ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

سالگرد حمله تروریستی به تحریریه «شارلی ابدو»

روشنفکران فرانسه در جنگ

فرانسه در حال جنگیدن با ترور مذهبی است، اما دشمن کیست؟ نظراتی بیشترین بازتاب را دارد که آشکارا مردم را به جنگ با مسلمانان مهاجر فرامی‌خوانند.

در سالگرد حمله تروریستی به دفتر نشریه فکاهی «شارلی ابدو»، روشنفکران فرانسوی به طور غیرمنتظره‌ای سکوت کرده‌اند. آن‌ها که وظیفه‌شان تحلیل و تفسیر رویدادهاست، ظاهراً از عهده این وظیفه برنمی‌آیند.

یک سال پیش، پس از حمله تروریستی به دفتر نشریه «شارلی ابدو» روشنفکران فرانسوی بلافاصله بیانیه‌هایی صادر کردند و مقالاتی نوشتند و از ارزش‌هایی مانند آزادی و لائیسیته و دیگر مفاهیمی که برآمده از سکولاریسم فرانسوی‌ست سخن راندند.

در آن زمان ممکن بود این بحث‌ها کفایت کند. قربانیان حمله تروریستی به نشریه فکاهی «شارلی ابدو» به لایه اجتماعی خاصی تعلق داشتند: کارتونیست‌ها، یهودیان و یک پلیس زن. اتفاق بدی افتاده بود. برای همین همگان فریاد برآوردند: «ما همه شارلی هستیم» اما در واقع کمتر کسی از میان آن‌ها که این شعار را سر می‌دادند، به راستی با این حادثه درگیر شده بود. حداکثرش این بود که از نظر عاطفی متأثر شده و آرامش او مختل شده باشد. حملات تروریستی در ماه نوامبر اما زندگی سرخوشانه در پاریس را هدف قرار داد. این بار جوانان، قربانیان این حادثه بودند و به همین دلیل هم لایه‌های وسیع‌تری از مردم به لحاظ عاطفی با این موضوع درگیر شدند. اکنون دیگر مفاهیم انتزاعی و حرف‌های توخالی به کار روشنفکران نمی‌آمد.

به تدریج اما در رسانه‌های فرانسه بحثی شکل می‌گیرد. تا این لحظه مهم‌ترین مقاله درباره ترور مذهبی را اولیویه روئا، اسلام‌شناس فرانسوی و استاد علوم سیاسی در روزنانه «لوموند» منتشر کرده است.

او در این مقاله این نظریه را در میان آورده که ترورهای پاریس به اسلام ربطی ندارد، بلکه بیشتر باید این وقایع را به عنوان «شورش جوانان» درک کرد. به نوشته روئا، ترورها کار اسلام‌گرایان رادیکال نیست، بلکه رادیکال‌های اسلام‌گرا هستند که [در پوشش اسلام] به ترور روی آورده‌اند. تروریست‌ها بدون استثناء جوانانی‌اند که در خانواده‌های مهاجر مسلمان پرورش پیدا کرده‌اند و یا اینکه اروپایی‌هایی هستند که اسلام آورده‌اند. آن‌ها در پی بریدن قهرآمیز از جامعه و فرهنگ غرب و فرهنگ والدین‌شان هستند.

انگیزه ترور: بیزاری و نفرت از خود

اولیویه روئا

اولیویه روئا اعتقاد دارد که انگیزه اصلی عاملان ترور نفرت از خودشان است. (یورگن هابرمس، اندیشمند آلمانی و از رهبران فکری نهضت دانشجویی هم البته چنین می‌اندیشد.)

روئا می‌گوید بسیاری از جوانانی که به تروریسم مذهبی روی می‌آورند، پیش از این بزهکار بودند و در مجموع در زندگی به جایی نرسیده‌اند. روی آوردن به جهاد به آن‌ها اعتماد به نفس می‌دهد و در آن‌ها این توهم را ایجاد می‌کند که زندگی‌شان به بیهودگی و بطالت نگذشته، و برای هدفی ارزشمند زندگی می‌کنند و به خاطر دستیابی به آن هدف است که می‌میرند. آن‌ها به گفته روئا بیشتر از روی تصادف و فقط برای توجیه این یاغیگری‌هاست که به اسلام به عنوان مکتبی که دم دستشان است روی می‌آورند. اگر مکتب فکری دیگری در اختیار آن‌ها قرار داشت، ممکن بود به آن مکتب گرایش پیدا کنند. به همین جهت باید گفت که آن‌ها اعتقاد و ایمان درستی به اسلام ندارند.

پاتریک موروا، متخصص علوم جنایی نیز بیش و کم با اولیویه روئا هم‌نظر است. او بر آن است که تروریست‌ها نیهلیست هستند و به همین جهت آن‌ها را می‌توان با قاتلان زنجیره‌ای یا نوجوانانی که همشاگردی‌هایشان را در مدارس آمریکا به گلوله می‌بندند مقایسه کرد.

در حالی‌که موروا علل گرایش تروریست‌ها به اسلام را با رویکردی روانکاوانه تحلیل می‌کند، روئا نظر همه آن تحلیلگرانی را نفی می‌کند که تروریسم را به عنوان پیامد جنون مذهبی یا نیاز [جوانان] به مذهب درک می‌کنند و اعتقاد دارند که یکی از دلایل گرایش به ترور مذهبی، فقر و تبعیض اجتماعی یا رویدادهای تروماتیک در کودکی‌ست.

اولیویه روئا با قاطعیت در مقابل همه آن نظریه‌پردازانی می‌ایستد که به ساکنان حومه کلانشهرهایی مانند پاریس اعلام جنگ کرده‌اند. او می‌گوید میلیون‌ها نفر از شهروندان در حومه کلانشهرها زندگی آرامی در پیش گرفته‌اند و نمی‌توان به اعتبار چند نفر تبهکار یک لایه اجتماعی از شهروندان را از امکانات اجتماعی محروم کرد و تبعیض‌های بیشتری را به آن‌ها تحمیل کرد.

فرانسوی کردن فرانسه با بمباران حومه مسلمان‌نشین

تبعیض اما مهم‌ترین محور فکری گروه دومی از روشنفکران فرانسوی‌ست که به افکار عمومی جهت می‌دهند. اریک زمور، نویسنده فرانسوی با سخنان تحریک‌آمیزش درباره تروریست‌های مهاجر مسلمان توجه عده زیادی را به خود جلب کرده است. او از قصد و با ترفندهایی که در پروپاگاند سراغ داریم مرز میان مفاهیم را مخدوش می‌کند. زمور در سال ۲۰۱۴ کتابی منتشر کرد به نام «خودکشی فرانسه» که در فهرست کتاب‌های پرفروش قرار گرفت. اکنون در «فیگارو» مقاله‌ای بر ضد پناهجویان و حق تابعیت مهاجران در کشورهای میزبان نوشته و از «فرانسوی‌زدایی فرانسه» سخن در میان آورده. او ادعا می‌کند که در حومه‌ کلانشهرهای فرانسه، پدیده فرانسوی‌زدایی تحقق پیدا کرده و اکنون فرانسه، یک بار دیگر در موقعیتی قرار گرفته که دور دوم جنگ داخلی الجزایر اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد. او اما به این موضوع اشاره نمی‌کند که در جنگ الجزایر بود که بسیاری از مسلمانان از زادگاهشان رانده شدند و ناگزیر به فرانسه مهاجرت کردند.

اریک زمور

زمور می‌گوید نخبگان فرانسوی که – به گمان او - از ۲۰۰ سال پیش تاکنون به فرانسه خیانت کرده‌اند و کشورشان را فروخته‌اند مقصران اصلی این بحران‌اند. او با نفرت از روشنفکران چپ به عنوان «روشنفکران پاریس‌نشین» یاد می‌کند و آن‌ها را در کنار همه آن سرمایه‌داران و صاحبان صنایع بزرگ قرار می‌دهد که با زیاده‌خواهی خود فرانسه را به تباهی می‌کشانند. به گمان زمور آن‌ها دست در دست هم داده‌اند که با تبلیغ یک جامعه چندفرهنگی، از روی منفعت‌طلبی زمینه را برای ورود کارگران ارزانقیمت به فرانسه فراهم کنند.

در این نظریه که با توهم و توطئه پهلو می‌زند، نه فقط مسلمانان و بیگانگان، بلکه سوسیالیست‌ها، لیبرال‌ها و پروتستان‌ها و فراماسونرها هم دشمنان مردم فرانسه‌اند. در مجموع زمور [و همفکران او] در حسرت فرانسه پیش از آغاز مدرنیته‌اند: فرانسه بدون همجنسگرایان و ازدواج قانونی آنان با هم، فرانسه بدون نهضت دانشجویی در سال ۱۹۶۸، فرانسه یکدست بدون جدال فرهنگی و فرانسه قبل از عصر روشنگری. او و همفکران او در آرزوی دولتی‌اند که راه خود را از جامعه جهانی جدا کند و جامعه‌ای دورافتاده که در حصار دیوارهای بلند قرار داشته باشد.

زمور اما با چنین نظراتی خود را مطرح نکرد. نام او هنگامی بر سر زبان‌ها افتاد که خواهان بمباران محله مهاجرنشین مولنبک در بروکسل به جای رقه (در سوریه) شد. آیا به راستی او این اندیشه را از روی طنز و مطایبه در میان آورده بود؟ در هر حال از پیشنهاد او برای بمباران مولنبک استقبال نشد. میشل کولون، نویسنده بلژیکی در پاسخ به او گفت در محله مولنبک سکونت دارد. آیا باید از این پس از بمب‌های زمور وحشت داشته باشد؟ شبکه تلویزیونی «آر تی ال» که مصاحبه با زمور را پخش کرده بود در حمایت از او ادعا کرد که قصد زمور طنز و مطایبه بوده، اما همچنان این ظن وجود دارد که زمور آنچه را که بدان اعتقاد داشت بیان کرده است. بمباران حومه‌های مسلمان‌نشین قطعاً در استراتژی نظری او که از جنگ دوم الجزایر سخن می‌راند جای می‌گیرد.

سوءظن شهروندان به یکدیگر

پیش از آنکه فرانسوا اولاند تحت تأثیر حمله تروریستی به محله یازدهم پاریس در سال ۲۰۱۵ سخنان جنگ‌طلبانه بگوید و به این ترتیب دایره واژگانی جنگ بر سر زبان‌ها بیفتد، عده زیادی از روشنفکران فرانسوی از محدودیت آزادی‌های مدنی مانند لغو آزادی اجتماعات وحشت داشتند. آن‌ها از اینکه گروهی خواهان گسترش سلطه دولت بر اجتماع و زیر نظر داشتن بیشتر شهروندان‌اند در شگفت بودند.

مارک کرپون، اندیشمند فرانسوی از این وحشت دارد که نیاز به امنیت به سوءظن شهروندان به هم بینجامد. او بر آن است که با گفت‌و‌گو و همفکری در فضاهای عمومی می‌بایست با این گرایش مقابله کرد.

تهاجم پلیس به خانه‌های مظنونان به ترور و بازداشت‌های گسترده‌ای که در هفته‌های گذشته در فرانسه خبرساز شده بود، این گمان را به وجود آورده که پلیس گاهی ممکن است بدون آنکه هدف مشخصی داشته باشد، به بهانه مقابله با ترور، شهروندان مهاجری را بازداشت می‌کند که به ترور مذهبی ربطی ندارند. خشونت بر ضد مسلمانان مهاجر فزونی گرفته و در همان حال وزارت کشور فرانسه به چند مورد اشاره کرده و پوزش خواسته است. می‌توان به حدس و گمان دریافت که حال و هوای جنگ‌طلبانه‌ای که بعد از وقایع تروریستی به وجود آمده، کارمندان دولت را بر آن داشته که با برخی مهاجران مسلمان بدرفتاری کنند و یا آن‌ها را معطل بگذارند.

چه کسی را به زندان بیندازیم؟

معضلی را که نیروهای امنیتی با آن مواجه‌اند به این شکل می‌توان بیان کرد: آن‌ها گمان می‌کنند که در یک جنگ «مبهم» با دشمنی «بی‌چهره» که به سادگی نمی‌توان به او دست یافت درگیر شده‌اند. آن‌ها می‌بایست حتماً در این جنگ پیروز شوند: تحت هیچ شرایطی نباید یک عملیات تروریستی دیگر اتفاق بیفتد. آن‌ها قاعدتاً می‌بایست در مبارزه با تروریست‌ها از منطق نظامی فاصله بگیرند و به روش‌های پلیسی و کارآگاهی روی بیاورند. اما این روش‌ها در جلوگیری از حادثه تروریستی نوامبر ۲۰۱۵ مؤثر نبود. مأموران امنیتی در آن زمان با وجود آنکه تروریست‌ها را از قبل شناسایی کرده بودند، نتوانستند مانع از حمله به باتاکلان و کافه‌ها و رستوران‌های محله یازدهم پاریس شوند.

پیش‌بینی اینکه کدامیک از اسلام‌گرایان شناسایی شده، روزی دست به عملیات تروریستی می‌زند، تقریباً محال است. تحت نظر گرفتن همه مظنونان هم به همچنین. به این ترتیب پلیس و دادگستری فرانسه ناگزیرند که هر روز این موضوع را از نو بررسی کنند: چه کسی را به زندان بیندازیم، چه کسی را در حصر خانگی قرار دهیم و چه کسی را آزاد بگذاریم؟ اکنون این بحث درگرفته که ۵۰۰ تن از اسلام‌گرایان مقیم فرانسه را برای پیشگیری از ترور مذهبی به زندان بیندازند. هنوز نتیجه معلوم نشده است.

منبع:NZZ

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • جمهوریخواه

    حوادث فرانسه و دیگر نقاط اروپا بدست متولدین حاشیه نشین این کشورها انجام شده و تعریفی روانشناسانه و جامعه شناسانه از هویت و اگزیستانسیالیسم از نوع اسلامی مهاجرنشینی دارد. در حقیقت تفی سربالا در جوامع غربی است !

  • همنشین بهار

    ژُرژ داوید وُلَنسکی کاریکاتوریست برجسته فرانسوی که در واقعه پاریس به خاک و خون غلطید (برای القای فریبکاری انبیاء الهی) تصویری از حضرت مسیح کشیده که دارد از کلاهش خرگوش درمی‌آورد. همچنین پیامبر اسلام را بدون لباس نشان می‌دهد... ترور او و دوستانش را خیلی‌ها به حق محکوم کرده‌اند. پرسش: اگر از میان ایرانیان کسی (نه حضرت مسیح یا محمد مصطفی)، بلکه تحت الحنک بندان زیر ریش را به طنز بگیرد که از عمامه‌اشان خرگوش در می‌آورند و یا، کاریکاتور این یا آن رهبر ماه و بی همتا را بکشد که هر بار فیل تازه‌ای هوا می‌کند، شامل آزادی بیان می‌شود یا نه؟ اگر نه پس چرا قتل کاریکاتوریست‌های فرانسوی را محکوم می‌کنیم؟ آیا واقعاً از صمیم قلب محکوم می‌کنیم؟ آیا به آزادی بیان و مصونیت اظهار نظر از ته ته دل باور داریم؟ در بیان و گفتار، خیلی‌ها آن جنایت را محکوم کرده‌اند. فقط خواجه حافظ شیرازی محکوم نکرده‌است! از پاپ و دبیر کل سازمان ملل گرفته تا اوباما و نتان یاهو و مرضیه افخم و مریم رجوی... همه محکوم کرده و اطلاعیه داده‌اند. اطلاعیه دادن البته کار شاقی نیست. هیچکس هم در بیان و گفتار، جنایت را تأئید نمی‌کند، اما... اما نقد یکسویه عاملین ترور بدون زیر سئوال بردن دستگاه نظری آنان عوام فریبی است. دستگاه پوسیده‌ای که مخالف و منتقد را عامل دشمن پنداشته، به جای پاسخ کلمه با کلمه، به تهمت و افترا و در قدم بعد به کینه و دشنه متوسل می‌شود. دیدگاهی که مصونیت اظهار نظر را پاس ندارد (چه لباس مذهب بپوشد و چه ضدمذهبی باشد، فرق نمی‌کند) وقتی خودش را به عنوان مرجع رفتار اجتماعی می‌پندارد یا تحمیل می‌کند، بی بُروبرگرد به ترور خواهد کشید. آیا عناصر، نیروها و جریانانی که با مخالف و منتقد خویش رابطه جن و بسم‌الله دارند و برایشان پاپوش می‌دوزند و به لجن پراکنی متوسل می‌شوند، از سر صدق و صفا، جنایت پاریس را محکوم می‌کنند؟ http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=219 … سایت همنشین بهار http://www.hamneshinbahar.net