ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

شاید من و تو غرق شویم ...

نگار ر. – گفت‌وگو با خوسوئه آوالوس، هنرمند مکزیکی که در ترانه‌ای از "سفری سخت و طولانی" سخن می‌گوید و دریایی که شاید در آن غرق شویم.

این‌ است داستانی / از سفری سخت و طولانی / مرزی که از دیده بود پنهان / که شاید من و تو / که شاید من و تو ، غرق شویم در آن...

مرده به ساحل رسیدند ...

سفر سخت و طولانی، سفر آوارگی است و آنجایی که شاید من و تو در آن غرق شویم، دریایی چون مدیترانه است.

خوسوئه آوالوس با همکاری امید شیرازی، در قطعه‌ای به نام "مرزهای آبی" در آلبوم Al garete (که آن را می‌توانیم "کشتی‌شکستگان" یا "درهم شکستگی" ترجمه کنیم تا بار اصلی آن آشکار شود) درباره این سفر می‌خواند.

خوسوئه آوالوس مکزیکی تبار و از پانزده سال پیش در شهر کلن (آلمان) ساکن است. او هنرمندی شناخته‌ شده است و افزون بر کنسرت‌های فردی با گروه‌های La Papa Verde و Chupacabras فعالیت می‌کند. خوسوئه آوالوس معتقد به مسئولیت سیاسی و اجتماعی هنرمند است و این احساس مسئولیت را در هنرش جلوه‌گر می‌سازد. او از فعالان تشکل "حقوق بشر در مکزیک" است که از طریق همکاری با تشکل های مشابه و برگزاری گردهمایی‌های مختلف، برای جلب توجه افکار عمومی، نسبت به وضعیت دشوار مردم تهیدست در مکزیک تلاش می‌کند.

ترانه "مرزهای آبی" خوسوئه متأثر از زندگی ویران شده انسان‌هایی است که در مناطق بحران‌زده زندگی می‌کنند و ناگزیر به مهاجرتی هولناک و پر مخاطره به سرزمین‌های امن می‌شوند.

خوسوئه آوالوس این ترانه را با همکاری  امید شیرازی، هنرمند ایرانی ساکن آلمان، اجرا کرده است. در موسیقی امید شیرازی، ترکیبی از موسیقی ایرانی و الکترونیک ارائه می‌شود. به ابتکار او گروه‌های موسیقی "مستر شیرازی" و "اکسایل ارکسترا" تشکیل شده‌اند که در آن هنرمندانی از کشورهای مختلف با یکدیگر همکاری می‌کنند. قطعه اول ترانه "مرزهای آبی" را امید شیرازی زیر عنوان "این‌ست داستانی" سروده که با صدای خود او به زبان فارسی اجرا می‌شود.

مرزهای آبی

این‌ است داستانی

از سفری سخت و طولانی

مرزی که از دیده بود پنهان

که شاید من و تو،

که شاید من و تو ، غرق شویم در آن

 پیش از طلوع آفتاب

بایستی آغوش گرم تو را ترک کنم

بوسه‌ای برای خداحافظی رد و بدل نمی‌شود،

تو وانمود می‌کنی که خوابیده‌ای

نگذار، اشکهایت سرازیر شوند

بگذار خاطراتمان محفوظ بمانند،

برعکس روی دیوار

و اگر بچه‌ها پرسیدند، به آنها بگو

که پدرشان برای کار به سوی شمال رهسپار شده است.

 پس آنگاه که ماه شش بار بیرون بیاید

وقتی آفتاب طلوع کند،

مرزی در انتظار من است،

که باید با چنگ و دندان از آن عبور کنم.

 مرگ شانه به شانه من سفر می‌کند،

و زندگی در پیش رویم، دیگر به من نویدی نمی‌دهد.

من به تو و بچه‌هایم فکر می‌کنم؛

چه کسی به آنها خبر خواهد داد،

اگر برایم اتفاقی بیفتد.

 تصویری که با خود به همراه دارم

در آخرین شعاع نور،

اندام تو در آب‌ است

و این آسمان شگفت‌آور

که مرا خواهد پوشاند.

به بچه‌ها نگو

که پدر غرق‌شده‌شان

در دریا آرمیده است.

به آنها بگو که من به یک پرنده دریایی تبدیل شده‌ام

و این که من آوای آن نسیمی هستم،

که می‌وزد.

 به بچه‌ها نگو

که پدر غرق‌شده‌شان

در دریا آرمیده است.

به آنها بگو که من به یک پرنده دریایی تبدیل شده‌ام

و این که من آوای آن نسیمی هستم،

که می‌وزد.

انگیزه سرودن "مرزهای آبی"

خوسوئه آوالوس
خوسوئه آوالوس

در گفتگویی که با خوسوئه آوالوس داشتم، از او درباره موضوع "مرزهای آبی " و انگیزه او را برای سرودن این ترانه پرسیدم.

خوسوئه آوالوس:

این سروده درباره موضوعاتی است که در یک موقعیت مهاجرت مطرح می‌شوند. در نگاه نخست، می‌توان گفت که این ترانه درباره خداحافظی و مهاجرت است، اما در خلال تصاویر و استعاره‌هایی که نگاشته می‌شوند، موضوع‌هایی بیان می‌شوند مثل آب که نماد زندگی است، اما در وضعیت‌هایی ویژه برای یک فرد، که در جستجوی آینده بهتری است، مرگ را معنا می‌دهد. همچنین سرسختی انسان برای مرگی گمنام در سرزمینی بیگانه. چیزی که برای انسانهای بی‌شماری در راه رسیدن به اروپا و آمریکا اتفاق می‌افتد.

موضوع دیگری که می‌خواستم در این ترانه، بیان کنم، این است که بسیاری از انسانها سرزمین‌شان را به این دلیل ترک می‌کنند، زیرا در وضعیت‌های صعب و غیرانسانی، امکان فراهم آوردن یک زندگی شایسته انسانی را برای خانواده‌شان ندارند.

خوسوئه همچنین درباره انگیزه خود از سرودن ترانه مرزهای آبی می‌گوید:

انگیزه من از نوشتن این شعر تجربه زندگی شخصی من و خویشانم از مهاجرت بود. من از پانزده سال پیش در کشور دیگری زندگی می‌کنم. پدرم و تقریبا همه فامیل او از نسلهای متوالی در ایالات متحده آمریکا کار می‌کردند. پدرم پنج ماه از سال را در آنجا کار می‌کرد. من به خوبی در خاطرم مانده است که تا چه حد این خداحافظی‌ها، دردناک بودند. مسلما وضعیت‌های تلخی همچون در ملیا و ایتالیا در زنده کردن و تقویت این یادها تآثیر زیادی داشتند. ابتدا می‌خواستم تجربه شخصی خودم و داستان پدرم را بنویسم، اما هم‌چنان‌که همواره در زمان سرودن پیش می‌آید، در پایان، خیال‌ها، خاطرات و مشاهدات واقعی از وضعیت کنونی مهاجرت به هم پیوستند و این ترانه را به وجود آوردند.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • Nima

    مرسی خانم نگار برای مطلب خوبتون و معرفی هنرمندانی که به موضوعات انسانی توجه دارند. دم سینیور  خوسوىه و   مستر شیرازی گرم.

  • Nima

    مرسی خانم نگار برای مطلب خوبتون و معرفی هنرمندانی که به موضوعات انسانی توجه دارند. دم سینیور خوسوىه و   مستر شیرازی گرم