ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

هویت، نقطه‌ کنش جمعی ترکان

روزبه سعادتی، فعال سیاسی آذربایجان

روزبه سعادتی، فعال سیاسی آذربایجان

در چند روز اخیر اعتراض‌های گسترده‌ای در واکنش به برنامه‌ «فیتیله» در شهرهای مختلف آذربایجان صورت گرفت. این اعتراض‌ها با تحلیل‌ها و واکنش‌های مختلفی مواجه شده است. از جمله آن‌که چرا در میان مجموعه مسائل فراگیر در ایران مانند اختناق سیاسی، مشکلات اقتصادی، مسائل محیط زیستی و ...، تنها مسائل هویتی منجر به اعتراضات گسترده از این دست می‌شود؟ یا به بیان دیگر چرا اعتراضات در آذربایجان اغلب با اعتراضات فراگیر در ایران همپوشانی ندارد؟ لذا در این نوشته سعی بر آن است که به طور موجز این مساله را مورد بررسی قرار دهم.

یکی از مولفه‌های اصلی ناخودآگاهِ جمعی ترکان، غروری است که این مردم نسبت به تاریخ، تمدن و فرهنگ خود دارند. این غرورِ جمعی نشات گرفته از حکومت چند صد ساله ترکان در ایران و منطقه، غنای فرهنگی آن‌ها و همچنین وسعت گنجینه زبانی آن‌ها از شرقی‌ترین نقطه آسیای میانه تا غربی‌ترین نقطه آناتولی است.

حتی تکوین یکی از اصلی‌ترین مولفه‌های کنونی زندگی مردم ایران و اصلی‌ترین مولفه حکومت حاضر -نهاد دین- مرهون اقدامات یکی از سلسله‌های ترک (صفویه) است. از سویی دیگر وضعیت تاریخی-جغرافیایی آذربایجان سبب شده است اهالی آن همواره به عنوان پیشگامان عرصه‌های فکری مطرح گردند.

همجواری جغرافیایی و همگونیِ زبانی آذربایجان با ترکیه و جمهوری آذربایجان سبب ورود اندیشه‌های مترقی از مرزهای اروپا به آذربایجان و سپس به سایر نقاط ایران شده است. از این رو مردم آذربایجان در مقایسه با مردمان سایر نقاط ایران همواره پیشرو در حوزه‌های فکری بوده‌اند و توانسته‌اند سرتاسر تاریخ معاصر ایران و تحولات آن را تحت‌الشعاع قرار دهند. این تاثیرگذاری از انقلاب مشروطه تا نهضت خلق مسلمان و انقلاب ۵۷ و در سال‌های پس از آن، به وضوح قابل مشاهده است.

در واقع غرورِ ناشی از این پیشینه درخشان نه غروری انتزاعی، که نشات گرفته از عینیاتی است که مردمانش به خوبی به آن واقف بوده و تا حدودی به جزییات آن مسلط هستند. از این رو سرنخ حساسیت ترکان نسبت به مسائل را می‌بایست در این بستر اجتماعی و در این ناخودآگاه جمعی کاوید: یک بستر تاریخی درخشان -حداقل در ایران- و متعاقبا یک حافظه مشترک مغرور، چرا که در غیر این صورت تحلیل چرایی اعتراضات در آذربایجان به بیراهه خواهد رفت.

حال با لحاظ این بستر اجتماعی می‌توان دامنه حساسیت ترکان را واکاوی کرد. این‌که چرا آذربایجان در موارد مشابهی که در سایر نقاط ایران حساسیتی بر‌نمی‌انگیزد -و در بهترین حالت تنها از سوی نخبگانی محکوم می‌گردد که قادر نیستند افکار عمومی را با خود همراه سازند- به طور گسترده واکنش نشان می‌دهد؟ چرا واکنش‌ها در آذربایجان و در میان ترکان اغلب حول مسائل هویتی تمرکز می‌یابد؟

یکی از دلایل این امر، ماهیت غرور جمعی مورد اشاره در سطور قبل است. این غرور نشات گرفته از مولفه‌های فرهنگی، تاریخی و زبانی مختصِ ترکان است. در واقع سرچشمه این غرور و تعلق خاطر، در هم‌تنیده با هویت ترکان است. از این رو دامنه حساسیت به جریحه‌دار شدن این غرور جمعی نیز کاملا منطقه‌ای خواهد بود. یعنی افکار عمومی آذربایجان اغلب در تقابل با مهاجمان به این تعلق خاطر به میدان می‌آیند.

در واقع می‌توان گفت هر اتنیک فاقد این مولفه (تعلق خاطر)، احتمالا نخواهد توانست در مواقع مشابه واکنش‌های لازم را از خود بروز دهد. بر همین اساس است که برنامه‌ای مشابه با سوژه اتنیکی متفاوت، حساسیتی بر نمی‌انگیزد و اعتراضی در پی ندارد. البته نباید از متفاوت بودن جنس برنامه‌ها و آن‌چه در صدد بیان آن هستند غافل بود. مثلا حساسیت در قبال برنامه‌ای که خساست را برچسب می‌زند با آنکه حماقت و بلاهت را القا می‌کند نمی‌تواند یکسان باشد.

هر چند بخشی از این ناخودآگاه جمعی درون‌زا بوده و مرهون زیست تاریخی ترکان است، ولی بخش نه چندان کوچکی از آن هم معلول سیاست‌های یکسان‌ساز حکومت‌های ۱۰۰ سال اخیر ایران است. اصلی‌ترین بخش سیاست‌های یکسان‌سازی مرکز بر ترکان متمرکز شده است. علت اصلی این امر این است که ترکان شاخص‌ترین وزنه جمعیتی متمایز از مرکز هستند و این تکثر جمعیتی و تمایز فرهنگی-زبانی در مقایسه با اتنیک‌های دیگر پر‌رنگ‌تر و ملموس‌تر است.

علی‌القاعده سیاست‌های یکسان‌سازی در مقابله با ترکان سفت و سخت‌تر خواهد بود. چنان‌که می‌بینیم در مواجهه با اتنیک ترک، سه‌گانه انکار، بایکوت و جعل، البته با درون مایه تحقیر، عریان‌تر اعمال می‌شود و در موارد خاص، کنشِ عریان، واکنشی عریان‌تر را در پی خواهد داشت.

در واقع سیاست‌های یکسان‌ساز مرکز، همواره این اتنیک را به سوگیری‌های صرفا منطقه‌ای سوق داده است. چه آن زمان که تاریخ، زبان و فرهنگ ترکان تحت شدید‌ترین ساسیت‌های سه‌گانه بایکوت، جعل و انکار قرار گرفته است و چه آن زمان که در بده بستان‌های سیاسی، حکومت ملی‌اش (فرقه دموکرات آذربایجان) وجه‌‌المصالحه شده است. چه زمانی که شدید‌ترین تبعیضات اقتصادی را متحمل شده و چه زمانی که رسانه رسمی، تحقیرش را نهادینه کرده است.

این سیاست‌ها از طرفی بخش اعظم روشنفکری آذربایجان را روز به روز مرکز گریز‌تر و متعاقبا شکاف‌های قومی را تقویت می‌کند. از دیگر سوی روشنفکران آذربایجانی را که سر در گرو سیاست‌های مرکز دارند، منزوی‌تر و محفلی‌تر و پایگاه اجتماعی‌شان را تضعیف می‌کند.

از این رو جنبش‌های مرکزگرا در آذربایجان با اقبال عمومی مواجه نمی‌شوند، هر چند این جنبش‌ها داعیه‌های مترقی نیز داشته باشند. سخن کوتاه آن‌که سیاست‌های مرگزگرای حکومتی و رویکردهای مرکزگرای روشنفکران غیرحکومتی نیز در شکل‌گیری این بی‌اعتمادی و به نوعی «طلاق عاطفی» بین حاشیه (آذربایجان) و متن، بی‌تاثیر نبوده است.

هم از این رو، اکثریت ترکان خود را در اعتراضات سراسری سهیم ندانسته و با اشل خودی-غیرخودی، مسائل را تبیین می‌کنند. در واقع اغلب، مسائل را از دریچه هویتی می‌بینند، به طوری که حتی مسائل زیست محیطی نیز در آذربایجان مساله‌ای صرفا منطقه‌ای قلمداد می‌شود.

همچنین در جامعه‌ای که شکاف قومیتی اصلی‌ترین شکاف موجود درآن است، بالطبع گفتمانی دارای قوی‌ترین پایگاه مردمی خواهد بود که مطالبات قومی را صدر سوگیری‌های خود قرار دهد.  در این مورد جنبش هویت‌طلب در آذربایجان چنین گفتمانی را نمایندگی می‌کند. این جنبش هر چند در برهه‌هایی از تاریخ معاصر، معروض سیاست‌های حذف و بایکوت مرکزگرایان قرار گرفته است و به نوعی به انقطاع نسلی روشنفکری در چند دوره دچار شده است (از آن جمله در سال‌های ۱۳۲۵ و ۱۳۵۷)، ولی با تکیه بر میراث روشنفکری آذربایجان محور (هویت محور) و با رهیافت‌های مستقل در حوزه‌های فکری، توانسته است خود را در متن اجتماع به عنوان جنبشی تاثیرگذار حفظ کند.

البته چینش شبکه‌ای این جنبش نیز مزید بر علت بوده است. به سخن دیگر این جنبش به صورت فراگیر دچار عارضه ناکامِ سازماندهی هرمی در ایران نشده و از این لحاظ همواره توانسته است با استفاده از شیوه سازماندهی غیر‌هرمی، در مواقع حساس، موفق به بسیج عمومی شود و با اعتراض‌های فراگیر و سمبلیک، حول موضوعات منازعه‌آمیز در حیطه‌های هویتی، پویایی خود را حفظ کرده و خود را به عنوان یک جنبش مطالبه‌محور مطرح کند. مطالباتی که نیل به آن از زمان شکل‌گیری دولت-ملتِ مدرن در ۱۰۰ سال اخیر به تعویق افتاده است و از هر فرصتی برای مطرح شدن در عرصه عمومی یاری می‌گیرد. به‌طوری که شاهد بودیم محتوای اعتراضاتِ چند روز اخیر صرفا متوجه یک برنامه تلویزیونی خاص نبوده و طرح مسائل و مطالبات اتنیکیِ ترکان و رد گفتمان یکسان‌ساز مرکز، نقطه‌ عزیمت این اعتراضات است.

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.