درماندگی و قدرتنمایی مردسالارانه
اگر می خواهیم با دلایل خشونت مبارزه کنیم باید به آن بپردازیم.
وقایع شب سال نو در کلن مرا به یاد اتفاقی انداخت که چند سال پیش در ایران برایم پیش آمد. برای یک کار تحقیقاتی همراه یک خانم ایرانی از همکارانم در اهواز بودیم. یکی از روزها بدون توجه وارد محله ای شدیم پر از تعمیرگاههای اتومبیل، مغازههای قطعات یدکی موتورسیکلت و آهن فروشی. اثری از زنان در خیابان دیده نمیشد. هوا داشت غروب می کرد. چیزی نگذشته بود که عده ای جوان به دنبالمان افتادند تا به اعتبار خودشان «محافظ» ما باشند. بین آنها با گروههای دیگری که پیدایشان شده بود، مشاجره در گرفت بر سر این که کدام گروه اول در محل حاضر بوده است و نقش «محافظ» به او می رسد. گروه بزرگتر و بزرگتر میشد و وقتی به یک خیابان فرعی پیچیدیم فاصلهشان را با ما کمتر و کمتر کردند. ما در محاصره آنها از هم جدا افتادیم. دور تا دورمان نگاههای بیشرمانه، جملات زننده و تن مردان. من دوربینم را محکم چسبیدم ولی آنها اصلا حواسشان به دوربین نبود. دستهایشان همهجانبه در کار بود، با پررویی و بهصورتی آزاردهنده به همه جای ما چنگ میانداختند. همکارم شروع به فریاد زدن کرد و مثل ریگ فحش خواهر و مادر میداد. سرانجام دو پاسبان که صدای ما را شنیده بودند به دادمان رسیدند و ما را از دست جمعیت که همچنان نعره میکشید، نجات دادند.
کلن البته اهواز نیست اما بیدلیل هم نیست که من اکنون به یاد آن صحنه افتادم. بارقهای از اهواز در شب سال نو به کلن رسیده است، بارقهای از میدان تحریر که تجاوز به زنان جزو لاینفک تظاهرات و راه پیماییها بود، بارقهای از همه گردهماییهای تودهای در شرق میانه که در آنها زنان به صورتی وحشیانه مورد تعدی و آزار قرار میگیرند. حتی در شرایطی که تعداد دستگیرشدگان اندک و خیلی چیزها هنوز نامعلوم است، شواهد موجود نشان میدهد که متعرضین کلن منشاء شمال آفریقایی دارند. هم چنین میدانیم که رد تعدادی از تلفنهای همراه دزدی شده در خانههای پناهجویان پیدا شده ، اما تلاش زیادی برای فهم انگیزه این مردان نشده است. به جای آن با دو عکسالعمل مواجهیم: ترس [از خارجیان] و طرد [خارجیان].
نظرها
نظری وجود ندارد.