ارتباط ناشناخته. ارتباط بدون سانسور. ارتباط برقرار نمی‌شود. سایت اصلی احتمالاً زیر سانسور است. ارتباط با سایت (های) موازی برقرار شد. ارتباط برقرار نمی‌شود. ارتباط اینترنت خود را امتحان کنید. احتمال دارد اینترنت به طور سراسری قطع شده باشد. ادامه مطلب

ورود سرمایه و تخریب پزشکی

مزدک دانشور – هر چه کالایی شدن عرصه های زندگی و به تبع آن کالایی شدن سلامت پیش می رود، تصویر کلی پزشکان از پزشک آرمانی دورتر و دورتر می شود.

دولت مدرن ایران در حقیقت نه با تعیین مرزهای حقوقی کشور، که با تعیین مرزهای بدن تأسیس شد. پس تأسیس دولت مدرن را نه بر اساس به تخت نشستن پهلوی اول که بر مبنای روز افتتاح سالن تشریح دانشگاه تهران باید به حساب آورد. در این روز بود که دولت بدن انسان را از نهادهای سنتی تحویل گرفت و آن را به کارگزاران خود سپرد. پزشکی مدرن به نوعی همزاد و یا فرزند دولت مدرن به حساب می‌آید. این پزشکی با دیدگاه جزئی‌نگر و پوزیتیویستی، جانشین دید کل نگر و خرافه گرای پیشین شد و تمامی نهادهای قانونی به پشتیبانی آن پرداختند.
این گذار با آنکه در ابتدا مخالفت‌های بسیاری را در نهادهای سنتی برانگیخت ولی شاید به دو علت در جامعه ایران با مخالفت زیادی مواجه نشد. اول موفقیت شگفت در کنترل بیماری‌های عفونی و وضعیت‌های حاد چون تصادف و حوادث و دوم پشتیبانی کامل مراجع قانونی؛ تا آنجا که دخالت در امور پزشکی از سوی غیرپزشکان جرم انگاشته شد. موفقیت این گروه در کنترل وضعیت‌های حاد پس از چندی به محبوبیت این قشر در میان نهادهای سنتی نیز منجر شد. تا آنجا که گفتمان سنتی به گونه‌ای در ذیل فراروایت پزشکی خود را تعریف می‌کرد و برخی اموری که حرام بود در صورت تجویز پزشک جایز شمرده می‌شد.. فراروایت پزشکی تا آنجا موفق بود که نهادهای سنتی رابطه‌ی خود را با پیروانشان در تناظر با رابطه‌ی پزشک-بیمار تعریف می‌کردند و همان‌طور که اطاعت از پزشک را عقلا تجویز می‌کردند پیروی از نهادهای سنتی را نیز در همان راستا می‌دانستند.


در طی سلطنت پهلوی اول و دوم، با توجه به عمده بودن بیماری‌های حاد و عفونی از یکسو جایگاه پزشکان تقویت می‌شود و از دیگر سو ورود افراد به رشته‌ی پزشکی منجر به تغییر طبقه و تحرک طبقاتی آنان می‌شود. تصویر آنان نیز مترادف است با افرادی جدی و شیک‌پوش یا از رفتار مغرورشان می‌توان آنها را بازشناخت و یا از تعداد کلمات فرنگی در مکالماتشان!
در جریان انقلاب و جنگ با پیوستن بسیاری از پزشکان به جریان غالب و یا نیروهای سیاسی ترقی‌خواه و انجام فداکاری‌های بسیار، محبوبیت پزشکان ادامه پیدا می‌کند. از یک طرف دولتی با رتوریک مستضعفان و رویکرد پوپولیستی بر سر کار است و اجازه نمی‌دهد که تعرفه‌های پزشکی تابع بازار آزاد شود و بیمارستان‌های دولتی (اگرچه با کیفیت بسیار پایین) از بیماران هزینه‌های درمان مطالبه کنند؛ حتی در برخی موارد دولت بیماران صعب‌العلاج را برای درمان با ارز دولتی به خارج از کشور می‌فرستد. در فیلم‌های این دوران و بعضاً در فیلم‌های ژانر جنگی، پزشکان در ابتدا قشری ناباور یا حداقل بدبین به انقلاب و نهادهای حاکم تصویر می‌شوند که به واسطه‌ی حضور در جبهه‌ها و مشاهده‌ی فداکاری‌های رزمندگان، تحت تأثیر قرار گرفته و خود نیز به این قافله می‌پیوندند.
با پایان جنگ و عوض شدن دولت، رتوریک پوپولیستی به گفتمان بازار آزاد و سازندگی تغییر و تبدیل می‌شود. غالب شدن مفاهیم بازار-بنیاد در عرصه‌ی سلامت و پزشکی به معنای خودگردانی بیمارستان‌های دولتی، دور شدن پزشکان از مناطق حاشیه‌ای شهرها و فرار آنها از روستاهای محل خدمت در دوران «طرح» و سربازی و هجوم به شهرهای بزرگ وبالاخص مناطق پولدار نشین این شهرها و گرایش بیمارگون برای کسب تخصص بود. تولید انبوه پزشک در دانشگاه‌های ایران و ایجاد رقابت در تأسیس مطب و جذب بیماران نیز یکی از محصولاتِ بازاری شدن اقتصاد ایران بود. این رویکرد به سرعت رابطه‌ی پزشکان با بیماران و همچنین رابطه‌ی پزشکان با زندگی خود را دچار گسست کیفی کرد.
بازار آزاد از یکسو مقررات سخت‌گیرانه را برای تجمیع سرمایه از سوی پزشکان برداشت و از دیگر سو پزشکان را به درون دریایی مواج هل داد تا گلیم خود را از این دریای پرآشوب بیرون بکشند. به سخن دیگر پزشکان نیز همچون دیگر اعضای جامعه برای تحصیل خود یا فرزندان، برای بیماری و حوادث، تهیه مسکن، رفت و آمد و خورد و خوراک و …تقریباً همه‌چیز باید هزینه می‌پرداختند با این تفاوت که هم آزاد بودند تا این پول را از درد و رنج بیمارانشان (یعنی در وضعیتی غیرمتوازن) تحصیل کنند و همین‌که در رابطه با دستمزد خود چانه زنی کنند.
در این دوران است که متعاقب عوض شدن روندهای اقتصاد سیاسی، فرهنگ غالب بر مردم نیز عوض می‌شود. فرهنگی که در آن خدمت در مناطق محروم جزو افتخارات پزشک محسوب می‌شد، فرهنگی که در آن گرفتن شیر و تخم‌مرغ از بیماران در ازای درمان و یا حتی تقبل بخشی از هزینه‌های بیمار افتخار محسوب می‌شد، فرهنگی که پزشکان را به صورت خادمان جامعه تصویر می‌کرد، بدل به فرهنگی شد که تملک و مصرف کالاها در آن ارزش‌های روز بودند. افتخار بسیاری از پزشکان به این تبدیل شد که چه ماشینی سوار می‌شوند، چه ساعتی می‌بندند، تعطیلاتشان را در کجا سر می‌کنند، محل مطبشان در کدام نقطه‌ی شهر است، مساحت آن چقدر است و…


عوض شدن گرایش‌ها، نیاز به یک خداحافظی داشت و این کار را فیلم بلوغ به خوبی انجام داد. در این فیلم آخرین بازماندگان نسل قدیم پزشکان به تصویر کشیده شده است. حسین یاری و ویشکا آسایش به عنوان زن و شوهری پزشکی تصویر شده‌اند که نه به دنبال وسایل آسایش‌ند، نه در سودای پول و ثروت روز را شب می‌کنند. آنها در هر آنچه که یک پزشک می‌تواند مشارکت کند، همکاری می‌کنند. از کار مجانی در جنوب شهر تا مشارکت در پرورش کودکان بی سرپرست، از همراهی با جوانان شورشی تا حمایت از خانواده‌های بدسرپرست…به آن میزان پیوندخورده با جهان اطرافشان که بلیط سفر تحصیلی به آمریکا را به باد می‌سپارند و تصمیم می‌گیرند در سختی و ناخوشی، در درد و رنج، در مبارزه و ایثار کنار مردمشان بایستند.
پس از این وداع با آخرین بازماندگان دیگر چنین تصویری از پزشکان بازنمایی نمی‌شود. هر چه کالایی شدن عرصه‌های زندگی و به تبع آن کالایی شدن سلامت پیش می‌رود، تصویر کلی پزشکان از پزشک آرمانی دورتر و دورتر می‌شود. در این بازه زمانی است که فیلم‌هایی به اکران در می‌آیند و پزشکان متخصص و ثروتمندی را به نمایش می‌کشند که غرقه‌ی لذت و پول در کار “انباشت شادی و شادی انباشت” اند: بیگانه از خود، جدا از جامعه و بی توجه به درد و رنج بیماران. سه فیلم گاهی به آسمان نگاه کن، خیلی دور خیلی نزدیک و خانه‌ای روی آب با نگاهی عرفان محور و همقدم با ایدئولوژی حاکمیت، این پزشکان را بازنمایی می‌کنند و راه رهایی را در نگاه به آسمان می‌دانند. گویی به سنت یونانی، درصددند تا با احضار مرگ بر بالین پزشکان آنان را بیدار کنند و راه رستگاری را نشانشان بدهند. هیچ یک از این فیلم‌ها سخنی از سرمایه و حضور آن در جامعه نمی‌کنند، بلکه نمادها و نمودهای سرمایه را نشانه می‌گیرند و درد را نیز در همان‌جا می‌بینند.
می‌توان حدس زد که پزشکان، به رغم استثنائاتی، با این تراژدی‌ها متنبه نمی‌شوند و همراه و همقدم سرمایه داری لجام گسیخته‌ی نئولیبرال به تقسیم غنائم مشغول‌اند. در این فرایند است که بیمارستان‌ها و پزشکان به جای آنکه ملجأ و مأوای بیماران باشد به بخشی از بیماری آنان تبدیل می‌شوند. اگر بیمار پولی در جیب داشت، بیمارستان‌های خصوصی درد بر درد می‌گذارند و بیمار هراس زده را به راهی می‌کشانند که تا آخرین سکه را به میان گذارد و از آن سو اگر بیمار بضاعتی نداشت، درمان بی کیفیت و بی حرمتی در بیمارستان‌های دولتی نصیبش می‌شود. در این وادی، فغان از پزشک و بیمارستان در هر جمعی بلند است و طنزنویسان که به خوبی نبض جامعه را زیرانگشت دارند، از این موقعیت نمی‌گذرند.
پزشکان کم کم سوژه‌ی خندیدن می‌شوند. سریال‌های ساختمان پزشکان و در حاشیه این فرایند را نشانه می‌گیرند. پزشکانی خودخواه و کوتاه بین که فقط دنیای خودشان را می‌بینند و انباشت سرمایه را می‌شناسند؛ پزشکانی که درد بر درد می‌گذارند و وجدانشان را به مفیستوفالس فروخته‌اند. اما پزشکان صاحبان سرمایه و اقتدارند. آنها برآشفته از اینکه سوژه‌ی خنده شده‌اند، به اعتراض دست می‌زنند و توپخانه‌ی عظیمشان را به کار می‌اندازند و طنزنویسان را به سکوت و اطاعت فرامی‌خوانند و می توان حدس زد که موفق‌اند!
در پایان، هر چند که این روایت هنوز پایانی در عرصه‌ی عینیت ندارد، می‌خواهم این‌گونه جمع‌بندی کنم که ما پزشکانی که در عرصه‌ی جامعه‌شناسی پزشکی فعالیم و درکی فراتر از تجربه‌ی زیسته‌ی خود داریم، باید به خودمان و هم صنف‌هایمان نشان دهیم که ریشه‌ی درد کجاست. ورود سرمایه به عرصه‌ی پزشکی حداقل از نظر من، اولاً باعث شده است که پزشکی و سلامت به صورت کالاهایی دربیایند که تملک آن فقط به مدد پول میسر است. این کالایی شدن سلامت مهم‌ترین اثرش را بر درک انسان‌های جامعه‌ی ما از عدالت گذاشته و باعث طبقه‌بندی بیماران به داراها و ندارها می‌شود، بسیاری از افراد را از دریافت خدمات درمانی محروم کرده و درد و رنج را عمومی می‌کند و در نهایت باعث می‌شود پزشکان به عنوان عاملان بی‌عدالتی دیده شوند.. از دیگر سو به بیگانگی نیز منجر می‌شود: بیگانگی از کار پزشکی، بیگانگی از خود انسانی و بیگانگی از جامعه. هر دوی این نتایج برای حرفه‌ای که به سلامت انسان‌ها وابسته است، بسیار مضر محسوب می‌شود و آنها را از جایگاهی که سال‌هاست اشغال کرده‌اند به زیر می‌کشد.

  •  دکتر مزدک دانشور انسان‌شناس پزشکی، پزشک و عضو گروه پزشکی انجمن جامعه‌شناسی ایران

منبع این مطلب: اخبار روز

این مطلب را پسندیدید؟ کمک مالی شما به ما این امکان را خواهد داد که از این نوع مطالب بیشتر منتشر کنیم.

آیا مایل هستید ما را در تحقیق و نوشتن تعداد بیشتری از این‌گونه مطالب یاری کنید؟

.در حال حاضر امکان دریافت کمک مخاطبان ساکن ایران وجود ندارد

توضیح بیشتر در مورد اینکه چطور از ما حمایت کنید

نظر بدهید

در پرکردن فرم خطایی صورت گرفته

نظرها

  • ا.ش

    باسلام.نمیشه در جامعه ای که همه بدنبال سود خودشون هستن وذره ای به هم کمک نمیکنن.فقط از پزشکان انتظار کمک به مردم وبقیه رو داشت.الان هم خیلی از پزشکها هستند که مریض رایگان میبینن واز لحاظ مالی به مردم نیازمند کمک میکنن ولی صدا وسیما اون عده از پزشکان پول دوست که شاید مثل بقیه جامعه هستند! رو برجسته کرده.الان حتی اگه مریضی مشکل مالی نداشته باشه ترجیحش این هست که پولش رو صرف موارد دیگه وحتی ظاهرش بکنه تا سلامتش.تغییر این دیدگاه نسبت به پزشک از طرف جامعه باعث تغییر دید پزشکان نسبت به مردم میشه

  • سیما

    همان دیدگاه های پولفسور "روا زاده" ولی با متنی پر از کلمات "فرنگی" . نه مشکل را تشریح کرده نه نتیجه ای به دست می دهد و نه راه حلی. شاید اگر تیتر را برعکس کنیم نیت نویسنده مشخص تر شود: خروج سرمایه و آبادانی پزشکی!