ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

•داستان زمانه

شهریار مندنی‌پور: تن تنهایی

«شرق بنفشه» اثری‌ست آشنا برای خواننده اهل کتاب. رمان تن تنهایی در ادامه این کتاب نوشته شده. پاره‌ای از این اثر را می‌خوانیم در گفت‌و‌گو با حافظ شیرازی.

در دیوان حافظ تورق می‌کنیم و می‌رسیم به این سطرهای آشنا:

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم

شهریار مندنی‌پور

«شرق بنفشه» (۱۳۷۷) از آثار شناخته شده شهریار مندنی‌‌پور، نویسنده ایرانی است. او که اکنون چند سالی‌ست در آمریکا به سر می‌برد، در ادامه «شرق بنفشه»، رمان تازه‌ای نوشته است: «تن تنهایی».

او خودش می‌گوید «تن تنهایی» را می‌توان جلد دوم «شرق بنفشه» در نظر گرفت. در مقدمه این رمان مندنی‌پور با حافظ در گفت‌و‌گوست، اما در این جند قرن اخیر، در گفت‌و‌گو بین این دو نویسنده و شاعر شیرازی تاکستان‌های فلات ایران بی‌انگور شده است. اشاره‌ای به فرهنگ سترون در زمانه «سنگساریان»؟

می‌خوانیم:

تن تنهایی

عاشق با عشق، عاشق بی‌عشق: شادمانی برافشان و بنوش اگر که به وصل و وصالی! شادمانی بشکوفان و بوسه نوش کن از لبان خویش اگرا که به فراق و فراقی!

حالیا اگر اهل تنهایی باشی یا تنِ تنهایی داری، که امروز شقه‌ات کرده‌اند ریایی‌یان بی‌شمار، که خاکستر از نفست می‌‌تراود بس که سنگساریان فردا سنگت می‌‌زنند ‌ و که آتشخوارانِ پسین فردا آتشت می‌زنند؛ گرا‏ن‌جان نشو اما از تاکستانمان، که چرا چهار فصلش انگور ندارد.

هی و ‌های! رسم‌الخط برگ تاک اگر بدانی، نشانی نشانه‌‌ها نشانت می‌دهد و نشانت می‌دهد که کجا کلمات مستی و راستی می‌‌کنند، کجا غثیان دروغ... و نشانیِ شهود شکیبایی‌ هم نشانت می‌‌‌دهد. پس بخوان به این خط که سطر به سطر، به امید رسم‌الخط تاک می‌‌رود، رفتش با ما، بازگشتش نه با ما. من این رمز از تاک آموختم. رندی کلمه از برگش‌هاش آموختم، تاب جمله از پیچپیچای شاخسارانش، که دستان لولی‌اند، هنگام که رقص رقصان، پیش نگاه تو بازوان و ساعد‌ها سوی آسمان می‌‌تاباند.

حالیا، بیا با من! اگر تنها هستی یا اگر ـ بهتر و خوش‌تر اگر ـ تن تنهایی داری. بیا رندی کنیم؛ خرقه «فعل» و «صفت» و «قید» برکنیم، ازرقِ «دستور» بسوزانیم تا رسم گفتن براندازیم.

بیا از این کوره‌راه‌های تاک بیا تا روان شویم به سوی آن سوی عاشقی.

رفتش با ما، اما بازآمدش نه انگار با ما...

در همین زمینه:

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

نظری وجود ندارد.