رؤیای ارکستر فیلارمونیک در ایران
علی رهبری را وادار به استعفا کردند. او اکنون ساز تازهای کوک کرده: ارکستر فیلارمونیک پارسی. حسین علیزاده در نامهای هشداردهنده دامن خود را از این ماجراجویی بیرون کشیده.
هنوز این سخنان حسن روحانی، رییس جمهوری اسلامی در گردهمایی هنرمندان در تالار وحدت از یادها نرفته است: ما دلنگران نیستیم. ارکستر سمفونیک را احیا میکنیم.
از آن وعدهها سه سال گذشته و با اینحال هنوز رؤیای ارکستر سمفونیک تحقق پیدا نکرده است. علی رهبری، اسفند سال گذشته در نامهای به علی جنتی، وزیر ارشاد اسلامی در اعتراض به وابستگی هنرمندان ارکستر سمفونیک به بنیاد رودکی، بینظمیهای اداری و سلب آرامش از هنرمندان و عدم پرداخت دستمزدها از رهبری ارکستر سمفونیک تهران استعفا داد، ایران را به طور غیر منتظرهای به مقصد اتریش ترک کرد، سپس در فروردین ۹۵ مذاکراتی در پشت پرده اتفاق افتاد، به ایران بازگشت و در پی اختلافات دامنهدارش با بنیاد رودکی اعلام کرد که مسئولان ارشاد اسلامی او را به بازی گرفته بودند.
رهبری گفت: ارکستر سمفونیک منحل شده است.
اکنون علی رهبری ساز تازهای کوک کرده: ارکستر فیلارمونیک پارسی: ارکستری بدون دخالت دولت، حرفهای و تماموقت که به لحاظ مالی هم روی پای خودش بایستد.
یک ماجراجویی تازه
علی رهبری که شخصیتی خودساخته است، تحصیلاتش را در آکادمی موسیقی وین به پایان رسانده و در این مدت با بیش از ۱۲۰ ارکستر بینالمللی در سراسر جهان همکاری کرده، در یک اقدام شتابزده اعلام کرده است که حسین علیزاده، به عنوان رییس افتخاری ارکستر فیلارمونیک پارسی او را همراهی میکند.
در اندیشه او، پیروز ارجمند، مدیر اجرایی و باربد بیات، مدیر ارکستر و مارک استیونسون، رهبر مهمان دائمی ارکستر فیلارمونیک پارسی خواهند بود.
حسین علیزاده اما در نامهای هوشمندانه دامن خود را از رؤیاهای علی رهبری بیرون کشید. این نامه که در رسانههای داخلی منتشر شد، هشدار هنرمندیست آگاه به هنرمند دیگری که ظاهراً پس از سالها دوری از ایران با قواعد بازی در این زمین چندان آشنا نیست.
علیزاده مینویسد: «شما در دولت امید، دستان قدرتمند خود را، امیدوارانه حرکت دادید غافل از این که امید، بدون آگاهى از شرایط غیر ممکن است.»
و آنگاه قاعدههای بازی را به علی رهبری یادآوری میکند: «وابسته یا مستقل تفاوتی ندارد. اخلاق و منش هنری، وابسته به دولت یا ملت نیست. یک امر درونی و نهادینه است.
علیزاده به طور بسیار محترمانهای با تردستی به علی رهبری پند میدهد که بیش از این آبروی هنری خودت را به بازی نگیر. آنگاه به مهمترین چالش در عرصه موسیقی و هنر ایران اشاره میکند: «تجربه تشکیل مجدد ارکستر همان اشتباه گذشته را تکرار خواهد کرد زیرا پایگاه فرهنگى جامعه موسیقى در حال حاضر، چه دولتى و چه غیره از یک شرایط تبعیت میکند: عدم امنیت هنرى، عدم امنیت اقتصادى، عدم سیاستگذارى و نیز نگاه ناشایست به جایگاه و موقعیت هنر موسیقى.»
پاسخ علی رهبری که خاطره قطعه «خون ایرانی» روی سل او هنوز در یادها باقیست این است: علیزاده حق دارد چنین بیندیشد. من اما کار خودم را انجام میدهم.
موسیقی یا داروی ضد افسردگی؟
در این میان بحران فراگیرتر شده است. تنها در فروردین و اردیبهشت ۹۵ بیش از ۲۰ کنسرت در شهرهای گوناگون ایران به دلایل سلیقهای و واهی لغو شدهاند. امنیت هنری و اقتصادی هنرمندان موسیقی بیش از پیش در خطر قرار گرفته و علی جنتی، وزیر ارشاد اسلامی هم با صراحت اعلام کرده که جلوگیری از لغو کنسرتها در بضاعت او نیست.
علی جنتی اما به نکته دیگری هم اشاره کرده است: موسیقی در ایران به نظر او راهیست برای مقابله با افسردگی که ظاهراً روزافزون است.
علی رهبری اما طبعاً به موسیقی والا در یک سطح جهانی نظر دارد. او میخواهد در ارتقای فرهنگ موسیقایی در ایران بکوشد، غافل از آنکه درک مسئولان از موسیقی جز ترنمی شاد برای گروهی از خواص به عنوان جایگزینی برای داروی ضد افسردگی نیست. یک ارکستر نه چندان شناختهشده هم میتواند قطعاتی مانند «رقص مجار» برامس را اجرا کند.
حسین علیزاده با این جملات نامهاش به علی رهبری را به پایان رسانده:
«استقلال اینجانب ایجاب میکند که من نیز مدیر افتخارى مسیرى با شکستى دوباره نباشم.»
نظرها
نظری وجود ندارد.