار خواندن رساله الطیر اشکال درست شده است، باید گفت که در گذشته نقطهگذارى چندان رسم نبوده و کاتب رساله که چندان هم به متن وارد نبوده مناسب با باور خود نقطه حروف را هر کجا که مىخواسته مىگذاشته است به همین دلیل قبع قنع گردیده است.
ادامه دارد
بخش نخست
پانویسها
[1] . ر ک. ابن سینا، معراجنامه، تصحیح هروى، ص. ٨٣.
[2] . ابن سینا، کتاب الاشارت و التنبیهات، نمط دهم، ص. ٢٠٧.
[3] . همانجا، ص. ٢٠٧. یعنى وقتى فرد دم از خوردن مىبندد بدن به طور طبیعى به هضم و تحلیل موادى که قبلا در بدن ذخیره شده مىپردازد مثل مار که مدتها به هضم موادى که قبلا فرو برده مىپردازد و در آن ایام بىنیاز از غذا و شکار مىشود.
[4] . ر ک. اسپیس و ختک، ثلاث رسائل، صص. ۵٨، ۵٩.
[5] . ر ک. ابن سینا، رگ شناسى، صص. ٩-١١.
[6] . ر ک. ابنسینا، کتاب الاشارات، نمط نهم، ص. ٢٠۶.
[7] . عبادى، صوفىنامه، ص. ١۶٧.
[8] . ر ک. اسپیس و ختک، ثلاث رسائل، صص. ۵٩، ۶٠.
[9] .ر ک. اسپیس و ختک، ثلاث رسائل، ص. ۵٨.
[10] .ر ک. اسپیس و ختک، ثلاث رسائل، ص. ٣٩.