ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

کمی بهار؛ شهرنوش پارسی‌پور – ۱۲۷

شهرنوش پارسی‌پور -شوكت كه پسرش را به دنيا آورد همه به ديدارش آمدند. اينك پروانه حس مى‌كرد از اين بچه متنفر است. موهاى پسر شوكت طلايى و چشمانش سبز بود.

رمان «کمی بهار» در سال ۱۳۱۲ آغاز می‌شود؛ دو سال پیش از کشف حجاب. اردکان در این رمان صحنه‌ای‌ است که در آن و در قالب یک «ساگای خانوادگی» تاریخ ایران رقم می‌خورد.

خانم پارسی‌پور در این رمان می‌خواهد نشان بدهد که چگونه تحولات زن ایرانی در طول تاریخ، منجر به تحول مردان نیز می‌شود. «کمی بهار» همانطور که به‌تدریج نوشته می‌شود، در «رادیو زمانه» هم به شکل کتاب گویا در اختیار خوانندگان و شنوندگان قرار می‌گیرد.

شماره ۱۲۷ از این مجموعه را می‌توانید بشنوید. خلاصه این بخش چنین است:

شوكت كه پسرش را به دنيا آورد همه به ديدارش آمدند. اينك پروانه حس مى‌كرد از اين بچه متنفر است. موهاى پسر شوكت طلايى و چشمانش سبز بود. از آنجايى كه عبدالله برادر شوكت خانه‌ى او را تخليه كرده بود شوكت و بهروز در آن مستقر شدند و اتاقى براى پروانه در نظر گرفتند، اما دختر جوان دائم به مادرش اصرار مى‌كرد تا بچه اش را بردارد و به خانه‌ى آنها برگردد. يك روز سپهدار به ديدار شوكت و بهروز آمد و پيشنهاد عجيبى كرد. او از آنها دعوت كرد تا در همان خانه‌ى قديم مستقر شوند. پس آنها به خانه‌ى قديم بازگشتند و گرفتارى شوكت دو برابر شد. از وحشت پروانه هميشه آهسته حرف مى‌زد و بهروز احساس مى‌كرد آزادى خود را از دست داده است. هوشنگ پيشنهاد كرد براى پروانه شوهرى پيدا كنند تا به سر خانه و زندگى خودش برود. خواستگارى نيز پيدا شد و...

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.